eitaa logo
📖✍️کانال مناسبتی توسلنامه🎤🖥
428 دنبال‌کننده
570 عکس
246 ویدیو
105 فایل
🔵متن #مولودیه ها و #روضه های اهل بیت علیهم السلام ⭕️مطالب مناسبتی 🔵لطفا مبلغ این کانال باشید . ✅کانالهای دیگرما 🆔 @Basirat_E 🆔 @hal_khosh 🆔 @darshaayenahjolbalagh 🆔 @Imam_zamani 🆔 @hzrt_mahdi 🆔 @menbar_kotah
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️ دردی به جان نشسته دگر پا نمی شود جز با دوای زهر مداوا نمی شود یک جای پرت مانده ام و بغض کرده ام در این سیاه چال دلم وانمی شود کافیست داغ دوری معصومه و رضا دیگر غمی به سینه ي من جا نمی شود معصومه کاش بود کمی درد دل کنم کس مثل دختر همدم بابا نمی شود می خواستم دوباره ببوسم رضام را هنگام رفتنم شده گویا نمی شود اصلاَ نخواستم کسی آید به دیدنم!! سیلی که مونس دل تنها نمی شود از بس زدند خورد شده استخوان من این پا برای من که دگر پا نمی شود زنجیرها رسانده به زانو سر مرا کاغذ هم اینچنین که منم تا نمی شود گاهی هوای تازه و آزاد می روم بی تازیانه و لگد اما نمی شود ضجر من از جسارت سِندی شاهک است بی ناسزا شکنجه اش اجرا نمی شود گفتم سر مرا ببر اما تو را خدا اسمی نبر ز مادرم،آیا نمی شود تشییع من اگرچه روی تخته ي در است تشییع هیچکس روی نی ها نمی شود ▪️وقتی ابوالعتاهیه در مجلس هارون اشعاری خواند اول هارون را به نشاط آورد بعد ابوالعتاهیه اشعار دیگری خواند هارون را به شدت متأثر ساخت . گفت: ابوالعتاهیه چه می خواهی ؟ گفت: من آزادی موسی بن جعفر را می خواهم... برگه آزادی موسی بن جعفر را گرفت خیلی خوشحال است الحمد الله دل پیغمبر و زهرا را شاد کردم فردای آنروز ابوالعتاهیه به طرف زندان می رفت دید جنازه ای را چهار نفرمی آورندپرسیداین جنازه کیست؟ گفتند جنازه موسی بن جعفرامام هفتم شیعیان ☑️نوحۀ حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه السلام ای ز زهر جفا پاره پاره جگر یا باب‌الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر حلقۀ سلسله در غمت خون‌فشان بر تنت مانده از تازیانه اثر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر تو که پا به چشم عرشیان نهادی چرا جسم پاکت روی تختۀ در یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر فاطمه دنبال تابوت تو گریان آه او بر فلک، سوز او در جگر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر دریغا دریغا که از مرغ توحید در قفس نمانده بجا جز مشت پر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر تو چشمت به راه رضا کنج زندان چشم معصومه در انتظار پدر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر دختران تو در فکر آزادی‌ات تو بین سیه‌چال می‌زنی بال و پر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر با که گویم که زندان هارون شده قتلگاه عزیز دل پیمبر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر @tavasolnameh
🌸 ☑️ 🌸اي آفتاب زهرا عَجّل علی ظهورك تنهاي شهر و صحرا، عجّل علی ظهورك گم گشته ي وجودي،هم غیب وهم شهودي دردیده ودل ما، عجّل علی ظهورك بی تو غریب، قرآن، بی تو اسیر، عترت بی تو علی است، تنها، عجّل علی ظهورك نه طاقتی نه صبري، تا چند پشت ابري؟ اي مهر عالم آرا عجّل علی ظهورك دنیا درانتظار است،خون قلب روزگار است پا در رکاب بنما، عجّل علی ظهورك حیدر کند دعایت، زهرا زند صدایت الغوث یابن زهرا ! عجّل علی ظهورك زخمِ به خون نشسته، پیشانیِ شکسته دارند با تو نجوا، عجّل علی ظهورك خون دو دیده گوید، دست بریده گوید بر انتقام بازآ، عجّل علی ظهورك هم عمّه ها پریشان،هم جدّ توست عطشان هم چشم ماست دریا،عجّل علی ظهورك از لطف گاه گاهی بر میثمت نگاهی، اي چشم حق تعالی! عجّل علی ظهورك 🔵عاشقم عاشق رخ زیبای تو کی شود سرنهم برکف پای تو ای گل یاسمن حجه بن الحسن ای که آئین تو مذهب ما بود نام تو ذکرروز وشب ما بود ای که در زندگی آرزویم تویی ذکروفکرم تویی گفتگویم تویي من که دل داده ام برتولای تو جان فدای