eitaa logo
تبیان
92 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
56 فایل
تبیان وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ تبیین اصول مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام در آثار آیت الله مرتضی رضوی پایگاه نشر آثار آیت اللّه رضوی : http://binesheno.com این کانال، ارتباطی با سایت تبیان ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
درباره استاد استاد رضوی معتقدند مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام، مکتب کامل و اصیل اسلام است و نیازی به هیچ آموزه وارداتی نه از هند و نه از یونان ندارد. ایشان فلسفه ارسطویی (و صدرایی) را باطل میدانند (در عین اینکه معتقدند منطق ارسطویی کاملا درست و مفید و لازم است اما نه در تبیین جهان و انسان بلکه در علم ذهن شناسی و مفهوم شناسی). همچنین جریان هندی تصوف (عرفان) را جریانی نفوذی در دین میدانند و به شدت با آن مخالفند و معتقدند عرفان اهل بیت علیهم السلام همان است که در ادعیه مأثوره از ایشان به یادگار مانده است که اوج عبودیت و انسانیت و راز و نیاز با معبود در آنها مشهود است. ایشان ادعیه ائمه را نه فقط دعا بلکه علم ناب میدانند، علم انسان شناسی، زیست شناسی، و کیهان شناسی و جامعه شناسی و همه علوم. ایشان معتقدند ما با داشتن قرآن و اهل بیت به هیچ چیز دیگری نیاز نداریم. ایشان مبتکر نظریه عمر کیهان هستند که سالها پیش، آن را از احادیث و آیات استنباط کرده بودند و نظریه ایشان متأسفانه توسط دانشمند معروف فیزیک، جناب «استیفن هاوکینگ» و همکارانش در دانشگاه کمبریج به سرقت علمی رفت. @tebyan314
درباره استاد استاد رضوی در شناخت، تحلیل و نقد فلسفه‌های غربی، متبحر و در شناخت ادیان شرقی (هند و چین) تحقیقات گسترده انجام داده‌اند. وی همیشه متأسف است که نفوذ توهمات یونانی و جوکیات هندی ما را از شناخت مکتب امام صادق ـ علیه السّلام ـ محروم کرده، به ویژه انسان شناسی، جامعه شناسی، روان شناسی فردی و اجتماعی این مکتب، متروک مانده است. اصول و فروع این مکتب در علوم مذکور صرفاً به اخلاقیات و مواعظ تفسیر شده است. او معتقد است اگر علوم انسانی قرآن و اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را برای مردم تبیین کنیم جهانیان بدون درنگ شیفته آن خواهند شد. @tebyan314
نقد مبانی حکمت متعالیه.pdf
1.35M
نقد مبانی حکمت متعالیه @tebyan314
🔰سؤال از چیستی خدا🔰 ✅ پاسخ: «باز هم اساس سئوال غلط است»، زیرا لفظ «چیست» و معنای آن از مقولات این جهان است و در ماسوای این جهان کاربردی نداشته، بی معنی و بی زمینه می باشد. 👈👈 لفظِ «چیست» وقتی به کار می رود که «تعدد» و «چندتایی» باشد تا از میان آن متعدد ها بگوییم آن، یا این چیست؟ ✔️ به همین جهت به ما گفته اند که « لا تتکلّموا فی الله » در ذات خدا بحث نکنید که چیست. و « قُولُوا: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ء.» و نیز فرموده اند: « إِيَّاكُمْ وَ اَلتَّفَكُّرَ فِي اَللَّهِ وَ لَكِنْ إِذَا أَرَدْتُمْ أَنْ تَنْظُرُوا إِلَى عَظَمَتِهِ فَانْظُرُوا إِلَى عَظِيمِ خَلْقِهِ. »: از اندیشه در ذات خدا بپرهیزید، و اگر خواستید عظمت او را مشاهده کنید، نگاه کنید به عظمت آفریده اش. و نیز فرموده اند « من نظر فی الله کیف هو، هلک » هر کس در این صدد باشد که خدا چگونه است، هلاک می شود. و همچنین « لا تَكَلَّمُوا فِي اَللَّهِ فَإِنَّ اَلْكَلاَمَ فِي اَللَّهِ لاَ يَزْدَادُ إِلاَّ تَحَيُّراً »: در ذات خدا بحث نکنید زیرا بحث در ذات خدا نمی افزاید مگر حیرت را. 📚 این احادیث را در کتاب «وسائل الشیعه: ابواب أمر به معروف باب ۲۳» می‌توانید مطالعه فرمایید. در احادیث ما اینگونه توصیه ها زیاد است و به جاست که در چون و چرای آنها کمی تامل شود. چرا باید در مورد مخلوقات خداوند اندیشید اما در ذات او نباید به تفکر پرداخت؟ 👈👈 چرا باید از عظمت انسان، کره، منظومه، کهکشان، فضا، حیات، حیوان، گیاه، میکروب، باکتری، ویروس و نیز از عظمت قوانین و فرمول‌های هستی به عظمت خداوند پی برد؟ ✅ برای اینکه عقل و اندیشه و فکر ما جزء این جهان است. و هر چه که در مورد خدا تصور یا تعقل و درک نماید قهراً سیمای این جهان و لباس و ماهیت این جهانی بدان خواهد داد. زیرا عقل چاره ای جز این که قوانین و خواص این جهانی به آن بدهد ندارد. پس در نتیجه قوانین و خصوصیات آفریده را به آفریدگار شامل خواهد کرد که نتیجه ای به جز افزایش حیرت ندارد. عقل و حیطه فعالیت آن شامل خدا نمی‌شود زیرا خود عقل پدیده ای است که خداوند آن را به وجود آورده است و « کَیْفَ یَجْرِی عَلَیْهِ مَا هُوَ أَجْرَاهُ ». این سخن نیوتن معروف است که « فیزیک از متافیزیک حذر کن». البته خودش نتوانست حذر کند. به گمان من اگر افرادی همانند نیوتون، موریس مترلینگ، انیشتین و ... در این قبیل مباحث و خصوصاً در موضوعات هستی شناسی و فضا، با معارف اسلامی آشنا می بودند، در پایان کار به آفت «حیرت» که آنان را دچار لطمه ی روحی و فکری نمود، دچار نمی شدند. @Tebyan314
