eitaa logo
خاکستر زرد''
367 دنبال‌کننده
847 عکس
66 ویدیو
0 فایل
توکل به نام و نامی حق' ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17086711257614 چنل زاپاس: @the_yellow_moon2 قتلگاه: https://eitaa.com/Slaughterhouse گپ: https://eitaa.com/joinchat/1578369907Caf0fdd0007
مشاهده در ایتا
دانلود
به قدری از کشته شدن نقش منفی توی فیلما ناراحت میشم که اگه نقش اصلی رو میکشتن انقدر ناراحت نمیشدم
باید یه اکیپ جمع کنم بریم باهم کچل کنیم تریپ سربازی
همه چیز عجیبه مثل ماهیِ اوزون برونی که ورزش میکنه
_
یعنی چی که به شلوغ بودن من میگید نامنظم اونا طبق جایگاهشون ، برنامه ریزیشون و نحوه ی انجامشون قرار گرفتن
اوکی ولی من جز '' عی جان'' هیچی برای ابراز احساساتم بلد نیستم که بگم
پارسال برای شب آرزو ها براش نوشتم گفت برام دعا میکنی؟ گفتم کاره هر شبمه !! ... یه سال گذشته عزیز کرده دعا کرده بودم به چیزی که میخوای برسی و تو دعا کرده بودی درد هات آروم بگیرن و آروم هم گرفتی... خیلی آروم به خواب رفتی تو حتی برای خدا هم عزیز بودی..
پس به رسم هر سال برای این شب: خدایا ! در این شب عاشق ها به مرادشان عالِم ها به علمشان مردم به مقامشان و من به دیرینه ترین آرزوهایم برسم. پ.ن: برسید به صلاحی که پایِ آرزوهاتونه ارادتمند؛ برهان
بلکه قرآن با عظمت است ') پ.ن: و الله ، بی همتا ترین نویسنده
خدایا من چرا معده درد دارم؟ همچنان من در پاسی از شب: خوردن سه بسته چیپس و یه فلفلی در حد مرگ + دو لیوان آب پرتقال
_
آغاز! یک نقطه از تخیل و تخیل ، طلوع حرف ها سکوت و رویاهای غمزده ، یک تصور از بهشت و جهنم و احساسی که زاده ی مِهر بود. ⇦خاکستر زرد
زمین یک قفس بود برای زندانی کردن و آسمان آبی تر از نوشته ها بود ؛ انگار خدا دریا را در آینه ای انعکاس داده بود، هر دو ساکت بودند ... آن یکی غرق میکرد و آسمان می دید و اشک می ریخت و شاید خودِ دریا بود که از دیدن خودش اشک می ریخت مثل همان زمان هایی که پیشگویی معبد دلفی تنها ترین حقیقت بود اما زمان برای ستاره ی متولد شده ، متوقف شده بود. ⇦خاکستر زرد
از میانِ سایه های آمده ای ، نور کجا بود؟ ⇦خاکستر زرد
شب ها که تنها مانده بودی ، ماه کجا بود؟ ⇦خاکستر زرد
اگه هیچیم نشد تهش میرم توی کتابخونه ی خودم پشت میز چوبی میشینم و همونطور که چاییمو میخورم منتظر میمونم تا بچها از مدرسه تعطیل شن و بعدش بیان پیشم تا منم از داستان هر کلمه بهشون بگم
هیچیم نشد میشینم فیلمامو تموم میکنم اصلا🗿
اگه جاموندن از تقدیمی ها و چالش ها رتبه داشت من رتبه ی اول بودم
زمان در پَستویی از قفس حبس میکشید و می گذاشت تا انسان ها عاشق شوند ، همدیگر را در آغوش بگیرند و از تعبیر یک بوسه با سیلیِ حقیقت بیدار شوند. دنیا یک پیانیست بود اما غم عمیق تر مینواخت ، سیگار به خاکستر رسید اما درد گوشه ای از ریه ها کز میخورد. زمستان یک درخت کهنسال بود ، یک نا امیدی که با رنگ قرمز پر رنگ شده بود یک دفتر خاطرات که پر بود از حکاکی، یک سناریو از '' ما'' که نه '' من '' را داشت نه '' تو'' را ! یک غمِ سپید بود که شکوفه هایش یخ زده بودند ، یک کلیشه که از بی همتایی گذشته بود... ⇦خاکستر زرد