eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2.4هزار دنبال‌کننده
109.5هزار عکس
119.4هزار ویدیو
4.4هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹صبح گاه توطئه «۱» 🔹 آنگاه که صبح طلوع کرد برادران یوسف نزد پدر رفتند، هوای نفس، مکر و خدعه را بر ایشان زینت می داد و شیطان هم پیوسته آنان را وسوسه می کرد. فرزندان یعقوب به پدر گفتند: ای پدرجان: یوسف برادر و پاره تن ماست، چرا ما را امین یوسف نمی دانی؟! ما همه فرزندان توییم. مهر تو بر سر همه ما سایه افکنده و رشته حب تو، ما را به هم پیوسته است. آیا اجازه می دهی که فردا یوسف را برای گردش، همراه خود به بیرون شهر ببریم تا در خارج شهر از آسمان صاف، خورشید درخشان، کشتزارهای زیبا و سایه مصفا لذت ببرد و هنگامی که ما گوسفندان خود را می چرانیم و زمین مزرعه را اصلاح می کنیم، یوسف نیز بازی و جست وخیز نماید، و آخر روز با بدن سالم و روح با نشاط بازگردد. (ادامه دارد...) منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى ❤️ 🌻🌻@tofirmo طلوع🌻🌻
🔺راه آزادی از زندان 🔹 یکی از شیعیان به نام هشام‌بن‌سالم از امام صادق علیه‌السلام پرسید: میزان حزن و اندوهی که از جانب یعقوب علیه‌السلام به یوسف علیه‌السلام رسید، چه‌مقدار بود؟ 🔸 امام صادق علیه‌السلام فرمود: به اندازه حزن و اندوه هفتاد مادر که فرزند خود را از دست داده‌اند . 🔹 سپس فرمود: سال‌ها از حضور یوسف علیه‌السلام در زندان گذشت و جبرئیل نزدش آمد و گفت: بی‌تردید خداوند سبحان تو و پدرت را مبتلا کرده و خداوند اراده فرموده که تو را از زندان نجات دهد، پس از خداوند درخواست کن که به حق محمد و اهل‌بیتش، تو را از اینجا نجات دهد . 🔸 پس یوسف علیه‌السلام گفت: خداوندا من از تو درخواست می‌کنم به حق محمد و اهل‌بیت او، گشایش را برای من سرعت بدهی و من را راحت کنی . 🔹 جبرئیل گفت: ای یوسف صدیق! تو را بشارت می‌دهم که خداوند سبحان من را برای خبر آزادی تو فرستاده است و تو تا سه روز آینده از زندان خارج می‌شوی و مصر به ملکیت تو درمی‌آید و اهالی مصر و بزرگان آن به تو خدمت می‌کنند و پدر و برادرانت به نزد تو خواهند آمد . 🔸 چیزی نگذشت که پادشاه مصر خواب دید و با تعبیر یوسف علیه‌السلام سرگذشت مصر تغییر کرد . 📚 پی‌نوشت: مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج12، ص291، اسلامیة. 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
🔺 پدر را آگاه کرد 🔹 امام صادق علیه‌السلام فرمودند: يک مرد بیابان‌نشین به نزد يوسف آمد تا از او غذا و گندم بخرد. پس از آنکه معامله تمام شد، يوسف به او گفت: خانه‌ات كجاست؟ او گفت: در فلان مكان . 🔸 يوسف به او گفت: در راه خانه، پس از آنکه به فلان منطقه رسیدی، توقف کن و فرياد بزن: اى يعقوب! اى يعقوب! ، سپس مرد بزرگوار با ظاهری نيكو و تنومند و خوش‌چهره خواهد آمد و به او بگو: من در مصر مردى را ملاقات كردم كه به شما سلام رساند و گفت: امانت تو نزد خداوند سبحان ضايع نشده است . 