تو ورخ زیبای تو جان زهرا مکن ناامیدم مرا در دو عالم نما رو سپیدم مرا در گلستان عشق رنگ وبویم بده در میان همه آبرویم بده *********** ⏺نداردیوسف صدیق زندانی که من دارم ندارم هیچ زندانی نگهبانی که من دارم ندیده هیچ مظلومی چنین ظلمی که من دیدم نداردکس به عالم دشمن جانی که من دارم شب و روزم بود یکسان زتاریکی این زندان ندارد کس چنین شام غریبانی که من دارم بگیرم روزها روزه و شب‌ها خورم سیلی ندارد کس به عالم خوان احسانی که من دارد ⚫️دونفرمرگ خودشان راازخدا طلب کردند یکی حضرت زهرایکی هم میوه دلش موسی بن جعفرعلیه السلام آخر هر روز وقت غروب که می شد سندی بن شاهک آنقدر آقارا تازیانه می زد سیلی می زد که دیگر روزهای آخر لحن مناجات امام تغییرکردهی صدا می زد « خلصی من یدهارون الرشید » دعای امام مستجاب شد... اما وقتی بدنش را از زندان غریبانه بیرون آوردند خواهرش نبود ببیند دخترش نبودببینید اما در کربلا تو گودی قتلگاه.... ای هفتمین نور هدایت کرده دلم امشب هوایت آقای من موسی بن جعفر بهشت من صحن و سرایت مدد مدد موسی بن جعفر (۲) **** ای گلبن باغ پیمبر نور دل زهرای اطهر هستی امید خلق عالم مولای من موسی بن جعفر مدد مدد موسی بن جعفر (۲) ***** تو گل گلشن ولایی سرتا به پا جود و سخایی در خلق و خو زهرای اطهر باب علی موسی الرضایی مدد مدد موسی بن جعفر (۲) **** امشب ز غم در شور و شینم یاد امید عالمینم با نگه امام هفتم با این دلم در کاظمینم واویلتا آه و واویلا (۲) **** عالم به شور و در نوا شد در کاظمین غوغا بپا شد ای مظهر خلاق سرمد از داغ تو کرب و بلا شد واویلتا آه و واویلا (۲) ****** بمیرم از جور زمانه بودی به زندان ظالمانه آن جانی یهودی و پست می زد ترا با تازیانه واویلتا آه و واویلا (۲) ****** ای در دو عالم بی قرینه می زد ترا سندی ز کینه با گریه بودی یاد مادر داد از ستمهای مدینه واویلتا آه و واویلا (۲) ****** تو بوده ای در تاب و در تب از غصه جانت گشته برلب از ظلم سندی بن شاهک ذکر تو شد خلصنی یا رب واویلتا آه و واویلا (۲) ****** قلبم شد از غم پاره پاره سورد دل هر سنگ خاره بمیرم از این همه غربت جسمت بروی تخت پاره واویلتا آه و واویلا (۲) ****** از غربت تو می کنم یاد سوزد دلم ز اینهمه بیداد از ظلم هارون ستمگر پیکر تو بر جسر بغداد واویلتا آه و واویلا (۲) ****** بر جسر بغداد آن تن پاک شد کاظمین بهر تو غمناک گشتی تو تشییع جنازه پیکر جدت بر روی خاک واویلتا آه و واویلا (۲) @tavasolnameh
☑️ چاه زندان قتلگاه یوسف زهرا شده چشم یعقوب زمان در ماتمش دریا شده اختران اشک جاری ز آسمان دیده گر چون نهان ماه رخش در هالۀ غم ها شده بس که جانسوز است داغ آن امام عاشقان در عزایش غرق ماتم خانۀ دلها شده ای طرفداران قرآن و شریعت بنگرید موسی جعفر شهید مکتب تقوا شده او نه تنها تازیانه خورده از دست ستم صورتش نیلی ز سیلی چون رخ زهرا شده نالۀ جانسوز معصومه ز دل بر خاسته در مدینه دختری بی بابا شده 🌸ابوالعتاهیه مدتها در مجلس هارون الرشید حاضر نمی شد ، اما روزی باشاره هارون ، جعفر برمکی او را به مجلس هارون آورد از ابوالعتاهیه خواستند اشعاری بخواند ، اشعاری خواند اول هارون را به نشاط آورد ، بعد ابوالعتاهیه اشعار دیگری خواند هارون را بشدت متأ ثرساخت . گفتند : ابو العتاهیه چی می خواهی ؟ گفت : هارون نه مال می خواهم ، نه مقام می خواهم ، من آزادی امام موسی بن جعفر را می خواهم که سالها گوشۀ زندان است هارون اجازه بده آقا را آزاد کنند ، بچه هایش در مدینه منتظرند ، برگۀ آزادی موسی بن جعفر را گرفت خیلی خوشحال است . الحمد الله دل پیغمبر و زهرا را شاد کردم . فردای آن روز ابوالعتاهیه به طرف زندان می رفت دید جنازه ای را چهار نفر می آوردند ، پرسید این جنازه ی کیست ؟ گفتند : جنازۀ موسی بن جعفر امام هفتم شیعیان است . ▪️نمی دانم شنیدستی بدوران که شاهی جان دهد در کنج زندان فلک بودی دگر در ترکشت تیر ؟ کی دیده شه بمیرد زیرزنجیر نظاما آفرین بر اهل بغداد تن شه را بروی جسر بنهاد ولی جدش برهنه در بیابان غلظ گفت بزیر سمِّ اسبان کاری کردند که خواهرش زینب وقتی آمد گودی قتلگاه از روی تعجب صدا زد : آیا تو حسین منی ؟ @tavasolnameh