گیاه سِسک‼️ تاک «درخت مو» را می شناسید، اگر سِسک را نشناسید در این صورت از باغبان ها و مهندسین کشاورزی بپرسید. سسک نوعی گیاه انگلی است بی برگ و به رنگ زرد که در مناطق مختلف ایران اسامی متفاوت دارد: سِس، سِسک، سِنج، سِنگ، زِنج، زِنگ. من از اصطلاح کشاورزان قم پیروی کردم و سِسک را به کار بردم. نام علمی آن «کاسکوتا= cuscuta» است. این گیاه ویژگی های زیر را دارد: ۱- ابتدا به صورت خیلی ریز در خاک می روید. ۲- خودش را به درخت یا تاک مو که در دسترسش هست می رساند. ۳- به محض تماس با آن، به آن می چسبد و از آن تغذیه می کند. ۴- در عرض چند روز ارتباطش را با خاک قطع می کند و به مکیدن جان درخت می پردازد. ۵- به حدی بر شاخه های درخت می چسبد که با آن عجین هم می شود. ۶- به سرعت رشد کرده و بر روی درخت به ویژه تاک مو چمبره می زند. ۷- اگر از فاصله نگاه کنید گمان می کنید توده ای رشتۀ ماکارونی روی تاک ریخته اند. ۸- درخت یا تاک را به حدی خفه می کند که با نگاه از نزدیک می توان تشخیص داد که در زیر این چمبره، تاک وجود دارد. ۹- باغبان در مراحل اولیه برای نجات تاک می کوشد به وسیله ناخن هایش آن را از تاک جدا کند اما این کار به شدت مشکل است زیرا اگر تنها یک ذرّه از آن در شاخه ای بماند از نو به سرعت رشد کرده فعال می شود. ۱۰- گاهی باغبان مجبور می شود از خیر تاک بگذرد و آن را از ریشه کنده و به دور اندازد. ۱۱- اگر دو سِسک از دو طرف به پیکر تاک هجوم آورند وقتی که ارتباط هر دو از خاک قطع می شود و از تاک تغذیه می کنند، طوری با همدیگر هماهنگ شده و به وحدت می رسند که هیچ کسی نمی تواند آن دو را از همدیگر تشخیص دهد در واقع به یک گیاه انگلی واحد تبدیل می شوند. ۱۲- هر درخت یا تاک که دچار آن شود بدون توان میوه و ثمردادن، در آن زیر محبوس می شود تنها وظیفه اش تغذیه انگل است. @tebyan314
گیاه سِسک‼️ شگفت است: انگل یونانی و انگل بودائی که بر تاک مکتب اهل بیت(ع) چنبره زده اند همۀ دوازده ویژگی انگل سسک را دقیقاً دارند گوئی خداوند سسک را آفریده تا نموداری از وضعیت امروزی مکتب ما را نشان دهد. رابطه انگل یونانی از خاک خود قطع شد (زیرا همۀ اروپائیان آن را به دور انداختند) از تاک مکتب ما تغذیه کرد و همین طور انگل بودائی (که در هند و چین ارزش اندیشه ای خود را از دست داد و عنوان مرتاضی گریِ مدیوم به خود گرفت)، آن به نام فلسفه و این به نام عرفان به وحدت رسیدند و به نام «حکمت متعالیه»!!!، مکتب قرآن و اهل بیت(ع) را مکلّف و موظف کردند که غیر از تغذیۀ این انگل، کاری نداشته باشد. سرکرده صدرائیان امروز، مفتخرانه می گوید: فلسفه ارسطوئی تعدادی مسائل محدود بود ما (یعنی ارسطوئیان ایرانی) آن را به حدود ۷۰۰ مسئله رساندیم. عرض می کنم: درست است وقتی که یک مکتب ریشه دار، قوی و قدرتمند را موظف، مکلّف و مامور تغذیه انگل کردید روشن است که چند مسئله موهوم ارسطوئی را به ۷۰۰ مسئله موهوم خواهید رسانید درست مانند سسک که در آغاز چیز کوچکی است. (اشاره شد که) گاهی باغبان مجبور می شود از خیر تاک بگذرد و آن را از ریشه کنده و به دور اندازد. در شیعه نیز گاهی چنین باغبان هائی داریم که برای فرار از انگل یونانیات و بودائیات، اصل و اساس تبیینات مکتب را کنار گذاشته و به فقه بسنده می کنند. @tebyan314
🔰واقعیت تاریخی اسلام🔰 بی تعارف باید گفت: آن چه امروز در ممالک اسلامی مشاهده می کنیم «واقعیت تاریخی اسلام» است نه «حقیقت اسلام». در این میان شیعه که پیرو اهل بیت(ع) بود تا قرن هشتم به صورت یک حزب قاچاق و محکوم به قتل عام همه جائی بود، تازه در قرن هشتم می خواست که قدرتی، رسمیتی، توانی به دست آورد که یونانیات و بودائیات گلیم و حلیم خود را از عرصۀ جهان سنّی به میان تشیع نیز گسترانیدند. تنها فقه از گزند سیل یونانیات و بودائیات در امان ماند. اسلام یونانی و بودائی و باید بی تعارف گفت: تشیع یونان زده و بودا زده حتی به فرهنگ مردم نیز تبدیل شده است اصطلاحات بودائی و یونانی در زبان مردم همه جا رایج است شعر شاعران پر از ۹ فلک، لاهوت، ملکوت، ناسوت، همگی به معنی یونانی و تفکیک جغرافی جهان واحد خدا به جهان های متعدد مرز بندی شده، به ویژه اصطلاح «مجرّد» و «مجرّدات»، که از نظر اسلام هیچ چیزی غیر از خدا، مجرد از زمان و مکان نیست. و صدها اصطلاح دیگر با معانی یونانی و بودائی که از زبان حتی مردم کوچه و بازار می شنوید. عدّه ای از اهل علم و دانشمندان ما طوری به اِزخرافات یونانی و بودائی چسبیده اند که هیچ کودک گرسنه ای این گونه به پستان مادر نمی چسبد تا چه رسد به پستان دایه اجنبی و شیر مسموم بیگانه ای مغرض. چرا؟ اگر شما پاسخ پرسش «چرا با رحلت پیامبر-ص- اسلام از بستر تبیین علمی خارج شد؟» را بگوئید در واقع به همین پرسش نیز پاسخ گفته اید. @tebyan314
