eitaa logo
تلک الایام
1.5هزار دنبال‌کننده
27 عکس
2 ویدیو
1 فایل
این روزها که می گذرد هر روز.... در انتظار آمدنت هستم @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
از عذاب های دردناک آن دنیا یکی این است که خدا با تو حرف نزند و نگاهت نکند (وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ.... آل عمران/77) و از عذاب های دردناک این دنیا این است که خدا صدای تو را نشنود... @telkalayyam
☑️ایرانیان در سال ۹۹ چه نام‌هایی را بیشتر برای فرزندان خود انتخاب کردند؟ 🔸سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور: 🔸" امیرعلی " و " فاطمه " از پرتکرارترین و فراوان‌ترین نام‌هایی هستند که ایرانیان در ۱۳۹۹ برای فرزندان خود انتخاب کردند. ☑️بزرگترین کانال خبری استان قم👇 http://eitaa.com/joinchat/1031798786C1a8f8517c9 🌐 DoreshahreQom.Ir
فرزندم در روزگار امیرعلی ها تو غلامعلی باش @telkalayyam ...
باید چگونه به شب رساند روزی را که هم روز آمدنت باشد و هم روز نیامدنت @telkalayyam
من از بورس و این جور چیزها هیچی سرم نمی شود فقط یادم می آید که بچگی ها یک کارتونی نشان می داد که یک گربه و یک روباه داشتند پینوکیو نامی را گول می زدند که اگر سکه هایت را توی زمینی که ما جایش را بلدیم بکاری صبح که بیدار شدی یک درخت سکه از خاک در می آید و باقی ماجرا... @telkalayyam
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ‏ برای اینکه خدا صدایت را بشنود صلوات... @telkalayyam
جلاء العیون علامه ی مجلسی را باز کرده ام و روایات مختلف نوزدهم تا بیست و یکم ماه مبارک را مرور می کنم.... از داستان اسماعیل بن عبدالله که بعد از کشته شدن عثمان در جستجوی حقیقت از مردم کناره گرفته بود و در ساحل دریا به سر می برد و داستان برخورد او با عابدی که بر روی آب راه می رفت و به او می گوید حقیقت دینت را از وصی محمد صلی الله علیه و آله و سلم بپرس تا روزی که او وصی پیامبر را پیدا می کند و آن روز همان سحر نوزدهم ماه مبارک سال چهل و یک هجری است تا داستان افطار امیرالمومنین علیه السلام در خانه ی دخترش و احوال او در آن شب تا حرکت حضرتشان به سمت مسجد و آن نماز صبح و آن ضربت و... در پس زمینه ی همه ی این داستان ها و روایات صدایی مثل یک نوار مناجات در اعماق وجودم جریان دارد عَنْ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ عَلَیْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَهَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى بَعْضِ الاْیّامِ ... داستان آن خواب را می خوانم که در سحرگاه نوزدهم دید و به پیامبر از امتش گلایه کرد... نوار رسیده است به فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِکَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ مولا ابن ملجم را که در مسجد به رو خوابیده است بیدار می کند و به او می گوید این گونه نخواب که این خواب شیطان است. بلکه به پهلوی راست بخواب که خواب مومنان است و به پشت خوابیدن خواب پیغمبران است. در دل خود نیتی داری که نزدیک است از آن نیت آسمان ها از هم بپاشد و زمین دو شقه شود و کوه ها سرنگون شوند... اگر بخواهی به تو می گویم که در زیر پیراهنت چه داری... مولا به نماز می ایستد حالا همه ی اهل خانه زیر عبا جمع شده اند پیامبر گوشه ی عبا را گرفته است و دست راستش را به آسمان بلند کرده است و اهل بیتش را به خدا نشان می دهد و برایشان دعا می کند مولا به سجده ی آخر رفته است حالا جبرئیل هم از جانب خدا برای اهل کسا سلام و پیام اورده است و اجازه می خواهد که همراه اهل خانه به زیر عبا بیاید... مولا خطاب به برادرش می گوید به من خبر بده که فضیلت جلوس ما در زیر این عبا نزد خداوند چیست... پیامبر پاسخ می دهد که در هیچ محفلی از محافل اهل زمین نیست که در آن شیعه ای از شیعیان ما و محبی از محبان ما باشد و این داستان را بشنود مگر این که رحمت خدا بر آن جمع نازل شود و