eitaa logo
خاکستر زرد''
366 دنبال‌کننده
847 عکس
66 ویدیو
0 فایل
توکل به نام و نامی حق' ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17086711257614 چنل زاپاس: @the_yellow_moon2 قتلگاه: https://eitaa.com/Slaughterhouse گپ: https://eitaa.com/joinchat/1578369907Caf0fdd0007
مشاهده در ایتا
دانلود
https://eitaa.com/Mystical_complexity/2650 خب راجب این سوال کاملیا برای من زیبا تر از رز و با ارزش تر از گلای دیگس و دلیلش زیبایی هر برگشه که با تقارن و زیبایی زیادی کنار هم چیده شدن ، تقریبا نیمی از وایبیه که از شما گرفتم ؛ نظمِ زیر پوستی و بعضی افکار های وسواس گونه که باعث میشه فکر کنید باعث زیباییه کارتون میشه که فکر درستی هم هست البته اغلب ،( استفاده از قید هم میزاریم بابت بعضی مقاله های روانشناسی) برای نیمه ی بعدی کاملیای قرمز نماد عشق و کاملیای سفید نماد پرستشه؛ وقتی راجب منزه شدن آدما جلوتر این مثال رو زدم در باب این بود که شخصیت شما قابل احترامه ، بابت عشقی که خرج میکنید احترام کسب شده ازش مثل پرستش مخلوق به خالقه و این حس به شما احساس ارزشمند و خوبی میده. برآیند این جملات در نتیجه این شد که گل کاملیا برای شما انتخاب بشه که امیدوارم انتخاب درستی بوده باشه...
خاکستر زرد''
از جمله عکس هایی که به نظر شما وایب بنده اس به شدت مستفیض کننده و عی جانی بود حقیقتا!!!
این رو دیدم یاده یه جریانی تقریبا یکی دو روز پیش افتادم... برای مراسمی کارها رو انجام میدادیم و بعد من رفتم یه لیوان آب بخورم که یکی به سمت من داشت میومد و گفت '' دکتر'' من با لبخند وسیعی برگشتم بگم ''عی جان بله داداش'' دیدیم راهشو کج کرد رفت سمت برادرِ رفیقش... دیگه عاره ، زندگیا چقدر سخت شده
نمیدونم با تموم شدن باتری اجتماعی بودن آشنا هستین یا نه اما واقعا توی مراسم بعد از یه بگو بخند من نیاز داشتم تا ۱۰ دقیقه تنها باشم و بهش بگم ''ساکت شو''
هدایت شده از "تُهے"
تو تنها ترین ورژن خودمم
خاکستر زرد''
تو تنها ترین ورژن خودمم
دیگه وقتشه برگردین به تهی!!!
خاکستر زرد''
جسدش روزها میان سرفه های ایستاده به مرگ مزاری از گلبرگ ها ساخت. نوشته هایش دنباله ی زخمی یکطرفه بودن
آسمان برای باریدن تقلا می کند، شاید هم آسمان حنجره ی یک عاشق دیگر بود... گلخانه ای داشت و گل های رز را پرورش می داد و باران ، دردِ زخم ها شده بود. زمین دچار یک جنون بی وقفه از گردش ، خورشید محکوم به غروب و ماه به طلوع! اینجا زندگی ، یک جهنم برای پرستش عُشاق بود، همان جایی که شیطان حسرت یک سجده را می کشید در برابر خالقِ معشوق. و همه ی ما عاشق بودیم، محکوم به یک هاناهاکیِ حبس شده در گلو! ⇦خاکستر زرد
خاکستر زرد''
آسمان برای باریدن تقلا می کند، شاید هم آسمان حنجره ی یک عاشق دیگر بود... گلخانه ای داشت و گل های رز
و پایان '' هاناهاکی'' لا به لای نوشته های من! این داستان چندین ماه پیش نوشته شد و حالا نمیدونم قابل خوندن هست و یا نه... پ.ن: هاناهاکی یک افسانه ی ژاپنی برای عشق های یک طرفه است که در اون عاشقی که درگیر شده داخل ریه هاش گل رشد میکنه و وقتی معشوق متوجه نمیشه گل ها انقدر رشد میکنن تا عاشق با هر سرفه که با خون و گلبرگِ سرخ آغشته است به مرگ برسه . نظری بود شنوا هستم!
و بازهم یه زمانی محدود برای شلوغ کردن اینجا!
طعمِ تلخِ تنهایی ته حلقمه
چقدر خسته و تنها
من حتی حق خسته بودن ندارم حق یه استراحت و خودم بودن...
حالا که فکر میکنم من حتی با خودمم لجبازم!
چقدر سوال دارم تا از خودم بپرسم اصلا من خودم رو شناختم؟ من خودم بودن رو دوست داشتم؟
هیچ غمی ارزش شکستن رو داشت؟
همه ما برای شروع آماده میشیم شروعِ یه سقوط شروعی که آخرش رو با چشم باز دیدیم شروعی که انتها داشت
بیستمِ مهر ماه رو یادتون باشه!
هدایت شده از خاکستر زرد''
یه دردی بالاتر از خونریزی معده انفجار مغز پاره شدن رگ ها بدتر از هر بیماری و بالاتر از حسِ هر گناه ... من از پرتگاه پرت شدم بدون احیا باقی موندم اما هنوز هم تنهام و درک نشده
زمانی از تنهایی میترسیدم و بعدش قوی شدن رو توی تنهایی دیدم و حالا شکست خورده نفس می کشم از فرط دلایلی که منتهی به هیچ کدوم از تفکراتم نمیشن
به دلتنگی شبیهم به جایی که نگاهم رو بهش تکیه دادم و از بی اعتمادی حالا تنها ساکن اونجاست به حسی که تجربش طعم شیرینیه و حالا چرا هر چی که شیرینه ز گناهه؟