☑️ ☑️السلام علیک یاموسی بن جعفر ای که آیات خدا در نام تو معنا شده در کلامت شعله‌ور تفسیر «واعدنا» شده در تجلّی‌گاه حق چون پانهادی در ازل جام طور سینه‌ات آیینه‌ی سینا شده غیرتت آتش زده بر هفت تخت و نه فلک کظم غیظی کرده‌ای گر چرخ پا برجا شده در مسیر علم تو لنگ است چون پای عقول "کلبهم باسط" مقام خواجه‌ی دانا شده ☑️شاگردان خواجه نصیر به او اصرارکردند تا آیه یا حداقل بیتی از اشعارشان را روی سنگ قبر بنویسند تا آیندگان صاحب قبر را بشناسند. فرمود: «تنها اسم مرا روی سنگ قبر بنویسد زیرا وقتی قبر من در جوار این دو امام است شایسته نیست جمله ای مبنی بر بزرگداشت من روی قبر نوشته شود. اگرهم خواستیدچیزی بنویسید، آیه 17کهف باشد: «و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید» من همچون سگ اصحاب کهف در آستانه مزار ائمه در شهر کاظمین زانو زده ام "لن ترانی" خوانده‌ای درسترزندان٬ بعد ازآن دیده‌ی حیران دنیا غرق مافیها شده از دعای «نجّنی من سجن هارون» تو بود ذکر نامت گر کلید حل مشکل‌ها شده ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ☑️ای ز زهر جفا پاره پاره جگر یا باب‌الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر حلقۀ سلسله در غمت خون‌فشان بر تنت مانده از تازیانه اثر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر تو که پا به چشم عرشیان نهادی چرا جسم پاکت روی تختۀ در یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر فاطمه دنبال تابوت تو گریان آه او بر فلک، سوز او در جگر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر دریغا دریغا که از مرغ توحید در قفس نمانده بجا جز مشت پر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر تو چشمت به راه رضا کنج زندان چشم معصومه در انتظار پدر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر دختران تو در فکر آزادی‌ات تو بین سیه‌چال می‌زنی بال و پر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر با که گویم که زندان هارون شده قتلگاه عزیز دل پیمبر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر @tavasolnameh
☑️ زندانی که غیرازخدادرنظرنداشت عمری شکنجه دیدوکس از اوخبر نداشت هر روز روزه، بودو به هنگام شامگاه جز تازیانه آب و غذایی دیگر نداشت یا فاطمه به جان تو سوگند روزگار زندانی از عزیز تو مظلوم تر نداشت جسمش به تخت پاره وبردوش چهار تن آن روز روزگارمسلمان مگر نداشت ممنوع بود کسی به ملاقات او رود یاآن شهید کُشته به زندان پسر نداشت جان داد با شکنجه ولی مصلحت چه بود زنجیر را ز پیکر مجروح بر نداشت ✅از امام موسى بن جعفر(ع) نقل شده است که فرمودند : 📋《إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي》 ♦️خداوند عزوجل بر شيعیان غضب كرد، پس مرا مخير ساخت كه يا من و يا آنها فدا شويم، بخدا من با دادن جان خودم ايشان را حفظ كردم تاریخ اینگونه وضعیت امام(ع) را شرح می دهد که؛ 📋《لا یَزالُ یَنتَقِلُ مِن سِجنٍ اِلَی سِجنِِ》 تا اینکه امام(ع) مظلوم به زندان مخوف و تاریک سِندی بن شاهک ملعون منتقل شد و تحت شکنجه های شدید آن لعین قرار گرفت. تا جایی که در پی این شکنجه ها، امام(ع) برای خلاصی از زندان، این دعا را می کردند : 📋《یَا سَیِّدِی! نَجِّنِی مِنْ حَبْسِ هَارُونَ وَ خَلِّصْنِی مِنْ یَدِهِ ♦️موسى بن جعفر(ع) در زندان سندى بن شاهک به شهادت رسید و او را به وسیله تابوتى برداشتند و یک نفر در پیشاپیش فریاد می زد : این پیشواى رافضیان است او را بشناسید! 🔲🔲🔲🔲🔲🔲 ☑️دیگر به کنج زندان بر لب رسیده جانم زهر جفا رسیده بر مغز استخوانم آمد مرا به لب جان کجایی ای رضا جان ازبس ستم کشیدم کاهیده شدتن من کس را نباشد این جا یک لحظه اش بر من آمد مرا به لب جان کجایی ای رضا جان زهر جفای دشمن زد بر دلم شراره این قلب خون که ازخون گردیده پاره پاره آمد مرا به لب جان کجایی ای رضا جان سندی شاهک آمد بر دیدنم شبانه سازد سینه تنم را ضرب تازیانه آمد مرا به لب جان کجایی ای رضا جان در زیر کندو بی یاور و اسیرم از بس کشیدم راضی شدم بمیرم آمد مرا به لب جان کجایی ای رضا جان @tavasolnameh
