هدایت شده از طب الرضا
ــــــــــ🌸ـــ🌸ـــ🌸ـــــــ
تمـامِ
قـافیـههـایـم ،
فــدایِ آمـدنـت
بیـا ردیـف کـن
ایـن روزهـای درهـم را ...
#سـلام_مـا_بـر_مـنجــی_آخـرالـزمـانـی_هـا
✨#السـلام_علیـک_یـاصـاحب_الـزمان✋✨
<<اعمال امروز هدیه به اماممون ان شاءالله>>
#به_نیت_ظهورت_سعی_میکنم_گناه_نکنم
#مراقبت
@ayatollah_haqshenas
❓❓ واسه امام زمانت چی کار کردی؟
🔹 حواسمون باشه، من و شما مسئولیم؛ به خدا قسم باید جواب بدیم در مورد حق امامِ وقت؛ یعنی اون دنیا جلومونو می گیرن، می گن واسه امام زمانت چی کار کردی؟
🔺در مورد حق امام زمان - حق مالیش که تو جیبمونه - حق زمانی که چقد وقت می ذاریم برای ایشون، برای شناخت ایشون، معرفت ایشون - حقی که در مورد شیعیان امام داریم، ناظر بدونیم خدا رو بر خودمون...
🔸 شیشهی رفلکس دیدی؟ خدا می بینه؛ امام زمان می بینه؛ امیدش به من و توئه؛ مگه کل زمین ۷ میلیاردی چندتا شیعه داره؟ میبینه و میگه ای وای، اینم خراب کرد؟! این که قول داده بود؟ سبک زندگیتو درست کن؛ خدا داره می بینه...
#استاد_رائفی_پور
پ.ن:
بیاین سبک زندگیهامونو تبدیل به #سبک_زندگی_مهدوی کنیم...
بسم الله
#جمعه_های_مهدوی
#یادامام_زمان
@ayatollah_haqshenas
هدایت شده از طب الرضا
💠 نجات یک 🙎♂جوان مست با دعای ندبه
استاد شیخ حسین انصاریان در یکی از خاطرات تبلیغی خود چنین نقل میکند:🔻
قبل از انقلاب، روزی در خیابان ری میگذشتم، 🙎♂جوانی لوطی وار جلوی مرا گرفت و گفت: «من اینجا مغازه دارم و کارهای 🛠تعمیر 🚗ماشین انجام می دهم. دوست دارم چند دقیقه به مغازۀ بیایی و با هم یک چای بخوریم». رفتم و ساعتی با او نشستم. او می گفت: «🌙شبی در حال🍷 مستی ، حوالی چهارراه حسن آباد افتاده و خوابم برده بود . ☀️صبح روز بعد، که جمعه هم بود، پیشنماز 🕌مسجد همت آباد در مسیر رفتن به 🕌مسجد مرا در آن وضع دید. خیلی با محبت بیدارم کرد و با اصرار برای خوردن ☕️چای و 🍞صبحانه به مسجد برد. مراسم دعای ندبه بود و شما منبر رفتید. من در همان جلسه تصمیم جدی گرفتم و همۀ کارهای بد را ترک کردم. پس از چندی👩 دختر خانمی را عقد کرده، قرار گذاشتم که باید با حجاب شود؛ ولی اکنون که سه ماه می گذرد، او اصرار دارد که بی حجاب شود، این در حالی است که من او را خیلی ❤️دوست دارم و اکنون نمی دانم باید چه کنم؟».
به او گفتم: «اگر واقعا دلت می خواهد ، در چند جلسه من حرفهایی را یادت می دهم تا به او بگویی. اگر قبول کرد که هیچ و گرنه ببینم چه باید کرد».
پس از چهار-پنج جلسه ، گفت: «فایده ای ندارد».
