☑️ #روضه_حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
بنویسید مرا بی سر و سامان حسین
جگری سوخته و پاره گریبان حسین
پای شش گوشه گدا را بنشانید و سپس
بنگارید مرا دست به دامان حسین
روضه ای باز بخوانید و ، هلاکم بکنید
روی قبرم بنویسید پریشان حسین
پروراندند مرا پای همین هیئت ها
از همان روز ازل خورده ام از نان حسین
کاش در کرببلا جام شهادت نوشم
بسرایند مرا جزء شهیدان حسین
شبِ بی گریه دراین عشق حرام است مرا
این چنین است شبِ ریزه خورخوان حسین
بنویسید روی مشک علمدار حرم
جان عالم به فدای لب عطشان حسین
به خدا این پسر حضرت زهرا باشد
روی خاک است چرا پیکر عریان حسین
▪️حضرت امام عسکری علیهالسلام درذیل آیهی (و بالوالدین احساناً)
میفرماید: بهتر از والدین نسبی شما و سزاوار از ایشان به شکر و تشکر شما، محمد و علی علیهماالسلام هستند. پیامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
«انا و علی اَبَوا هذهِ الأمة»
شما را به خدا ببینید در کربلا با پدر حقیقی خود چه کردند؟
نه تنها احترام نگذاشتند؛ بلکه آب را بر روی او بستند و لب تشنه شهیدش کردند و بر بدن قطعهقطعهاش اسب دواندند.
گیرم حسین زادهی خیرالنسا نبود
یا آن که نور چشم شه لافتی نبود
گر بود پس چرا احدی بهر یاریش
غیر از سنان و خنجر و تیغ جفا نبود
آبی که کرده بودعلی مهر فاطمه
خاکم به سر مگر به حسینش روا نبود
لب تشنه هیچ کس سر مرغی نمیبرد
گیرم حسین محرم سر خدا نبود
@tavasolnameh
✅ درباره آغاز ماه #محرم
یازده ماه از خدا ، این روزها را خواستم
دیدۀ تر خواستم ، حال بکا را خواستم
اذن دق الباب این خانه برای ما بس است
استجابت پیشکش ، فیض دعا را خواستم
یازده ماهست ، می خواهم که سلطانی کنم
پشت این درماندن ودست گدا را خواستم
قول دادم این محرم ، معصیت کمتر کنم
همت توبه به درگاه خدا را خواستم
از علی موسی الرضا رزق لباس مشکیه
دستباف حضرت خیرالنسا را خواستم
هر محرم زیر دین صلح آقاییم ما
یا امام مجتبی، اشفع لنا را خواستم
کربلایی نیستم اما تو شاهد باش که
هردعایی کردم اول کربلا را خواستم
شصت شب ازصبح تاشب نوکری درروضه ها
طعنه خوردن،سوختن پای شما را خواستم
گرچه ناقابلتر از این حرف ها هستم ولی
یک زیارت اربعین پایین پا را خواستم
ازنجف تاکربلا پای پیاده دست جمع
روضه خواندن بین این صحن وسرا را خواستم
اهل عالم بازازره ماه ماتم آمده
هیئتی ها یاعلی! ماه محرم آمده
#محرم
#حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
@almasiyzefreh
☑️ #روضه_حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
کربلا گفتم دلم لرزید گفتم یا حسین
اشک روی گونه ام غلطید گفتم یا حسین
یاد سرگرم نوازش بود با گلبرگها
باغبان هر شاخه گل را چید گفتم یا حسین
ابرهای آسمان گلرنگ شد وقت غروب
رفت در دریای خون خورشید گفتم یا حسین
رد شدم از صحن سقاخانه شهر بهشت
هر کبوتر آب مینوشید گفتم یا حسین
داشتم در دست خود تسبیح سرخی از عقیق
دانه هایش هر طرف باشید گفتم یا حسین
نام ثارالله را بردند هفتاد و دو بار
خاطرات جبهه شد تجدید گفتم یا حسین
حاجیان روز دهم گفتند در کوی منا
عید قربان است ما را عید گفتم یا حسین
در طواف کعبه شش گوشه از من بیدلی
معنی لبیک را پرسید گفتم یا حسین
قاری قران تلاوت کرد از اصحاب کهف
برگ قرآن را که می بوسید گفتم یا حسین
چشم در چشم برادر دست در دست پدر
دختری معصوم میخندید گفتم یا حسین
شیرخواری نازنین با لای لای مادرش
در دل گهواره می خوابید گفتم یا حسین
از شقایق رسم عشق و عاشقی آموختم
هر کسی داغ برادر دید گفتم یا حسین
@tavasolnameh
☑️ #روضه_حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
گاهگاهی چشم من آب حیاتم میدهد
جامی از سرچشمه شط فراتم می دهد
تا دلم در سینه می لرزد به ذکر یاحسین
قطره های اشک من برگ براتم می دهد
گر غبارآلوده ی غفلت نباشد جان من
پاسخی جانان ز روی التفاتم می دهد
گر نگردد توبه ام مقبول درگاه خدا
آبرویم را به باد این سیئاتم میدهد
اشک عاشورایی ام قدر و بها دارد ولی
پیروی از راه و رسم (حر)نجاتم می دهد
با سعادتمندی خود ظهر عاشورا(سعید )
درس زیبای یقیمون الصلاتم میدهد
زینب آزاده با صبرجمیل خویشتن
جاودان سرمشقی از صبر و ثباتم میدهد
عاشقان کربلا را زینب است آموزگار
آفرین بر بانوی مرد آفرین روزگار
@tavasolnameh
☑️ #روضه_حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
در سراپرده اشکم حرمی پیدا شد
سرخی چشم نواز علمی پیدا شد
چشم هایم که به مهمانی باران می رفت
گوهری گمشده در هر قدمی پیدا شد
روضه کرب و بلا را که شنید از جبریل
در دل ( آدم ) از آن روز غمی پیدا شد
