eitaa logo
طوبای عفاف
665 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
3.8هزار ویدیو
459 فایل
قرآن، زندگی، اندیشه ارتباط با مدیر @mfathi135
مشاهده در ایتا
دانلود
سَدیر گفت: علیه السلام فرمود: «ای سدیر! آیا هر روز قبر علیه السلام را زیارت می کنی؟ عرض کردم: خیر، فرمود: چقدر شما جفاکارید! و سپس فرمود: در هر جمعه زیارت می کنید؟ عرض کردم: خیر، فرمود: در هر ماه زیارت می کنید؟ عرض کردم: خیر، فرمود: در هر سال زیارت می کنید؟ عرض کردم: گاهی زیارت می کنیم. فرمود: ای سدیر، چقدر به علیه السّلام جفا می‏کنید! آیا نمی دانی خداوند دو میلیون فرشته ژولیده موی و خاک آلود دارد که به طور مداوم بر علیه السلام گریه میکنند و قبر او را زیارت می کنند و خسته نمی شوند؟ ای سَدیر! چرا خود را مقیّد نمی سازی که هر جمعه پنج بار و هر روز یک بار قبر علیه السلام را زیارت کنی؟ عرض کردم: بین ما و قبر او فرسخ ها فاصله است! فرمود: به بلندی برو، به سمت راست و چپ خود توجه کن، سرت را سوی آسمان کن و سپس به سوی قبر علیه السلام توجّه کن و بگو: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ». اگر چنین کنی، برای تو یک زیارت نوشته می شود و هر زیارت معادل یک حجّ و یک عمره می باشد. سدیر گفت: گاهی می شد که در یک ماه بیش از بیست بار این کار را انجام می دادم.» کامل‏ الزیارات، ص ۲۸۷ کافی، ج۴، ص۵۸۹ بحارالأنوار، ج ۱۰۱، ص ۳۶۵ @toubaefaf https://ble.ir/toubaefaf
... حسن بن ابی حمزه نقل می کند: 🌞 روزی امام (ع) در هوایی گرم در مزرعه به سختی مشغول بود.🌻🌴🌾🌾 گفتم: شما کجا هستند که شما این چنین مشغول شده اید؟ امام (ع) فرمود: بزرگوارتر از من، پدرانم بودند که با دست خود 🌾🌾 می کردند و کار خود را به دیگران واگذار نمی کردند. حسن می گوید، پرسیدم: منظورتان از پدرانتان چه کسانی هستند؟ امام بن جعفر(ع) پاسخ داد: جدم رسول خدا(ص)، ، و و فرزندان آنان، همگی به امور و زراعت مشغول بوده و کارشان را به دیگران نمی سپردند. 📚کلینی، کافی، ج۵، ص۷۵ 📚شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۵۲ 👇 👇 🌻 @ahlebait110 https://zil.ink/toubaefaf
29.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به هر کجا بروی آسمان همین رنگ است همیشه بین و یزیدیان جنگ است... ای برادر! ببین تو کجای جبهه ایستاده ای و برای امام زمانت چه می کنی؟ @toubaefaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارزان نخریدم که فروشم به بهایی سرمایه و دارایی من عشق است فرموده حرم در دل عشاق زدم من تک مونس تنهایی من عشق است با نوکریش عزت و سرمایه گرفتم پس علت آقایی من عشق است ولادت با سعادت علیه السلام و روز بر همه پاسداران گرامی مبارک باد. عزت شما مستدام @toubaefaf