گفتم: « اگر می توانی برای خدا از او بگذر ، خداوند عوضی بهتر میدهد، قرآن میفرماید:
« عَسَى رَبُّنَا أَن يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ»
آن 🙎♂جوان گفت: «تو به من قول میدهی که چنین شود؟»
گفتم: قول میدهم
او هم رفت و 👩زنش را طلاق داد. سه – چهار ماه گذشت ، هر بار که مرا می دید می گفت، قولت چی شد؟ چرا عمل نشد؟ و من می گفتم ان شاء الله عمل میشود . روزی به پروردگار عرضه داشتم: پروردگارا، من از جانب تو قول داده ام. این آدم هم که لات و 🍷عرق خور بوده، به راه تو برگشته است . لطفا کاری برایش بکن تا هم دلش به دست آید و هم این قدر مرا مواخذه نکند. »
چندی بعد او را در حرم #امام_رضا_علیه_السلام دیدم، گفتم: حالت چطور است ؟
گفت: بسیار عالی
👩دختر خانمی بسیار مومن پیدا کرده ام که خیلی هم از اولی زیباتر است. با هم 💍عروسی کرده ایم و خیلی راضی ام. » چند سال بعد او را دیدم . احوالش را پرسیدم.🌸
گفت: 😄شاد و خرم هستم.👬 دوبچه هم دارم. اسم یکی را حسین و دیگری را ابوالفضل گذاشته ام.🌺🌺
🌸این هم از برکت دعای ندبه آن مسجد بود که امام جماعتش فردی بسیار با اخلاق و مهربان بود. امام جماعت آنجا، حاج آقا مصطفی مسجد جامعی، پدر آقای مسجد جامعی، بود. مراسم دعای ندبه بسیار شلوغ می شد و خود حاج آقا در طول مراسم در مسجد خدمت می کرد، به همه مهر می ورزید و اگر کسی نمی آمد، به او زنگ می زد و احوالش را می پرسید.🌸👌
#دعای_ندبه
@ayatollah_haqshenas
آخرين دست نوشته #شهيد_چمران دقايقي قبل از #شهادت ، ( #رقص_خون)
آخرين دست نوشته شهيد چمران دقايقي قبل از شهادت ، داخل ماشين و در حال رفتن به سوي #دهلاويه كه بعد از شهادتش از جيب پيراهنش بيرون آورده شد درحالي كه #خون_آلود بود د
اي حيات ! با تو وداع مي كنم ، با همه مظاهر و جبروتت .
اي پاهاي من ! مي دانم كه فداكاريد ، و به فرمان من مشتاقانه به سوي شهادت صاعقه وار به حركت در مي آييد ؛ اما من آرزويي بزرگتر دارم . به قدرت آهنينم محكم باشيد. اين پيكر كوچك ؛ ولي سنگين از آرزوها و نقشه ها و اميدها و مسئوليتها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانيد . دراين لحظات آخر عمر ، آبروي مرا حفظ كنيد . شما سالهاي دراز به من خدمت ها كرده ايد . از شما آرزو مي كنم كه اين آخرين لحظه را به بهترين وجه ، ادا كنيد.
اي دست هاي من ! قوي و دقيق باشيد .
اي چشمان من ! تيزبين باشيد .
اي قلب من ! اين لحظات آخرين را تحمل كن.
به شما قول مي دهم كه پس از چند لحظه همة شما در استراحتي عميق و ابدي آرامش خود را براي هميشه بيابيد . من چند لحظة بعد به شما آرامش مي دهم ؛ آرامشي ابدي . چه ، اين لحظات حساس وداع با زندگي و عالم ، لحظات لقاي پروردگار و لحظات رقص من در برابر مرگ بايد زيبا باشد ...
#شادی_روح_شهیدصلوات
#یادشهدا
@ayatollah_haqshenas
مناجات شهید
💌خدا به نور سوگند
به آسمان بلندت سوگند
به حسین سوگند
به عشق سوگند
به شهادت سوگند
به علی سوگند
من عاشق زیبایی ام.