🔹 مرد بیابان‌نشین رفت و همان‌گونه که یوسف گفت، فریاد زد و دید یک مرد نابيناى بلند قامت و با ظاهری نيكو در حالى‌كه دستش به ديوار بود، پيش آمد. وقتی فهمید که او یعقوب است، پیام یوسف را برایش گفت. 🔸 ناگهان يعقوب از خوشحالی بيهوش بر زمين افتاد و پس از آنکه به هوش آمد گفت: اى مرد بیابان‌نشین! آيا از خداوند سبحان خواسته‌ای داری؟ 🔹 مرد گفت: آرى، من مردى ثروتمند هستم و همسرم تا به‌حال فرزندی به‌دنیا نیاورده، دوست دارم دعا كنى تا خداوند فرزندى به من عطا كند . 🔸 يعقوب وضو گرفت و دو ركعت نماز گزارد، سپس به درگاه خداوند سبحان دعا كرد و زنش شش بار حامله شد و هر بار نيز فرزند دو قلو به دنیا آورد. 🔹 به همین وسیله بود که يعقوب فهمید يوسف نمرده و زنده است و خداوند سبحان پس از يک دوره غيبت او را به زودى ظاهر می‌ سازد . 📚 پی‌نوشت: صدوق،‌ محمد، کمال الدین، ج1، ص142-141، اسلامیة. 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
🔺 استخوان‌های یوسف علیه‌السلام 🔹 امام رضا علیه‌السلام فرمودند: زمانی آمد که ماه بر بنى‌اسرائيل طلوع نمی‌كرد و مخفى بود. خداوند به موسى عليه‌السلام وحى نمود كه استخوان‌هاى يوسف علیه‌السلام را از مصر خارج كند که در اين صورت ماه طلوع خواهد نمود. 🔸 به موسى علیه‌السلام گفتند که یک پیرزن است که محل قبر را مى ‌داند. 🔹 موسی علیه‌السلام به دنبال او فرستاد، پس یک پيرزن زمين‌گير و نابينا را آوردند. موسی علیه‌السلام به او فرمود: آيا محل قبر يوسف عليه‌السلام را مى‌ دانى؟ 🔸 پس از آنکه پیرزن پاسخ مثبت داد، موسی علیه‌السلام خواست تا محل قبر را نشان دهد، اما پیرزن گفت: محل قبر را نشان نمی‌دهم، مگر اینکه چهار ویژگی به من عطا كنى؛ 1️⃣ پاهای من را روان و بدون عیب قرار دهی، 2️⃣ بینایی‌ام را بازگردانی، 3️⃣ جوانى من را بازگردانى، 4️⃣ من را به همراه خودت در بهشت قرار دهی . 🔹 اين درخواست‌ها بر موسى علیه‌السلام سنگین و گران آمد، اما خداوند به او وحی فرمود: اى موسى! آن‌چه را كه خواسته به او عطا كن؛ زیرا این‌ها در برابر کاری است که از او خواستی . 🔸 موسی علیه‌السلام خواسته‌های او را برآورده ساخت و آن پيرزن نیز قبر يوسف علیه‌السلام را نشان داد. پس از كنار نيل استخوان‌های یوسف علیه‌السلام را كه در صندوقى مرمر بود، بيرون آوردند و وقتى آن را خارج كردند ماه طلوع نمود و سپس استخوان‌ها را به شام برده و آنجا دفن کردند . 📚 پی‌نوشت: صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، ج1، ص193-194، جامعه مدرسین. 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
🔺 دعا در زندان 🔹 یکی از شیعیان به نام ابوبصیر از امام صادق علیه‌السلام پرسید: دعای یوسف علیه‌السلام چه بود؟ 🔸 امام صادق علیه‌السلام فرمود: یوسف علیه‌السلام بسیار دعا می‌کرد، اما هنگامی که حضور در زندان برای او دشوار گشت، در پیشگاه خداوند سبحان به سجده افتاد و گفت: 🔹 خداوندا! اگر گناهان چهره من را در پیشگاه تو کهنه کرده و صدای من به سوی تو بالا نمی‌آید، پس من به واسطه پیامبرت یعقوب علیه‌السلام رو به سوی تو کرده‌ام . 🔸 سپس امام صادق علیه‌السلام گریه کرده و فرمودند: صلوات و درود خداوند سبحان بر یعقوب و یوسف، و من خطاب به خداوند سبحان می‌گویم: خداوندا، قسم به خودت و به رسولت . 📚 پی‌نوشت: طوسی، محمد، الامالی، ص414، دار الثقافة. 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