این حبیب است که در یاری محبوبش گفت
دل به دریا بزن اکنون که یمی پیدا شد
در شب حیرت و گمراهی و پیمان شکنی
نفس پاک تر از صبحدمی پیدا شد
( حر) که از لشکر ظلمت طرف نور آمد
مرد میدان بلا هم قسمی پیدا شد
تا که با جوهر خونش بنویسد( لبیک )
دستی افتاد به خاک و علمی پیدا شد
کمر شاه شهیدان که شکست از غم او
راستی در دل محراب خمی پیدا شد
ساربان کاش از این سوی نیفتد گذرش
برق انگشتر صاحب کرمی پیدا شد
بس که از واقعه کربلا دل ها سوخت
از دل مرثیه ها ( محتشمی) پیدا شد
@tavasolnameh
☑️ #روضه_حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
💚بنویسید به سنگ لحدم
#من_فقط_مشق_حسین_را_بلدم 💚
من فقط مشق حسین را بلدم
نوحه هایم همه باشد سندم
من فقط مشق حسین را بلدم
دست حق بوده همیشه مددم
بنویسید به سنگ لحدم
#من_فقط_مشق_حسین_را_بلدم 💚
بنویسید نواخوان بوده
ذاکر شاه شهیدان بوده
راوی واقعة کرب وبلا
عشق او ساقی عطشان بوده
بنویسید به سنگ لحدم
#من_فقط_مشق_حسین_را_بلدم 💚
از علی اکبر و اصغر می گفت
از رقیّه گُل پرپر می گفت
از گُل باغ حسن ، عبداله
از عزاخانة حیدر می گفت
بنویسید به سنگ لحدم
#من_فقط_مشق_حسین_را_بلدم 💚
بنویسید نوایش غم بود
دیده از داغ حسین پُر نم بود
عاشق وادی بین الحرمین
تشنة آب شط علقم بود
بنویسید به سنگ لحدم
#من_فقط_مشق_حسین_را_بلدم 💚
با محرّم لب او وا می شد
در دلش شیون وغوغا می شد
خادم بارگه ثارالله
سینه اش خانة مولا می شد
بنویسید به سنگ لحدم
#من_فقط_مشق_حسین_را_بلدم 💚
بنویسید صداقت گو بود
نوحه هایش غم یک عمّو بود
ننویسید که نامش کی بود
بنویسید حسینی خو بود
بنویسید به سنگ لحدم
#من_فقط_مشق_حسین_را_بلدم 💚
بنویسید به سنگ لحدم
من فقط مشق حسین را بلدم
نوحه هایم همه باشد سندم
من فقط مشق حسین را بلدم
بنویسید به سنگ لحدم
#من_فقط_مشق_حسین_را_بلدم 💚
در دلش عشق حسین می جوشید
هردم از بادة او می نوشید
بهر برپایی یک بزم عزا
تا به پیمانة جان می کوشید
بنویسید به سنگ لحدم
#من_فقط_مشق_حسین_را_بلدم 💚
بنویسید دلش بی غَش بود
ذاکر زینب ماتم کَش بود
از شرار غم فرزند علی
پاره های جگرش آتَش بود
بنویسید به سنگ لحدم
#من_فقط_مشق_حسین_را_بلدم 💚
کربلا روح و روانش بوده
عشق پیدا و نهانش بوده
بنویسید که در این دنیا
کربلا کعبة جانش بوده
بنویسید به سنگ لحدم
#من_فقط_مشق_حسین_را_بلدم 💚
بنویسید خدا می داند
هر که در مدح حسین می خواند
آسمان دل او تا آخر
روشن از نور ولا می ماند
بنویسید به سنگ لحدم
#من_فقط_مشق_حسین_را_بلدم 💚
سروری سنگ لحد بی جان است
صفحة دست هنرمندان است
آنچه در قلب همه می ماند
نیک ماندن به دل یاران است
بنویسید به سنگ لحدم
#من_فقط_مشق_حسین_را_بلدم 💚🌺
شاعر: محمدرضا سروری
@tavasolnameh
☑️ #روضه_حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
#نوحه_روز_عاشورا
نباشد لنگ در محشر کمیتم
که من از دوستان اهل بیتم
بجز آنان ولی نعمت ندانم
نمک پرورده ي این خاندانم
شدم از خرد سالی بی اراده
ارادتمند بر این خانواده
دري دیگر جزاین درگه ندارم
سراین سفره عمري ریزه خوارم
مرا با عشق عترت زاده مادر
مرا شیر محبت داده مادر
چو اینجا مرثیه خوان حسینم
به فردا بر سر خوان حسینم
چواینجاانتسابم باحسین است
به فرداهم حسابم باحسین است
چنان کعبه سیه پوش حسینم
غلام حلقه در گوش حسینم
✅امام محمد باقر(ع) از ام سلمه نقل میکند که حضرت رسول اکرم(ص) فرمود :
♦️حسین(ع) زمانی کشته میشود که سفیدی مو بر او چیره شود.
این یکی پیشگویی های حضرت رسول اکرم(ص) بود که در صحنه کربلا به وقوع پیوست.
امام حسین(ع) طبق نقل مشهور در کربلا دارای ۵۷ سال بود و مو و محاسن مبارک ایشان هم سفید شده بود.
تا جایی که یزید نانجیب نیز در شام این قضیه را اذعان داشت!
در مقاتل آمده است که؛
♦️هنگامى كه سر امام حسين(ع) آورده شد، یزید فرمان داد كه آن را، جلويش در تشتى از طلا گذاشتند و با چوب دستى اش شروع به زدن بر دندان هاى او كرد، در حالی که مى گفت :
♦️اى ابا عبدالله! چقدر زود پير شدى؟!!(۲)
[محاسنت سفيد گشته است!]
این محاسن سفید به خون مبارک ایشان خضاب شد!
امام زمان(عج) در ناحیه مقدسه می فرماید :
📋《أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضِیبِ》
♦️سلام بر آن مَحاسنِ به خون خضاب شده!
در مقاتل هست که؛
در روز عاشورا امام حسین(ع) در لحظات شهادت خود، دعاى قربانى را خواندند و فرمودند :
📋《بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلى مِلِّةِ رَسُولِ اللهِ(ص)》
♦️سپس حضرت(ع) دست مبارک خود بر روی جراحت گذاشت و دست خود را از خون مبارکش پر نمود و آن را به سر و محاسن خود کشید و محاسن خود را خضاب کرد.
