eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.8هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
5هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 (هفتگی) 🌼اعضای محترم ♥️🌷 تاشهادت 🌷♥️ آغاز می کنیم.🌸 💠 روزهای جمعه«ختم قرآن» برای خشنودی و سلامتی و تعجیل در ظهور مولا امام زمان و هدیه به ساحت مقدس اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به نیابت از تمامی اموات مومنین و مومنات جهت هدایت و رفع تمامی گرفتاری ها و بر آورده شدن تمامی حاجات در هر جای دنیا از همه مومنین و مومنات و انسان های بالذات شریف در هر دین و مذهبی و همچنین حاجت روایی شما دوستان عزیز ، بدست مبارک امام زمان 🔷 عزیزان جهت اتمام ختم همکاری کنند 💠 دوستان جزو هایی که تیک کنارشون می خوره انتخاب شده هستند بقیه رو انتخاب کنید 💠 جزء مورد نظر رو به شخصی ادمین کانال اعلام کنید 💠 فرصت خواندن جزو:از امروز تا جمعه هفته آینده 📖🔰«««﷽»»»🔰📖 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن،اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن با توکلـ به نامـ اعظمتـ یا رحمانـ یا رحیمـ ﷽📖 ) کاربر✅ ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کارب✅ر _🔰____🔰____🔰_____🔰_ ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ✅ ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر _🔰____🔰_____🔰_____🔰_ ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ﷽📖 ) کاربر ✅ ❣ الّلهُــــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــــــــرَجْ ❣ 🌸 به لطف دوستان ختم کامل قران انجام و به پیشگاه مقدس آقا صاحب الزمان (عج) هدیه خواهد شد. 🤲 تعجیل در ظهور و سلامتی امام زمان عج 14 مرتبه صلوات 👤 ارتباط و هماهنگی با ادمین 🥀 🥀 @Aayeha 🔰 مورخ 1399/4/6 🌷 @tashadat 🌷 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
وقتی برای اولین بار با نیروهای رزمی خراسان سازمان دهی شدندو تیپ ۲۱امام رضا(ع)⚘ شکل گرفت در میدان های مین کار آزموده شده بود. و با عنوان گروه تخریب به کار آموزش نیروهای جدید مشغول شد. 🍃⚘🍃 در بیت المقدس و بیوض از ناحیه شانه ی راست مورد اصابت گلوله قرار گرفت و برای مداوا به زادگاهش رفت دستش صدمه ی جدی دیده بود اما 'طاقت نشستن و شنیدن اخبار جنگ را نداشت با همان وضعیت خود را به رساند و در عملیات خرمشهر شرکت کرد. 🍃⚘🍃 رمضان آزمون دشوار دیگری بود که خدا رو شکر با سر بلندی از آن بیرون آمد در این حمله که در محور انجام شد کوچکترش به رسید. 🍃⚘🍃 از همه رزمندگان خواست تا جنازه سایر عقب منتقل نشده برادرش را از روی زمین نکنند😔 🍃⚘🍃 مین در مسلم بن عقیل باعث مجروح شدن دستش شد اما پس از مدت کوتاهی از بیمارستان راهی جبهه شدو همه رزمندگان را حیرت زده کرد به خاطر وجود های فراوان در بدنش به مهدی لقب را داده بودند. 🍃⚘🍃 4⃣ 🌷 @tashadat 🌷
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! . اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... . . دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... . . به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . . به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... . . به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . . ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم... . . هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... . . هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... . . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . . . . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... گاهی،نگاهی...