ملائکه آن ها را در بر بگیرند و برایشان استغفار کنند اگر غمگینی بین آنها باشد خدا غم را از دل او برطرف خواهد کرد و اگر حاجتمندی باشد خدا حاجتش را روا خواهد کرد مولا دو بار با خوشحالی می گوید اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَکَذلِکَ شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ وَرَبِّ الْکَعْبَه اگر این طور باشد به خدای کعبه قسم ما و شیعیانمان در دنیا و آخرت رستگاریم... چقدر این جمله آشناست... مولا هنوز سر از سجده بر نداشته دست می کشد بر خاک های خون آلود محراب و مشتی خاک روی زخم فرقش می گذارد و این آیه را می خواند منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اخری... و می گوید: بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله فزت و رب الکعبه... سحر بیست و یکم است حبیب بر بالین مولا از او سوال می کند که چه می بینی یا امیرالمومنین؟ مولا می گوید: حبیب! ملائکه ی آسمان ها را می بینم و پیامبران را که در کنار هم ایستاده اند و منتظر ملاقات من هستند... برادرم رسول خدا کنار من نشسته است و می گوید پیش ما بیا... چیزی که در پیش رو داری بهتر از چیزی است که در آن هستی... . . . بین آن فزنا و سعدنا و این فزت و رب الکعبه انگار رشته کوه هایی از غربت و تنهایی حائل شده اند... قرار بود داستان این خانواده را که می خوانیم غم های دلمان را فراموش کنیم... ما امتی که تو نفرینشان کردی نیستیم ما امت حدیث کسا هستیم امت هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها... تو به خدای کعبه قسم خوردی که ما که دوست دار شماییم با شما به فوز و سعادت برسیم امشب شب فزتُ است و ما داغ پدر دیده ها دلمان خوش است به فازوا و سعدوا .... @telkalayyam
در سحرگاه روزی که ضربت خورد: نشسته بودم که خواب چشمانم را ربود پیامبر را دیدم گفتم ای رسول خدا ببین امت تو با من چه کردند... گفت: نفرینشان کن گفتم: ابدلنی الله بهم خیراً منهم و ابدلهم بی شرّا لهم منی خدا آن ها را از من بگیرد و بهترش را بدهد و مرا از آنها بگیرد و بدتری را جایگزین کند... نهج البلاغه/ خطبه ی 70 با خودم می گویم یعنی می شود ما برای تو همان بهتری باشیم که تو از خدا خواسته بودی؟ ... @telkalayyam
... امشب چگونه کتاب تو را روی سر بگذارد آن که یک عمر حرف تو را زیر پا گذاشته... @telkalayyam
گاهی برای اینکه با یه نفر دوست نباشی مجبوری با همه دوست باشی @telkalayyam
از دیشب روضه ی من شده شیرین زبانی آن پسر بچه که وسط مراسم روضه ی حرم به مادرش گفته بود مامان من چند تا قطره اشک ریختم حالا می شه برم بازی کنم؟ ... که ما هم یک عمر نشستیم توی روضه های شما و چند تا قطره اشک ریختیم و رفتیم سراغ بازیمان... @telkalayyam
دخترک صندلی گذاشته جلوی در آشپزخانه و نمی گذارد کسی وارد شود می گوید باید ویزای آشپزخانه داشته باشید... @telkalayyam
یوم یفرّ المرء من اخیه و امه و ابیه... . . . خدای من! نکند قیامت شده است... @telkalayyam
عزیز مثل همیشه نشسته چشم به راه نگاه می کند از پشت شیشه باران را . . . سپرده ام قفس مرغ عشق را به عزیز و گفتم آب دهد هر غروب گلدان را... . . . عزیز با همه پیری عزیز با همه عشق به رسم بدرقه آورده آب و قرآن را... . . . عزیز غزل های من پر کشید @telkalayyam
خدا ماهارو شیرین خلق کرده که باباهامون خنده ئو بشن معصومه/ چهار سال و یازده ماهه @sherokoodaki
و آن روز چادرنمازهای خونی آهشان دامنِ گیس بریده ها را خواهد گرفت @telkalayyam