📌زندگی نامه (عج) 1⃣زیست نامه: ◀️نام: ، فرزند امام حسن (ع). ◀️نام مادر: یا یا . ◀️محل تولد: ۱۵ سال۲۵۵ در . نرجس خاتون مدت کوتاهی بعد از تولد امام زمان(عج) از دنیا رفت. ◀️ولادت پنهانی: بخاطر حفظ جان حضرت، ولادت وی پنهانی بود. اما برخی قم و دیگر مناطق شیعی از تولد وی آگاه شدند. ◀️القاب: ، بقية الله، حجت، صاحب الزمان، ، و... وی تا هنگام ظهور، و بچه ای ندارد. 2⃣ حضرت هنگام : ◀️شبیه (ص)، صورتی گندمگون، پیشانی بلند، بینی کشیده دارد و هنگام ظهور، شبیه مرد چهل ساله است. ◀️هنگام ظهور برخی از اولیاء الهی کرده و امام (ع) او را هنگام وفات می دهد. 3⃣ و امت. ◀️در سال۲۶۰ به امامت رسید و دو دوره غیبت صغرا و دارد. ◀️غیبت صغرا از سال۲۶۰ تا سال۳۲۹ به مدت۶۹ سال طول کشید. 📌 امام (ع) فرمود: را جز خدا کسی نمی داند. 4⃣ ظهور: ◀️ مردم از نیامدن امام زمان، ◀️فراگیر شدن و ستم. 5⃣نشانه های هنگام : ◀️ که همه میشنوند، ◀️خروج ، ◀️فرو رفتن سپاه سفیانی در محلی بنام ، ◀️قتل انسانی پاک در ، ◀️و به نقلی خروج شخصی بنام . 📚تمامی منابع شیعه و سنی. @ahlebait110
﷽ شب عاشقانگی است و من شده ام گدای تو به امید آن که صدای من برسد به اهل سما چه کنم اگر که در آن میان نرسد صدا به صدا ؟ تو که‌ای که نام بلند تو به خدا رسانده مرا ؟ به که با تو رسیده ام به زلال [اسم] خدا تو که‌ای که فراتری از مکان و چنین گذشته‌ای از زمان؟ تو که‌ای که از تقید تن، زده پل به مرکز بی کران؟ تو همان که در تو به حیرتم، تو همان که إنس و فرشتگان تو همان که درک اهل جهان شده در صفات تو ناتوان تو همان که قبله‌ی اهل دل، تو همان که قبله نما نه عجب که شود قطرات اشک زلال تو ظلمات بود و تو آمدی، «کَـشَـفَ الدّجی» به جمال تو تو ی و به این سبب «بَـلَـغَ العُلی» به کمال تو و و ، «حَـسُـنَـت جمیع خصال» تو بر تو و آل تو، همه وقت، در همه جا تو چگونه آمده‌ای بگو که نه حاضری و نه غایبی؟! چه بگویم از جلوات تو، تو که جلوه گاه عجایبی ... تو و ابوالیمی و طلوع کل مطالبی پدر مکرّم زینبی و شریک هرچه مصائبی برسان مرا به جوار خود، پس از آن به کرب‌و‌بلا به خدا قسم که بدون تو همه جا همیشه مشوّشم به بهشت بی تو نمی‌روم که بدون تو پُر آتشم نخورم می از خُم دیگران که خمار بی غشم به کدام شیوه بیان کنم که چه می کشم که چه می‌کشم؟! نفسی اگر نظر نکنی به گدای بی سر و پا چه خوش است در تصور من که تو «نون» بین «لـنـا» شوی چه خوش است ای شه لافتی که شکوه نقطه با شوی تو رسیده ای به وصال حق که امیر هر دو سرا شوی همه ترس من بود از همین که خدا نکرده خدا شوی شده ذکر هر شب قدر من «بِکَ بِکَ » نه فرشته‌ای و نه آدمی، تو فقط تجلّی ایزدی تو نگین حلقه‌ی انبیا و شکوه حضرت سرمدی چه در آسمان و چه در زمین تو سرآمدی، تو زبانزدی تو عزیز خانه‌ی تو عزیز جان ی و تویی که وقت مباهله شده شرح «أنفسنا»  علیست «یَـحکُـمُ ما یُـرید»، علیست «یُـثبِـت ما یشاء» که علیست کُنه سوره «روم» و علیست معنی «هَـل أتی» که علیست «مُـنتَـهِـیُ الهِـمَـم»، که علیست سایه‌ی ماسوا که علیست سعی به سوی حق و علیست مروه‌ی با صفا نشود قبول حج کسی به خدا بدون ولا به خدا به اذن خدا فقط ابدی شدی، ازلی شدی و به کام مردم میکده می ناب لم یزلی شدی ملکوت نابِ غزل