🔹
🔹🔹
🔹🌙🔹
🔹🌙🌙🔹
🔹🌙🌙🌙🔹
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_شصت_ام
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
عمـــروعـــاص گفت:
نه ابومــوسے، تو بزرگترے و از اصحـــاب رسول الله هستے.
حق #تقــدم با توسـت.
ابـــو موســے رو به جمعیـــت حاضر ڪرد و گفت:
من و عمـــروعـــاص بر مطلبــے اتفاق نظـــر داریم و امیدواریم صــلاح و رستگـــارے مسلمیــن در آن باشد.
اما قبــل از آن ڪه حڪم را صـــادر ڪند، ابن عبـــاس خود را به او رسانــد و هشدار داد و گفت:
بهتـــر است اول عمـــروعــاص سخن بگوید و معاویــه را عزل ڪند.
زیرا بعیــد نیست او خلاف توافق مطلبے را بیان ڪند.
ولــے ابــو موســـے به هشدارهاے ابن عبــاس توجه اے نڪرد و گفت:
رها ڪن ابــن عبــاس!
ما هر دو در مسأله ے خلاــفت اتفــاق نظــر داریم.
سپس برخاســـت و گفت:
ما وضــع امـــت اســـلام را مطالعـــه ڪردیم و برای وضع اختلافـــات و بازگشت به #وحدت و آرامش، بهتر از این ندیدیم ڪه علـــے و معاویه را از خلافت #خلع ڪنیم.
بر این اساس، من علـــے و معاویـــه را از خلافت #عــزل ڪردم.
سخنانش ڪه به پایان رسید نشست.
سپس عمروعــاص برخاست و گفت:
اے مـــردم!
سخنـــان ابو موســـے را شنیدید؛ او #امام خود را عـــــزل ڪرد و من نیز در این مورد با او هم عقیــــده هستم و علـــے را از خلافت عزل می ڪنم و به جاے او معاویه را به خلافت می رسانم.
همهمه در جمع افتاد.
ابومــــوسے با عصبانیــت جلــو رفت، یقه ے عمروعاص را گرفت و گفت:
اے مرد خبیــــــــث!
ما توافق ڪردیم و تو آن را شڪستے!
#توافق ما این نبود.
عمروعاص پوزخندے زد و گفت:
نمیتوانے راے خود را پس بگیرے ابوموسے.
#ادامـــہ_دارد ...
@chaharrah_majazi
⚜
⚜⚜
⚜🔹⚜
⚜🔹🔹⚜
⚜🔹🔹🔹⚜
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_شصت_ام
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
چند روز پیــش ڪه از مسڪو زنگ زدے و گفتیـے یڪ ڪتاب قدیمــے پیدا ڪرده اے، ڪنجڪاو بـودم آن را ببینـم.
بخصـوص ڪه گفتـے موضوعش درباره ے علــے است.
حالا حرف بزن ڪه از چاے و پذیرایــے هم خبـرے نیست.
ڪشیش چشـم از ڪتاب ها برداشت و گفت:
من اگر در بیـروت ڪلیسایـے داشتم، چند نفر از مؤمنـان را مےفرستادم به منزلت تا براے رضاے خدا، دستـے به سر و گوش همسرانـت بڪشند و تعداد زیادے از آن ها را دور بریزند.
جرج گفت:
حضرت ایوانــف!
همان امام علــے ڪه تو براے صحبت درباره اش پیش من آمده اے در جلسه اے به ما مےگوید:
چون نشانــه هاے نعمت پروردگار آشڪار شد، ناسپاس ها را از خود دور سازید.
این ڪتاب ها نعمت هاے پروردگارند، پدر.
ڪشیش گفت:
چه جمله ے زیبایــے بود این ڪلام علــے... و چه قدر هم شبیـــه یڪے از جملات عیســے مسیــح است.
جرج گفت:
ڪلام همه ے پیامبـران و عدالـت خواهان جهان، #شبیـه ڪلام امام علــے است.
براے همین است ڪه من نام ڪتابم را گذاشته ام:
امام علــے صداے #عدالـــــــــت انسان.
ڪشیش گفت:
براے همین امروز پیش تو هستم؛ تا درباره ے علــے بیشتر بدانم.
جرج گفت:
براے شناخت علـــے، باید به وجدان خودت مراجعــه ڪنــے در و #تعصب مسیحیـت را از خودت دور ڪنے.
علــے را با هیچ ڪس قیاس نڪنے مگر با #خــودش.
ڪشیش به چشـم هاے جرج خیره شد و پرسید:
اول به مـن بگویید چگونـه با علــے آشنا شدید و چه شـد ڪه درباره ے او ڪتاب ها نوشتید؟
در حالے ڪه شما یڪ #مسیـحـے هستید؟
✨ #ادامـــہ_دارد ...
💟@chaharrah_majazi