هیچ کُشته در جهان چون شه نشد
زین معمّا هیچ کس آگه نشد
هیچ تن خوابید در «ظلّ الرّماح»؟
کس کفن پوشید از «نسج الرّیاح»
یا محاسن پنبه، غسلش خون تن؟
ریگهاى گرم، کافور بدن؟
سینه، خُرد و نحر، منحور و سرش،
بر نى و در خاک و در خون، پیکرش
با تن عریان، میان آفتاب
از رگانش خون روان، چون جوى آب
هر رگش بر ریگ بنْوشتى ز خون
آیۀ «انّا الیه راجعون»
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
قرآن شده نقش زمین یا رسولالله
جسم حسینت را ببین یا رسولالله
اللهاکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد
شمر آمده در قتلگاه آه واویلا
زهرا کند او را نگاه آه واویلا
اللهاکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد
آوای قرآن از سر نیزهها آمد
بر اهل عالم خبر از کربلا آمد
اللهاکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد
سرت سلامت فاطمه دخت پیغمبر
افتاده در خون یوسفت با تن بیسر
اللهاکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد
زینب بیا در قتلگه کن عزاداری
از حنجر خشک حسین گشته خون جاری
اللهاکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد
سکینه ازخون پدر چهره گلگون کن
نفرین زسوز سینه بر شمر ملعون کن
اللهاکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد
از چشم اهل آسمان خون دل ریزد
از سنگهـای کربلا این ندا خیزد
اللهاکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد
@tavasolnameh
💠حضرت #عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
لاله ی باغ کرامت ، یادگار مجتبی
کودک اما غیرت الله از تبار مرتضی
نام او عبدلله است و وارث شیر جَمَل
نوجوان اما دلاور ، مرد میدان عمل
گفته دیگر طاقت ماندن ندارم اِی عمو
ناله های غربتت بُرده قرارم اِی عمو
آمدم در کربلا تا جان کنم قربان تو
گر چه طفلم اِی عمو هستم بلا گردان تو
نغمه ی هَل مِن مُعینَت تا شنیدم اِی عمو
از حرم تا قتلگه با سر دویدم اِی عمو
چون رسیده جان من از غُصه بر لب یا حسین
پس کشیدم دست خود از دست زینب یا حسین
از غریبیِ تو دارم سینه ای پر سوز و آه
تا شوم یارت ، شتابان آمدم در قتلگاه
تا که بالا برده قاتل تیغ خود از روی کین
کرده دست خود سپر بر آن امام نازنین
دست عبدلله جدا گشت و شد آویزان به پوست
دست خود را هدیه داده در مسیر عشق دوست
این دَم آخر حسین او را در آغوشش گرفت
مثل بابایش حسن سر را به زانویش گرفت
چون که غمخوار عمو بود آخرش پرواز کرد
با شهادت قتلگه را مَنظَری غمساز کرد
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
💠نوحه حضرت #عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
نور چشم مجتبیٰ عبداللهم من
فداییِ حضرت ثارُاللهم من
می بَرَم از جانفشانی ها سهمی
که وَاللهِ لا اُفارِغُ عَمّي
واویلا واویلا واویلا واویلا....
نمایم در مقتل به عشقِ جانانم
دست کوچکم سپرِ عمو جانم
باشد جان و دلم مدهوش عمو
قتلگاهم شود آغوش عمو
واویلا واویلا واویلا واویلا....
💠نوحه حضرت #عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
عمه جانم یا زینب رسیده وقت امتحان
دل عمو حسینم از غریبی شد نگران
ببین عمویم حسین تنها مانده بین میدان
بذار عمه برم من ، عمو شده دل پریشان
آمده جانم بر لب کن رهایم یا زینب
ای عمو جان یا حسین (۴)
من به پایت عمو جان هست خود را می گذارم
برای یاری تو ، دست خود را می گذارم
تا شنیدم صدای هَل مِن مُعینَت یا حسین
لا اُفارق گفتم تا. تنها نمونی نور عین
شدی غریب و مضطر بی کس و یار و یاور
ای عمو جان یا حسین
شُکرُ لِلّه حاجتم در کربلا روا شده
با یه تیرِ حرمله دردم اینجا دوا شده
مثل قاسم اینجا من به آرزوهام رسیدم
توی آغوش عمو ، سوی بابا پر کشیدم
داده ام جان برایت سر و دستم فدایت
ای عمو جان یا حسین
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
🌸 #مناجات_با_امام_زمان_علیه_السلام
☑️ #روضه_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
به چشمت بدوز این نگاه مرا
به خود منتهی ساز راه مرا
خدایا کدام ابر یا آسمان
نهان کرده در خویش ماه مرا
عجب کیمیایی شده نام تو
که زر کرده قلب سیاه مرا
مگیر از سرم سایه ی لطف را
خرابش نکن سر پناه مرا
بدون تو دارم نفس میکشم
ببخش ای شها اشتباه مرا
تو را دوست دارم ؛از این روسیاه…
…سوا کن دل بیگناه مرا
دم حشر در محضر مادرت
اقامه نکن دادگاه مرا
ببر کربلا جان من را بگیر
بخیرش کن عمر تباه مرا
به یک قتلگاه آه یک خواهری
به عرش خدا برده آه مرا
✅ای خوش آن دل را که حق صبر وثباتش می دهد
بردباری در تمام مشکلاتش می دهد
گاه گاهی دل ملول است ونسیم معرفت
سوی گلزار ولایت التفاتش می دهد
هرکه گردد خاکبوس آستان اهل بیت
فیض یزدان سروری برکائناتش می دهد
عهد الفت هرکه بندد با کریم اهل بیت
مهراو از پنجۀ غم ها نجاتش می دهد
مستمندی گرکند روبرجوار رحمتش
خوشه ها از خرمن رحمت زکاتش می دهد
هرکه گرید برامام مجتبی، در روز حشر
آبرو بخشند وجنت را براتش می دهد
آن که آید برلب دریای فیضش تشنه کام
ساقی بزم وفا آب حیاتش می دهد
ای «وفایی »هرکه با خوی حسن شد آشنا
آشنائی با حسن حُسن صفاتش می دهد
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
ابن عباس مي گويد: روزي در محضر رسول خدا نشسته بودم،امام حسن کودک بود،دوان دوان آمد روي زانوي رسول اکرم نشست.
