بسمه تعالی
سلام به همگی وقت بخیر...
قصد دارم از این به بعد به شرط حیات کتابهایی را که میخوانم اینجا هم منتشر کنم. قبلا هایلایتی در اینستاگرام داشتم و کتابها را آنجا تجمیع میکردم. این معرفی ها طوریست که هم حساب کار دستم می آید که در طول سال چندمین کتابم را خوانده ام هم اینکه شاید برای دوستان هم مفید باشد.
این شماره زدن ها که البته همکاران بزرگوارم هم در کانالشان دارند حتما مشوق خودم هم هست برای بیشتر خواندن و دانستن...
توکل به خدا☺️
#معرفی_کتاب
#کتاب_چندمته
#با_کتاب_قد_بکش
#توتک
@toootak
بسمه تعالی
دومین کتاب سال 402(مگر چشم تو دریاست) را تمام کردم. حقیقتش ابتدا آنقدر از عنوان کتاب خوشم آمده بود که دوست داشتم زودتر در حلقه کتابخوانی، نوبت این کتاب شود و تورق کنم.
اما وقتی شروعش کردم با انبوهی از خاطرات مادر بزرگوار شهیدان جنیدی مواجه شدم. البته که کتابی که در باب روایت از زندگی شهداست حتما خاطره محور است اما چیزی که من را آزار میداد پراکنده نویسی خاطرات بود.پراکنده از این جهت که انگار خاطرات مرتبط، خوب کنار هم چفت نشده بودند.
عدم یکدستی و زبان غیر داستانی کتاب برایم جالب نیامد. اما در کنار همه اینها مثل تمام کتابهایی که محتوای دفاع مقدس و شهادت دارند، غرق غبطه شدم. صبر، توکل و امید به رحمت خداوند در تک تک کلمات مادر بزرگوار میجوشید. من در انتهای کتاب فهمیدم چشم های خانم جنیدی دریا بود...
#حلقه_کتابخوانی_مبنا
#با_کتاب_قد_بکش
#مگر_چشم_تو_دریاست
#کتاب_دوم
#توتک
@toootak
بسمه تعالی
بعد مدتها عقب افتادن از خواندن کتاب سمفونی مردگان، دیشب بالاخره کنار تخت دخترک تمامش کردم.طرح جلد و نام گذاری کتاب را دوست داشتم و به نظرم به محتوای کتاب میامد.
کتاب سراسر سیاهی و یاس است اما توصیفات و نمادها به خوبی در خطوط کتاب جای گرفته اند.نمادهایی که انتقال حسی شان بر ناخودآگاه مخاطب عمیق است.
داستان کشش دارد و اطلاعات را در رفت و برگشتهای خوبش به مخاطب ارئه میدهد. شخصیتها به مرور در ذهن مخاطب جای خودشان را پیدا میکنند و تا انتها آنها را دنبال خود میکشاند.
تغییر زاویه دید هم یکی از شاهکارهایی است که عباس معروفی فقید در این کتاب اجرایش کرده...
کتاب را خودتان تورق کنید. فکر میکنم اگر بیشتر بگویم همه چیز را لو بدهم...
#سمفونی_مردگان
#عباس_معروفی
#مدرسه_مبنا
#با_کتاب_قد_بکش
#حلقه_کتاب_مبنا
#کتاب_سوم
#توتک
@toootak
بسمه تعالی
من برای پیدا کردن کتاب خوب سراغ آدمهایی میروم که این مسیر را خیلی قبل تر از من رفته اند. توی لیست کتابهای پیشنهادی جستجو میکنم و اگر کنارشان مرور کتاب باشد حتما میخوانم.
کلا دوست دارم هرنوع کتابی را بخوانم و با انواع دسته بندی های ادبیات روایی آشنا شوم. کتاب آخر حلقه کتابخوانی مبنا، آداب کتابخواری به قلم احسان رضایی بود.
به نظرم آمد میتواند برای اهالی کتابخوان مفید باشد به جهت راهنمایی ها و انتقال تجربه هایی که توی کتاب مثل حلوای قند چیده شده.
خوانش کتاب بسیار راحت است و هر سطحی از دانش کتابخوانی را میتواند راهنمایی کند.
ظاهرا کتاب هایی با همین مضمون در بازار نشر موجود هستند که قدرتمندترند من اما با اینکه آنها را هنوز نخوانده ام، این کتاب را پسندیدم و حتما پیشنهادش میکنم.