☑️ () ای باب مراد خلق عالم سر تا به قدم رسول‌اکرم هفتم ولی خدای منان! مهر تو روان دین و ایمان قرص قمرِ امام صادق نور بصرِ امام صادق گفتار تو چون کلام قرآن در هر نفست پیام قرآن صحن تو تمام آسمان‌ها دوران امامتت زمان‌ها چشم همه بر عنایت تو سرمایۀ‌ ما ولایت تو تو باب مراد عالم استی تو کعبۀ روح آدم استی تو دست عنایت خدایی از خلق جهان گره‌گشایی ای روح، کبوتر حریمت عالم همه بر در حریمت موسایی و عالم است طورت گردیده کلیم، غرق نورت دل‌های شکسته کاظمینت خواندند امام، عالمینت از دست تو کار حیدر آید ز انگشت تو فتح خیبر آید در حبسی و خلق، پای‌بستت سررشتۀ آسمان به دستت معراج تو بود قعر زندان خلوتگه ذات حی منان پیشانی خود نهاده بر خاک بگذاشته پا به فرق افلاک گردیده نماز، سرفرازت آورده نماز بر نمازت زندان شده محفل وصالت آغوش خدای ذوالجلالت زنجیر، سلام بر تو می‌داد از دوست پیام بر تو می‌داد ای گل ز تو آبرو گرفته محبوبِ به حبس خو گرفته! زندان تو لطف کامل ماست اشک تو چراغ محفل ماست اینجا که فراق نیست در بین بر توست مقام قاب قوسین اینجا که تجلی خدایی‌ست تاریکی حبس، روشنایی‌ست افسوس که حرمتت شکستند بازوی تو را به حبس بستند در شأن تو شاخه‌های گل بود کی شأن تو حلقه‌های غل بود؟ زجرت به هزار قهر دادند در زیر شکنجه زهر دادند زندانی عترت پیمبر افسوس که لحظه‌های آخر دل شیفتۀ مدینه‌ات بود زنجیر به روی سینه‌ات بود پیوسته سلام بی‌نیازت بر لحظۀ آخرین نمازت با آن همه دختر و پسرها رفتی ز جهان غریب و تنها معصومه کجاست تا که آید زنجیر ز گردنت گشاید؟ با آن که به حبس می‌زدی پر تابوت تو گشته تختۀ در مردم که جنازۀ تو دیدند فریاد ز سوز دل کشیدند تابوت تو را به شهر غربت بردند ولی به اوج عزت بعد از ضرباتِ حلقۀ غل تابوت تو گشت غرق در گل دیگر نزدند تیر کینت کی سنگ زدند بر جبینت؟ دیگر نبرید کس سرت را دیگر نزدند دخترت را تا از جگرش شراره خیزد «میثم» به غم تو اشک ریزد دونفرمرگ خودشان راازخدا طلب کردندیکی حضرت زهرایکی هم میوه دلش موسی بن جعفرعلیه السلام آخر هر روز وقت غروب که می شد سندی بن شاهک آنقدر آقارا تازیانه می زد سیلی می زد که دیگر روزهای آخر لحن مناجات امام تغییرکردهی صدا می زد خلصی من یدهارون الرشید دعای امام مستجاب شد... اما وقتی بدنش را از زندان غریبانه بیرون آوردند خواهرش نبود ببیند دخترش نبودببینید اما در کربلا تو گودی قتلگاه.... همه گل هاي زهرا گشته پرپر زتیر ونیزه و شمشیر و خنجر زند مرغ دل زینب پر و بال گهی در علقمه، گاهی به گودال ******* يا ز خون كربلا را بشويم يا گل پرپرم را بجويم هستيم رفته از دستم اينجا واحسين واحسين واحسينا نيزه و خنجر و گل كه ديده سيلى و روى بلبل كه ديده باغبان مانده و خار صحرا واحسين واحسين واحسينا بادها گشته مثل شراره مى وزد بر تن پاره پاره ميزند شعله بر قلب زهرا واحسين واحسين واحسينا زير شمشير و نيزه شكسته لاله ام دريم خون نشسته بارالها چسان جويم اورا واحسين واحسين واحسينا اى به درياى خون كرده منزل تو به گودالى و من به محمل قاتلت همسفر گشته با ما واحسين واحسين واحسينا داغ تو بر دلم زد شراره تازه شد داغ جدّم دوباره گوييا رفته باور ز دنيا واحسين واحسين واحسين @tavasolnameh