#مناجات
#عکس_نوشته
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
@ayatollah_haqshenas
ــــــــــــــــــ.....🌼🌔🌼🌗🌼......ـــــ
💥صدّام حسین تهدید میکند؟
✳️کسانی را که از مرگ نمیترسند و به شهادتِ در راهِ خدا عشق میورزند. نود درصد جنگ را روحیه تشکیل میدهد و ارتشِ صدّام با این روحیه و با این مردمِ عاصی و طاغی اش، شکست خورده است، حتّی اگر تا تهران هم پیش بیاید.
#کلام_شهید
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
@ayatollah_haqshenas
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بمناسبت ۳۱ خردادماه، سالروز شهادت #شهید_چمران
📥 #دانلود_کتاب «پاوه سرخ» بر اساس زندگینامه شهید چمران
📜از مجموعه کتاب های #قصه_فرماندهان
✅ویژه #نوجوانان
@ayatollah_haqshenas
................🌹🌷🌹ـــــــــــــــــــــــــ
رضا 🐺سگ باز!!!
یه لات بود تو مشهد...
هم 🐺سگ 💰خرید و فروش می کرد،
هم دعواهاش حسابی 🐕سگی بود!!
یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و 🍲غذا خوردن! که دید
یه 🚔ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“
داره تعقیبش میکنه.
شهید چمران از 🚔ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“
- رضا گفت: بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!
- چمران بهش گفت: اگه 💪مردی بیا بریم 🔫جبهه!!
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت 🔫جبهه......!
مدتی بعد....
شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره 📣صدای ⚔دعوا میاد....!
چند لحظه بعد با ⛓دست بسته، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“
رضا شروع کرد به فحش دادن.
(فحشای رکیک!)
اما چمران مشغول📝 نوشتن بود!
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:
”آهای کچل با تو ام.....! “😡😡
یکدفعه شهید چمران با مهربانی❤️ سرش رو بالا آورد و گفت:
بله عزیزم!
چی شده عزیزم؟
چیه آقا رضا؟
چه اتفاقی افتاده؟
- رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که 🚬سیگار بخرم ولی با👮 دژبان دعوام شد!!!!
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....! تنها تو سنگر.....
- رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! كشيدهای، چیزی؟!!
- شهید چمران: چرا؟!
- رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!😭
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!!😭
- شهید چمران: اشتباه فکر می کنی!!!!
یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!💔
هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی میکردی ولی اون بهت خوبی میکرده.....!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....!
تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!🌹🌹
رضا جا خورد!....
رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمیرفت، زار زار گریه میکرد!😭😭
تو گریه هاش میگفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟
اذان شد.📢
رضا اولین نماز عمرش بود.
رفت وضو گرفت.
سرِ نماز،
موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!!😭😭
وسط نماز،
صدای سوت خمپاره اومد.
پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....
رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد......! 🌹🌹🌹
(فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)
یه توبه و نماز واقعی........
(به نقل از کتاب خاطرات شهید مصطفی چمران)
🔵 گاهی برای کمک به افراد و هدایت اون ها تذکر کافی نیست و باید دستشون رو گرفت و آورد تو راه...
گاهی باید در برابر داد و فریادهای افراد؛ صبوری کرد و مهربونی به خرج داد...
گاهی باید با بعضی افراد مثل گمشده ها رفتار کنیم؛ باید دستشون رو بگیریم و بذاریم تو دست خدا...باید کمکشون کنیم تا راه رو پیدا کنن...
و این یعنی با دلسوزی و محبت امر به معروف و نهی از منکر کنیم نه با خشم و تکبر...
#نهی_از_منکر
#امر_به_معروف
#شهید_مصطفی_چمران
@ayatollah_haqshenas
9.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فیلم لحظاتی قبل از 🌹🌹شهادت دکتر چمران به همراه 🙏راز و نیاز عاشقانه بسیار زیبایش💔💔
#شهید_مصطفی_چمران
@ayatollah_haqshenas
1_14107161.mp3
974.4K
🎙بشنوید
🍃🔹صدای دلنشین شهید دکتر مصطفی چمران
#شادی_روح_شهیدصلوات
@ayatollah_haqshenas