شد و تو در آن عجب غزلی شدی خبری رسید و در آن خبر تو فقط امیر و شدی لِـتُـرابِ مَـقدَمِـکَ الفِـدا دل و جان عاشق ما بنشین دوباره رجز بخوان که زمان کف زدن آمده در قلعه‌ای که تو کنده ای ز هراس در سخن آمده بروید از سر راه او که امیر بت شکن آمده چه بد است عاقبت کسی که به جنگ تن به تن آمده به سپاهیان و یلان بگو بدهند آب طلا شده اند در مقابل تو همه شیرِ بی سر و یال و دُم همه گفته اند و شنیده ام که شدند «مُـعتَرِفٌ بِـکُـم» نگران آن همه «مرحبم» که فرار کرده و گشته گم دل بی قرار و هوایی‌ام شده رهسپار خُم به چهارده خُم می قسم احدی نرسیده تا اسداللها، اذن اللها، به شب بلند عبادتت به کدام رتبه رسیده ای که خداست شاهد رتبتت به رسیده مسافری که رسد به فیض زیارتت به عنایتت به کرامتت به محبتت به شفاعتت تو بگو به غیر حریم تو به کجا رود به کجا ؟ همه شب نشسته خیال تو سر راه من، سر راه من چه شود اگر که نگاه تو برسد شبی به نگاه من به دو چشم غرق خیانتم، به دو چشم غرق گناه من و تو ای سپیده نظر کنی به من و به روی سیاه من چه غم از عذاب خدا اگر که تویی شفیع جزا مدح دو چشم تو شده روشنایی دفترم که علیست ذکر مداومم، قند مکرّرم به جهان مرید ابوذرم، مدیون مالک أشترم نروم به زیر بیرق کس که غلام خادم قنبرم همه عمر بنده‌ی حیدرم به حقیقت «إنّـما» شاعر: احمد علوی @toubaefaf
زندگی و کار خود را بر چه اساسى استوار ساخته‏ اى؟ 💠اصول چهارگانه در زندگی علیه‌السّلام از عليه‏ السلام پرسیدند: كار خود را بر چه اساسى استوار ساخته‏ اى؟ فرمودند: بر چهار اصل: فهمیدم كه عمل مرا كسى ديگر انجام نمى ‏دهد پس (برای انجام آن) تلاش نمودم دانستم كه خدا بر کار من آگاه است، پس (از انجام کارهای ناشایست) حيا كردم فهمیدم كه روزى مرا ديگرى نمى‏ خورد پس آرام گرفتم؛ دانستم كه پايان كار من مرگ است پس براى آن آماده شدم قِيلَ لِلصَّادِقِ علیه السلام عَلَى مَا ذَا بَنَيْتَ أَمْرَكَ ؟ فَقَالَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِي لَا يَعْمَلُهُ غَيْرِي فَاجْتَهَدْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَيَّ فَاسْتَحْيَيْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِي لَا يَأْكُلُهُ غَيْرِي فَاطْمَأْنَنْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِي الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ.» 📚بحار الانوار، ج۷۵، ص۲۲۸ ما بی وجود لطف تو مذهب نداشتیم در و این همه منصب نداشتیم نورت اگر نبود به جز شب نداشتیم ذکر جان به روی لب نداشتیم @toubaefaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مظلوم آیت الله رئیسی: همه کاره‌ در این عالم و آن عالم علیه السلام است
