#شهید حسن باقری🍃⚘🍃
5اسفند 1334 در تهران متولد شد.دبستان و دبیرستان خود را در تهران گذراند.1354 رشته دامپروری ارومیه قبول شداما بعد 3ترم از دانشگاه اخراج شد.
اسفند 1356سربازی رفت.
بعد سربازی تا خرداد 58تو#کمیته انقلاب اسلامی ونهادهای دیگر فعالیت میکرد.
سال58باورود روزنامه جمهوری اسلامی📰📰در سرویس #فرهنگی و #سیاسی فعالیت رو آغاز کرد.
🍃⚘🍃
اوایل 59استخدام سپاه پاسداران شد و تو واحد #اطلاعات سپاه بود.نام مستعارش #حسن باقری انتخاب کرد
نام اصلی ایشان #غلامحسین افشردی هست.
🍃⚘🍃
با شروع جنگ با تعدادی از پاسدارها راهی #جبهه شدند ایشان را جزو #نابغه های سپاه می دانستند.
🍃⚘🍃
2⃣
🌷 @tashadat 🌷
با #تجربیاتی که در زمان #خبرنگاری تو ایران ولبنان داشت،به جمع آوری #اطلاعات و #نقشه ها و #کارکردهای عملیاتی و ضبط صدا📟در #جبهه ایران پرداخت.
🍃⚘🍃
در سالهای اول انقلاب به کار #خبرنگاری و #عکاسی مشغول بودو عکسهای ماندگاری از ایشان به یادگار مانده است.
#شهید حسن باقری در سالهای اول انقلاب به کار #خبرنگاری و #عکاسی مشغول بوده است و عکسهای ماندگاری از وی به جا مانده است؛ اين عكس توسط این #شهید ثبت شده است.
🍃⚘🍃
3⃣
🌷 @tashadat 🌷
تو#جبهه واحد #اطلاعات رزمی راه اندازی کرد که حدود سه ماه از شروع جنگ در تمامی محورهای جنوب مستقر شد.
🍃⚘🍃
#استعداد بالایی در #تحلیل اطلاعات دشمن و #پیش بینی حرکات ارتش عراق در آینده داشت.
🍃⚘🍃
سال59 به عنوان یکی از #معاونین ستاد عملیات جنوب انتخاب شد.
#فرمانده محور دارخوین و جاده ماهشهر در #عملیات ثامن الائمه رو به عهده داشت.
🍃⚘🍃
#فرمانده قرارگاه نصر در زمان #عملیات فتح المبین،بیت المقدس و رمضان بود.
🍃⚘🍃
تو مرحله #اماده سازی عملیات مصدوم شد و بیمارستان بستری شدمعلوم نبود زنده بماند یا نه به سختی حرف میزد و به برادرش میگفت #پل سابله کارش به کجا کشید.
🍃⚘🍃
علاقه زیادی به #کادرسازی و #تربیت نیرو برای #فرماندهی داشت.#مهدی زین الدین از #معروف ترین افرادی هست که ایشان پرورشش داد...که #فرمانده لشکر #17علی بن ابی طالب بود.
🍃⚘🍃
4⃣
🌷 @tashadat 🌷
از اوایل سال ١٣۶۰ در حوزه ی علمیه ی حجتیه پذیرفته شد و تحصیل علوم دینی را در شهر مقدس قم و در جوار آستانه ی مقدس کریمه ی اهل بیت (س)⚘ شروع کرد.
🍃⚘🍃
#زبان فارسی رو هم یاد گرفت.
حتی کتابها رو از #زبان فارسی به منظور #تبلیغ برای #هموطنانش #ترجمه می کرد.
🍃⚘🍃
اهل #تقوا بود و به خواندن #نماز شب بسیار توجه داشت. پس از مدتی با توجه به اوامر #حضرت امام خمینی (ره) قصد عزیمت به #جبهه ی حق علیه باطل را کرد.
🍃⚘🍃
با بصیرتی که داشت فهمید که دفاع مقدس ما جنگ حق و باطل هستش.
🍃⚘🍃
3⃣
🌷 @tashadat 🌷
برای رفتن به #جبهه خیلی تلاش کرد تا این که بالاخره در سال ١٣۶٣ با عضویت در #کمیته ی انقلاب اسلامی و به صورت #داوطلب به #جبهه اعزام شد.
🍃⚘🍃
کمتر از #دو ماه بعد از اعزام در منطقه ی قصر شیرین بر اثر ترکش خمپاره به #شهادت رسید.