هرمنوتيست هاى ضد هرمنوتيك‼️ تنها مستمسك تصوف و نيز حكمت متعاليه در مقابل ديگران اين است «شما باطن دين را نمى فهميد» و غير از اين مستمسكى ندارند و با اين منطق، قرآن و احاديث را بر طبق افكار خود معنى مى كنند به ويژه محى الدين. هرمنوتيك و هرمنوتيسم كه از آخرين سوغات هاى فرا آمده از غرب است، قرن ها است در ميان خود ما بوده و هست و به مصداق «آنچه خود داشت زبيگانه تمنا مى كرد» اكنون به اصطلاح، روشنفكران ما آن را از بیگانه تمنا مى كنند. و پيروان محى الدين و ملاصدرا آن را محكوم مى كنند. پس دعواى شان سر چيست؟ هر دو، هم عقيده و هر دو معتقد به «برداشتهاى متفاوت»، و هر دو داراى حس احترام به هر بينش و روش، و هر دو معتقد به نسبيت در فهم متون، پس اين چه غوغا است كه به راه انداخته اند؟! ادامه مطلب:👇 http://www.binesheno.com/Files/books.php?idVeiw=703&level=4&subid=703 @tebyan314
هدایت شده از تحریریه تبیان
خدا، جهان و انسانی که در مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام ارائه میشود با خدا، جهان و انسان فلاسفه و عرفا و هر مکتب دیگر متفاوت است. مثلا آنها انسان را نوعی حیوان ناطق میدانند با یک روح، اما در مکتب ثقلین، انسان موجودی است فراتر از حیوان و دارای دو روح. از همین نقطه، تفاوتها و تضادها و انحرافها شروع میشود! ✅ تعدد روح، بنیادی ترین اصل در انسان شناسی مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام است. @tebyan314
هدایت شده از تحریریه تبیان
🚫سرقت علمی ممنوع🚫 متأسفانه، بعضی از کانالهای فکری، فلسفی و عرفانی از یک طرف نسبتهای ناروا به ما میدهند و از طرف دیگر مطالب سایت بینش نو و کانالهای مرتبط با آن مانند تبیان را عیناً کپی برداری کرده و به نام تفکر خود منتشر میکنند؛ یعنی عملا مرتکب سرقت علمی میشوند. به اطلاع میرسانیم کپی برداری از مطالب کانال تبیان صرفا با ذکر منبع و درج لینک، مجاز است. @tebyan314
💐💐💐 آمد؛ سیزدهمین حلقه از منظومه نور، سیزدهمین آیه از سوره عترت ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد 💐💐💐 🆔 @binesheno
الهيات، توحيد، معاد، عدل و اسلام شناسى در «اصول دين»، فقه نيست كه همه نظريه هاى مختلف در آن گرچه مصاب نباشند مأجور باشند، و برداشت ها و نظريه ها در آن همگى مجاز تلقى شوند، اين اصول دين است كوچكترين لغزش سر از غير دين در مى آورد، اگر دست هرمنوتيك در الهيات باز باشد يك دين به هزاران دين تبديل مى شود و آن چه در اين ميان گم مى شود دين صحيح است. حتى در فقه نيز چهار چوب هاى معين جهت حفظ حدود اختلاف نظريه ها، وجود دارد. آيا معاد محى الدين يك برداشت مجاز از قرآن است يا مصداق اتم تحريف؟ـ؟ و ده ها مورد ديگر كه در جاى جاى فتوحات و فصوص آمده است. @tebyan314
🔰قیچی✂️ ابتدا امويان (بويژه خالد ابن يزيد اموى) ارسطوئيات را وارد اسلام كردند و با حديث عمروعاص ارسطو را پيامبر خواندند. هم زمان با آن حسن بصرى (دشمن اهل بيت(عليهم السلام)) رهبانيت مسيحى را وارد كرد، افرادى مانند اسحاق كندى از نوه هاى اشعث ابن قيس دشمن قرآن و على(عليه السلام) و از اولاد محمد ابن اشعث قاتل امام حسين (عليه السلام) ارسطوئيات را پرورانيدند، ارسطوگرائى مصداق روشنفكرى گرديد سپس به دست كنجكاوان و نيز برخى افراد بااستعداد رواج و شيوع پيدا كرد. از طرفى ديگر: بر خى از ايرانيان زردشتى ناسيوناليست، كه زير بار اسلام نمى رفتند جوكيات هندى را كه «اباحه گرى محض» را براى شان مى آورد وارد اسلام كردند جوكيات هندى با رهبانيت حسن بصرى جفت گيرى كرد و از اسلام تغذيه نمود، بدين صورت دو جريان ارسطوئى و تصوف پديد و پرورانيده شدند كه هيچ سازگارى با هم نداشتند. محى الدين باب مداهنه ميان اين دو را باز كرد و قيصرى اولين فرد بود كه دست طرفين را به همديگر داد و ملاصدرا اين مداهنه را در قالب «جمع اضداد» بل «جمع متعاندات» به آشتى كشانيد. اينك اين قيچى، مركز تشيع را ميان دو تيغه (ارسطوئيات و تصوف) خود قرار داده و از ريشه مى برد، نمى دانم چه خواهد شد. هر طلبه و دانشجوئى كه به جريان بالا توجه كند به روشنى در مى يابد كه فلسفه زيبا، روشن، واضح، متين و مبين، هدايت گر، آسان، و عرفان اهل بيت(عليهم السلام) چرا و چگونه مهجور مانده است. @tebyan314
خرم آن روز كزين مجلس حيران بروم راحت جان طلبم وز پی جانان بروم ملك تهران نبود منزل و مأواي دلم بگذارم ري و تا مدرسه خان بروم دلم از زخم زد حزب «يت» و «يون» بگرفت رخت بربندم و تا ملك كمندان بروم گرچه دانم كه به جايي نبرد راه غريب من به بوي حرم دخت امامان بروم در ره قم چو قلم گر به سرم بايد رفت با سر زخم كش اما دل شادان بروم نذر كردم گر از اين غم برهايم روزي بهر يك فاتحه تا تربت شيخان بروم به هواداري فيضيّه و درّ گهرش تا حريم ارم و ارك و گذرخان بروم راست و چپ را خبر از حال دل وسطي نيست وسطي‌ها مددي تا خوش و آسان بروم «شايقا» حافظت ار رخصت تحريف نداد غم مخور اين گنهت روي گناهان بروم @tebyan314