سَدیر گفت: علیه السلام فرمود: «ای سدیر! آیا هر روز قبر علیه السلام را زیارت می کنی؟ عرض کردم: خیر، فرمود: چقدر شما جفاکارید! و سپس فرمود: در هر جمعه زیارت می کنید؟ عرض کردم: خیر، فرمود: در هر ماه زیارت می کنید؟ عرض کردم: خیر، فرمود: در هر سال زیارت می کنید؟ عرض کردم: گاهی زیارت می کنیم. فرمود: ای سدیر، چقدر به علیه السّلام جفا می‏کنید! آیا نمی دانی خداوند دو میلیون فرشته ژولیده موی و خاک آلود دارد که به طور مداوم بر علیه السلام گریه میکنند و قبر او را زیارت می کنند و خسته نمی شوند؟ ای سَدیر! چرا خود را مقیّد نمی سازی که هر جمعه پنج بار و هر روز یک بار قبر علیه السلام را زیارت کنی؟ عرض کردم: بین ما و قبر او فرسخ ها فاصله است! فرمود: به بلندی برو، به سمت راست و چپ خود توجه کن، سرت را سوی آسمان کن و سپس به سوی قبر علیه السلام توجّه کن و بگو: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ». اگر چنین کنی، برای تو یک زیارت نوشته می شود و هر زیارت معادل یک حجّ و یک عمره می باشد. سدیر گفت: گاهی می شد که در یک ماه بیش از بیست بار این کار را انجام می دادم.» کامل‏ الزیارات، ص ۲۸۷ کافی، ج۴، ص۵۸۹ بحارالأنوار، ج ۱۰۱، ص ۳۶۵ @toubaefaf https://ble.ir/toubaefaf
✅ پرچم برافراشته فرهنگ در کاروان علیه السلام(۲) ✅ حسین علیه السلام در به فرات می‌رسد و مشتی آب به دستش می‌گیرد. یکی ازحرامیان می‌گوید چه میکنی که به خیمه زنان حمله کرده‌اند، امام تشنه آب را نمی نوشد و به طرف خیمه‌ها باز می‌گردد و نیز دستور داد به اهل حرم چادر و مقنعه ها را محکم به خود ببندید تا مبادا هنگام فرار از خیمه ها چادر از سرتان بیفتد. (مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۵۸؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۵۱) ✅ جمله معروف امام آنجا که می فرمایند «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید»، زمانیست که امام در آخرین لحظات عمر مبارکشان بوده و حرامیان به سمت خیمه بانوان حمله می‌کنند. (بحار، ج45، ص51) ✅ امام علیه‌السلام در لحظات آخر متوجه حمله دشمن به خیمه‌ها می‌شوند و می فرمایند: این منم که با شما میجنگم و شما هم با من مبارزه میکنید. زنان را گناهی نیست، پس متجاوزان و ستمگران و جاهلان خود را مادام که زنده‌ام از خیمه گاه من باز دارید. (خوارزمی، مقتل الحسین، همان، ج ۲، ص ۳۲؛ لهوف ابن طاووس، همان، ص ۱۱۹؛ بحارالانوار، همان، ج ۴۵) ✅ تنها جایی که امام درخواست کمک می‌کند برای مراقبت از اهل حرم است. می فرمایند: آیا رحم‌کننده‌ای هست که به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله ترحم کند؟ آیا یاری‌کننده‌ای هستند که فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله را یاری دهند؟ آیا کسی هست که به فریاد فرزندان زهرا بتول برسد؟ آیا دفاع‌کننده‌ای است که از خانواده رسول خدا صلی الله علیه و آله دفاع کند». (حیاه الامام حسین علیه السلام، باقر شریف القرشی، دارالکتب العلمیه، قم، اول، ج ۳، ص ۲۷۴) زمانی که امام به گودی قتلگاه می افتند و بانوان حرم سوی ایشان می‌آیند امام تذکر می‌دهند مراقب باشید که صبر از کف ندهید. (دانشنامه امام حسین علیه السلام، ج6، ص 57) ✅بعد از هجوم دشمن به خیمه‌ها حضرت سکینه در اثر ضربه نیزع دشمنان