eitaa logo
خورشید| نوشته‌های تقی دژاکام
469 دنبال‌کننده
137 عکس
6 ویدیو
0 فایل
خبرنگار؛ عا‌شق زیارت و کتاب و موسیقی و باران و گنجشک ارتباط با مدیر کانال با شناسهٔ: @Dejakam
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا رحمت کنه حاج‌آقا مجتبی تهرانی «رضوان‌الله تعالی علیه» رو. گاهی بالای منبر می‌فرمود: - آهاای! ی نفس برت نداره... @tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم امروز دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ به چاپ رسیده است. @tdejakam
✳ در جست‌وجوی زمانِ ازدست‌رفته ۱. حبّ دنیا کمی وجود داشت، ۲. ذکر خیلی کم بود، ۳. توجه به نفس کم بود، ۴. قرآن اصلاً نخواندم، ۵. مراقبت در بعضی موارد از دست رفت، ۶. کنترل زبان در مواردی از دست رفت، ۷. نماز را با حضور قلب نخواندم و تعجیل در اتمام آن داشتم، ۸. یاد مرگ کم بود، ۹. چند مورد بزرگ کردن خود وجود داشت. ۱۰. حبّ جاه و مقام در بین مردم بر نفس تسلّط دارد و بیماری ریشه‌داری است. سه‌شنبه ۶۴/۲/۱۷ – علی بلورچی نمی‌دانم تا چه حد با دستنوشته‌های شخصی شهیدان دفاع مقدس آشنا هستید. خیلی از آنها با عمل به دستورالعمل معصومین «علیهم‌السلام»، در پایان هر شبانه‌روز به محاسبه اعمال و رفتار خود در آن مدت می‌پرداختند. آنها مانند شهید بلورچی که محاسبۀ فقط یک روز او را خواندید، این کار را از علما و معلمان اخلاق فرا گرفته بودند که انسان بخصوص انسان مؤمن، «محاسبه» داشته باشد و در پایان یک دوره (مثلاً شبانه‌روز) بنشیند و با قاضی کردن کلاه خودش، نگاه ‌کند که در این مدت چه کارهای خوبی کرده، چه اعمال ناشایستی داشته، چه موقعیت‌هایی برای کمک به خلق خدا را از دست داده یا از آنها استفاده کرده، از چه فرصت‌هایی برای یک بندۀ خوب خدا بودن بی‌اعتنا گذشته و مواردی از این‌دست. کم‌کم به پایان سال نزدیک می‌شویم و خوب است هر کدام ما در کنار رسیدگی به حساب و کتاب سال جاری خود و جمع‌وتفریق کردن برای اینکه ببینیم در کسب‌وکار خود چقدر سود یا ضرر کرده‌ایم، به حساب نفس خودمان هم برسیم و ببینیم در این‌مدت چه سرکشی‌ها و طغیان‌هایی داشته و چه توفیق‌هایی را نصیب خود کرده‌ایم؛ چه موقعیت‌هایی برای انسان‌بودن، مؤمن‌بودن و انقلابی‌بودن داشتیم و آنها را از دست دادیم و از چه فرصت‌هایی به‌خوبی استفاده کردیم و چقدر حسرت یا شادمانی نصیبمان شده است. این‌کار هم برای زندگی شخصی ما لازم و ضروری است و هم برای زیست اجتماعی و حتی تشکیلاتی ما؛ در محیط کار و کنش سیاسی و حب و بغض‌ها و حرف‌زدن‌ها و سکوت‌کردن‌ها و بی‌پروایی‌ها و رعایت‌کردن‌ها. فرقی هم نمی‌کند که یک مغازه‌دار باشیم یا آهنگساز یا فعال فضای مجازی یا وزیر یا نماینده جدید مجلس، فرقی نمی‌کند دانشجو باشیم یا طلبه، مدیرکل باشیم یا کارمند ساده، سردبیر یک خبرگزاری باشیم یا مثل من ستون‌نویس یک روزنامه، همه و همه باید به حساب امسال خود برسیم و ببینیم با زبان و قلم و قدم خود چه تفرقه‌ها که در خانه و فامیل و اداره و فضای سیاسی کشور که ایجاد نکردیم و چقدر تحکیم وحدت داشتیم، چقدر امید دادیم و چقدر یأس و ناامیدی تزریق کردیم، آیا به فکر ستمدیدگان و مغضوبین زمین و یا حتی اطراف خود بودیم و برایشان دل سوزاندیم؟ نگاه کنیم ببینیم آیا به عنوان یک عنصر سیاسی آیا از هفتم اکتبر و شروع نسل‌کشی مسلمانان فلسطینی و بخصوص ده‌ها هزار زن و کودک مظلوم و بی‌پناه آن توسط دژخیمان اسرائیلی، یک کلمه یک جمله یک واکنش و حتی -به‌قول معروف- یک عطسه داشته‌ایم؟ یا نه؛ با جان و مال و فریاد و اِقدام و اَقدام و راهپیمایی و شعار و عمل از آنها حمایت و دفاع کرده‌ایم. در سیل و زلزله به یاری مردم زندگی از دست داده شتافتیم یا سرمان به خورد و خواب و تزئین بیشتر چرب و شیرین زندگی خودمان گرم بود، در عرصه‌های معنوی چقدر به خودسازی و پاکسازی باطن خود پرداختیم و چقدر وجود خودمان را نورانی کردیم یا به کدورت‌های آن افزودیم و در تنور شهوت و غضب دمیدیم. اینها و ده‌ها سوژه و مصداق دیگر، از مواردی است که می‌توانیم همین الان و همین امشب در خلوتی که برای خود می‌سازیم به آنها برسیم و به خودمان نمره بدهیم و ببینیم که در این آزمون‌ها قبول شده‌ایم یا رد؟ و نمره معدل ما چند است. اینکه می‌گویم همین امشب، چون علاوه بر اینکه در آستانه پایان سال و بهار طبیعت هستیم، از فردا ماه مبارک رمضان و بهار قرآن و معنویت و هنگامۀ شست‌وشوی سالانۀ روح و روان فرا می‌رسد و چقدر خوب که از همین ساعات و لحظات استفاده کنیم و با «محاسبه» دقیق اعمال و رفتار و گفتار خود، تصمیم بگیریم و باز هم به قول علمای اخلاق به «مشارطه» نفس بنشینیم و با او قرار بگذاریم که از فردا و حتی از همین لحظه، آنچه مورد خشم و سخط الهی است انجام ندهیم و به همه تکالیف انسان‌بودن و همه وظایف بندگی خداوند عمل کنیم. و البته باز هم به توصیه علمای اخلاق پس از این تصمیم، «مراقبه» داشته باشیم و مواظبت کنیم که از مسیر خارج نشویم و اگر خارج شدیم و به مال‌رو افتادیم، سریع برگردیم و خودمان را به بزرگراه و صراط مستقیم برسانیم. برای همه دوستان و عزیزان و خوانندگان، ماه مبارک خوب و پربار و سالی سرشار از شادی و معنویت و آینده‌ای خورشیدی آرزو می‌کنم. به امید آنکه سال جدید، سال آمدن «ربیع الانام» و بهارآفرین قرن‌ها خزانِ همه بشریت باشد؛ عجل الله تعالی فرجه الشریف. @tdejakam
سلام و نور این یک کانال کتاب است که تاکنون کاغذی منتشرنشده و در مورد زندگی شهید سیدمجتبی صالحی خوانساری است. سپاسگزار لطف شما خواهم بود، اگر با ارسال این بخش در گرو‌ه‌ها، کانال‌ها و صفحات خود در شبکه‌های اجتماعی، قدمی برای آشنایی دیگران با این شهید بردارید. 🌷 شهدا هرگز شما را فراموش نخواهند کرد، چرا‌ که: بَل أَحياءُ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون. زهره شریعتی https://eitaa.com/azkhodemaan
