eitaa logo
تلک الایام
1.5هزار دنبال‌کننده
30 عکس
2 ویدیو
1 فایل
این روزها که می گذرد هر روز.... در انتظار آمدنت هستم @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
اولین کتاب های غیر درسی که خواندم کتاب های محمود حکیمی بود. پدرم بی آنکه مرا اجبار یا حتی توصیه کند تعدادی از کتاب های شخصی خودش را به من هدیه داد و من از این که در آن سن و سال، آدم بزرگ به حساب آمده بودم احساس شخصیت می کردم و کتاب ها را با اشتیاق می خواندم. این کتاب ها تماما کتابهای محمود حکیمی بودند. کلاس دوم ابتدایی بودم، معلم مهربانی داشتیم که او را دوست داشتم. قد بلند و موهای بور و چشم های آبی و خلاصه چهره ای اروپایی داشت. از اینکه شلوار لی می پوشد و ریش هایش را با تیغ می زند غصه می خوردم. تصمیم به هدایت او گرفتم و مخفیانه یکی از کتابهای محمود حکیمی را انداختم توی کمد شخصی اش که در کلاس نصب بود. تمام مدت زنگ ورزش آقا معلم مشغول خواندن کتاب بود. این کار را چند بار دیگر هم تکرار کردم و احساس کردم تلاش هایم دارد نتیجه می دهد و آقا معلم دارد ظاهرش تغییر می کند. فقط نمی دانم چرا هر وقت مرا می دید لبخند می زد و با من مهربان تر شده بود و گاهی البته سر به سرم می گذاشت. . . . امروز برای اولین بار تصویر محمود حکیمی را دیدم و البته خبر درگذشتش را. بسیار به او مدیونم... @telkalayyam
هدایت شده از شعر و کودکی
در حالی که لباسشو شبیه چفیه به صورتش بسته و چوب پرچمشو دست گرفته و آماده پرتاب کردنشه، روی صندلی نشسته و از سمت راستش به من نگاه می کنه و می گه: + بابا فکر کنم دیگه منم می تونم برم فلسطین با اسرائیلیا بجنگم. - چرا؟ + چون رئیس‌شون (شهید سنوار) فقط با یه چفیه و چوب، اسرائیلیا رو شکست داد. حسین/ شش ساله @sherokoodaki
السلام علیک فی اللیل اذا یغشی والنهار اذا تجلی سلام بر تو هنگامی که شب جهان را فرا گرفته است و سلام بر تو هنگامی که روز جلوه گر می شود @telkalayyam
و إنّا إن شاءلله بکم لاحقون هنر می تواند خون تازه ای در رگ های زندگی باشد و همواره به حیات، عمق و معنای باشکوه تری ببخشد اگر خود دچار کهنگی و یکنواختی و اسیر کلیشه ها نشود این روزها مقاومت و شهادت، خون تازه ای در رگهای هنر جاری کرده است کسی فکرش را نمی کرد که نشستن بر مبل نماد ایستادگی و عزت شود در چوب دست تا این حد "مآرب أُخری" باشد... و پای گوشواره و النگو به ادبیات جهاد و پایداری باز شود حالا عاشقانه سراها تا قرن ها می توانند از زن و شوهری بسرایند که در لحظه ی شهادت، میان درخت ها می دویدند و دستشان در دست یکدیگر بود... و یادم نمی رود شهید عبا بر دوشی را که با یارانش زیر باران، در میانه ی مه در جنگل و کوه و از میان شعله ها به آسمان پرکشید... @telkalayyam
السلام علیک حین تقوم السلام علیک حین تقعد سلام بر تو وقتی که از خانه ی خدا قیام می کنی سلام بر تو وقتی که بر منبر رسول خدا می نشینی @telkalayyam
. به دست و پای تو بارِ چه قفل ها که نبود حسین آمد و سرشار از کلیدت کرد... مرتضی امیری اسفندقه @telkalayyam
وَ یُعْرَفُ التَّالُونَ، غِبَّ مَا أسَّسَ الْأَوَّلُونَ ... به زنان مهاجر و انصار که به عیادت آمده بودند فرمود: ... آیندگان خواهند فهمید که آنچه امروز مردان شما بنا گذاشته اند چه بر روزگار آنها آورده است... @telkalayyam
...جلوتر بساطی ست از بت تراشی و خدام کعبه خدا می فروشند... @telkalayyam
از اذن دخول مشاهد مشرفه: ...و أَدعُوَ الله بفنون الدَّعَوات... مرا که فنون دعا را نمی دانم راه می دهی؟... @telkalayyam