بیهوش میشوند، به هنگام بیداری اولین چیزی که شکایت می‌کنند از بی اعتنایی دشمنان به است. (بحار، ج ۴۵، ص۶۰) ✅ تنها درخواستی که بانوان حرم از عمر سعد کرده اند برگرداندن چادر و مقنعه بوده است. (ارشاد، ج2، ص112) ✅و تنها هدایا و نذوراتی که در طول اسارت از مردم قبول کرده اند لوازم حجاب بوده است. (بحار، ج45، ص108) ✅ بعضی از اهلبیت سلام الله علیهم در مجلس یزید با آستین صورت خود را پوشانده بودند. (خصائص زینبیه، ص ۱۵۶) ✅ درخواست امام سجاد از ابن زیاد برای همراهی کاروان اسرا مرد امین و پاکدامن بود‌. (تاریخ طبری، ج4، ص 350) ✅بانوان در مسیر اسارت برروی شتر، سرهایشان پایین بودو صورتشان را با لباس و آستین می‌پوشاندند تا هرکسی آن‌ها را نبیند. (أمالی الصدوق، ص166) ✅ زمانی که کاروان اسرا به شام ​​نزدیک شد، ام کلثوم از شمرخواست، آن‌ها را از دری وارد شام کنند تا مردم کمتر آن‌ها را ببینند و آن ملعون عمل نکرد. (بحار، ج ۴۵، ص۱۲۷) ✅ حضرت سکینه در ورودی شام به سهل بن سعد شامی فرمود: «ای سهل! اگر ممکن است بگویم تا این سرها را از اطراف ما دور کنند تا مردم با تماشای این سرها کمتر به حرم خدا صلی الله علیه و آله نگاه کنند. (بحار، ۴۵، ص۱۲۷) ✅ سلام الله علیها در خطبه مجلس یزید به پوشیده بودن زنان و کنیزان یزید و آوارگی اهل بیت پیامبر در مقابل نامحرمان اعتراض می‌کنند و می فرمایند:«آیا عدالت است که زنان و کنیزانت را در پس پرده می‌نهی و دختران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را به پرده‌شان را دریده به اسارت می‌برند، صورت هایشان را از فرط نور آفتاب تغییر کرده، از این شهر به آن شهر می‌برند، جلوی چشم اهالی آبادی‌ها، ظاهر می‌شوند و...، در حالى که از مردانشان، سرپرستان آن‌ها نیست و حمایتگرى ندارند؟! (دانشنامه امام حسین علیه السلام، ج ۸، ص۳۱۷) باتشکر از کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2336751715C0fba986b70 بازنشر پیام (۲۶۰)هزار و یک نکته پیرامون @toubaefaf
غروب عاشورا... کربلا از علیه السلام روایت شده: آنگاه که آن مصیبت‌ها بر علیه السلام وارد شد، ملائکه با دیدن مصیبت کربلا ضجه ای زده و به خدای متعال عرض کردند: این برگزیده تو و پسر برگزیده تو، علیه السلام و فرزند دختر پیامبر توست که چنین شده... در این هنگام خدای متعال با کنار زدن پرده ای از ملکوت، تمثال شریف ، صلی الله علیه و آله و عجل الله فرجهم را به آن ها نشان داد و فرمود: «به وسیله او انتقام خواهم گرفت». ترجمه لهوف، ص173 شهادت حضرت علیه السلام و أصحاب باوفایش تسلیت باد. @toubaefaf