🔰آنتی تز عملگرایی🔰 آنچه جامعه مسلمانان را در طول شش قرن به پيش راند و به عظمت رسانيد، تز «عمل گرائى» اسلام بود كه «ليس للانسان الا ما سعى» و اين همه آيات و احاديث در باره عمل دنيوى و اخروى. با جان گرفتن ارسطوئيات و تصوف، «آنتى تز» اين تز تكون يافت و سنتز آن سقوط مسلمانان و سلطه بيگانگان گرديد. در اين جا هم ممكن است بگویند: ببينيد دارد به فلسفه عمل گراى پراگماتيسم ويليام جيمز ارزش مى دهد و به ديالكتيك هگل، من اگر مى خواستم به غير مكتب و فلسفه اهل بيت (عليهم السلام) به فلسفه ديگر ارزش بدهم بى ترديد قبل از همه آن ها به فلسفه ابن سينا ارزش مى دادم كه اعتراف مى كنم زمانى كه جوان بودم مدتى اين چنين بودم، و دقيقاً احساس آن عده جوان ها را كه شوق وافر بدان ها دارند، كاملا درك مى كنم و به خاطر آنان قلم به دست گرفته ام و مى نويسم. @tebyan314
🔰شيطان پرستان مسكين‼️ در اين سال هاي اخير برخي از جوانان مسكين، محافلي تشكيل داده و خود را شيطان پرست مي نامند. و همگان از چنين پديده اي يكّه مي خورند. چه شده است؟ چرا از اين مسكينان بدبخت مي ترسيد اما شيطان پرستان بزرگ را «اولياء الله» مي ناميد؟؟ اين تصوف و عرفان از زمان قابيل در جريان است هر از گاهي مقداري رنگ عوض كرده است. چرا كساني مي آيند و در شبكه چهار سيما تكرار مي كنند «شيطان مظهر خدا است» چرا مي آيند و ترجيع بند شوم محي الدين - اين كاباليست بزرگ - را در تلويزيون و حتي بعضی ها در دورة گذشته مجلس مقدس شوراي اسلامي از تريبون سر دادند: «وحدت در عين كثرت، كثرت در عين وحدت». كي بايد بيدار شويم و از نفوذ بعل، برج بابل، مجسمة زئوس، هرم مصري به جامعه تشيع و انقلاب و راه شهداي گرانقدر، جلوگيري كنيم-!؟! چه قدر براي برخي ها پذيرفتن «ولايت فقيه» سنگين است اما ناميدن فلان صوفي با «ولي الله» و «اولياء اللّه» آسان است. در يكي از مباحث پيش گفتم: انسان هرگز نمي تواند بدون «ولايت» باشد يا تحت ولايت اللّه و ولايت فقيه است و يا تحت ولايت ابليس است. اما ما خودمان به دست خودمان ولايت ابليس را به نام عرفان ترويج مي كنيم، عرفاني كه بوميان امريكائي، مرتاضان هندي، نوستراداموس هاي اروپائي، كاهن كاخ سفيد، خيلي پيشرفته تر از عارفان ما هستند. هر راهي كه به كاباليسم مي رود، آسوده و راحت و فارغ از هر انتقاد است، اما چرا جهان غرب و عدّه اي در داخل از اين كه يك نظام شيعي مبتني بر ولايت اللّه در ايران به وجود آمده، اينهمه به هراس افتاده اند؟ پاسخ اين پرسش حاصل نمي شود مگر با شناخت كاباليسم تاريخي. @tebyan314
هدایت شده از تحریریه تبیان
محی الدین عربی کابالیست بزرگ برای آشنایی بیشتر با محی الدین اندلسی (ابن عربی)، این کابالیست بزرگ، می‌توانید به وب سایت زیر مراجعه بفرمایید : http://www.ebnearabi.com @tebyan314
هدایت شده از تحریریه تبیان
🔰فصلنامه نورالصادق🔰 فصلنامه نورالصادق علیه السلام در راستای نشر معارف حقه قرآن و عترت و تبیین عرفان واقعی که از وحی گرفته شده و جداسازی آن از عرفان های کاذب و مبارزه با انحرافات دینی و اعتقادی از قبیل وهابیت، تصوف، و نقد مبانی فلاسفه و عرفای التقاطی و سایر فرق باطله ای که از نور صادق قرآن و عترت جدا شده اند با قلبی آکنده از نورالصادق پا به عرصه فضای مجازی گذاشته است. نورالصادق با انتقاد از تفکرات انحرافی فلاسفه و عرفای التقاطی و به چالش کشیدن اصول و مبانی باطل آنها که بر خواسته از مکتب انحرافی تصوف است با استناد به منابع اصلی همان صوفیه تقابل و تباین کلی این تفکرات را با معارف راستین قرآن و عترت به اثبات می رساند. نورالصادق در این راستا از محکمات آیات قرآن و روایات و نیز از فرامین فقها و اساطین شیعه و نور صادق آنها و فتاوای مراجع تقلید شیعه از گذشته و حال به عنوان دلیل و شاهد استفاده های وافر می نماید. فصلنامه نورالصادق http://nooralsadegh.ir/ @tebyan314
افراطی‼️ همه جا گفتند: نويسنده «نقد مبانى حكمت متعاليه» ، يك فرد افراطى است. به خدا سوگند من نيز آئين راحت طلبى و رموز خوشنام بودن را مى دانم، مرغ هوا و آهوى دشت، نفع و ضرر مادى خود را مى داند؛ به قول ريمون آرون «سود مادى چيزى است كه هر فرد كودن هم آن را به راحتى مى فهمد». من نيز ميدانم شنا كردن بر عليه جريان آب، چه معنائى دارد، در جوانى شناگر ماهرى بودم. اما اينجا جاى ترسيدن از طوفان نيست. اگر در اين دنيا توجه نشود كه افراطى كيست، آيا منكران معاد جسمانى قرآن، افراطى هستند يا فردى مثل من. و اگر امروز معلوم نشود آيا آن كه از موضع دين مى گويد گرايش به پسران امرد لازم است، افراطى است يا من؟؟ در «يوم تبلى السرائر» همه چيز روشن خواهد شد. حمد خداى را كه حضرات اگر به معاد جسمانى نيز معتقد نباشند دستكم به معاد مثالى باور دارند، گرچه خودشان نيز نمى دانند در مورد معاد چه مى گويند. چندين سال قبل از چاپ «نقد مبانى حكمت متعاليه» اين قبيل برخوردها را جزء به جزء پيش بينى مى كردم و به اصطلاح پيه هر چيز را به تن ماليدم، حضرات باور كنند كه كتاب مذكور به آسانى بيرون داده نشده، اقيانوسى از دغدغه ها را بر خود پذيرفته ام. اما يك چيز را پيش بينى نكرده بودم: آن اروميه اى ساده (كه بیچاره از هيچ علمى جز قشر آن را نفهميده) را تحريك كنند، كه البته اگر اين را نيز پيش بينى مى كردم حتماً تحمل سادگى هاى او را پيشاپيش به جان مى پذيرفتم و مى پذيرم، اما اين را پيش بينى كرده بودم كه حضرات با لحن نازآميز و لحن مبتنى بر «يحتمل» كتابفروشی ها را تحميلاً و تطميعاً و تهديداً و يا با نصايح دلسوزانه (!) از عرضه و فروش كتاب باز دارند، كه داشتند. ليكن نسخه هاى كتاب همه جا رفت. آنان كه نه يك روز زندان ديده اند و نه يك ساعت تبعيد و نه بوئى از شكنجه، و نه شهيد دادند، در صدد برآمدند به نوعى به نامحرمى من با انقلاب فتوا دهند، اما هنوز اين برنامه نتيجه اى براى شان نداشته است. @tebyan314
🔰خدادرکی چیزی مثل خوددرکی است 🔰 خوددرکی اصیل ترین درک است. درک های دیگر (مانند درک لمسی، درک بصری، شنوایی، ذائقی و شمّی) پس از طی مرحله‌ای به رتبه خوددرکی می‌رسند. «من هستم» نزدیکترین درک برای انسان است و پس از آن نوبت به «من لامسه دارم» می‌رسد که فرع بر «من هستم» است. درک های پنجگانه خود مُدْرَک و مورد درکِ خود درکی هستند. و این تفاوت میان این دو تنها در باواسطه و بی واسطه بودن خلاصه نمی‌شود. بلکه یک تفاوت ماهوی است. ممکن است کسی همه حواس پنجگانه خود را از دست بدهد لیکن باز بتواند خوددرکی را داشته باشد. و همینطور نیز خدادرکی را. رابطه ادراکی انسان با خداوند بی واسطه ترین رابطه ای است که انسان با چیزی غیر از خودش دارد، به حدّی که درست با رابطه‌ای که با هستی خود دارد مساوی است. و این یک مبحث وجدانی است که هر کسی به دریافت آن در خود اعتراف دارد. @Tebyan314
هدایت شده از تحریریه تبیان
امام خمینی (رحمة الله علیه) : اسفار اربعه با طول و عرضش از سفر به سوی دوست بازم داشت ، نه از فتوحات فتحی حاصل و نه از فصوص الحکم حکمتی دست داد. به سوی نور ، صحیفه نور جلد ۲۲ ص ۳۸۰ - آذر ماه ۱٣۶۵ @tebyan314
⁉️چرا بيدار نمي شويم؟‼️ مگر هر كدام از ما چند تا مغز، چند قلب، چند شخصيت دروني داريم كه انبار اين همه شخصيت هاي گوناگون با انديشه هاي گوناگون با راه هاي مختلف و متضاد، در آنها جاي بگيرد؟ مگر كاهدان چه قدر وسعت دارد كه اين همه كاه و علف های مختلف در آن تلنبار شود؟! «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِه»: خداوند در درون هيچ كس دو قلب قرار نداده است. كه با يكي مريد يك مكتب باشد و با قلب ديگرش مريد مكتب ديگر. «وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِه»: پيرو راه هاي متعدد (و مختلف) نشويد تا اين پيروي شما را از راه واحد حق متفرق كند. تكليف اين مردم را روشن كنيد: از كدامين راه از اين همه راه هاي شما پيروي كنند؟ در اين كشور از تشيع انتقاد شد، از ولایت فقیه، از اسلام، از امام حسين(ع)، از قرآن حتي از خود خدا نيز انتقاد شد. اما هر كس از ملاصدرا انتقاد كند، از عطار، از مولوي، و از هر خودسر و خودپرست و كاباليست انتقاد كند، آشوبگر، اهانت كننده، گستاخ، متمرد و... شمرده مي شود. اين چه خودباختگي است؟‌ چرا بيدار نمي شويم؟ هر كس يك چيز را براي خودش (باصطلاح) «نون دوني= نان داني» كرده و هر كس بخشي از دين را براي نفع شخصی خود مي بخشد. آن يكي نان صدروي مي خورد، اين يكي نان مولوي و... هر چه بر سر مردم، نظام، انقلاب، شيعه و تشيع بيايد (آن هم با اين همه دشمنان) به نظرشان مهم نيست. بل ناآگاهان شان رويّه خود را عين خدمت به دين و تشيع مي دانند. مولوی و امثالش، فقط ارزش ادبی و هنری دارند. از نظر بینش و جهانبینی، پلورالیست، لیبرالیست و هرمنوتیست هستند که اهل تحقیق این خصیصه‌های آنان را بهتر می دانند و لذا نور چشم کابالیست های غربی هستند. @tebyan314
یونسکو سازمان کابالیستی‼️ امام خميني(ره) فرمود: هر كار و رفتارتان را غربيان تأييد كنند، بدانيد همان اشتباه بزرگ شماست. امروز با كاريكاتورهاي شان به پيامبر ما توهين مي كنند شديدترين توهين، موهن ترين فيلم ها را مي سازند، از سلمان رشدي كاملاً حمايت مي كنند و... اما ملاصدرا را به شدت تبليغ و ترويج كرده و مي كنند. هنري كربن (اين موفق ترين جاسوس كاباليست ها در ايران، مشاور فرهنگي فرح پهلوي، طراح جشن هنرهاي شيراز كه رسوائي آن در هيچ كشور كاباليستي دنيا مشاهده نشده بود) سال ها در ايران به ترويج راه ملاصدرا پرداخت، در دانشگاه تدريس كرد شاگردان با اطلاع اما تهي از استقلال اندیشه، و خودباخته پرورش داد و به حوزه علميه نيز نفوذ كرد. امروز هم (پائيز سال ١٣٨٩) يونسكو همايش و كنگرة بزرگ فلسفه (كه مراد اصلي همان فلسفه صدروي است) را در ايران تشكيل داد. اما اين بازوي قدرتمند ابليس از حضور در آن همايش معذرت خواست. چرا؟ پاسخ اين چرا را از قرآن بشنويد: اين اصل از اصول كار ابليس است: «َكَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَريءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ»: مانند ابليس كه به انسان گفت كافر شو آن گاه كه كافر شد، گفت: من از تو بيزارم من از خداوند عالميان مي ترسم. يونسكو برنامه ريزي كرد، همه چيز آماده شد و برنامه به راه افتاد، در آخرين ساعات اعلام كرد كه خودش شركت نخواهد كرد. @tebyan314