حالا دغدغه مسلمین جهان برای جزء‌های عقب‌افتاده‌شان از ختم رمضانی قرآن، بیش از نگرانی‌شان برای وعده‌های عقب‌افتاده غذایی در نوار غزه است. واللّه نگرانی زنان خانه‌هامان برای انتخاب غذایی برای پخت سحری فردا، بیشتر از نگرانی‌شان برای مادران غزه شده که گوشت‌های سوخته اطفالشان را در پلاستیک جمع می‌کنند. امروز صیام و گرسنگی مردان در سراسر بلاد اسلامی، آنها را به یاد ساعت‌های باقی‌مانده تا افطار می‌اندازد اما به‌یاد گرسنگی مسلمین غزه نه. والدینِ بچه‌های ناز لطیفی که هنوز به تکلیف نرسیده‌اند، وقتی اندک زحمت و اذیت‌ کودکشان در روزه‌ کله‌گنجشکی را می‌بینند، تاب نمی‌آورند و اصرار می‌کنند که غذا بخور، ولی لحظه‌ای برای ماه‌ها گرسنگی اطفال غزاوی بغض نمی‌کنند. جوان‌ها کتب اخلاقی می‌خوانند؛ شیعیان ابوحمزه و سنیان رکعت‌به‌رکعت تراویح می‌خوانند، اما کسی برای نوامیس مسلمین زیر یوغ یهود فریادی برنمی‌کشد. قحطی شده. امکانات پزشکی نیست. خانه‌ها تخریب شده. مساجد خاکستر شده. همه اما کنج محرابند. جهان اسلام مرده؛ در تابوت خفته؛ و حتی غیورمردی نیست که بر جنازه‌اش نماز بگذارد. نه دول اسلامی رگ غیرتی برای حمایت و نطق کشیدن دارند و نه حتی عموم مسلمین مواسات و همدردی با مسلمان‌های زیر بمب و آوار غزه. فراموش شده‌اند. انگار که هرگز نبوده‌اند. نه دیگر تیتر خبرهایند و نه موضوع یادداشت‌ها. نه در دعاهای جمعیِ مساجد می‌شود یافتشان، و نه در محتوای مجازی تایم‌لاین جهان اسلام. سفره‌های افطار در پنجاه‌ودو مملکت اسلامی، روی خون اطفال غزه پهن‌ شده انگار. هیچ‌کس به یادشان نیست؛ هیچ‌کس. چه خوب گفته بود آن خبرنگار فلسطینی: «این بدترین ماه رمضانی نیست که بر امت مسلمان می‌گذرد؛ بلکه بدترین امت مسلمان است که ماه رمضان بر او می‌گذرد!»
با یاد پیر سفرکرده آیت‌الله و خاطره شب‌های قدر مسجد جامع بازار تهران ۱ دستیم به دامن عبایت، ای پیر شعریم سروده در رثایت، ای پیر اشکیم که می‌چکیم بر دامن خاک با یاد صدای گریه‌هایت، ای پیر ۲ بی‌باور را دلیلِ باور بودی مؤمن را حجتی فراتر بودی منبر بی ‌پیر چیست؟ چوبی خشک است ای پیر، تو آبروی منبر بودی ۳ کار از دل استوار برمی‌آید ز آیینهٔ بی‌غبار برمی‌آید بی‌همت نردبانِ آهت، شب قدر از نالهٔ ما چه کار برمی‌آید ۴ حق است که سازهای ما ناسازند این حنجره‌های خام بی‌آوازند وقتی تو نباشی که بگویی آمین مرغان دعای خلق بی‌پروازند ۵ آیا به حضیضِ روضه‌خوان‌های حقیر؟ یا عربده‌های اوج‌فرسای اخیر؟ می‌بندی بار و، این جوان می‌پرسد ما را به که باز می‌سپاری؟ ای پیر ۶ اشراقی سرد، اشتیاقی خاموش روشن شد، گُر گرفت داغی خاموش ای چشم و چراغ شهر، بعد از تو همین: تهران و شبی کور و چراغی خاموش @OmidMahdinejad
این یادداشت در صفحات اول و سوم امروز سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳ به چاپ رسیده است. @tdejakam
✳ سرشار از امید سال‌های اولی که با مجلس حاج آقا مجتبی آشنا شده بودم، راستش از مباحث ایشان گاهی به وحشت می‌افتادم. به نظرم می‌رسد که آن‌سال‌ها حاج آقا بیشتر خوفی صحبت می‌کرد تا رجایی؛ بیشتر از قیامت و روز حساب می‌ترساند تا امیدوار کند؛ شاید هم من این وجه از صحبت‌های ایشان را جدی‌تر می‌گرفتم؛ شاید هم حال‌وروز آن‌موقع من جوری بوده که روی این بخش از صحبت‌های ایشان تمرکز بیشتری می‌کردم. اما هرچه بیشتر می‌گذشت، وجه رجایی و امیدوارانهٔ سخنان و مباحث ایشان -حداقل برای من- بیشتر و بیشتر می‌شد. انگار با خدای مهربان‌تری مواجهیم که منتظر بهانه‌های کوچکی است تا ببخشد. فکر می‌کنم این وجه، در بازسازی رفتاری کسانی چون من بیشتر تأثیرگذار می‌بود. فارغ از مباحث طول سال، اما در شب‌های قدر و اِحیا، حاج‌آقا مجتبی یک حاج‌آقای دیگر می‌شد؛ جوری که مطلقاً - دقیقاً مطلقاً- هیچ حرف و پیام و اشاره و کنایه‌ای به انتقام الهی و عذاب‌ و وجوه خوفی آیات و روایات نمی‌کرد و تماماً امید می‌شد و رجا. حتی اگر اشتباه نکنم گاهی در شب‌های قدر صریحاً می‌گفت اگر کسی فکر می‌کند خدا امشب او را نمی‌آمرزد پا شود و از مجلس بیرون برود! تا این حد. یک راه سریع‌الوصول‌تر هم می‌گفتند و آن اینکه امشب، تمام کسانی که به شما بدی کرده‌اند را حلال کنید و به خدا بگویید ببین! من همه را بخشیدم؛ اگر مرا نبخشی من الان از تو بخشنده‌ترم! و خداوند حتماً بهترین بخشندگان است و نمی‌شود که کسی روی دست او در بخشندگی بلند شود. پس قطعاً بخشیده شده‌ای؛ خیالت راحت! ایشان در شب بیست‌وسوم تأکید فوق‌العاده‌ای به توسل به حضرت زهرا «سلام‌الله علیها» داشتند و می‌فرمودند: حضرت زهرا باطن لیلةالقدر هستند؛ به ایشان متوسل بشوید و حضرت امام زمان «علیه‌السلام» هیچ‌گاه درخواست مادرشان حضرت زهرا را رد نمی‌کنند. پس حاجت‌هایتان را به این شیوه بگیرید. آری، این‌گونه بود که در شب‌های قدر، مسجد جامع چهل‌ستون بازار تهران و شبستان‌های چندگانه و حیاط بزرگ آن و تمام راهروهای بازارهای نوروزخان و بازار شیرازی و بازارهای اطراف تا خود خیابان ۱۵ خرداد، مملو از جمعیت زن و مردی می‌شد که برای شنیدن نصایح این مرد بزرگ خدا خود را به آنجا رسانده بودند. و بدین‌ترتیب بزرگترین مجلس شب احیا در تهران رقم می‌خورد. این سال‌ها و این روزها ما به اکسیر معجزه‌آسای «امید» بخصوص برای جوانان کشورمان بشدت نیازمندیم؛ اکسیری که در اکثر سخنرانی‌ها و رهنمودهای این ایام رهبر عزیز انقلاب به آن اشاره و تأکید می‌شود. جای خالی حاج‌آقا مجتبی تهرانی این معلم بزرگ دین و اخلاق در این روزگار واقعاً خالی است. روحش شاد و درجاتش متعالی. @tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم امروز دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ به چاپ رسیده است. @tdejakam
✳ راز آن حضور استثنایی - بخش اول به نظرم مراسم تشییع شهید آوینی در روز ۲۲ فروردین سال ۷۲، یکی از استثنایی‌ترین مراسم‌ها پس از فقدان هنرمندان و اهالی فرهنگ پس از انقلاب اسلامی است. آن‌روز ساعت نه‌ونیم صبح هنگامی که دوستداران سیدمرتضی آوینی در حیاط حوزه هنری جمع شده بودند تا با او وداع و پیکر او را تشییع کنند، ناگهان شرایط تغییر کرد و رهبر انقلاب اسلامی را در میان خود دیدند که به سمت تابوت آوینی رفت و با قرائت فاتحه به روح این هنرمند شهید ادای احترام کرد. این اتفاق تا آنجا که یادم می‌آید برای کسی دیگر تکرار نشد. اما معنای این حرکت رهبر عزیز انقلاب چه بود و چه باعث شده بود آن‌روز صبح به تیم همراه خود بگوید «من امروز باید حتماً در این مراسم شرکت کنم»؟ شاید رمز و راز این حضور استثنایی را بتوان در یادکردهای مکرر آقا از شهید آوینی در مناسبت‌های مختلف جست‌وجو کرد؛ آنجاها که ایشان از آوینی در کنار کسانی چون چمران، حججی و حتی سردار سلیمانی نام می‌برد و آنها را «الگو» و «قهرمان» نسل‌های بعد می‌نامد. ببینید: - ما برای تربیت نسل جوان منطبق بر اهداف و آرمان‌ها و جهت‌گیری‌های نظام اسلامی دچار فقرِ الگو نیستیم که سراغ فلان شخصیت تاریخی بیگانه برویم، بلکه الگوهای بزرگی همچون شهدای هسته‌ای، شهید چمران، شهید آوینی و شهید حججی داریم که با احساس مسئولیت و با قدرت و عزت و برای افتخار و سربلندی ملت، در مقابل دشمن ایستادند. - ما در هرجایی که کار انقلابی کردیم، این [الگو]ها را داریم. ببینید! کاری که شهدای هسته‌ای ما در زمینه‌های هسته‌ای که بسیار هم حسّاس است پیشاهنگش بودند، کاری که شهید طهرانی‌مقدّم پیشاهنگش بود، کاری که شهید کاظمی در زمینه‌ سلّول‌های بنیادی پیشاهنگش بود، کارهای بسیار بزرگی است. در زمینه‌های فرهنگی [هم] کاری که شهید آوینی پیشاهنگش بود و در این اواخر [هم] مرحوم سلحشور -که اینها پیشروان کار انقلابی در این کشورند- اینها را باید ترویج کرد، اینها را باید تقدیر کرد و نام اینها را باید گرامی داشت. کار انقلابی این است. اینکه من بارها تکرار می‌کنم که نیروهای انقلابی را و نیروهای حزب‌اللّهی را باید گرامی بداریم و باید نگه بداریم، به‌خاطر این است؛ کار وقتی با روحیۀ انقلابی شد، پیشرفت خواهد کرد. این تعبیرها و یادکردهای مکرر و تأکید بر کلیدواژۀ «الگو» برای تربیت نسل جوان، نکته‌ای است که همین امروز هم شاید با شدتی بیشتر نیاز به مرور و تأمل دارد. ضمن اینکه در تعبیر رهبر انقلاب بر وجه «پیشاهنگ» ِ این حرکت‌ها و اقدامات علمی و فناوری و فرهنگی و هنری بودن هم اصرار شده است تا معلوم شود این وجه بنیانگذارِ این حرکت‌ها بودن، خود یک ارزشِ جداگانه و برتر است؛ ارزشی که جای خالی آن در بسیاری از حرکت‌های بعدی هم محسوس است: - من حالا این را می‌خواهم عرض بکنم -که این هم یک مطالبه جدّی و یک آرزوست، ان‌شاءالله این آرزو برآورده بشود- کاش کسانی بتوانند مثل شهید آوینی این جهاد عظیم و عمومی [در ماجرای کرونا] را روایت کنند؛ همچنان ‌که شهید آوینی با آن بیان شیرین و زیبا و اثرگذارِ خودش توانست جزئیّات جبهه را برای ما روایت بکند و آن را ماندگار بکند. کاش کسانی بتوانند این کار را بکنند؛ هم در گفتار و هم در نوشتار و هم در کارهای هنری و نمایش‌ها و پدیده‌های هنری. @tdejakam
✳ راز آن حضور استثنایی - بخش دوم و آخر یک ارزشگذاری دیگر در کارهای آوینی آن است که او خود به آنچه می‌گفت اعتقاد داشت: - گاهی حرفی را کسی می‌زند و حرف بزرگی است؛ اما پیداست که خودش اعتقادی به این حرف ندارد. امّا این صدا، آن صدایی است که بزرگترین حرف‌ها را می‌زد و خودش اعتقاد داشت. مثلاً می‌گفت: «این جوانان ما، به راه‌های آسمان آشناترند تا به راه‌های زمین.» این را چنان می‌گفت که گویا راه‌های آسمان را خودش رفته، دیده و می‌داند که اینها آشناتر