🔺 دو بخشش متفاوت 🔹 خداوند در توصیف گفت‌وگوی فرزندان یعقوب با پدر چنین فرموده: گفتند: اى پدر! برای گناهان ما، آمرزش درخواست کن، بی‌تردید ما خطاكار بوده ‌ايم ، یعقوب گفت: براى شما از پروردگارم درخواست آمرزش خواهم كرد؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است .[1] 🔸 همچنین در توصیف گفت‌وگوی یوسف علیه‌السلام با برادرانش فرموده: گفتند: به خدا سوگند بی‌تردید خدا تو را بر ما برترى بخشيد و به راستى ما خطاكار بوديم ، یوسف گفت: امروز هيچ ملامت و سرزنشى بر شما نيست، خدا شما را می‌ آمرزد و او مهربان ‌ترين مهربانان است .[2] 🔹 از امام صادق علیه‌السلام سوال شد: چرا یعقوب علیه‌السلام بخشش فرزندان خویش را به تأخیر انداخت، اما یوسف علیه‌السلام بی‌درنگ برادرانش را بخشید؟ 🔸 امام صادق علیه‌السلام فرمودند: زیرا قلب جوان رقیق‌تر و نازک‌ تر از قلب پيرمرد است؛ و همچنین جنایت برادران يوسف به صورت مستقيم به خود یوسف مربوط بود، اما جنایت آنها به یعقوب، به خاطر یوسف بود، 🔹 از این‌رو، يوسف علیه‌السلام سریع نسبت به حق خودش بخشش کرد، اما بخشش يعقوب علیه‌السلام، از حق خودش نبود؛ بلکه از حق غیر بود، پس آن را تا سحرگاه جمعه به تأخیر انداخت .[3] 📚 پی‌نوشت: [1]. یوسف، 97-98. [2]. یوسف، 91-92. [3]. صدوق، محمد، علل الشرایع، ج1، ص54، داوری. 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
🔺 شرم از مجسمه! 🔹 خداوند سبحان در توصیف یوسف علیه‌السلام می‌فرماید: لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّه ؛[1] يوسف نیز اگر برهان مالک و پروردگارش را نديده بود به آن زن کشیده می‌شد . 🔸 امام سجاد علیه‌السلام در توضیح این آیه شریفه فرمودند: زن عزيز مصر پس از آن‌که درها را قفل کرد، از جا بلند شد و پارچه‌ اى بر روى بت انداخت. 🔹 يوسف علیه‌السلام (برای آنکه او را از اشتباه بودن کارش آگاه سازد،) از او پرسيد: اين كار را براى چه كردى؟ 🔸 زن گفت: از اين‌كه اين بت، ما را در حال گناه ببيند، شرم و حیا دارم . 🔹 يوسف علیه‌السلام به او گفت: آيا تو از چيزى كه نمى‌شنود و نمى‌بيند و نمى‌فهمد و نمی‌خورد و نمی‌ آشامد و فقط یک مجسمه است، شرم و حیا داری، اما من نسبت به خداوندى كه انسان را آفريده و به او آموخته، شرم و حیا نداشته باشم؟! 🔸 امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: اين است معنى و مفهوم گفتار خداوند سبحان كه فرموده: اگر چنانچه یوسف برهان مالک و پروردگارش را نديده بود (و نسبت به خداوند معرفت نداشت)، قصد او می‌کرد .[2] 📚 پی‌نوشت: [1]. یوسف، 24. [2]. صدوق، محمد، عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، ج2، ص45، جهان. 📎 📎 📎 @banketolidat
