eitaa logo
تلک الایام
1.5هزار دنبال‌کننده
30 عکس
2 ویدیو
1 فایل
این روزها که می گذرد هر روز.... در انتظار آمدنت هستم @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
بچگی ها پسرخاله ام را که می دیدم که با دوچرخه می رود خرید و زورش هم به من می رسد با خودم حساب می کردم سه سال دیگر این اختلاف سنی تمام می شود و من هم اندازه ی او می شوم و می توانم با دوچرخه بروم خرید. چهار سال دیگر هم از او بزرگتر می شوم و زورم به او خواهد رسید... نسبت به خیلی های دیگر هم این محاسبه را انجام می دادم و منتظر بودم که اندازه ی آنها بشوم یا اینکه از آنها بزرگتر شوم... حتی گاهی محاسبه می کردم که کی اندازه ی بابا می شوم... کم کم متوجه شدم که فقط من نیستم که رشد می کنم بقیه هم در حال رشد هستند و فاصله های سنی هیچ وقت کم و زیاد نمی شوند... دختر کوچکم ولی این روزها تصور قشنگ تری دارد. خیال می کند آدم ها اولش آدم بزرگ بوده اند و بعدا کوچک شده اند. مدام توی حرف هایش می گوید من هم اون وقت ها که اندازه ی شما بودم مثل شما این کارها را می کردم.... این روزها به دور و بری ها و اطرافیان که نگاه می کنم می بینم که انگار بعضی ها زودتر از بقیه بزرگ شده اند. بعضی ها رشدشان کم بوده و بعضی ها سریع. بعضی ها که از من کوچکتر بودند حالا از من بزرگترند. بعضی ها که بزرگ بودند حالا کوچک شده اند.... @telkalayyam
... مرا که عمری بدون او گذرانده ام از سختی جان کندن مترسان @telkalayyam
... دارم به آن دِینی فکر می کنم که بر گردن پیامبر بود و بود تا اینکه امام عسکری علیه السلام آن را ادا کرد... ....... ر.ک. مفاتیح الجنان/ صلوات بر امام عسکری علیه السلام در زیارت امام رضا علیه السلام @telkalayyam
shahe keshvare din.amr.mp3
882.6K
#هذا_یوم_الجمعه @telkalayyam
گریه می کنم و از این می ترسم که بی تو زیاد زنده بمانم ................ لا خیر بعدک فی الحیاة و إنما...أبکی مخافة أن تطول حیاتی... از عاشقانه های امیرالمومنین بر مزار هستی اش ... بحارالانوار ج43 ص213 @telkalayyam
فکر می کنم اگر رسانه ها همان طور که تصویر را منتقل می کنند می توانستند "بو" را هم منتقل کنند با چیزی به نام غربزدگی مواجه نبودیم... @telkalayyam
… امروز دانش آموزان من، توی خیالشان رفته بودند خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها. این جمله ها مشاهدات بچه های من از خانه ی مادری شان است: خانه ی حضرت زهرا بسیار نورانی بود. خانه ی حضرت زهرا مانند بهشت بود. خانه ی حضرت زهرا پر از باغ بود. خانه ی حضرت زهرا خیلی پنجره داشت. در خانه ی حضرت زهرا بوی عطر و گلاب می آمد. خانه ی آن بزرگوار بسیار دلنشین بود. در آنجا شمشیر ذوالفقار از دیوار آویزان بود. قرآن با خط زیبا و خوانا روی تاقچه بود. در خانه ی حضرت زهرا صدای قرآن خواندن حضرت علی می آمد. در خانه ی آنها نان و نمک بود. در خانه ی حضرت زهرا بوی امام حسین می آمد. آنجا امام حسین از همه شجاع تر بود. حضرت زهرا همیشه دست هایش به سوی آسمان بود. حضرت زهرا خیلی گریه می کرد. در آنجا کتاب نهج البلاغه روی تاقچه بود. در آنجا به من خیلی خوش گذشت. مولایم علی با من درباره ی جنگ هایش صحبت کرد. حضرت علی به من گفت قرآن بخوان و مسلمان خوبی باش. از یادداشت های سال های پیش… @telkalayyam
مودت به محبتی می گویند که ابراز شود مثلاً با هیزم مثلاً با ... @telkalayyam
صدای در که می آید... آتش می گیرم... @telkalayyam
انبیا/۶۹ آمده بود برای علی بسوزد... . . . و معجزه این بود که آتش بر مادرمان سرد نشد... @telkalayyam
لکلّ اجتماعٍ مِن خلیلَین فُرقة و کلّ الذی دون الفراق قلیل... ................ اینجا همه ی دوست ها یک روز از هم جدا می شوند و بعد از فراق آنچه باقی می ماند ناچیز است... .............. از عاشقانه های امیرالمؤمنین برمزار هستی اش... مناقب ابن شهر آشوب، ج 3 ص 132 @telkalayyam