#کتاب_چهارم
#احسان_رضایی
#آداب_کتابخواری
#با_کتاب_قد_بکش
#مدرسه_مبنا
#توتک
@toootak
بسمه تعالی
سال آخر دانشگاه بودم که اسمم توی قرعه کشی عمره دانشجویی درآمد. دختر جوانی بودم که از حج چیزهایی شنیده بودم و ذوق توی دلم مثل پروانه چرخ میخورد.
مدینه و مکه و لباس احرام و لبیک ها همه برایم تکرار شدند وقتی که #خال_سیاه_عربی را خواندم. من اهل خواندن سفرنامه نیستم اما این کتاب برایم تکرار لحظات خوشی بود که با دوستانم در سرزمین وحی تجربه کردم.
جدا از مرور خاطرات شیرین گذشته، کلمات جدید و گریزهایی که به واسطه حضور در اماکن مقدس زده میشد، حالم را جا می آورد و تشبیهات و فضاسازی ها هم برایم جذاب آمد.
حامد عسکری طوری مینویسد که انگار مخاطبش درست روبه رویش نشسته و دارد میشنود. یه جور راحتی در نوشته هایش دارد که من دوست دارم.
کتاب را حتما به کسانی که میخواهند با دنیای کلمات و تشبیهات نو آشنا شوند توصیه میکنم.
#تنها_کتاب_نخون
#با_کتاب_قد_بکش
#خال_سیاه_عربی
#مدرسه_مبنا
#معرفی_کتاب
#کتاب_نهم
بسمه تعالی
حوصله کردن توی انجام کار، نتیجه را مطلوب تر میکند. اینکه بدانی چه میخواهی اما بگذاری همه چیز نرم نرم جلو برود، به اصطلاح کار درمی آید.
#زخم_شیر را که خواندم به صبر و حوصله نویسنده غبطه خوردم. کلمات را هدر نمیداد و منظور و مفهوم را به جا و به اندازه به خورد مخاطب میداد.
حقیقتا از طراحی داستانها و کدگذاری ها شگفت زده شدم. هرچقدر که کتاب قبلی لحن نداشت، اینجا همه شخصیتها لحن خودشان را داشتند و انگار کنار او ماجرا را میدیدم.دیالوگها پیش برنده بودند که از بخشهای جذاب داستان بود.
رنگ جلد را دوست داشتم فقط ای کاش طرحش مفهومی تر بود. یک چیزی که حداقل یکی از داستانها را توی خودش پنهان کرده باشد. نثر داستان هم به نظرم روان بود و همراهی با روال داستان راحت.
#زخم_شیر
#حلقه_کتاب_مبنا
#با_کتاب_قد_بکش
#کتاب_دوازدهم
#توتک
@toootak
بسمه تعالی
قبلا توی جمعخوانی با دوستانم، چند داستان از چخوف را خوانده بودم. ادبیات کلاسیک راستش برایم تازه بود. البته قبلا هم کلاسیک خوانده بودم منتها این یکی برایم تازهتر بود. توصیفات ایستا زیاد دارد.
من جزییات دوست دارم اما توی این کتاب آنقدر بعضی قسمتها ادویه جزییاتش زیاد بود که دلم را میزد. شخصیتپردازیاش اما عالی بود.
ما التهاب را هم در درون شخصیت میدیدیم و هم بیرون. البته خودم دوست داشتم کشمکشها هیجان و نبض بیشتری داشته باشند که نبود. نمیدانم چرا حتی با بهترین ترجمه هم، دیالوگها بهم نمیچسبید. اصلا مدل ارتباط برقرار کردن آدمهای روسی با یکدیگر برایم غریب بود.
کتاب حجم کمی دارد. اگر علاقمند به ادبیات روسی هستید راحت میشود خواندش و توی داستان تامل کرد.
#اتاق_شماره_شش
#با_کتاب_قد_بکش
#تنها_کتاب_نخون
#کتاب_شانزدهم
#مدرسه_مهارت_آموزی_مبنا
#توتک
@toootak
بسمه تعالی
کتاب خمره را که میخواندم پرت میشدم به خاطرات کودکی و نوجوانی ام. توی آهار چشمه دیدهام. سیزده به درها میرفتیم باغ بابابزرگ مادریام بساط ناهار و چای و بازی به راه می انداختیم. کنار رودخانه اتراق میکردیم و دایی برای آب تمیز میرفت آن طرف رودخانه سر چشمه آب میآورد برای چای و آشپزی.