عبدالعظیم! سلام مرا به شیعیانم برسان از طرف من به آنها بگو برای شیطان راهی به نفسشان باز نکنند بگو در گفتارشان صداقت داشته باشند بگو ادای امانت کنند به سکوت سفارششان کن و این که در امور بی ارزش با هم جدال نکنند به یک دیگر رو کنند و به زیارت هم بروند ؛ این کار باعث تقربشان به من می شود خودشان را به گریبان گیری از یکدیگر مشغول نکنند من با خودم عهد کرده ام که اگر کسی چنین کند و دوستی از دوستان مرا به خشم آورد، نفرین کنم که خدا او را در دنیا به شدیدترین عذاب دچار کند و چنین کسی در آخرت از خسارت زدگان خواهد بود. عبدالعظیم! به شیعیانم بیاموز که خداوند نیکوکاران را می آمرزد و از گناهانشان می گذرد مگر اینکه شرک بورزند و دوستی از دوستان مرا بیازارند یا در مورد او نیت بد کنند که در این صورت خدا او را نمی بخشد تا زمانی که از آن نیت برگردد اما اگر از این نیت برنگردد خداوند روح ایمان را از قلب او خواهد برد و او از ولایت من خارج خواهد شد و دیگر هیچ نصیبی از ولایت ما نخواهد داشت پناه بر خدا از چنین روزی... نامه ی امام رضا علیه السلام ( و شاید امام هادی علیه السلام) به حضرت عبدالعظیم حسنی. از اختصاص شیخ مفید و جلد 71 بحار الانوار @telkalayyam
1388 آیت الله بهجت 1401آیت الله ناصری . . . حاج خانم می گوید بعضی سجاده ها وقتی جمع می شوند لشکری از شیاطین از بند آزاد می شوند @telkalayyam
روزهای اوج آلزایمر عزیز بود ساعت اخبار تلوزیون، عزیز خودش را می رساند نزدیک و اخبار را تماشا می کرد. آن روزها بخش زیادی از خبرها مربوط به جنگ و کشتار در فلسطین بود. هی سؤال می کرد اینجا کجاست؟ اینها گناهشان چیست؟ تصاویر دلخراش کودک کشی اسرائیلی ها پخش می شد مرتب یا صاحب الزمان می گفت و با نگرانی تماشا می کرد تا اینکه نوبت به اخبار ورزشی می رسید مسابقات فوتبال و صحنه های گل زدن و.... عزیز متعجب می شد با لهجه ی طالقانی اش می گفت: دنیا تَشایتَه؛ اینان توپی دُمالامینِن یعنی دنیا آتش گرفته، اینها دارند دنبال توپ می کنند... @telkalayyam
یوسف/18 "خون دروغ" رودی است از رودهای جهنم که برادرها را گرگ می کند و پدرها را خون جگر @telkalayyam
مامان نیست من و بابا و آبجی باهم تنهاییم... الهام.سه ساله. @sherokoodaki
پدرم مي گويد: "نبايد به گذشته فکر کرد" برادرم مي گويد: "مامانا هيچ وقت نمي ميرند" خواهرم مي گويد: "بايد با مرگ مادرمان کنار بياييم" کاش مي دانستم مادرم هم چه مي گويد فائزه سادات محمدی/11 سالگی
از دعای ندبه تنها دری که به خانه ی خدا باز بود آتش گرفت @telkalayyam
بسم الله الرحمن الرحیم این، آن چیزی است که وصیت کرده است به آن فاطمه دختر رسول خدا وصیت کرده است در حالی که شهادت می دهد الهی به جز الله نیست و این که محمد، عبد خدا و فرستاده ی اوست و اینکه بهشت حق است و آتش جهنم حق است و اینکه بی شک ساعت قیامت فراخواهد درسید و خداوند ساکنان قبرها را برانگیخته خواهد کرد. یا علی! من فاطمه ام دختر محمد خداوند مرا به زوجیت تو در آورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم تو از غیر من بر من سزاوارتری مرا شبانه حنوط و غسل و کفن کن. و خودت بر من نماز بخوان و شبانه دفنم کن و هیچ کس را با خبر نکن. تو را به خدا می سپارم. سلام مرا به فرزندانم تا روز قیامت برسان... بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. هذا ما اَوْصَتْ بِهِ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسولِ اللهِ، اَوْصَتْ وَ هِی تَشْهَدُ اَنْ لا الهَ اِلاّ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَ النّارَ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَةَ آتِیةٌ لارَیبَ فیها وَ اَنَّ اللهَ یبْعَثُ مَنْ فُی الْقبورِ، یا عَلِی اَنَا فاطِمَةُ بَنتُ مُحَمَّدٍ زَوَّجْنَی اللهُ منْکَ لأکونَ لَکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرةِ، اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیرِی، حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَی وَ ادْفِنِّی بِاللَّیلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً وَ اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ و اقْرَءُ عَلی وُلْدِی السَّلامَ اِلی یومِ الْقِیامَةِ ر.ک: ارشاد القلوب/ و بلاغات النساء @telkalayyam
تو آن امانتی بودی که امشب امین خدا بر روی زمین به دستان خاک سپرد @telkalayyam