پيامبر صلي الله عليه واله او را مي بوسيد و مي بوييد و فرمود:
مَن اَحَبَّ الحَسَنَ فَقَد اَحَبَّني.
يک وقت ديدم رسول الله صلي الله عليه واله گريان شد،
. . . آقا جان چرا گريه مي کنيد؟
فرمود:به خدا شکايت مي کنم ازاين همه مصائبي که پس از من به اين پاره تنم مي رسد، همين حسنم را با زهر جفا مسموم مي کنند
. . . همه جا تابوت شهدا را گلباران میکنند. مراسم میگیرند و با شکوه خاصی آنها را دفن میکنند. ...؛ اما دلها بسوزد برای ان امامی که تابوت او را به جای گلباران، تیرباران کردند.
ای زاده ی خیرالنسا مولا امام مجتبی ۲
جانها بسوزد بهر تو ای کشته ی زهرجفا۲
جانم حسن جانم حسن ای جان جانانم حسن ۴
_________________________
ای که برون ازخانه ودر خانه بودی توغریب
دائم به لبهای تو بوده آیه ی امن یجیب
یاران جاهل گفته اند بر تو مذل المومنین
اندر مصاف با عدو گشتی تو بی یار وحبیب
جانم حسن جانم حسن....
____________________________
زهر جفای همسرت برپیکر تو زد شرر
پرپر زدی روی زمین چون طائری بی بال وپر
زینب کنارت آمد وگفتا بمیرد خواهرت
برسر زنان شد تاکه افتادش به تشت خون نظر
جانم حسن جانم حسن.....
___________________________
تابوت تو شد یا حسن آماج تیر دشمنان
مانع زدفن تو شدند نزد نبی اهریمنان
بر پیکرت روییده شد گلبوته های خون تو
مظلومیت آتش زند برقلب جمله شیعیان
جانم حسن جانم حسن.....
___________________________
دور وبر قبرت پر از نور ومزارت بی چراغ
در عسرت افتد هر که از قبر تو می گیرد سراغ
روزی بیاید ما حرم از بهر تو بر پا کنیم
در بارگاهت اقتدا بر مهدی زهرا کنيم
جانم حسن.....
@tavasolnameh
هدایت شده از کانال #داستان و #طنز حال خوش
مُحمّد را نکو همسر خدیجه
عزیز قلب پیغمبر خدیجه
یقین باشد، پس از زهرا و زینب
بود از هر زنی برتر، خدیجه
پناه امتی بود و نبی را
به روز بی کسی، یاور، خدیجه
گهی غمخوار، او هنگام سختی
صفا بخش دل شوهر، خدیجه
گهی با خندهی نوش آفرینش
سرور قلب آن سرور، خدیجه
🌸سالروز ازدواج پیامبر اکرم صل الله علیه وآله و سلم و حضرت خدیجه علیهاسلام گرامی باد
ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🌸 #مناجات_با_امام_زمان_علیه_السلام
☑️ #روضه_حضرت_ابو_الفضل_العباس_علیه_السلام
از خود فرار کردم و لا یمکن الفرار
امشب دوباره آمده ام بر سر قرار
رسوای خویش گشته ام و غرق خجالتم
من آمدم ولی تو به روی خودت نیار
من در میان راه زمین خورده ام بیا
از بس که بار آمده بر روی دوش بار
آن قدر در حجاب خودم غوطه می خورم
حتی تو را ندیده ام این گوشه و کنار
امشب که گریه های تو باران گرفته است
از چشم خشکسال منم قطره ای ببار
اصلا وکیل ما تو و ما هیچ کاره ایم
ما خویش را به دست تو کردیم وا گذار
در انتظار آمدنم ایستاده ای
شاید به این امید که می آیمت به کار
امشب برای این که بیایی به پیش ما
انگشت روی روضه ی دلخواه خود گذار
امشب مرا به خانه ی مادر ببر که باز
آنجا نشسته چشم کبودش به انتظار
ما را ببر که گریه بریزیم پشت در
مانند بچه های عزادار و بی قرار
🔷یاكاشف الكرب عن وجه الحسین اكشف كربنا بحق اخیك الحسین علیه السلام
بر لب آبم و از داغ لبت می میرم
هردم از غصه جانسوز تو آتش گیرم
مادرم داد به من درس وفاداری را
عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم
اكبرت كشته شد و نوبتم آخر نرسید
سینه ام تنگ شد از بس كه بود تأخیرم
کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام
شد در این قبله عشاق دوتا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا که تکمیل شود حجّ من و تقدیرم
وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود
بی رکوع است نماز من و این تکبیرم
بدنم را به سوی خیمه اصغر نبرید
که خجالت زده زان تشنه لب بی شیرم
☑️اومد محضر اباعبدالله،السلام علیك یا سیدی،یا مولای، سینه ام سنگینه،صبرم سر اومده، دیگه بزار برم،
ابو عبدالله یه نگاهی كردوفرمود: تو برادر منی،تو علمدار منی،تو صاحب لوای منی،
اگه تو بری لشكرم از هم می پاشه
عباس اصرار كرد،ابوعبدالله اجازه داد
بین این دو برادر،این رجز ها رد و بدل شد،
انابن الحیدر كرار،انا بن محمد المصطفی،انا بن علی المرتضی
تا ابی عبدالله گفت:انابن فاطمه،فهمید خبرهایی است،فهمید دیگه صدا نمی آد،مسیر رو عوض كرد به سمت علقمه راوی میگه دیدم حسین، از اسب پایین اومد،یه چیزی رو از رو زمین بر میداره،این دست عباسمه،چرا رو زمین افتاده،