🍃⚘🍃
وصیت کرده بود که در گلزار #شهدای بهشت حضرت زهرا (س)⚘ تهران خاکسپاری شود.
🍃⚘🍃
4⃣
🌷 @tashadat 🌷
برای رفتن به #جبهه خیلی تلاش کرد تا این که بالاخره در سال ١٣۶٣ با عضویت در #کمیته ی انقلاب اسلامی و به صورت #داوطلب به #جبهه اعزام شد.
🍃⚘🍃
کمتر از #دو ماه بعد از اعزام در منطقه ی قصر شیرین بر اثر ترکش خمپاره به #شهادت رسید.
🍃⚘🍃
وصیت کرده بود که در گلزار #شهدای بهشت حضرت زهرا (س)⚘ تهران خاکسپاری شود.
🍃⚘🍃
5⃣
🌷 @tashadat 🌷
در 16/12/62 در #عمليّات«خيبر» و در سرزمين «جزيره ي مجنون» همچون برادر بزرگوارش #مفقودالاثر گرديد ،وتاكنون ما را چشم به راه گذاشته 😭😭
🍃⚘🍃
هنوز كمتر از #10 ماه از #شهادت اوّلين #شهيدم نگذشته بود كه «حميد» در حال تحصيلات سوم راهنمايي، عازم #جبهه شد
🍃⚘🍃
#مهدي در 22/2/62 حين #عمليّات «والفجر1» #مفقودالاثر شد و هرگز جنازش را نياوردند😔#مهدي آنقدر خوش خلق بود كه پس از #شهادت، اقوام و نزديكان بهمون گفتند: چراغ خانه تون خاموش شد!!
🍃⚘🍃
3⃣
🌷•♡ټاشَہـادَټ♡•
#مجيد» اوّلين بچه مون بود که در تهران متولدشد ، عجيب به كسب علم ودانش، علاقمند بود، مادرش روزي براش غذا گذاشت و #مجيد گفت:
ـ مادر! اين غذا براي پزشك خوبه!
چيزي نگذشت كه بعد از پايان چهارم متوسّطه، در كنكور #پزشكي شركت كرد،امّا پيش از آنكه پاسخي بگيرد، راهي #جبهه شد تا سنگر #برادرانش #خالي نماند،
🍃⚘🍃
او هم در 22/2/65 #سه سال پس از #مهدي، در #عمليّات «والفجر5» و محلّ «فكّه» به خيل #شهيدان پيوست. پس از #شهادتش، پاسخ #كنكور اعلام شد و مجيد جزء #قبوليها اعلام شد!!😭😭
4⃣
🍃⚘🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
شب مراسم#مجيد، بقدري شلوغ بود كه توي خيابان فرش انداخته بودند، جواد #جبهه بود، به او خبر داده بودند و او آمد، همه دورش را گرفتند!! خيلي بيتابي ميكردند!! سخنران گفت:
چه شده؟ چه خبر است؟ گفتند: فرزند چهارم از جبهه آمده...!!حاج آقا گفت: ببينيد اينها چه كساني هستند؟! #سه فرزندشان #شهيد شده!! باز پسرشان را راهي #جبهه ميكنند؟!كه شور و حال خاصي به مجلس دست داد!!
🍃⚘🍃
پس از #شهادت# مجيد فهميدند كه آنچه از حرفهاي امام(ره) خطاطي شده و به در و ديوار ميزدند، توسط خودش خطاطي شده و اينها پيش زمينه اي براي اجازه گرفتن برای #جبهه بود.
🍃⚘🍃
5⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
#مجيد هم مثل #برادراش اصلاً قرار نداشت. تمام فكرش اين بود كه به #جبهه بره... و براي اينكه منو راضي كنه ميگفت، ما را خط مقدّم نميفرستن؛ ما بايد پشت #جبهه براي رزمنده ها پياز پوست بكنيم! در مسجد محل به بچّه ها درس ميداد و خانواده از اين خدمت او نيز خبر نداشتند!!
🍃⚘🍃
چند ماه بعد از رفتن #مجيد به #جبهه، يه شب خوابي ديدم كه درآن خواب از #شهادت #سوّمين فرزندم آگاه شدم، فرداي آن شب به دنبالم آمدند تا به مسجد برم، خودم را براي شنيدن خبر #شهادت آماده كرده بودم!😭
🍃⚘🍃
6⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
متاهل بود و۳ فرزند به یادگار دارد
۳پسر آقا بشیر آقا نذیر که دو قلو هستند و آقا ظهیر
وقتی دو قلو هایش متولد شدند هر کسی اسمی را پیشنهاد می داد اما می گفت : « هر چه قرآن بگوید. » قرآن را که باز کرد آیه ی « بشیراً و نذیراً » آمد ، اسم بشیر و نذیرو انتخاب کرد.