کتاب خمره حال و هوایش بکر و ساده بود. متن به حدی روان و خوشخوان بود که من به عنوان خواننده همراهش شده بودم. طوری بود که انگار هر بار از دروازه روستا رد شدهام، کنار بچهها و آقای صمدی ایستادهام و شاهد بلاهایی هستم که سر خمره میآید.
بلافاصله بعد از تمام کردن کتاب، دودستی تقدیم دخترم کردمش. میدانستم او هم با کتاب همراه میشود. پرسید:
_ مامان شخصیت اصلیش کیه؟
گفتم:
_ فقط همینو میگم، یه مدیر مدرسه، برو بقیهاش رو خودت بخون...
#کتاب_خمره
#هوشنگ_مرادی_کرمانی
#با_کتاب_قد_بکش
#مدرسه_مبنا
#حلقه_کتاب_مبنا
#آهار
#کتاب_بیست_و_یکم
#توتک
@toootak
بسمه تعالی
این کتاب از جاماندههای سال قبل بود. امسال تمامش کردم😅.
کتاب بسیار باحوصله نوشته شده. جزییاتش خیلی زیاد است و راستش من که عاشق جزییاتم گاهی خسته ام میکرد. نویسنده نگو نشان بده را به معنای واقعی انجام داده بود. راوی درست است که شخصیت اصلی داستان بود اما برای من یک آدم کاملا ناآشنا بود. این حس به خاطر دیده شدن وقایع از چشم راوی بود.
#سفر_به_گرای_۲۷۰_درجه
#مدرسه_مبنا
#با_کتاب_قد_بکش
#یک_از_چهل
#توتک
@toootak
بسمه تعالی
کتاب ( بندها ) از آن دست کتابهایی است که من تا مدتی حتما بهش فکر خواهم کرد. به رابطهها، به آدمهای توی داستان و به چرایی کارهایشان.
ترجمه واقعا عالی است. لحن شخصیتها خیلی خوب درآمده. داستان کشش دارد و اصلا دلم نمیخواست تمام شود.
روانشناسی آدمها را نویسنده خوب میدانسته و ما به عنوان مخاطب خیلی راحت میتوانستیم کمبودهای یکی را به رفتار دیگری پیوند بزنیم.
#بندها
#دو_از_چهل
#تنها_کتاب_نخون
#با_کتاب_قد_بکش
#توتک
بسمه تعالی
کتاب سباستین راحتخوان و سبک بود. دیدهها و شنیدههای نویسنده از مواجهه با مردم و فضای غالب کشور کوبا خوب بود. من عاشق سفرم و گالری گوشیام را با عکس و فیلمهای اطرافم پر میکنم.
حقیقتا غرق در عکسهای کتاب شده بودم. دلم میخواست توی خانههایی که آقای ضابطیان اقامت داشتند چمدان باز کنم. چای بخورم. کتاب بخوانم و از سیگار برگی که از آن پیرمرد یادگاری آوردهام استوری اینستاگرامی بگذارم.
تنها چیزی که از کتاب انتظار داشتم، توضیح بیشتر بود. دوست داشتم از کوبا و خیابانهایش، از دریا و ساحلش از مدارس و دانشگاهش بیشتر بدانم. از طرح جلد کتاب هم بگویم که واقعا دوستداشتنیست. رنگها به جان هم نشستهاند و عناصر، خوب توی کادر چیده شدهاند.
اشتیاق سفر به دیار فیدل کاسترو و چهگوارا بعد از خواندن سباستین در من جوشید.
#سباستین
#چهارده_از_چهل
#توتک
#تنها_کتاب_نخون
#با_کتاب_قد_بکش
#مدرسه_مبنا
@toootak
بسمه تعالی
در جبهه غرب خبری نیست، آخرین کتاب حلقه کتابخوانی مدرسه مبنا بود. راوی جوانیست که ناخواسته وارد جبهه میشود و روایتهایش از جنگ و سربازها و شهرها را بازگو میکند. برای من این کتاب، روایت محسوب شد نه رمان. روایتی از چالشهایی که خانوادهها و مشاغل مختلف با معظلی به نام جنگ دارند. تصویرها و حسها خیلی خوب بود. دیالوگها کم اما گویای وضعی بود که شخصیتها درگیرش بودند. طرح جلد کتاب اما میتوانست واضحتر باشد.
#تنها_کتاب_نخون
#با_کتاب_قد_بکش
#شانزده_از_چهل
@toootak