فهمید دیگه عباسش دست نداره، یه مرتبه دید وسط میدون غوغاست،یه مرتبه شنید یه صدا داره می آد،یا اَخا، حسین فهمید عباس اون رو برادر صدا زده،دیگه عباسم رفتنی است،رسید كنار علقمه،میگن یه نگاه كرد دید،همه دور داداشش حلقه زدن،هی شمشیرها بالا میره،تا ابی عبدالله رو دیدن همه فرار كردن، این تفرون و قد قتلتم اخی؟ ،كجا فرار می كنید،دادشم رو كشتید،اومد،چه جوری اومد،تا نگاش به عباس افتاد،آه، گفت: الان انكسر ظهری . . . و قلت حیلتی یعنی وانقطع رجائی،
☑️سقای دشت کربلا ابالفضل
دستش شده از تن جدا ابالفضل
من قوتی دیگر به تن ندارم
دستی دگر چون در بدن ندارم
سقا و رنگ از تشنگی پریده
دریای خون جاری ز هر دو دیده
تن لاله گون از خون جبین شکسته
لب تشنه و دست از بدن بریده
جان بر کف و در اوج سرفرازی
خجلت ز اشک کودکان کشیده
دریای اشک از چشم ما گرفته
هر قطره خون کز بازویت چکیده
از حنجر خشک تو دوست دارم
این بیت را بهتر ز صد قصیده
والله ان قطعتموا یمینی
انی احامی ابدا عن دینی
من زاده علی مرتضایم
من شاهبار ملک لا فتایم
یارب کمک کن این فرس برانم
این آب را به خیمه گه رسانم
@tavasolnameh
تو خدا را به خدا مظهر نوری پسرم
پس سبب چیست که در کنج تنوری پسرم
بهر تو قحطی جا بود که در کنج تنور
از جفا و ستم قوم شروری پسرم
گوئیا سنگ جفا خورده به پیشانی تو
تا به کی صبر، مگر سنگ صبوری پسرم
جلوهی حسن تونازم که چوخورشید و قمر
روز بالای نی و شب به تنوری پسرم
در ره شام بود قافله خون جگرت
ز چه از قافلهی خویش تو دوری پسرم
رفته بودم به صف ماریه دیدم ز جفا
پایمال از ستم سم ستوری پسرم #روضه_تنور_خولی
🌸 #مناجات_با_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_تنور_خولی
🌸دلم ز دوري رويت قرار و تاب ندارد
ميان ما و رخت جز گنه حجاب ندارد
به اشک ديده نوشتم هزار نامه برايت
مگر که نامه بيچارگان جواب ندارد
نسيم صبح سلامم به دلبرم برسان
بگو جواب سلامم مگر ثواب ندارد
به آسمان جمالت ستاره نازيباست
که تاب ديدن روي تو آفتاب ندارد
نشسته ديده نازت ميان صف زده مژگان
شکوه صف زده مژگان تو شهاب ندارد
تو شمس عالمياني ز روي پرده بيفکن
که آفتاب به رخسار خود نقاب ندارد
هر آن کسي که به دل عشق روي ماه تو دارد
به شام اول قبرش يقين عذاب ندارد
چو سر ز خاک بر آرد به عرصه گاه قيامت
به زير سايه لطف دگر عقاب ندارد
محاسبات الهي اگر چه سخت و دقيق است
محب يوسف زهرا غم حساب ندارد
اگر چه آتش دوزخ هزار شعله فروزد
يقين اثر به دل و سينه کباب ندارد
به ناله دل سوزان هاشمي نظري کن
اگر چه تاب نگاهت دل خراب ندارد
🔵🔵🔵🔵🔵🔵
✍️هنگامی که پیامبر اعظم صلّی اللّه علیه و آله فاطمه اطهر را از شهادت فرزندش حسین و آن مصائبی که دچار آن حضرت خواهد شد آگاه نمود، آن بانو گریه شدیدی کرد و گفت: پدر جان! چنین مصائبی در چه زمانی رخ میدهد؟
فرمود: در آن زمان که من و تو و علی در دنیا نیستیم!
گریه حضرت زهرا شدیدتر شد و گفت: پدر جان! پس چه کسی برای حسین گریه خواهد کرد و چه کسی متصدی عزاداری وی خواهد شد؟
پیامبر فرمود: ای فاطمه! زنان امت من بر زنان اهل بیتم و مردانِ ایشان بر مردان اهل بیت من گریه خواهند کرد،
همه ساله هر گروهی پس از دیگری عزاداری را تجدید میکنند.
هنگامی که روز قیامت فرا رسد، تو زنان امت من و من مردان آنان را شفاعت خواهیم کرد.
هر یکی از ایشان که در مصیبت امام حسین گریه کند، ما دست او را میگیریم و وارد بهشت میکنیم.
ای فاطمه! هر چشمی فردای قیامت گریان است غیر از چشمی که در مصیبت حسین گریه کند، زیرا صاحب آن چشم خندان و مژده نعمتهای بهشت به وی داده خواهد شد.
📚 بحار الأنوار ، ٤٤/٢٩٣
🔴🔴🔴🔴🔴🔴
عمر سعد لعنه الله سرهای شهدا را بر قبایل تقسیم کرد، جلو تر از همه سر حسین را با خولی به کوفه فرستاد.
خولی زنی داشت مومن نیمه شب برخاست برای تهجد و نمازه شب دید مطبخ بقدری روشن است گویا خورشید از آنجا طلوع کرده است.
نزدیک رفته دید نور از تنور می آید
با خویش گفت من که تنور راروشن نکرده ام و بکسی نگفته ام روشن کند . این نور از کجاست ، دید نور بسوی آسمان می رود بحیرت او افزوده شد
الهی خانهی من غرق نور است
مگر دلدار زینب در تنور است
سری از تن جدا میبینم این جا
که مصباحالهدی میبینم این جا
چه موهای پریشان و قشنگی
چرا دارد به رویش جای سنگی
چرا پیشانی نازش شکسته؟
به رویش خون و خاکستر نشسته
الهی او مگر خواهر ندارد
به رأسش سایهی مادر ندارد
الا ای سرکه با آوای سوزان
تو میخوانی چنین آیات قرآن
گلوگاه تو مهمان، بوسه دارد
لب قاری قرآن بوسه دارد
شنیدم جای تو دوش نبی بود
کنار تو همیشه زینبی بود
تو را عمری است میجویم حسین جان
سرت با اشک میشویم حسین جان
ناگاه دید از آسمان چهار زن فرود آمده کنار تنور رفتند یکی از آن چهار نفر دست یمیان تنور برد سری بیرون آورد بوسید، بسینه چسبانید. هی ناله و گریه می کرد:
« یا شهید الام یا مظلوم الام» ...