🍃⚘🍃
یک سال بعد هم ظهیر به دنیا آمد. معتقد به فرزند زیاد بود. از همان زمان هم با شعار دو فرزند کافیه مخالف بود و میگفت: « نسل شیعه باید زیاد باشد. »
🍃⚘🍃
تو نامه هایی که از #جبهه می فرستاد برای همسرش می نوشت : « صبور باشید ، حتماً با #وضو به بچهها شیر بدهید و مال #شبهه دار نخورید و#قرآن زیاد بخوانید. »
🍃⚘🍃
2⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
ایشان وحاج قاسم با هم رفیق بودند. همشهری بودن و مسئولیت هایی که در لشکر ۴۱ ثارالله به عهده داشت باعث دوستی و همراهی بیشترشان شده بود.
🍃⚘🍃
به قول #سردار سلیمانی ، #حاج مهدی #کلید لشکر بود و در جایی دیگر از #شجاعتش یاد می کرد و می گفت ذره ای ترس در وجود #حاج مهدی نبود.
🍃⚘🍃
به روایت از همسر #شهید :
اهل كرمان بودم. #حاج مهدي از بستگانم بودند و از قبل ، بينمان آشنايي وجود داشت و در سال ۵٩ كه ايشان ٢۰ سال داشت به خواستگاري ام آمد و به عقد هم دراومديم.
هزينه ی كليه ی مراسم ما از خريد تا عروسي و هزينه هاي آن حدود 8 هزار تومان شد. مهمان هايمان را دعوت كرديم. يكي از اساتيد حوزه در مجلس عروسي ما سخنراني كردند.
🍃⚘🍃
بعد هم برنامه ی عقد برگزار شد و دوستان نمايشي را اجرا كردند. بعد سفره ی شام پهن شد كه شام عروسي ما هم نان و پنير و سبزي بود.
🍃⚘🍃
روز دوم بعد ازدواج ، ايشان به كردستان اعزام شدند. من هم همراهيشان كردم و هيچ مخالفتي با حضورشان در#جبهه نداشتم. ده روز بعد از اعزامشان ، وقتي جا و سر پناهي براي من مهيا كردند من را هم با خود می بردند.
🍃⚘🍃
3⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
با اینکه بارها مجروح شدو در عملیاتهای بسیاری شرکت داشت اما قسمتش نبود که در آن دوران #شهید شود و شاید تقدیرش این بود که …
🍃⚘🍃
در سال #دوم دبیرستان با دست بردن در شناسنامه اش رفت #جبهه و چون بسیار #پشتکار داشت و #خالصانه هر کاری را انجام می داد با سن کم خود #محبوب هر رزمنده و فرماندهی بود.
🍃⚘🍃
در سالهای اول دهه 70 خودش را به منطقه کردستان رساند و #گروهان و #گردان رو تحویل گرفت و از مرزهای میهن در آن خطه پاسداری کرد.
🍃⚘🍃
4⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
با آغاز تظاهراتها علیه نظام شاهنشاهی ،به همراه پدر و پسر عمههایش یعنی #شهیدان #شیخ حسین و #شیخ حسن شهابی، در تظاهراتها شركت میكرد و همیشه در مساجد حاضر بودند.
🍃⚘🍃
از دوران كودكی صاحب #اخلاق اسلامی و مذهبی و رفتارش شایسته و پسندیده بود و همین خصوصیاتش باعث شده بود كه نظر تمام مردم را به خود جلب كند.
🍃⚘🍃
با اعزام به #جبهه در #عملیات حصر آبادان شركت كرد و با پیروزی برگشت و باز هم نتوانست دور از#جبهه زندگی كند.
🍃⚘🍃
6⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
#عملیاتهای شهید⚘🍃
ایشان در #حفظ #تپه های 175 در منطقه عملیاتی شهر نفتی زبیدات عراق حماسه آفرید.
🍃⚘🍃
در #عملیات #والفجر1و2و4 و سپس #خیبر حضور داشت.#احمد در تابستان1363ش با دختر مؤمنه ای ازدواج کرد و زندگی مشترک را در خانه پدری با مراسم بسیار ساده آغاز نمود و به #جبهه بازگشت.
🍃⚘🍃
او در #عملیات# بدر در #هور الهویزه حماسه ها آفرید. در همین #عملیات #برادرش #علی به #شهادت رسید.
7⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
همین که #15ساله شد وپشت لبش یه کوچولو سبز شد،دیگه طاقتش طاق شد وزد از دهات بیرون،سعی اش این بود که روپای خودش بایستد،
رفت اصفهان وتا #27سالگی که دوباره رفت وخانواده شو پیدا کرد،ازشون بیخبر بود،ودرواقع گمشون کرده بود.
🍃⚘🍃
تواین مدت ازدواج کرد ،ویه مغازه ی لباس فروشی حوالی مسجدبابا علی عسگر باز کرد وآنجا مشغول بود.
البته کنار لباس فروشی علیه طاغوتی های هم یه فعالیت هایی میکرد.
ساواک هم خیلی تلاش میکرد از ایشان آتو بگیرد وانقلاب شد.
🍃⚘🍃
ایشان بعد از انقلاب عضو سپاه شده بود.
همه جوره فدایی بود وگوش به فرمان امام،
رفت کردستان برای جنگ با ضد انقلاب،
با#شهید حسین خرازی آنجا آشنا شد. وشدند یار غار.
🍃⚘🍃
ایشان شد #تک تیرانداز، او بود ویه #تفنگ اس وی دی،
زد وجنگ شد، ایشان رفت #جبهه ی جنوب،
🍃⚘🍃
3⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
#سردار_شهید_ابراهیم_همت🔻
❣هر موقع در مناطق جنگی راه رو گم کردید نگاه کنید #آتش دشمن کدام سمت را می کوبد همان #جبهه خودی است.
#اندکی_تفکر🤔
#سلام_صبحتون_شهدایی🌷
•♡ټاشَہـادَټ♡•
#طنز #جبهه 😂🤣
🌸آشپز وكمك آشپز، تازه وارد بودند و با شوخي بچه ها ناآشنا.
آشپز، سفره رو انداخت وسط سنگر و بعد بشقاب ها رو چيد جلوي بچه ها.
رفت نون بياره كه عليرضا بلند شد و گفت:
(( بچه ها ! يادتون نره ! ))
آشپز اومد و تند و تند دوتا نون گذاشت جلوي هر نفر ورفت.
بچه ها تند نون هارو گذاشتند زير پيراهنشون.
كمك آشپز اومد نگاه سفره كرد. تعجب كرد.
تند و تند براي هرنفر دوتا كوكو گذاشت و رفت.
بچه ها با سرعت كوكوها رو گذاشتند لاي نون هائي كه زير پيراهنشون بود.😆
آشپز و كمك آشپز اومدن بالا سر بچه ها. زل زدند به سفره.
بچه ها شروع كردند به گفتن شعار هميشگی:
(( ما گشنمونه ياالله ! ))🙈
كه حاجي داخل سنگر شد و گفت:
چه خبره؟
آشپز دويد روبروي حاجي و گفت:
حاجي! اينها ديگه كيند! كجا بودند! ديوونه اند يا موجي؟!!
فرمانده با خنده پرسيد
چي شده؟😅
آشپز گفت تو يه چشم بهم زدن مثل آفريقائي هاي گشنه هرچي بود بلعيدند!!😱
آشپز داشت بلبل زبوني ميكرد كه بچه ها نونها و كوكوهارو يواشكي گذاشتند تو سفره. 😝
حاجي گفت اين بيچاره ها كه هنوز غذاهاشون رو نخوردند!
آشپز نگاه سفره كرد.
كمي چشماشو باز وبسته كرد. 😳
با تعجب سرش رو تكوني داد و گفت:
جل الخالق !؟ 😯
اينها ديونه اند يا اجنه؟!
و بعد رفت تو آشپزخونه ..
هنوز نرفته بود كه صداي خنده ي بچه ها سنگرو لرزوند😃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
🍃🌹 ردپای اشک های جامانده بر روی #سنگر #جبهه را که دنبال کنی و گوش هایت را بسپاری به صدای ناله ی جامانده های کاروان #شهادت ، چشم هایت روشن می شود به ضریح #عقیله_بنی_هاشم.
🍃 همانجا که یادگاران #جنگ، آنرا مامن امن می دانند برای فرار از ظلمات دنیا و وضعیت قرمزش.بی شک #ابوحامد های بسیاری این راه را رفته اند.شاید عده ای همچون من نام شهید #داریوش_درستی برایشان غریبه باشد و او را نشناسند اما شناسنامه فرزندان #حضرت_زهرا مهر گمنامی خورده اس
🍃❣ بدنش راوی روزهای جنگ و تیر و #ترکش بوده اما روحش از سرزمین جبهه تا حرم #عمه_سادات در جست و جوی شهادت بوده است.