🌸 ☑️ شب غمم را سحر نیامد زآفتابم خبر نیامد امید دل از سفر نیامد به دیده ام اشک، به سینه ام آه بقیه ا...، بقیه ا... ( 2) فراق برده ز دل شکیبم تویی حبیبم تویی طبیبم به تنگ آمد، دل غریبم ز طول غیبت ز عمر کوتاه بقیه ا...، بقیه ا... ( 2) به لب دعایم، به سینه آمین منم ضعیف و غم تو سنگین به دیده دارم سرشک خونین به سینه دارم شرارجانکاه بقیه ا...، بقیه ا... به زخم دل ها دواست مهدي به درد جان ها شفاست مهدي کجاست مهدي کجاست مهدي که گشته روزم غروب بی ماه بقیه ا...، بقیه ا... بقیه ا...، بقیه ا شراره خیزد ز بیت داور بیا که تنهاست هنوز حیدر بیا که از سوز سینه مادر کند دعایت به هر سحرگاه بقیه ا...، بقیه ا... بقیه ا...، بقیه ا... 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 رایحه ى یاد تو با دل ما آشناست باب حوائج تویى، نام تو ذکر خداست عرش الهى اگر، جلوه گه حق بود بار گه ات کاظمین، خود حرم کبریاست قبله ى قدوسیان، کوى مصفاى تو نام دل آراى تو، کعبه ى حاجات ماست یوسف زهرایى و گوشه ى زندان و چاه کنج سیه چال تو، به غصه ات مبتلاست ☑️در فرازی از صلوات نامه ی امام کاظم علیه السلام می خوانیم: «اللهم صلّ علی ... المُعذَبِ فِی قَعرِ السُّجونِ و ظُلَمِ المَطامیرِ ذِی السّاقِ المَرضُوضِ بِحِلَق القُیودِ» خدایا! درود بفرست بر آن کسی که در قعر زندانها و تاریکی چاهها شکنجه میشد. ساق پای نازنینش بر اثر حلقه های زنجیر کوبیده شده بود. . . چهارده سال با غل و زنجیر و زندان سر کرد. از این زندان به آن زندان ... در نهایت وقتی روپوش را از روی بدن مبارکش کنار زدند، دیدند، هنوز غل و زنجیرها به بدن آقا متصل است. ز دود آه من خیزد شراره شده از داغ من،نیلی ستاره در این زندان،رود از حال یوسف کند بر حال من،گر یک نظاره در این زندان رسد تا سندی از راه زند سیلی به رویم بی شماره چو نام فاطمه ذکر لبم بود به جسمم بیشتر میزد هماره شده تکرار غمهای مدینه ازاین غم سوخت،قلب سنگ خاره به یادم مادر و آن کوچه آمد که یک تن کرد بر قنفذ اشاره فرو می رفت بر تن زخم زنجیر شده مرضوض یک جسمی دوباره به دوش چار تن،با غربت خاص تنم تشییع شد بر تخته پاره از این تشییع،دل خون گشت و،بودم به یاد نعل اسب و ده سواره اگر چه گشت معصومه عزادار نشد غارت زگوشش گوشواره @tavasolnameh
☑️ 🔹مائیم وعنایت یک سینه ولایت چون ذره به سرمنزل مقصود رسیم درظل هدایت ********* 🔹سلام و درود خداوند اکبر سلام امامان، سلام پیمبر به هفتم امام و نهم نور سرمد به باب الحوائج به دُرِ شش صدف گوهر هشت دریا سپهر فروزنده ی پنج اختر چراغِ دل و چشم آزاد مردان امام امامانِ عالم سراسر در آیینه ی طلعت اوست پیدا جلال و جمالِ خداوند اکبر دعائی به کویش به یک ختم قرآن سلامی به قبرش به صد حجّ برابر درود خداوند بر جسم و جانش زِ آغاز خلقت الی صبحِ محشر جلالِ خدا در وجودش مجسّم جمال نَبی در جمالش مُصوّر نسیمی که بر خیزد از کاظمینش زِ مُشک است بهتر زِعطر است خوشتر دل از مِهر آن جانِ عالم نگیرم بگیرند صد بار اگر از تنم سَر به هر سو کنم رو به هر جا نَهم پا دلم دور گلدسته هایش زَند پَر به عرض حاجت که موسی بن عمران به کویش زَند در کلامش به گفتار، گفتارِ قرآن عروجش به زندان، عروج پیمبر زمین و زمان از جمالش مزیّن جهان و جنان را دَمش روح پرور به باب الولایش مَلک را توسّل به حبل المتینش دو گیتی مُسخّر چنان گشته با دوست گرمِ مناجات که محو دعایش شده خَصم کافر دریغا چه بگذشت زیرِ شکنجه بر آن نجل زهرا زِ خصم ستمگر جراحات زنجیر و دلبند زهرا سیه چال زندان و فرزند حیدر چنان زیر زنجیر محو خدا بود که زنجیر می گفت الله اکبر دریغا که بر هیجده دختر او ملاقات یک تن نیامد میسّر بنالید ای دوستان بر غریبی که تابوت او بود از تخته ی دَر الا فاطمه گریه کن بهر بابا که روحش غریبانه زد از بدن پَر نه مونس نه همدل نه همره نه همدم نه یاور نه همسر نه دختر نه خواهر زبانش به ذکر خدا بود مشغول روانش به زهر جفا سوخت یکسر غریبی و هجران و حبس و شکنجه نبود این همه ظلم و بیداد باور بسوز ای دل آن گونه در ماتم او که از نخل «میثم» زند شعله ات سر در فرازی از سلام بر ایشان آمده است ؛ 📋《اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ(ع) وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ.. ♦️خدايا درود فرست بر محمّد(ص) و اهل بيتش، و درود فرست بر موسى