🔺 فقط یک حجت خدا 🔹 یکی از شیعیان به نام محمدبن‌مسلم از امام باقر علیه‌السلام پرسید: پس از آنکه خداوند سبحان دوباره خانواده یعقوب علیه‌السلام را در مصر دور هم جمع کرد، چه مدت زمان یعقوب علیه‌السلام در کنار یوسف علیه‌السلام بود؟ 🔸 امام باقر علیه‌السلام فرمود: به مدت دو سال . 🔹 محمدبن‌مسلم پرسید: در این دو سال، حجت و خلیفه خداوند بر روی زمین کدامیک بودند؟ یعقوب یا یوسف؟ 🔸 امام باقر علیه‌السلام فرمودند: حجت خداوند بر روی زمین، یعقوب علیه‌السلام بود و پادشاهی به دست یوسف علیه‌السلام بود، پس از آنکه یعقوب علیه‌السلام از دنیا رفت، یوسف علیه‌السلام بدنش را در یک تابوت گذاشته و به سوی سرزمین شام منتقل کرد و در بیت‌المقدس به خاک سپرد و پس از آن، یوسف علیه‌السلام حجت خداوند بر روی زمین بود . 📚 پی‌نوشت: عیاشی، محمد، تفسیر العیاشی، ج2، ص198، المطبعة العلمیة. 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
🔺 شباهت با یوسف علیه‌السلام 🔹 امام صادق علیه‌السلام فرمود: بی‌تردید که میان آخرین حجت خدا؛ یعنی امام مهدی علیه‌السلام و یوسف علیه‌السلام شباهت وجود دارد . 🔸 یکی از شیعیان به نام سُدَير صيرفى پرسید: به نظر می‌رسد منظور شما، زنده‌بودن و نهان‌بودن آن حضرت است . 🔹 امام صادق علیه‌السلام فرمود: اين امت مسلمان كه خوک‌صفت شده‌ اند، چه چيز را انکار می‌کنند؟ به‌راستی که برادران يوسف، فرزندان پیامبر بودند، اما با يوسف تجارت کرده و او را فروختند و با او گفت‌وگو كردند،‌ با اینکه برادر او بودند و یوسف علیه‌السلام برادر آنها بود، اما باز هم او را نشناختند تا خودش را به آنها معرفى كرد، 🔸 اين امت، منكر هستند كه خداوند سبحان با حجت خود در يک زمان چنان رفتار کند كه با يوسف رفتار كرد؛ يوسف پادشاه نامی مصر بود و فاصله‌اش با پدرش، هجده‌روز راه بود، اگر خدا مى‌خواست، می‌توانست دیگران را از مکانش با خبر سازد. 🔹 به‌خدا قسم که پس از رسیدن مژده یوسف به يعقوب و فرزندانش، آنها در مدت نه روز خود را به مصر رساندند، پس اين امت چه چیزی را انكار می‌کنند كه خداوند سبحان با حجت خود چنان كند كه با يوسف كرد، 🔸 امام زمان در بازارهاى مردم رفت‌و‌آمد می‌كند و پا روى فرش آنها می‌گذارد و او را نمی‌شناسند تا اینکه خدا اجازه دهد، همان‌گونه که به يوسف اجازه معرفی داد و به او گفتند: واقعا تو يوسف هستى؟ و یوسف گفت: بله، بی‌تردید من يوسف هستم . 📚 پی‌نوشت: کلینی، محمد، الکافی، ج1، ص336-337، اسلامیة. 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