🍃 عاقبت #شهادتنامه اش به واسطه خواهر ارباب امضا شد. شاید اشک هایش در روضه ها واسطه شدند شاید هم سفارش دوستان شهید #قطعه_۵۲ بهشت زهرا بود که پهلویش را تیرها شکافتند و به آرزوی دیرینه اش رسید.
🍃 آه سردار،#پهلوی_شکافته_ات ، روضه پهلوی شکسته حضرت مادر را برایم تداعی کرد.چه بگویم از پیکرت که طعم اسارت چشید و چشم های همسرت که همچنان #منتظر است تا خبری از تو برسد.
🍃 چه خوب شد که #انگشترت جاماند و حالا تنها یادگار و مرهم دلتنگی های همسر توست.امان از عصر عاشورا و انگشتری که چشم #ساربان را گرفت و دل و ایمانش را برد...
✍️نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #داریوش_درستی
📅تاریخ تولد : ۳۱ شهریور ۱۳۴۲
📅تاریخ شهادت : ۹ شهریور ۱۳۹۵
🕊محل شهادت : حماه سوریه
🥀مزار شهید ( یادبود ) : بهشت زهرا(س) قطعه۲۹ ردیف ۱۹ شماره 11 صلوات🌹
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
🌹ما هنر شهادت را هم که نداشته باشیم ; هنرِ عمل به وصیتنامه شهدا را باید داشته باشیم ...
خَلاص!
.
📸عکس : سردار شهید سید صادق شفیعی ( دانشجوی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران) معاون گردان ادوات ؛ و فرمانده تیپ الحدید لشکر ویژه ۲۵ کربلا ؛ متولد : رودبار _ شهادت : جزیره مینو...
.
🌷قسمتی از وصیت نامه شهید :
#بهترین #لحظات #عمرم حضورم در #جبهه های نبرد حق علیه #باطل بود و تصور اینکه حتی لحظه ای از #جبهه دور #باشم برایم دردناک است . #همدیگر را دوست داشته باشید و #تقوا پیشه کنید و در خدمت #انقلاب باشید و پست و مقام وسیله #امتحان است ، اگر خدای نکرده خطا کنید در #قیامت باید #جوابگو باشید .
.
#وصیت_نامه
#دفاع_مقدس
⚽️مهاجم و کاپیتان افسانه ایِ
تیم ملی جوانان ایران
با ۱۵ گل ملـی ...
باشگاه #پرسپولیس در به در
دنبال قرارداد با او بود ...
او در اوج دوران ورزشیاش
چندین بار به #جبهه رفت !
آخرین بار قـرار بود ...
با باشگاه پرسپولیس قرارداد ببندد و
در تمرینات این تیم هم شرکت کرده بود
که برای شرکت در عملیات #کربلای۵
راهی جبهه شد و در اسفند ۱۳۶۵
به مقام #شهادت رسید ...
#شهید_مهدی_رضایی🌷
#خاطرات_شهید
▫️هستند کسانی که استعداد دارند اما جرأت #جبهه رفتن ندارند آن ها بروند دانشگاه ما میرویم...
با شروع جنگ تحمیلی از همان روزهای اول جنگ لباس رزم برتن ڪرد وقتی گفت میخواهـد به جبهه برود همه گفتند تو استعداد زیادی داری حیف است بروی در این بیابانها خرج شوی...
#محمدرضا در جوابشان گفته بود: "کسی ڪہ این استعداد را به من داده، خیـلی راحت و در یڪ چشم برهـم زدن می توانـد آن را از من بگیرد جوری ڪہ دیگر حتی اسم خـودم هم یادم برود؛ هستند کسانی که استعداد دارند اما جرأت جبهه رفتن ندارند، آنها بروند دانشگاه، ما می رویـم جبـهه..."
همیشه می گفت: جنـگ در رأس همه امور مـا است...
📎پ ن :
این شهید عزیز پس از چند روز نگهداری در سردخانہ بہ اهواز منتقل شد تا در بهشت آباد این شهر بہ خاڪ سپرده شود، نڪتہ عجیبی ڪہ درباره این شهید زبانزد است لبخند زیبایے است ڪہ چند روز پس از شهادت و بہ هنگام تدفین بر لبان این عزیز نقش بست.
#شهیدمحمدرضاحقیقی🕊🌹
شهادت: عملیات والفجر ۸
@tashahadat313