بن جعفر(ع)، الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ سلام بر معذّب در عمق زندان ها و تاريكي هاى زيرزمين ها، ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ با ساق كوبيده، به حلقه هاى زنجيرها، وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ و جنازه اي كه با خوارى و سبك انگاشتن بر آن جار زده شده وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِيهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ وَ وِلاءٍ مَسْلُوبٍ وَ أَمْرٍ مَغْلُوبٍ وَ دَمٍ مَطْلُوبٍ وَ سَمٍّ مَشْرُوبٍ ، وارد شونده بر جدّش مصطفى و پدرش مرتضى و مادرش سرور بانوان! با ارثى غصب شده، و حكومتى ربوده، و فرمانى مغلوب، و خونى خواسته، و زهرى نوشانده 🏴نوحه شهادت السلام 🏴 آن کوکب هدایت مولا شد کشته از جنایت مولا ای خاتم ِ امامت،مهدی سرت سلامت ( 2 ) در دل عزای مولا،واغربتا واویلا زنجیر و پای مولا،واغربتا واویلا بر او سَما بگرید،خیر النسا بگرید ای خاتم ِ امامت،مهدی سرت سلامت ( 2 ) مجروح ِ ظلم و کینه،آن پیکر شریفش بر روی جِسر بغداد،مانده تن ِ شریفش جسمش که پر بلا بود،به سوی کربلا بود ای خاتم ِ امامت،مهدی سرت سلامت ( 2 ) گرچه غریب چون او،چشم فلک ندیده شکر خدا که دیگر،نشد سرش بریده حسین سرش جدا شد،خورشید نیزه ها شد ای خاتم ِ امامت،مهدی سرت سلامت ( 2 ) @tavasolnameh
☑️ زندانی که غیرازخدادرنظرنداشت عمری شکنجه دیدوکس از اوخبر نداشت هر روز روزه، بودو به هنگام شامگاه جز تازیانه آب و غذایی دیگر نداشت یا فاطمه به جان تو سوگند روزگار زندانی از عزیز تو مظلوم تر نداشت جسمش به تخت پاره وبردوش چهار تن آن روز روزگارمسلمان مگر نداشت ممنوع بود کسی به ملاقات او رود یاآن شهید کُشته به زندان پسر نداشت جان داد با شکنجه ولی مصلحت چه بود زنجیر را ز پیکر مجروح بر نداشت ☑️ شیعیان آمدند و بدن امام کاظم علیهالسلام را تشییع کردند. تشییع جنازهی باشکوهی شد. کفنی قیمتی بر بدن امام پوشاندند و با کمال احترام او را دفن کردند؛ اما دلها بسوزد بر جد غریبش حسین علیهالسلام که امام سجاد علیهالسلام وقتی خواست بدن بابایش را دفن کند، صدا زد: بنی اسد بروید یک قطعه حصیر بیاورید. بدن بابا را در میان حصیر گذاشت همینکه بدن را گذاشت داخل قبر دیدند بالا نیامد بین اسد نزدیک شدند دیدند آقا لبها را بر آن رگهای بریده گذاشته ، هی می گوید : بابای غریبم حسین . ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ بنی اسد این بدن حسین است فاطمه را فروغ هر دو عین است اشک غم ببارید بوریا بیارید وای حسینا وای شهیدا حسین مظلوم کفن ندارد یک جای سالم به بدن ندارد بدن پاره‌پاره زخم بی‌شماره وای حسینا وای شهیدا این بدن ماه بنی‌هاشم است شهید آگاه بنی‌هاشم است ماه ام‌البنین مانده روی زمین وای حسینا وای شهیدا این بدنی که مثل گل پرپر است پیکر صد چاک علی اکبر است گل باغ لیلا واویلا واویلا وای حسینا وای شهیدا پیکر یک رزمندۀ بی‌زره که زخم‌هایش خورده درهم گره مانده صد پاره تی قاسم‌ بن الحسن وای حسینا وای شهیدا اطراف خیمه همگی بپویید تا تربت شش ماهه را بجویید طفل بی‌سر کجاست علی‌اصغر کجاست وای حسینا وای شهیدا این شهدایی که همه بی‌سرند فدایی عترت پیغمبرند دفنشان با شما اجرتان با خدا وای حسینا وای شهیدا @tavasolnameh
☑️ ای جلوه ی لطف خدا باب الحوائج یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج مشکل ندارد، کار و بارش رو به راه است هرکس که شد همراه با باب الحوائج از سینه اش غم بر طرف گردیده هرکس از دل صدایت کرده یا باب الحوائج هرکس که شد ناچار و در زد خانه ات را فورا شده حاجت روا باب الحوائج از هر طبیب حاذقی هستی در عالم بر درد بی درمان دوا باب الحوائج معنا ندارد دست خالی باز گردند از خانه ات خیل گدا باب الحوائج بالاتر از عیسی نه دم ها، بازدم هات بیمار را داده شفا باب الحوائج واکن گره از کار من با یک نگاهت دستی برآور بر دعا باب الحوائج می خواهم از لطف زیادت یک‌ زیارت هم کاظمین هم کربلا باب الحوائج مشکل گشایی می کنی از کار عالم یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج سه بدن سه روز روی زمین بود یکی، بدن مطهر جواد الائمه اما کبوترها آمدند بال به بال یکدیگر دادند نازنین بدن امام جواد را سایه انداختند، یکی هم بدن مطهر موسی بن جعفر .