⁉️کابالیسم و جهانگردي‼️ مسافرت و جهانگردي خوب است و در اسلام نيز مورد تشويق است: «أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها»: چرا پس در زمين سير و سفر نمي كنند تا داراي قلب (شخصيت) هائي باشند و با آن تعقل كنند. «أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْر»: چرا در زمين سفر نمي كنند تا ببينند سرانجام پيشينيان چه بوده و بدانند زندگي اخروي بهتر و ارزشمندتر است. و آيات ديگر و احاديث فراوان كه در اين باره آمده است. اما جهانگردي در فرهنگ كاباليسم چيز ديگر است هدفي غير از اهداف ابليسي در آن نيست. حتي سفرهاي مطالعاتي طبيعي و اجتماعي همگي در جهت بهره برداري كاباليستي است كه فحشا و همجنسگرائي از لوازم لاينفكّ آن است. بعضي ها غصه مي خورند و مثلاً دلسوزانه مي گويند فلان كشور فلان مقدار از جهانگردي درآمد دارد، از اين همه مبالغ هنگفت که در دنيا براي جهانگردي هزينه مي شود، چيزي به ملت ما نمي رسد. نفت را خورديم. اينك اين گونه دلسوزان مي خواهند ناموس اين مردم را نيز بخورند. اگر قرار است اين كشور مسلمان و شيعه باشد (كه هست) اين گونه دلسوزي هاي انسانيت فروش، نه به درد اين مردم مي خورد و نه مردم خواستار آن هستند. تنها افرادي خود باخته در پي اين مسائل هستند. عده اي را نيز گمان بر اين است كه مي توان در جهان كاباليستي امروز، نوع سالمي از جهانگردي را پذيرفت كه جهانگردان بيايند و با پاكي كامل در ميان اين مردم بگردند و با پاكي نيز بروند. اينان نه تنها بوئي از علم انسان شناسي و جامعه شناسي نبرده اند، حتي واقعيتي را كه با دو چشم شان مي بينند، درك نمي كنند. اينان مي بينند و اگر درك كنند مي دانند كه علت رويگرداني جهانگردان (اعم از مونث و مذكرشان) از سفر به ايران، عدم آزادي فحشا و همجنس بازي است. مرتب سخن از كيفيت هتل ها و خدمات مي گويند. و نمي فهمند كه اگر بهترين خدمات و كاملترين رفاه را براي آنان تامين كنند باز به اندازه فلان كشور فقير و فاقد امكانات، جهانگرد نخواهند داشت. كسي نيست كه به اينان بگويد: بابا والله مردم ایران اين درآمد كاباليستي را نمي خواهد، عطاي جهانگردان را به لقاي شان مي بخشد. شما چرا دست از سر اين مردم بر نمي داريد. كي مردم از شما اين دلسوزي را خواستند؟ كو؟ كجا؟ شما از اسرافهايتان بكاهيد، مردم نيازي به درآمد جهانگردان ندارند. يا به طور دانسته كابالاگرائي و در واقع شيطان پرستي مي كنيد، و يا به طور ندانسته از كاباليسم و شيطان پرستي نمايندگي مي كنيد. كه البته و ان شاء الله صورت دوم صحيح است اگر بيدار شوند. منافذ نفوذ ابليس و كاباليسم يكي دو تا نيست هزاران گونه دارد، بايد همگي مواظب باشيم. @tebyan314
🔰تعدد روح در انسان🔰 اگر آیه ها و حدیث های فراوان نیز وجود نداشتند، باز با تجربۀ درونی و بیرونی خود انسان، روشن و مسلّم است که انسان روح های متعدد دارد. زیرا انسان تنها موجودی است که خودش با خودش درگیر می شود، همیشه در درونش خودش با خودش در چالش است، همواره روح امّاره با روح لوّامه، در رقابت و تزاحم است. و چون حیوان، فاقد روح سوم (روح فطرت) است لذا فاقد جامعه، تاریخ، اخلاق، هنجار و ناهنجار، تمدن، و نیز فاقد خنده و گریه است و... (مشروح این بحث در «تبیین جهان و انسان» بخش انسان شناسی دوم). تعدد روح ها در انسان، موضوع بس مهمی است که انسان شناسی غربی نیز از آن غافل مانده و در نتیجه، علوم انسانی غربی (روان شناسی، جامعه شناسی، فلسفۀ تاریخ، تاریخ تحلیلی، منشأ جامعه، منشأ اخلاق، منشأ خانواده و...) همگی لنگ مانده اند و امروز مسلّم شده است که این علوم انسانی از ادارۀ جهان بشری عاجز و ناتوان است، با آن همه کار گسترده علمی که دربارۀ شان شده است. فوکویاما با عنوان کردن «پایان تاریخ»، می خواهد بگوید: علوم انسانی بیش از این که هست قابل کمال و تکامل نیست و لیاقت انسان تا همین جا است و باید به همین ها بسنده کند. اما حقیقت این است که: مدرنیته که شاکلۀ این علوم انسانی است به پایان رسیده و از ادارۀ جهان بشریت عاجز مانده است. زیرا فقط به یک «غفلت» در اصل و اساس انسان شناسی دچار است که غفلت از تعدد ارواح در وجود انسان است. غربیان در علوم انسانی، کاری بس وسیع، عمیق و مهم انجام داده اند؛ این علوم تنها به یک چیز نیاز دارد: باید از نو به محور، و بر نخِ «تعدد ارواح» چیده شود. که در «جامعۀ موعود (مهدوی)» چنین خواهد شد. @tebyan314
