خاکستر زرد''
یک دو .. یک دو..
شروع میکنیم ، اهم*
باور داشتن!
اصلا باور داشتن یعنی چی؟
مثلا من قبل امتحان به خودم ، به مغزم و البته به خدا و تمام اهل بیت باور دارم که قراره به کمک خودم و امداد غیبی سربلند از امتحان بیرون بیام!
یا نه شایدم باور داشتن مثل همون حسیه که خانواده در کنار انتظار ازمون دارن..
باور و انتظار!
(فرو رفتن در خلسه*)
خب داشتم میگفتم
اما قبل از هر چیزی ''باور'' ساخته میشه
مثل یه بچه ی کوچولو هالیوودی توی فیلما که به بابانوئل و کادوهاش باور داره
اما با بزرگ شدنش باورش هم تیکه تیکه میشه و اسمش رو میزاره سادگی و بچگی؟!
و بعد شروع میکنه به ساختن یه باور دیگه..
در واقع انسانا نتونستن بدون باور زندگی کنن و ادامه بدن
باور به آینده
باور به خودشون
باور به خدا و اعتقادتشون
باور به کمال و رسیدن بهش!
و...
منم از خودم پرسیدم
هی برهان پس باور تو چی؟
و دیدم از هر موضوعی یه باور تیکه پاره دارم
مثلا من به خدا باور دارم
اوکی اولین قدم همینه!
من همچنان به خدا باور دارم به دین باور دارم
اوکی یه نیم قدم دیگه!
اما همش تا همینجا بوده
باوره من نیمه کاره ول شده و قسمتی از من رو ساخته
همینطور باور های بعدی و بعدی...
حتی باور به خودم!
اینجا از خودم پرسیدم
هی برهان چقدر به خودت باور داری
و جوابم این بود : ام یونو عاه ام ام
بگذریم 🚶
باور داشتن خیلی خوبه رفقا
بهتون امید و انگیزه میده ، به زندگیتون نظم میده
اما بعضی وقتا باور رو میسازین ، کامل هم میسازین ولی یه جای کار لنگ میزنه
و میبینین داره از هم متلاشی میشه
و ادامه ی زندگیتون در پی این هستین که خب حالا وقتشه که این خراب کاری رو درستش کنین.
رفقا ، باور داشتن حتی به یه بچه ی هالیوودی توی فیلم از پشت پنجره امید میده
چون باور داره که اتفاق میفته( حالا بیاین از کادویی که پدر و مادر خریدن فاکتور بگیریم)
اگه خانواده ازت انتظار دارن
چون بهت باور دارن!
باورت رو بساز ، تکمیلش کن
حتی متلاشیش کن و درست درمون برو جلو
و این اصلا مهم نیست چه باوریه
چون قراره درون تو رشد کنه و بهت بگه داری چه غلطی میکنی !!
قراره یه دنیا با باورای ما ساخته بشه
اما قبلش رفیق!
چقدر؛ به خودت باور داری؟
ارادتمند شما ؛ برهان
#شاید
https://eitaa.com/daijubo/9035
این داستان هنوزم پایداره!
و متاسفانه صنعت خوبی هم داره..
آدرنوکروم از این زن شروع و همه گیر شد.
یکسری علائم بعد از مصرف خون هم داره که نشون میده خیلی از سلبریتی ها هم از این محصول جوانی استفاده میکنن.
البته قبلش اون بچها رو شکنجه میکنن تا سطح آدرنالین افزایش پیدا کنه و بعد میکشنشون!
یه دورانی به شدت پیگیر بودم و حقیقتا داستانای زیادی هم ازش استخراج کردم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/Mystical_complexity/2084
همیشه این متفاوت اندیشی شاعرا و بازی با کلماتشون من رو به وجد میاره...
خاکستر زرد''
لابه لای خاکستر خاطرات دفن می شود. اولین خاطره ، همان قطره اشکی که از آذر جوانه زد ، در زخم هاییش رو
نمی دانست هنوز زخمی است و یا تاول های در آتش ترکیده اش هنوز آن صمغ های زرد را تراوش می کنند یا نه!
فقط می دانست مدت هاست درد می کشد . غبار خاکستر ها را کنار زد و زندگی اش را لا به لای خاطرات پیدا کرد؛ تمام آن لحظات را به یاد آورد که به مرگی از احساس ها ختم می شد ،
یک مرگ خاموش ،
نو ظهور ،
به اندازه ی جرقه هایی از فریاد برای شبنم های سکوت؛
هر مرگی که سرنوشت به افکارش مُهر زده بود تا کاسه ی تقدیرشان به دست رویا بیفتد، عشق ببافد و کفنِ روز های تنهایی را تن کند ،
افقی از تنهایی که حالا بی کران ترین بود.
⇦خاکستر زرد
#روایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من در مقابل تمام شخصیت های ذهنم و زندگی واقعی در بی دلیل ترین حالت ممکن🗿:
#Fun
خاکستر زرد''
یعنی چی که به شلوغ بودن من میگید نامنظم اونا طبق جایگاهشون ، برنامه ریزیشون و نحوه ی انجامشون قرار گ
اتاق من در حالیکه پوست های تخمه و میوه
لا به لای جزوه ها و چرک نویسامه
تمام وسایل برقی از جمله لپتاپ و سشوار و انواع سیم شارژر
کتاب ها و کاغذای در هم برهم به همراه قرصای این چند وقت ..
و فقط یه محلی خالی هست برای اینکه از تخت بپرم پایین و به زندگی غارنشینیم که همه چیز سره جای خودشه بپیوندم!
خب داشتن دو تا چنل واقعا خوبه
میتونم تقدیمی هایی که میخوام رو بینشون تخس کنم✅
خاکستر زرد''
فکر بیهوده نیاور به سرم مغز عزیز درس دارم .. خفه شو! حرف نزن! کرم نریز!
اگه بخوام امتحانات نهایی و چیزی که بر من گذشت رو توصیف کنم بدون کلمه ای حرف به این عکسی که امروز از بقایای سالمِ نرفته به آشغالی گرفتم اشاره میکنم:
#شاید
خاکستر زرد''
و انگار بویِ غمِ پاییزی قصد فرار نداره..
جوری که بهار قدم های آخرش رو با طمأنینه برداشت و بالاخره قصد رفتن کرد.
و حالا انگار سنگینیِ آفتاب طلوع کرده اش قصد فرار نداره...
خاکستر زرد''
کلاس ما همیشه جزو کلاسایی بود که حتی شیطنت هم میکردیم بخاطر درسامون چیز خاصی نمیگفتن تقریبا ؛ ما هم نصف سال رو والیبال بازی کردیم ،
کل نظم مدرسه رو با ماسکای اسپایدرمن ، بتمن ،خانه ی کاغذی و داعش بهم زدیم و همیشه هم به طور رندوم یکی از بچهای کلاس ما روی پشت بوم مدرسه بود.