@tavasolnameh
#داستان
راننده لبنانی و مسافر وهابی
یک راننده لبنانی تعریف میکرد؛
ایام شهادت امیرالمومنین تو تاکسی مداحی گذاشته بودم و مسافری وهابی رو سوار کرده بودم..
به مقصد که رسید از ناراحتی اش گفت : کرایه رو امام علیه السلام حساب میکنه و زد به فرار..
منم بخاطر کهولت سن نتونستم برم دنبالش..
چند لحظه بعد . . .
#طنز
🌸ادامه این داستان خواندنی 👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
لطفا با ماهمراه شوید 👆
✅#مناجات_با_خداوند_مهربان
دل و یاد خدا الحمدلله
سر و شور دعا الحمدلله
پس از عمری رفاقت با بدی ها
من و یاد خدا الحمدلله
به پایم بند و زنجیر گنه بود
شدم ناگه رها الحمدلله
من و پرونده ای یکسر تباهی
نشد چون بر ملا الحمدلله
نباشم قابل این میهمانی
من و جمع شما الحمدلله
ز درد معصیت بیمار بودم
دل و دارالشفاء الحمدلله
کسی در ظلمت این سینه گاهی
مرا می زد صدا الحمدلله
از آن دل مردگیِ بی هویت
رسیدم تا کجا الحمدلله
دلم دنبال خود اینجا کشانده
نگاهی آشنا الحمدلله
کجا دیدی که سلطانی نشیند
کنار یک گدا الحمدلله
سحرها بعد از این یاد تو هستم
امیر هل اتی الحمدلله
یقین دارم شبی آیی سراغم
گل خیرالنساء الحمدلله
اگر نوشم ز صهبای شهادت
شوم بهرت فدا الحمدلله
به دست خویش خاکم گر نمایی
به صحن کربلا الحمدلله
*سید محمد میرهاشمی
☑️ روضه #غلام_امام_حسین_علیه_السلام
وقتی غلام سیاه امام حسین علیهالسلام نقش زمین شد، امام حسین علیهالسلام به بالین او شتافت و صورت به صورت او گذاشت.
با ورش نمیشد. خدایا! من کجا و سر به زانوی امام حسین علیهالسلام گذاشتن کجا!
امام حسین علیهالسلام دعا کرد: «خدایا! چهرهی جَون را زیبا و پیکرش را خوشبو گردان
و او را با محمد صلیاللهعلیه و آله و آلش محشور فرما
و بین او و محمد صلیاللهعلیه و آله و آلش آشنایی بیشتر عطا کن!»
به برکت دعای امام، آنچنان بدن پاکش خوشبو شد که در قتلگاه بوی خوش پیکر او خوشبوتر از مشک و عنبر به مشام میرسید.
. . . یا اباعبدالله! صورت و سیرت ما هم از گناه سیاه شده است. بوی بد گناه تمام بدن مارافراگرفته است. چهرهی ماراهم سفید کن. بدن ما را هم خوشبو کن!
ای حسین ای شاه بیغسل و کفن
ای حسین ای رفته یغما پیرهن
یا حسین ای سر به نی تن بر زمین
بیگناه ای خسرو صد پاره تن
این غلام رو سیه را از درت
طرد منما ای شه خونین بدن
گرچه در دریای عصیان غوطهام
ده شفایم زین علل مولای من
@tavasolnameh
کارم شده گناه مرتب مرا ببخش
ذکر لبم فقط شده یارب مرا ببخش
با چوب خشم، بنده خود را ادب مکن
من نیستم اگر که مودب مرا ببخش
غافل شدم که شأن و مقامم به دست توست
ای صاحب بزرگی و منصب مرا ببخش
یارب رسیده تیغ گناهم به استخوان
از ضعف، جانم آمده بر لب مرا ببخش
دیگر به چشم قهر به رویم نظر مکن
هستم میان جمع معذب مرا ببخش
عفو مرا حواله به روز دگر مکن
روزی گناه کردم اگر شب مرا ببخش
از مکتب عبودیت تو گریختم
راهم بده دوباره به مکتب مرا ببخش
بهتر از اهل بیت شفیعی نداشتم
یارب به این ذوات مقرب مرا ببخش
مشمول رحمت است کسی که حسینی است
هستم به خادمیش ملقب مرا ببخش
دیشب حسین گفتم و امشب نتیجه داد
امشب بیا بخاطر دیشب مرا ببخش
با «یاحسین» زینب کبری گریستم
یارب به حق ناله زینب مرا ببخش
آرش براری
هر دم به آخرین سخنت گریه میکنم
یاد غروب و زخم تنت گریه میکنم
یکدم بیا ببین که فتادم ز پا حسین
دائم به غصه و محنت گریه میکنم
پیراهنت به سینه گرفتم بیا ببین
بر خون روی پیروهنت گریه میکنم
یادم نمیرود که چه دیدم به قتلگاه
با یاد دست و پا زدنت گریه میکنم
در زیر آفتابم و یاد تن توام
از طرز زیر و رو شدنت گریه میکنم
شد بوریا کفن به تن نعل خورده ات
هر لحظه من , بر آن کفنت گریه میکنم
کی میرود, ز خاطر من مجلس شراب
بر چوب دشمن و دهنت گریه میکنم
محمود اسدی(شائق)
Maddahi - Baz Dobare Zekre Ya Hossein (MusicTarin) (1).mp3
2.08M
باز دوباره ذکر یا حسین!! باز روی لبا شهادتین
باز بهشت بین الحرمین؛ یا حسین یاحسین ♬♫
باز دوباره بَزم روضه ها، باز می پیچه توی هیأتا
عطر و بوی سیب کربلا.. یا حسین یا حسین ♬♫
آقای دلهای جوون و پیر؛ یا حسین تویی نعم الأمیر
من گِدات آقا؛ هر چی دارم همه کرمته ♬♫
آرزویِ من حرمته؛ کربلات آقا
دلتنگم میدونی اومَدم مهمونی ♬♫
حرفامو از چشمام می خونی
کربلا کربلا کربلا … ♬♫
یا علی یاعلی یاعلی
کاش بشِه دعا ها مستجاب، پا بگیره عفت و حجاب ♬♫
زیر بیرق این انقلاب؛ یا علی یا علی
باشه عشق طوفانی مابصیرت قرآنی ما ♬♫
دانلود مداحی باز دوباره ذکر یا حسین باز روی لبا شهادتین
رهبر خراسانی ما، یا علی یاعلی
هیهات منا الذله ام؛ گل کرده در محرمم ♬♫
با نهضت ایثار.. رهبر که فرمان میدهد
هر سینه زن جان میدهد ♬♫
در مکتب عمار؛ حسینی میمونم.. حسینی میمیرم
از دستات شَهادت میگیرم……. ♬♫
کربلا کربلا کربلا … یازهرا یازهرا
یادمون نره اشک و دعا؛ پیام امروز شهدا.. ♬♫
خالیه جاشون بین ماها؛ یا زهرا یا زهرا
بیادشون دل خداییه، فکه و مجنون طلاییه ♬♫
شلمچه که کربلاییه، یا زهرا یا زهرا
بیداری اسلامیه.. مولا ابا صالح بیا ♬♫
ذکر همه دنیا، این الشموس الطالعه
این معز الاولیا، ای یوسف زهرا ♬♫
بغضیه توسینم، عاشق مدینه م
آخرش آقامو میبینم؛ یا مهدی ادرکنی……… ♬♫
چه می خواهد شکسته دل ...