🔺 پیرزن جوان شد! 🔹 امام صادق علیه‌السلام فرمودند: زليخا تصمیم گرفت که به ملاقات يوسف علیه‌السلام برود، پس اجازه ملاقات خواست، اما به او گفتند: به خاطر آن عملى كه از تو نسبت به یوسف صادر شده، دوست نداریم تو را نزد وى ببريم . 🔸 زلیخا گفت: از كسى كه از خدا می‌ترسد، وحشتى ندارم . 🔹 پس وقتى زلیخا به محضر يوسف علیه‌السلام رسید، يوسف فرمود: اى زليخا! چهره و ظاهر تو تغییر رنگ داده، چرا چنین شده؟ 🔸 زليخا گفت: سپاس خداوندی را كه پادشاهان را به دلیل گناهان، به عبد و برده تبدیل می‌کند و بندگان را به دلیل اطاعت و فرمانبردارى، به پادشاهی و سلطنت می‌رساند . 🔹 يوسف فرمود: چرا در زمان جوانی آن عمل را نسبت به من انجام دادی؟ 🔸 زليخا گفت: زيبايى چهره‌ات ای یوسف! 🔹 يوسف فرمود: اگر پيامبر آخرالزمان كه نامش محمد است، و صورتش از من زيباتر و اخلاقش بهتر، جود و كرمش بيشتر از من است، را ببينى، چه خواهى كرد؟ 🔸 زليخا گفت: سخنت راست و حقیقت بود . 🔹 يوسف فرمود: چگونه فهمیدی که من راست می‌ گويم؟ 🔸 زليخا گفت: وقتى نام مباركش را به زبان آوردی، محبتش در قلبم جاى گرفت . 🔹 در این لحظه خداوند سبحان به يوسف وحى فرمود: زلیخا راست می‌ گويد و من به خاطر محبتش به محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله او را دوست دارم . 🔸 پس به يوسف فرمان داده شد كه با وى ازدواج نمايد . 📚 پی‌نوشت: صدوق، محمد، علل الشرایع، ج1، ص55-56، داوری. 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
🔺 سجده بر غیر خدا 🔹 خداوند سبحان در توصیف یوسف علیه‌السلام می‌فرماید: وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً ؛[1] و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد و همه براى او به سجده افتادند . 🔸 یحیی‌بن‌اکثم که قاضی حکومت بنی‌عباس بود، از امام هادی علیه‌السلام پرسید: مضمون آیه شریفه آن است که یعقوب علیه‌السلام که پیامبر بود و فرزندانش بر یوسف علیه‌السلام سجده کردند؛ درحالیکه سجده فقط برای خداوند جایز است . امام هادی علیه‌السلام فرمودند: سجده یعقوب علیه‌السلام و فرزندانش بر یوسف علیه‌السلام، اطاعت از پروردگار و مالک جهان و همچنین ابراز محبت به یوسف علیه‌السلام بود، همان‌گونه که سجده فرشتگان بر آدم علیه‌السلام، عبادت آدم علیه‌السلام نبود؛ بلکه اطاعت از فرمان خداوند سبحان و نشانه ابراز محبت فرشتگان به آدم علیه‌السلام بود. پس سجده یعقوب علیه‌السلام و فرزندانش و همچنین سجده یوسف علیه‌السلام همراه با آنها، به دلیل سپاس و شکر به درگاه الهی بود که پس از سال‌ها دوباره همگی یک‌جا جمع شدند .[2] 📚 پی‌نوشت: [1]. یوسف، 100. [2]. حرّانی، ابن‌شعبه، تحف العقول، ص480-481، جامعه مدرسین. 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
🔺 مصیبت‌های عاشقی! 🔹 امام رضا علیه‌السلام فرمودند: آن زمان که یوسف علیه‌السلام در زندان به سر می‌برد، زندانبان به او گفت: من شما را دوست دارم و به شما محبت می‌ورزم . 🔸 یوسف علیه‌السلام به او فرمود: هیچ مصیبت و بلایی به من نرسید،‌ مگر آنکه ریشه و آغازش، محبت و دوستی با من بود؛ 🔹 عمه‌ام ادعا کرد که مرا دوست دارد، اما به من نسبت دزدی زد، 🔸 پدرم مرا دوست داشت و به من عشق می‌ورزید، و این باعث شد تا برادرانم به من حسادت بورزند، 🔹 همسر عزیز مصر عاشق من شد، اما مرا در زندان افکند . 📚 پی‌نوشت: قمی، علی، تفسیر القمی، ج1، ص354، دار الکتاب. 📎 📎 📎 📎 @banketolidat