هدایت شده از اجتهاد
💢دانش رجال در پیچی تاریخی!
✔️یادداشت وارده/ مصطفی قناعتگر:
🔹در ادواری، شاهد برتری معیارهای سندمحور بر تارَک اعتبارسنجیهای حدیثی بودهایم؛ اما در بیشتر ادوار مانند دورهی حال، چنین نبوده است.
🔹علتِ رنگباختگیِ علم رجال و سقوطش از بالای جدولِ سنجههای ارزشگذاری احادیث به پایین را میتوان در دو مؤلفهی کلی خلاصه کرد: الف) مؤلفههای تضعیفکنندهی آن. ب) مؤلفههای تقویتکنندهی رقیبانِ آن.
🔹عدم تکیهی گزارشات رجالی بر مشاهده، مرسل بودن این گزارشات، بسنده نمودن رجالیان به نقل قولها و غلوّانگاری بر اساس اعقاداتِ شخصی را میتوان در زمرهی مؤلفههای تضعیفکنندهی علم رجال قرار داد.
تفصیل مطلب👈 https://b2n.ir/12350
#اختصاصی
🆔 https://eitaa.com/ijtihad
هدایت شده از اجتهاد
💢بایدهای نظریۀ تقیه
✍️مصطفی قناعتگر
🔻یکی از راههای حلّ تعارضِ روایات، نظریۀ تقیه است. برای حدیثپژوهان روشن است که برخی از روایات، بر اساس تقیه صادر شده و امامان نمیتوانستند در شرایط همزیستی با اهل سنت و سیطرۀ حاکمان اموی و عباسی هر حرفی را بزنند. گاهی به مصالحی، نظری خلاف نظر خود را بیان میکردند و شنوندگان تصور میکردند همین نظر امام است؛ حال آنکه امام تقیه کرده و نظر اهل سنت را مطرح کرده و خود به آن معتقد نبوده است.
حال اگر دو روایت یا دو دسته روایت داشته باشیم که با یکدیگر ناسازگار هستند (به نحو تعارض مستقر)، محتمل است که یک طرف از روی تقیه و موافق اهلتسنن صادر شده و طرف دیگر قولِ مورد تایید امام باشد.
پوشیده نیست که به محض دیدن تعارض، نباید شتاب کرد و پای تقیه را وسط کشید. امام از چه کسی، چه گروهی یا چه جریان فقهی تقیه کرده است؟ آیا اثبات شده در آن برهه از حیات امام، چنین نظریهای میان سنّیان مطرح بوده؟ اگر چنین نظریهای مطرح بوده، آیا اثبات شده که امام مجبور شده برای رعایت تقیه نظر خویش را کتمان کند و آن نظر مخالف را به پرسشگران و مخاطبان عرضه کند؟ پس از گذر از این مراحل میتوان گفت که دستهٔ «الف» نظر واقعی امام نیست و تقیهای است و دستۀ «ب» که مخالف تقیه است، نظر واقعی امام است.
نتیجه میگیریم که برای اثبات تقیه، باید به تاریخ فقه اهلسنت در مساله مورد نظر احاطه داشته باشیم. صرف یک احتمالِ بدون شاهد و قرینه نمیتواند راه حل تقیه را موجّه سازد.
برای نمونه، دستهای از روایات بیان کردهاند که ...
👈 متن یادداشت: https://b2n.ir/g96794
#اختصاصی
🆔 @ijtihad