♻️ #تاريخيگري و پيامدهاي آن (6):
دربارۀ: «...#ذائقۀ_عزاداري ها...»؟!
🔹 حدوداً یک سال و اندی پیش همین جا نوشتاری را زیر عنوان: «از ذائقه عزاداري هايمان مراقبت کنيم...» به اشتراک گذاشتم. در آن نوشتار، سخن از این بود که در #آسيبشناسی #عزاداری های محرم حسینی، يک نکتۀ مهم، تغيير ذائقه و علاقۀ عزاداران به سوی شنيدن مصيبتهای «ناشنيده» و #روضه های «مکشوف» است. دیگر بسیار کم اتفاق می افتد که با شنیدن یک عبارت کوتاه و حزن انگيز مقتل –گرچه تکراری- اشکها جاری شود؛ حتما باید جزئيات دريدن ها و بريدن ها را (از زبان قال و حال و...) در قالبی «نو» بشنویم که حال پیدا کنیم!
🔹در آن نوشتار، سخن از این بود که در زمانه¬ای که يک شبهۀ بينهايت خطرناک اين است: «حادثة عاشورا #اسطوره است»؛ متأسفانه اضافه کردن هر سالۀ روضه ها و ذکر مصيبت ها و زبان حال ها، عملاً خوراک همين شبهۀ به شدت خطرناک است.
🔸اکنون در ادامۀ هشدارهای «#تاریخی_گری» سخن در این است:
این دیوار قطوری که ما اهالی تاریخ (به ویژه حوزوی) به دور خود کشیده ایم، با دغدغه های سراسر علمی و خاص خودمان؛ متأسفانه راهی دراز داریم تا تأثیر بر اهالی وعظ و منبر و مجالس عزای حسینی...؛ تا چه رسد تا تأثیر بر ذائقۀ عزاداران!!!
🔸در ایام محرم امسال، توفیق شد در یک برنامه زنده از رسانه ملی، بسیار مختصر انجام وظیفه ای شد. در حاشیۀ آن برنامه، یکی از عوامل برنامه سؤال کرد: «آیا ماجرای حضرت #رقیه دختر امام حسین(ع) سند دارد»؟ فی الجمله پاسخش را دادم و به تفاوت موجود میان سند ماجرا و آنچه که اکنون در محافل شهرت یافته اشاره کردم. اما برایم مایۀ شگفتی بود که تردیدافکنی های ما اهالی تاریخ تا کجاها پیش رفته است؟
اما آیا ما اهالی تاریخ به «حالِ» دختران کم سنّ و معصومی فکر کرده ایم که «رقیه» نام دارند یا در دبستان و مدرسه هایی با همین نام تحصیل می کنند؟! به راستی با این دغدغه های علمی خودمان چه چالشی را به روح و روان ایشان می افکنیم؟!...
✍️حامد منتظري مقدم
🔰https://eitaa.com/Tashayo