چه می خواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی
چه می خواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی
شب طولانی و تسبیح و سجاده چه می چسبد
بهار زود هنگامند، شب های زمستانی
توکل بر توسل کن توسل بر توکل کن
در این دنیای حیرانی در این دریای طوفانی
اگر تا شام می خندی اگر تا صبح می خوابی
تو از مردن چه می فهمی تو از برزخ چه می دانی
اگر آشفته ات کردند یعنی لایق وصلی
به او نزدیک تر هستی زمانی که پریشانی
نیاز مستمندان را بنه بر دیده ی منت
مباد آنکه بگیرد دامنت را آه انسانی
خلاصه بار باید بست یا امروز یا فردا
مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی
من و پروانه در آغوش هم تا صبح می سوزیم
که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی
مرا هر وقت می دیدی گریبان پاره می دیدی
از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی
به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه
بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی
به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمی گیرد
خطایش را زلیخا کرد یوسف گشت زندانی
اگر چه گریه ی هجران ، شکسته می کند ما را
ولی از آب پیشانی است بهتر چین پیشانی
به لطف گریه کار طفل بهتر راه می افتد
چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی
دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه فقط برگرد
گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی
پشیمان می شود آن که برای تو نمی میرد
” چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی “
در باغ شهادت را به آه نیمه شب وا کن
اگر خون جگر خوردی تو هم جزو شهیدانی
خبر داری که تو رفتی ، به کوچه گردی افتادم
به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی
همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند
عجب شام غریبانی عجب شام غریبانی
سر پیراهن تو گریه ی ما را در آوردند
میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️◾️
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد...
چشم حرامی با حرم روبرو شد....
بیا برگرد خیمه......
#حاج_محمود_کریمی
◾️ @golavishecom https://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
1_163926754.mp3
10.53M
☑️ #روضه_حضرت_ابو_الفضل_العباس_علیه_السلام
☑️ای اهل حرم میر علمدار نیامد
سقای حرم سید و سالار نیامد
علمدار نیامد علمدار نیامد
☑️ای همسفران ماه بنی هاشمیان کو؟
آرام دل و دیده و آرامش جان کو؟
آیینهی عشق از پی دیدار نیامد
علمدار نیامد علمدار نیامد
☑️دلهای پریشان شده شیرازه ندارد
گنجایش اندوه و غمِ تازه ندارد
دل خون شد و مجنون شد و دلدار نیامد
علمدار نیامد علمدار نیامد
☑️آن گل که چمن عاشق بوسیدن او بود
آن ماه که ما را هوس دیدن او بود
صد بار به ما سر زد و این بار نیامد
علمدار نیامد علمدار نیامد
☑️برگرد عمو! دل هوس آب ندارد
امشب به خدا دیدهی ما خواب ندارد
ای پردگیان محرم اسرار نیامد
علمدار نیامد علمدار نیامد
توسلنامه 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
☑️ #روضه_حضرت_ابو_الفضل_العباس_علیه_السلام
ای اهل حرم میرو علمدار نیامد،
علمدار نیامد، علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد،
علمدار نیامد، علمدار نیامد
از خیمه رسد واعطشا از لب طفلان
در علقمه شد کشته عمو با لب عطشان
دستی که زده بوسه بر آن ساقی کوثر
با نیزه و شمشیر جدا گشته ز پیکر
ای اهل حرم میرو علمدار نیامد،
علمدار نیامد، علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد،
علمدار نیامد، علمدار نیامد
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
می خواهم از آن ساقی عاشق بنویسم
نم نم به خروش آیم و هق هق بنویسم
دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد
" ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
در هر قدمت هر نفست جلوۀ ذات است
وصف تو فراتر ز شعور کلمات است
در حسرت لب های تو لب های فرات است
عالم همه از این همه ایثار تو مات است
از علقمه با دیدۀ خونبار نیامد
" ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت
دل ها همه مست رجز گاه به گاهت
هرچند تو بودی و عطش بود و جراحت
دلواپس طفلان حرم بود نگاهت
سقای ادب جلوۀ ایثار نیامد
" ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
افتاد نگاه تو به مهتاب دلش ریخت
وقتی به دل آب زدی آب دلش ریخت
فرق تو شکوفا شد و ارباب دلش ریخت
با سجدۀ خونین تو محراب دلش ریخت
صد حیف که آن یار وفادار نیامد
" ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
انگار که در علقمه غوغا شده آری