سه روز روی زمین بود. اما سایبان دارد بعد از سه روز کفن قیمتی بریدن آقا کردند با چه عزت و جلالی بدن او راتشییع کردند. اما قربان آن بدنی که سه روز برهنه روی زمین گرم کربلا ... ای ز زهر جفا پاره پاره جگر یا باب‌الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر حلقۀ سلسله در غمت خون‌فشان بر تنت مانده از تازیانه اثر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر تو که پا به چشم عرشیان نهادی چرا جسم پاکت روی تختۀ در یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر فاطمه دنبال تابوت تو گریان آه او بر فلک، سوز او در جگر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر دریغا دریغا که از مرغ توحید در قفس نمانده بجا جز مشت پر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر تو چشمت به راه رضا کنج زندان چشم معصومه در انتظار پدر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر دختران تو در فکر آزادی‌ات تو بین سیه‌چال می‌زنی بال و پر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر با که گویم که زندان هارون شده قتلگاه عزیز دل پیمبر یا باب الحوائج یا موسی‌بن‌جعفر @tavasolnameh
🌸 ☑️ آن جمعه ای که روزظهورتومیشود دلهای ما سراچه ی نور تو میشود گرد و غبار جاده ی دل راگرفته ام روزی دلم مسیر عبور تو میشود چشمم به راه آمدنت مانده؛ آخرش شرمنده ی دو پلک صبور تو میشود اردیبهشت می شود اسفند باغ ما روزی که سبزعطرحضورتو میشود این جمعه هم گذشت چراپس نمیرسد؟ آن جمعه ای که روز ظهور تو میشود ☑️در زیارت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام می خوانیم اللَّهُمَّ صَلَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَاهْلِ بَیتِهِ الطّاهِرِینَ وَصَلَّ عَلی مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَصَی الْأبْرَارِ وَامَامِ الْأخْیارِ وَعَیبَةِ الْأنْوارِ وَوَارِثِ السَّکینَةِ وَالْوَقَارِ وَالْحِکبمِ وَالْاثَارِ.» «ای خداوند! درود بفرست بر پیامبر محمد بن عبدالله و اهل بیت معصوم او و درود بفرست بر موسی بن جعفر که وصی اوصیاء و پیشوای شیعه و محل بروز صفات خداوند متعال و وارث سکینت و وقار که در مصایب روزگار خود را نباخت- دین، مردانگی، شخصیت و آقایی خود را حفظ کرد- و وارث حکمت ها و علم های اهل بیت است.» . . . ▪️درود بر آن آقايى كه ظلم فراوان كشيد و سالهاى عمرش را گوشه هاى زندان گذرانيد؛ در دهليزهاى تاريك و نمناك. همان بزرگوارى كه ساق پاى مبارك با زنجير شكسته شد و جنازه اش را ابتداء چهار حمال روى تخته درب زندان برداشتند. سبط پيغمبر بود در گوشه زندان چرا؟ سلسله بر پاى شاهنشاه انس و جان چرا؟ خفته هارون روى تخت و حضرتش بر روى خاك در شگفتم عالم از اين غم نشد ويران چرا؟ اين شه دور از وطن، در دست دشمن ها اسير گه به بصره گه به بغداد است سرگردان چرا؟ سندى بن شاهك! آخر شاه مهمان تو بود بى جهت سيلى زدن بر صورت مهمان چرا؟ ▪️در آخر سليمان بن ابى جعفر عموى هارون دستور داد جنازه او را با احترام و عزت بردارند ☑️یا ابا الرضا مددی مولا قبله ی عالمین، حرم کاظمین حرم تو مرا کربلای حسین قتلگاهت که، کنج زندان است سجده گاهت چون، باغ رضوان است یا ابا الرضا مددی مولا همه جا حرمت، هر نفس کرمت بسوی کاظمین، بگو می برمت کای تو در بین، غل و زنجیری تویی که دست، همه میگیری یا ابا الرضا مددی مولا بسکه کردی نوا، در تو شد دوا در سیه چال غم حاجتت شد روا ای که شد روزت، تیره تر از شب ذکر جانسوزت، خلصنی یا رب یا ابا الرضا مددی مولا @tavasolnameh