🔰حنیفیت اسلام🔰 اسلام از هر مکتبی (و نیز از مکتب بی مکتبی لیبرالیسم) آسانتر، ساده و دست یافتنی تر است زیرا قرآن، کتاب مبین و اهل بیت(علیهم السلام) حجج الله مبیّن هستند. نه پیچیدگی در بیان دارند و نه اعوجاج در زبان، و نه تنگنای علمی دارند. شیوا، شیرین، مستدل و روح افزا هستند. کسانی که در این وادی هستند این سخن را به خوبی درک می کنند. این مکتب چنین است: «بُعثتُ بالحنيفية السّهلة السّمحة» حنیفی است: یعنی فطری است دانشی که به انسان می دهد عین وجود انسان است، در هر علمی خود انسان را بر انسان شرح می دهد، حتی در گیاه شناسی، ذرّه شناسی و کیهان شناسی و... دانشی که این مکتب به انسان می دهد محموله ای نیست که بر انسان بار شده باشد؛ فرد دانشمند را «دوشخصیته» نمی کند که خودش یک شخصیت و دانشمندیش یک شخصیت دیگر باشد. سهله است: با زبان خود انسان با او سخن می گوید نه با زبان مصنوعی. مخاطبان به آسانی تبیین های علمی او را دریافت می کنند؛ دانشمندان مکتبش طفل سالمند گریز پا نیستند و نمی شوند زیرا هیچ سنگینی ای برای شان ایجاد نمی کند. سمحه است: بزرگوار است، مکتبی است که در تنگنای غرایز بشری خفه نمی شود، فرق غریزه و فطرت را می شناساند و هر دو را در اعتدال واقعی در نظر می گیرد. اما مکتب های دیگر (بدون استثناء) همگی در تنگنای غریزه زندانی هستند، از غریزه برمی خیزند و در محدوده تنگ آن محدود می شوند. و این یکی از اساسی ترین فرق اسلام با دیگر فلسفه ها است که متأسفانه جامعۀ اندیشمندان ما به آن توجه نمی کنند. ندای فرازمند «بُعثتُ بالحنيفية السّهلة السّمحة» را نیز به پائین ترین سطح و محدود ترین کاربرد، کشانیده اند؛ در هیچ جائی، کتابی ندیده ام که پیام این ندا را در خارج از محدودۀ فقه، به زبان آورد، گویی بعثت پیامبر(ص) فقط به فقه و احکام تعبدی منحصر است، گویی او فقط پیامبر حلال و حرام است نه آورندۀ یک مکتب. @tebyan314
چرا مینویسم؟ يكى از اهداف تكاپوى من پيشگيرى از گسترش روحيه انتزاع گرائى افراطى ارسطوئيات است كه اين امت عملگراى ايران شيعى را به خيالپردازى عصر تسنّن ايران كه غرق در تصوف بود برنگرداند و همين تصوف سنّيانه (که موجبات حمله مغول و عدم مقاومت ايرانيان را باعث گرديد) از نو بر اين مردم در عصر تشيع ايران، مستولى نشود. پيش تر گفتم: خوش بختانه امروز برادران سنى دست از تصوف برداشته و به عملگرائى مطلوب رسيده اند كه غرب را به وحشت انداخته اند. و متاسفانه شيعيان كه در طول قرن ها تن به تصوف نداده بودند امروز به تصوف مى پردازند. انصافاً حضرات خيلى افراطى مى روند، سمند تصوف را چهار نعل مى تازند، تاريخ شيعه هرگز چنين افراطى را برخود نديده بود و اين شما و اين تاريخ. مسئله آنقدر روشن است حتى نياز به متخصص در تاريخ نيست كسى كه سواد خواندن و نوشتن را داشته باشد مى تواند اين موضوع تاريخى را دريابد. بااين همه، حضرات، اساتيد من و سروران من هستند و يك تار موى شان را با هزاران اجنبى از شيعه، عوض نمى كنم و خداوند بر ضماير آگاه است. @tebyan314
🔰حدیث🔰 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تصریح فرموده است که «عرب ذلیل و بردۀ دیگران خواهد بود». تا این اواخر مردمان عرب باور نمی کردند یا به رخ خود نمی آوردند که بردۀ ذلیل غربیان هستند. اما اکنون گذشته از عربستان و قطر و امثال شان، تونس مثلاً تازه انقلاب کرده، سران غربیان را جمع می کند و تحت عنوان «اصدقاء سوریه = دوستان سوریه» همایش تشکیل می دهد(!!!). مردم مصر دچار «تیه» شده اول ماه قیام کرده و کشته می دهند، در آخر ماه می بینند که بیش از پیش در دست غربیان اسیر هستند، اول ماه مجلس تشکیل می دهند، در آخر ماه خود مجلس مشاهده می کند که در توی کف امریکا قرار دارد. و.... پیامبر اکرم (ص) خطاب به عرب ها فرمود: «فَعِنْدَ ذَلِكَ خُرُوجُ الْمَهْدِيِّ وَ هُوَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ هَذَا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) بِهِ يَمْحَقُ اللَّهُ الْكَذِبَ وَ يُذْهِبُ الزَّمَانَ الْكَلِبَ بِهِ يُخْرِجُ ذُلَّ الرِّقِّ مِنْ أَعْنَاقِكُم»: در آن وقت مهدی که مردی از اولاد این (و اشاره کرد به علی-علیه السلام-) قیام می کند خداوند به وسیلۀ او دروغ را از بین می برد و به دوران سختگیر و بی چاره کننده پایان می دهد. و ذلّت بردگی را از گردن شما بر می دارد. ⬅️ «ارزش ها» در خدمت «ضد ارزش ها» در لحن این حدیث، جملۀ «دروغ را از بین می برد» طوری آمده که گوئی در آن جامعۀ عصر پیامبر(ص) هیچ دروغی نبوده و کسی دروغ نمی گفته است و دروغ بعداً پدید خواهد شد، و حضرت مهدی(عج) ظهور کرده و آن را از بین خواهد برد. در حالی که هم در زمان رسول اکرم (ص) دروغ و دروغگوها بوده اند، و هم در جامعۀ مهدوی پس از ظهور نیز دروغ وجود خواهد داشت. با این فرق که در جامعۀ پیش از ظهور، سلطه و غلبه با نظام اجتماعی ابلیسی خواهد بود که حق در آن میان، مانند رگه های بس ضعیف، وجود خواهد داشت، و در جامعۀ مهدوی بر عکس؛ یعنی جوّ غالب با حق خواهد بود و جریان باطل در آن مانند رگه های ضعیف خواهد بود. بنابر این، پیامبر اکرم(ص) از پیدایش دروغ دیگر (دروغی که جامعه بشری قبلاً آن را ندیده است) خبر می دهد. مراد از دروغ در این حدیث، اصل