خونبارترین واقعه بر پا شده آری
در بزم جنون نوبت سقا شده آری
دیگر پسر فاطمه تنها شده آری
این قافله را قافله سالار نیامد
" ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
ای علقمه از عطر تو لبریز برادر
ای قصه ی دست تو غم انگیز برادر
بعد از تو بهارم شده پاییز برادر
برخیز حسین آمده برخیز برادر
عباس ترین حیدرکرار نیامد
" ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
توسلنامه 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
با چه رویی بنویسم که بیا آقا جان
شرم دارم خجلم من زِ شما آقا جان
چه کریمانه به یاد همهی ما هستی
آه از غفلت روز و شب ما آقا جان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲🏻
🌸🌺 #مناجات_با_امام_زمان_علیه_السلام 🌸
اشک سحر دارم غمی سرشار دارم
راهم بده که دردِ دل بسیار دارم
بیچارهام، بی سرپناهم، بی نوایم
تنهای تنهایم، ولی غمخوار دارم
اظهار کردم عاشقم اما نبودم
آلودهام، آلودهام اقرار دارم
از توبهام، از ندبهام خیری ندیدم
تو قلب زار و من فقط آزار دارم
حق داری آقاجان اگر من را نبخشی
وقتی که با من کار داری، کار دارم
خیلی محبت داشتی، داری هنوزم
خیلی به دوری از شما اصرار دارم
جان عزیزت آبرو داری کن آقا
اصلا بگو یک نوکرِ سربار دارم
امروز و فرداهای تو کِی سر میآید؟
دلواپسم چون حالت مردار دارم
از سفرهای که فاطمه انداخت اینجا
یک لقمه نان دستم بده بیمار دارم
توسلنامه 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
شعر گودال قتلگاه – شعر#عصر_عاشورا – حسن لطفی
صبح تا عصر پیکر آورده
چه قدر جسم بی سر آورده
لیک با آنکه اصغر آورده
خستگی را زپا درآورده
کوه غم روی دوش و چون کوهی
عزم میدان نمود نستوهی
با همه تشنگی بی حدش
بست برسر عمامه جدش
شد قیامت چو راست شد قدش
سیلی از اشک و آه شد سدش
می کند با هزار افسوسش
غیرت الله ترک ناموسش
میخورد بوسه بر سر و روها
دستها در نوازش موها
کس نداند چه گفت زانسوها
که درآورده شد النگوها
او چه گفته که میشود با هم
گره معجر همه محکم
حرف تاراج را زدن سخت است
گریه مرد پیش زن سخت است
رفتن روح از بدن سخت است
از یتیمی خبر شدن سخت است
همه طی شد اگرچه جان برلب
روبرو شد حسین با زینب
دو خدای وفا مقابل هم
دو دل آرام آگه از دل هم
چاره مشکلند و مشکل هم
دو مسیح اند یا دو قاتل هم
هردو یک روح در دو جسم پاک
یک نفر با دو جسم و اسم پاک
هردو هستند جان یکدیگر
آشنا با زبان یکدیگر
شدبه شرح بیان یکدیگر
اشکشان روضه خوان یکدیگر
کس نشد جز خدایشان آگاه
زانچه گفتند بازبان نگاه
چشم هریک شده دوکاسه خون
اشک ریزان به حالشان گردون
دور لیلا قبیله ای مجنون
قبله میرفت از حرم بیرون
گوییا در تبار خون جگری
زنده تشییع میشود پدری
هم به لبهاش ذکر یارب داشت
هم انا بن العلی روی لب داشت
هم به دستش مهار مرکب داشت
هم به کف بند قلب زینب داشت
عرش حیران زبانگ تکبیرش
فرش لرزان ز برق شمشیرش
به کفش گرچه تیغ آتش بار
لیک دیگر عطش دهد آزار
شیر پیر و قبیله ای کفتار
هست معلوم آخر پیکار
پای تا سر تنش پر از تیر است
به سراپاش زخم شمشیر است
موج خون بر تن و به اوج جلال
داشت حالی که هرکه داشت سوال
رفته از حال یا شده سرحال؟
شد به هر حال راهی گودال
تا زکف داد جان جولان را
دوره کردند فخر دوران را
میرسد بر تنش زهر تکبیر
تیر با نیزه سنگ با شمشیر
روی هر عضو او هزاران تیر
خورد اما یکی نمیشد سیر
شک ندارم جبین او که شکست
چشم خود را خدای اوهم بست
برسرم خاک شاه بر خاک است
غرقِ درخاک و خون تنی پاک است
بـخدا این عزیز افلاک است
که تن پاک او پر از چاک است
این چه شرحی است خاک بردهنم
کاش صحت نداشت این سخنم
وای برمن خواهرش هم بود
خواهرش بود، مادرش هم بود
غیراز آنها برادرش هم بود
پدرش جد اطهرش هم بود
بس که گفت العطش عطش کردند
شمرآمد تمام غش کردند
آنکه ننگ ابد برایش ماند
آنکه شیطان برادرش میخواند
شمر پستی که عرش را لرزاند
جسم پاک حسین برگرداند
پیش چشمان اشک ریز خدا
سر برید از تن عزیز خدا
سراو تا برید مظهر ظلم
نامه ها خوانده شد زدفتر ظلم
تن مظلوم ماند و لشگر ظلم
اول غارت است و آخر ظلم
لشگری گرگ و یوسفی بی سر
هرکه میزد هرچه داشت بر پیکر
هرکسی خسته می شد از زدنش
می ربود آنچه میشد از بدنش
این یکی برد جوشنش ز تنش
آن یکی برد کهنه پیرهنش
سنگها که بر جنازه زدند
تازه بر اسبها نعل تازه زدند
پیش تر از بریدن سراو
بیش تر از شرار پیکر او
می زد آتش به جان خواهر او
ناله جانخراش مادر او
چون عزادار هر دو دلبر بود
ذکر مادر غریب مادر بود
زینب آن بی مثال در آفاق
قبله عشق و قبله عشاق
رفته از خویش و مرگ را مشتاق
به خود آمد ز اولین شلاق
جنگ او گشت خود به خود آغاز
یا علی گفت و عشق شد آغاز