☑️ ✅آن خدایی که تو را روز ازل جان بخشید ریشه و آب و گلت را گل ایمان بخشید می توانست کند خوک و سگت خلق ولی بر تو با دست کرم صورت انسان بخشید صدق و اخلاص و کمال و ادب و فضل و هنر عشق و ایثار و جوانمردی وایمان بخشید خاک بودی صدف بحر کمالاتت کرد همچو دریات گهرهای فراوان بخشید تو همان قبضه خاکی که خداوند به تو چشم گریان دل سوزان لب خندان بخشید داد فرمان به ملک تا که تو را سجده کنند رتبه ات بر همه عالم امکان بخشید بر تو پیراهن زیبای خلافت پوشاند به تو مجد و شرف و عزت و عنوان بخشید تا به عقل و خرد و روشنیت افزاید دوستی علی و دولت قرآن بخشید برحذر باش که یکباره ندزدد شیطان گنجهایی که به تو خالق منان بخشید تا که ره گم نکنی ذات خداوند به تو چارده مشعل پیوسته فروزان بخشید از خدا شرم کن و ترک گنه کن میثم گیرم او جرم تو را از ره غفران بخشید سازگار ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ☑️الا ای رحمت الله یگانه برایت قلبها گردیده خانه توئی موسی بن جعفر ای گل نور خوشا آنکس که گردد با تو محشور توئی موسی بن جعفر ای نگارم به الطاف تو امیدوارم ترا با معرفت هر کس بخواند گره در کار او هرگز نماند نگاهت عقده از دل می گشاید نه تنها عقده ، دل را می رباید نگاهم کن که محتاج نگاهم چرا چون من گرفتار گناهم هر آنکس با ولای تو بمیرد خدای مهربان دستش بگیرد ترا از زندگانی سیر کردند ترا در کنج زندان پیر کردند در زندان چو بر او باز می شد بمیرم من کتک آغاز می شد 🏴سلام برآن آقایی که چهار نفر بدنش را از زندان بیرون آوردند گفتند: بدنی که سالها توسیاه چالها بوده، چرا اینقدر سنگین است وقتی نگاه کنند ببینند هنوزغل و زنجیر بر این بدن مطهر مانده ... 🏴صحن موسی بن جعفر تازمان شاهزاده فرهاد میرزا مثلث بود سرش هم این بودکه آن گوشه صحن قبر یکی ازعلمای اهل سنت بود نمی گذاشتند خراب کنند چهار گوش کنند شیعه ها رفتند والی بغداد را دیدند راضی نشد . . . آمدند ثهران شاهزاده فرهاد میرزا عموی ناصرالدین شاه قاجاررادیدند شاهزاده رفت عراق والی بغداد را را راضی کردکه باخرج خود ش صحن راچهارگوش کرد ودریکی از گوشه های صحن برای خودش یک مقبره درست کرد بعد ازاتمام کار صحن آمد تهران وبعد از مدتی بیمارشد وصیت کرد : وقتی من مردم جنازه ام راباتشریفات سلطنتی ببرید کاظمین درهمان مقبره خودم خاک کنید شاهزاده مرد جنازه رایک مشت ازرجال وشخصیتهای مملکت تشییع کردند طبق وصیتش آوردند عراق کنار جسربغداد یک مشت ازعراقی های شیعه هم آمده بودند استقبال چون آن خدمت را کرده بود یک وقت کنار جسربغداد که رسیدند وصی شاهزاده آمد جلوجنازه را گرفت گفت جنازه رابگذارید زمین گفتند : چرا گفت شاهزاده وصیت کرده تا اینجا با تشریفات سلطنتی جنازه من رابیاورید اما ازاینجا به بعد بگوییدچهارتا حمال بیایند جنازه من راببرند کاظمین آقا چهار تا حمال پیداکردند آوردند یک غوغایی شد پیرمردها محا سنهاشون رو می کندند زنها گیسوانها شون رو می کندند جنازه ای که با این تشریفات می آوردند حالا چهار تا حمال زیر آن را گرفتند اینها به یاد یک منظره دیگر افتادند طولی نکشید یکوقت دیدند ازطرف کاظمین شیخ حیدر کلید دارسوار براسب باعجله دارد می آید گفت : با همان تشریفاتی که جنازه را می آوردید بیاورید چهارتا حمال بروند کنار گفتند :خودش وصیت کرده گفت : وصیت کرده باشد من تو خانه خوابیده بودم موسی بن جعفررا درعالم رؤیا دیدم حضرت په من فرمود حیدر کلید دار پا شو برو بگو جنازه را با همان تشریفات بیاورند چون دراین دنیا این جور جنازه برداشتن فقط مال من غریب است فقط مال من مظلوم است به نقل ازمرحوم شیخ احمد کافی اما جدغریبش حسین 🏴افتاده اي روي زمین و سر نداري در این بیابان یک نفر یاور نداري از بس جراحت بر تنت جا خوش نموده یک جاي سالم در همه پیکر نداري بگذار تا که جان دهم پیش تن تو اصلا تصور کن دگر خواهر نداري در خیمه ها هر کودکی چشم انتظار است خیز و بگو عباس آب آور نداري با من بگو پیراهن و عمامه ات کو بگذر از این انگشت و انگشتر نداري @tavasolnameh