هستند! آوینی از «کامران» بودن تا «سید شهیدان اهل قلم» شدن راه زیادی را پیمود و تغییرات زیادی کرد؛ اما نه تغییر مانند سوپرانقلابی‌های سابقی که امروز به ارتجاع و انحطاط و ابتذال حقیرانه‌ افتاده‌اند که حتی مخالفان را هم به تعجب واداشته است. او برعکس و به تعبیر قرآن از «ظلمات» به «نور» در صیرورت بود. او حتی مانند کسانی نشد که خوب شده‌اند اما در همین حد که به نماز و روزه و عبادات خود برسند و کاری به کار سیاست و دشمن نداشته باشند. او هم در جبهه نظامی قدم گذاشت و هم در جبهه فرهنگی قلم زد، هم علیه بعث عراق نوشت هم علیه شیطان بزرگ و دشمن صهیونیستی برنامه ساخت: - انقلاب اسلامی به عنوان یگانه مظهر حق در جهان امروز، تنها در نبرد رودررو با باطل است که به تمامیت می‌رسد و اینچنین، رودررویی ما با آمریکا به عنوان مظهر بزرگ شیطان، اجتناب‌ناپذیر و حتمی است. - چگونه می‌توان هویت فلسطین را تغییر داد در حالی که اشغال فلسطین واقعه‌ای مربوط به هزاره‌های دور نیست که کسی آن را به یاد نیاورد؛ همه به یاد دارند که این قوم پلید[صهیونیست‌ها] چگونه با حمایت سیاسی و تسلیحاتی امپریالیست‌های تجاوزگر، سرزمین فلسطین را از صاحبان اصلی آن غصب کرده‌اند. - آیا فلسطینیان یک‌ بار دیگر به سرزمین خویش باز خواهند گشت؟ آتش این امید نه تنها در دل‌ها فرو ننشسته است بلکه هر چه می‌گذرد شدت و حرارت بیشتری می‌یابد. نکته مهم آخر هم اینکه آوینی در دفاع از انقلاب اسلامی، در حمایت از امام خمینی و رهبری و آرمان‌های آن، دچار هیچ‌گونه خودسانسوری و خجالت و رودربایستی و ترس نشد. محکم ایستاد و هزینه این ایستادن را هم روزبه‌روز به روزنامه‌های سوپرانقلابی‌های وقت پرداخت! چیزی که امروز خیلی از مؤمنان به انقلاب و نظام در میانهٔ بمباران تبلیغاتی دشمن و فضاسازی‌های گسترده رسانه‌ای به آن احتیاج دارند. @tdejakam
 ✳ صد شکر و صد حیف! «حسن روزی‌طلب» انصافاً هم در مؤسسه ایران و هم روزنامۀ ایران به معنی واقعی کلمه «انقلاب» کرد و آنجا را ارتقا داد. در زمان دو سال مدیریت او، ایران با ارزش‌های افزودۀ کمّی و کیفی فراوان به یک روزنامۀ جدی و قابل اعتنا تبدیل شد. بنده شخصاً رفتن روزی‌طلب را از این مؤسسه یک خسارت تلقی می‌کنم و معتقدم که حسن‌آقا فقط یک اشکال بزرگ داشت و آن اینکه برای اولین بار از زمان تأسیس روزنامۀ ایران، این روزنامه را از حالت روابط عمومی بودن صرفِ دولتِ مستقر درآورد و به یک روزنامۀ تراز تبدیل کرد. با این‌حال شنیدن خبر انتصاب «احسان صالحی» عزیز که از روزنامه‌نگاران و اهالی نجیب و در عین حال کاربلد رسانه است و امتحان خودش را در جایگاه‌ها و موقعیت‌های مختلف به‌خوبی پس داده است، واقعاً خوشحال‌کننده و امیدبخش است و باید به اهالی مؤسسه و روزنامۀ ایران بابت این انتصاب هوشمندانه تبریک گفت. بخصوص که صالحی خود در سال‌های پیش سابقه حضور و مسئولیت در این مرکز رسانه‌ای را هم با خود دارد. در حقیقت برای این دو اتفاق تلخ و شیرین، باید همان ضرب‌المثل مشهور را تکرار کرد که: صد شکر که این آمد و صد حیف که او رفت... @tdejakam