و اساس و ماهیت جامعۀ کابالیستی است که تار و پود آن بر دروغ استوار است؛ دروغی به بزرگی سازمان ملل، شورای امنیت، حقوق بشر، یونسکو، صلیب سرخ ، انجمن هوانوردی جهانی، نظام حقوق دریاها و دریا نوردی، آژانس انرژی اتمی، دادگاه بین المللی لاهه، حقوق جنگ، اُومانیسم، آزادی، دمکراسی، بهداشت جهانی در عین ترویج همجنس بازی، استقلال کاذب دولت ها، عقلانیت نامیدن شیطنت، و.... است که تار و پود ماهیت جامعۀ جهانی را تشکیل می دهند. در حالی که همۀ این موسسات بزرگ صرفاً و به طور محض، ابزار دست ابلیس و نظام کابالیستی او است و برای تحت سلطه داشتن ملت های جهان است، و همۀ کارکنان این مؤسسات، (دانسته یا ندانسته) جاسوسان و مأموران کابالیسم هستند. به ویژه امروز و در این دهه های اخیر، این قبیحۀ بزرگ که بزرگتر از خود کرۀ زمین است به جائی رسیده که علناً و آشکارا دروغ در جایگاه «راستی» و راستی در جایگاه دروغ قرار گرفته است؛ دولت وهابی و نامشروع و مستبد عربستان منادی دموکراسی و آزادی و دلسوزی برای مردم سوریه شده و سمبل راستگوئی، (و به قول وزیر مؤنث امریکا) سخنگوی جامعۀ جهانی شده است و شگفت این که سازمان ملل با کمال بی حیائی این موضعگیری سعودی را به رسمیت شناخته و به محور آن جلسۀ شورای امنیت تشکیل می دهد. و ایران و انقلاب ایران دروغگو نامیده می شود. این لفظ دروغ در این حدیث، این «وارونگی ماهیت جامعۀ جهانیِ مدعی علم و اندیشه» را بیان می کند، که ارزش ها در خدمت ضد ارزش ها استخدام خواهند شد. و اینک شده اند. مراد فقط تقبیح دروغ، یا اشاره به رواج دروغ به عنوان یک گناه نیست، بل مراد این است که ماهیت جامعه بر دروغ استوار خواهد بود درحدی که اگر دروغ از جامعه منها شود چیزی از آن باقی نمی ماند. حضرت مهدی(عج) این دروغ را از بین خواهد برد؛ یعنی ماهیت جامعه را از اصل و اساس منقلب خواهد کرد، و ارزش ها را از خدمت به ضد ارزش ها، رها خواهد کرد. و این است نمونه ای از معجزات احادیث ما. @tebyan314
🔰خدا و مکان قسمت اول 🔰 آن روز _ یعنی آن روزی که روزی نبود _ جایی هم نبود. «جا» و مکان هم چیزی است که خداوند آن را پدید آورده (۱) است خودش نیز مکانی برای چیز دیگری نیست (۲). مثلاً ما انسان ها برای چیزهای زیادی مکان هستیم و آنها در بدن ما جای گرفته اند به عنوان مثال علاوه بر اندام های متعددی که در بدن ما قرار دارند وجودمان مکانی است برای هوش، عقل و استعدادمان. لیکن هیچ چیز در وجود خداوند قرار نگرفته است. او نه ظرف است و نه مظروف. و در عین حال با همه چیز است بدون اینکه به معنای «با هم بودن» باشد. غیر از همه چیز است بدون اینکه از آنها بر کنار باشد. نه در آسمان است و نه در زمین و نه در روی کرسی، تخت یا عرش قرار گرفته است. (۳) خدا در همه جا هست و اگر او را در جهت بالا و آسمان مورد خطاب و دعا قرار می‌دهیم، صرفاً یک احترام و تعظیم است. همچنین اگر اشاره‌ای به سوی بالا میشود به این معنی نیست که او را در سمت بالا می‌دانیم. بنابراین تقسیم وجود به «فیزیک» و «متافیزیک» به معنای تقسیم موضعی و مکانی، صحیح نیست. او در جهان فیزیک حضور دارد همانگونه که در متافیزیک حضور دارد بدون کوچکترین تفاوتی. اصطلاح «طبیعت» و «ماوراء طبیعت» نیز همین طور است. ( توضیح مطالب بالا در قسمت های بعدی خواهد آمد ) @Tebyan314
🔰خدا و مکان قسمت دوم 🔰 توضیح مطلب شماره ۱ 👈👈 باید توجه کرد که حقیقت مکان چیست؟ ✅ در نگاه اول مکان عبارت است از چیزی که چیز دیگر را در خود جای میدهد. و در نگاه دیگر مکان عبارت است از تفاوت و نسبت میان دو بُعد. ✔️ و در هر صورت: مکان = بُعد. زیرا: جهان - بُعد = جهان - مکان. و: جهان - بُعد = جهان - جهان. پس: جهان = بُعد = مکان. و چون جهان پدیده است پس مکان نیز پدیده است و شمولی بر خداوند ندارد. جهان، زمان، مکان، عالم، ماده (مراد ماده و انرژی با هم است که بعدا شرح داده خواهد شد.) گیتی و طبیعت همه در حقیقت اسم هایی هستند به یک معنی و بسته به این است که گوینده از چه موضعی آنها را به کار می‌برد. 👂👂 خداوند در چیزی، در جایی، در محدوده ای و در مکانی جای نگرفته و نمی گیرد. هم میتوانید بگویید «او جای ندارد». و هم میتوانید بگویید «او در همه جا هست حتی جایی که جا وجود ندارد». باز رسیدیم به ضیق خناق یعنی چون لفظی برای ادای مطلب وجود ندارد به ناچار می گوییم: در جایی که جا هم وجود ندارد. 📚 احادیث بسیاری در این مورد وارد شده است و از آن جمله: بحار، ج ۵۷، ص۸۳، حدیث شماره ۶۳: از امیرالمومنین _علیه السلام_ پرسیدند: خداوند قبل از آنکه آسمانها و زمین را بیافریند در کجا بود؟ فرمود: سوال از «کجا» و پرسش از «مکان» است، در حالی که خداوند بود و «مکان» وجود نداشت. و همچنین حدیث شماره ۲۵، ص ۴۷ از همان جلد. و نیز در ص ۳۵ حدیث شماره ۷: امام رضا _علیه السلام_ فرمود: «هُوَ أَيَّنَ الْأَيْنَ وَ كَانَ وَ لَا أَيْنَ» او «کجا» را «کجا» کرده. او بود قبل از اینکه مکان وجود داشته باشد. @Tebyan314