السلام علیک یا أباالحسن بس که خورشید موپریشان است آفتاب عراق سوزان است رنگ عوض کرده پیکرت حتما چونکه در قتلگاه عریان است... رفت میدان برادری تنها آمد اما از او سری تنها باقی قصه بعد تو این است راه شام است و خواهری تنها هیچ روزی شبیه شام نشد دختر حیدر احترام نشد هر چه رفتیم صبح تا سرشب کوچه پس کوچه ها تمام نشد بس که شد کوچه های شام شلوغ دورمان بود از اتهام شلوغ معجرم خاک و خون گرفت که بود سرم از سنگ های بام شلوغ آبروی قبیله را بردند بانوان جلیله را بردند سر تا به نیزه نشست دست بسته عقیله را بردند صحبت از معجر و نقاب گذشت بر سرم کامل آفتاب گذشت به خدا نصف جان شدم از شرم تا که آن مجلس شراب گذشت خواهرت شعله های در دیده از همان ابتدا خطر دیده این غبار مبارزه است معجرم رنگ خاک اگر دیده من به دلهای مرده جان دادم به همه راه را نشان دادم مثل حیدر که فتح خیبرکرد کوفه و شام را تکان دادم همه ی خلق در امان من است و عاطفه نشان من است کوفه وشام بدر و احزاب است ذوالفقار علی بیان من است از یتیمان سپاه آوردم باغم و سوز و آه آوردم کاروانی پر از ستاره و ماه سمت شام سیاه آوردم @shere_aeini شهادت جانسوز علیه السلام تسلیت باد. @toubaefaf
با کاروان علیه السلام (۲۰) خطبه حضرت علیه السلام در کوفه «حذيم بن شريك اسدى» مى گويد: امام زين العابدين عليه السلام رو به مردم نمود و به آنها اشاره كرد كه ساكت شوند. مردم نيز ساكت شدند و آن حضرت در حالى كه ايستاده بود، پس از حمد و ثناى الهى و فرستادن درود بر پيامبر اسلام اين خطبه را ايراد كرد: «أَيُّهَا النّاسُ! مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي، وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُراتِ مِنْ غَيْرِ ذَحْل وَ لا تِرات، أَنَا ابْنُ مَنِ انْتُهِكَ حَرِيمُهُ وَ سُلِبَ نَعِيمُهُ وَ انْتُهِبَ مالُهُ وَ سُبِيَ عِيالُهُ، أَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً، فَكَفى بِذلِكَ فَخْراً. اى مردم! هر كس مرا شناخت كه مى داند من كيستم، ولى آن كس كه مرا نمى شناسد بداند كه من فرزند حسينم، همان كس كه بدون هيچ جرم و گناهى كنار شطّ [با لب تشنه] سر بريده شد. من فرزند كسى هستم كه حريمش مورد بى حرمتى قرار گرفت و اموالش به غارت برده شد و خانواده اش به اسارت گرفته شد. من پسر كسى ام كه با آزار و شكنجه به شهادت رسيد و همين افتخار ما را كافى است! اى مردم! شما را به خدا سوگند! آيا قبول داريد كه همين شما بوديد كه به پدرم نامه نوشتيد [و او را براى آمدن به كوفه دعوت كرديد] ولى با او به نيرنگ عمل كرديد. با او با جان خويش عهد و پيمان بستيد و بيعت نموديد، آنگاه او را تنها گذاشته و با وى پيكار كرديد؟! خداوند شما را به خاطر توشه بدى كه براى خود از پيش فرستاديد و تصميم بدى كه [در زندگى] گرفتيد، نابود كند. شما با چه چشمى مى خواهيد به پيامبر خدا بنگريد آن زمان كه [در قيامت] به شما مى گويد: شما خاندان مرا كشتيد و حريم مرا مورد هتك و بى احترامى قرار داديد، شما از امت من نيستيد. «حذيم» مى گويد: با اين خطابه، صداى گريه مردم بلند شد و مردم به يكديگر مى گفتند: نابود و بدبخت شديد، ولى خودتان نمى دانيد! عليه السلام در ادامه فرمود: «خداوند بيامرزد، آن كس كه نصيحت و اندرز مرا بپذيرد و سفارش مرا درباره و درباره رسولش و صلى الله عليه وآله به خاطر بسپارد؛ چرا كه رسول خدا صلى الله عليه وآله براى ما اسوه و سرمشق نيكو و ارزشمندى است». مردم همگى فرياد زدند: اى فرزند صلى الله عليه وآله همه ما گوش به فرمان و مطيع توايم و حافظ و نگهبان جان و مال شما هستيم؛ هرگز از شما روى گردان نيستيم، به ما فرمان بده ـ خدايت رحمت كند ـ كه ما با هر كس تو بجنگى، مى ستيزيم و با هر كس كه آشتى نمايى، صلح مى كنيم، و كسانى كه به شما و ما ستم كردند و ظلم روا داشتند را مجازات خواهيم نمود!! عليه السلام فرمود: هيهات! اى گروه پيمان شكن حيله گر! [هرگز به وعده هاى شما اطمينانى نيست زيرا] ميان شما و خواسته هايتان پرده اى [از جهل و غفلت و ناتوانى] افكنده شده؛ آيا با همان حال و هوايى كه به سراغ پدران ما رفتيد، مى خواهيد به سراغ من بياييد [كه فقط وعده مى دهيد و عمل نمى كنيد؟!]؛ به خداىِ مركب هاى تندرو كه زائران خانه خدا را به سوى منا مى برند سوگند! كه هرگز چنين نخواهد شد [و من فريب وعده هاى شما را نمى خورم]؛ چرا كه هنوز آن زخمها بهبود نيافته. همين ديروز بود كه پدرم و جمعى از خاندانش به شهادت رسيده اند و هنوز داغ مرگ صلى الله عليه وآله را فراموش نكرده بودم كه داغ مرگ پدر و فرزندان پدر و جدم اختيار از من ربود. تلخى اندوه آن را در گلوگاهم احساس مى كنم و درد جانكاهش در سينه ام جارى است. خواسته من از شما اين است كه نه از ما طرفدارى كنيد و نه با ما به جنگ و ستيز برخيزيد، ما را به خير شما اميدى نيست، شرّ مرسانيد. آنگاه عليه السلام با اين ابيات سخنش را پايان داد: «لا غَرْوَ إِنْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ وَ شَيْخُهُ قَدْ كانَ خَيْراً مِنْ حُسَيْن وَ أَكْرَما فَلا تَفْرَحُوا يا أَهْلَ كُوفَةَ بِالَّذِي أُصيبَ حُسَيْنٌ كانَ ذلِكَ أَعْظَما قَتيلٌ بِشَطِّ النَّهْرِ نَفْسي فِداؤُهُ جَزاءُ الَّذِي أَرْداهُ نارُ جَهَنَّمـا». جاى شگفتى نيست اگر عليه السلام و پدرش كه از او بزرگوارتر و بهتر بود كشته شدند. اى كوفيان به آنچه كه به رسيد و بسيار هم مصيبت بزرگى بود، شادمان نباشيد. جانم فداى آن كشته اى كه كنار شط آب [با لب تشنه] به شهادت رسيد، ولى كيفر آن كس كه وى را شهيد كرد، آتش دوزخ است». احتجاج شیخ طبرسى ره، ج 2، ص117 بحارالانوار، ج 45، ص 112 - 113 @toubaefaf
با کاروان علیه السلام (۲۳) چون خبر شهادت عليه السلام و فرزندان عبدالله بن جعفر در مدينه انتشار يافت گروهی براي تسليت به نزد او آمدند و يكی از نزديكان او كه گويا ابواللسلاس بود گفت: اين داغها براي خاطر ابی عبدالله الحسين به ما رسيد! عبدالله سخت از اين سخن برآشفت و كفش خود را بسوی او پرتاب كرد و گفت: يابن اللخناء! (نوعی سب و لقبی که به دشمن می دهند) آيا درباره عليه السلام چنين سخن مي گويی؟ بخدا سوگند كه اگر من نيز با او بودم دوست داشتم كه از وي جدا نگردم تا با او كشته شوم و الله كه از صميم قلب شهادت فرزندان را ناخوشايند نمی دانم و تحمل داغ آنان برای من آسان است، چرا كه در ركاب برادر و پسر عمويم عليه السلام كشته شده اند. آنگاه روی به حاضران كرد و گفت: شهادت بر من سخت گران و دشوار است و خدای را سپاس می گويم- اگر چه خودم همراهي و جانبازی نكردم- فرزندان من در راه او از جان خود گذشتند. تاريخ طبری، ج۵، ص۲۳۵ ره روايت كرده است كه: چون خبر شهادت عليه السلام به مدينه رسيد، دختر با گروهی از زنان و خويشان از خانه خود بيرون آمد و چون به نزديكی قبر صلی الله عليه وآله و سلم رسيد فريادی كشيد و رو بسوی مهاجران انصار كرد و گفت: «ماذا تقولون اذ قال النبي لكم يوم الحساب و صدق القول مسموع خذلتم عترتي او كنتم غيبا و الحق عند ولي الامر مجموع اسلمتموهم بايدي الظالمين فما منكم له اليوم عند الله مشفوع ما كان عند غداة الطف اذ حضروا تلك المنايا و لا عنهن مدفوع ترجمه شعر: «چه خواهيد گفت در روز قيامت که فقط گفتار صدق پذيرفته می شود چون پيامبر شما را گويد: عترتم را مخذول ساختهيا مگر شما غايب بوديد و حق نزد صاحب امر گرد آيد؛ شما آنان را بدست ستمگران سپرديد پس امروز برای شما نزد خدا چيزی براي شفاعت نيست؛ هنگامي که آنان ديروز در طف نزد کشتگان حضور داشتند و از عترت پيامبر دفاع نشد». امالي شيخ‏ طوسی ره، ج۱، ص۸۸ نک: قصه کربلا، ص۴۵۷ @toubaefaf
با کاروان علیه السلام (۲۴) شب آن روزی كه عمرو بن سعيد- حاكم مدينه- خطبه خواند و خبر كشته شدن عليه السلام را براي مردم مدينه بازگو كرد مردم مدينه در نيمه شب ندايی را شنيدند، كسی صاحب صدا را نمی ديد ولي صدايش را همه می شنيدند كه می گفت: ايها القاتلون جهلا حسينا ابشروا العذات و التنكيل كل اهل السماء يدعو عليكم من نبي و ملاك و قبيل قد لعنتم علي لسان ابن داود و موسي صاحب الانجيل ترجمه:  «اي کسانی که علیه السلام را به نادانی کشتيد! بشارت باد شما را عذاب و شکنجه؛ همه‏ي اهل آسمان شما را نفرين کنند، از پيامبر و فرشته و طوايف ديگر؛ شما لعنت شده‏ ايد بر زبان سليمان، موسی و عيسی صاحب انجيل». ارشاد ره ج۲، ۱۲۴ و در بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۳۶ آمده است: «من نبي و مرسل و قتيل». و نيز حلبي از عليه السلام نقل كرده است كه: چون عليه السلام كشته شد كسان ما از هاتفی شنيدند كه مي گفت: امروز بلا بر اين امت نازل گرديد و ديگر شادی و سروری نخواهند ديد تا قائم شما قيام كند و دلهای شما را شفا دهد و دشمنان شما را بكشد و خونخواهی شما كند. کامل الزیارات، ۳۳۶ نک: قصه کربلا، ص۴۵۹ @toubaefaf
با کاروان علیه السلام(۳۰) هنگامی که علیه السلام آن خطبه رسا را ایراد فرمود، مردم حاضر در مسجد را سخت تحت تأثیر قرار داد و انگیزه بیداری را در آنان برانگیخت و به آنان جرأت و جسارت بخشید. روایت شده است که یکی از دانشمندان یهود که در آن مجلس حضور داشت به یزید گفت: این جوان کیست؟ یزید گفت: او است. یهودی گفت: کیست؟ یزید در جواب گفت: پسر می باشد. عالم یهودی گفت: مادر کیست؟ یزید گفت: . یهودی گفت: سبحان اللَّه! این پسر دختر پیامبر شما است و مع ذلک او را با این سرعت کشتید. چه بد با ذرّیه رفتار کردید!! بخدا قسم اگر حضرت موسی یک نوه از صلب خود در میان ما یهودیان به یادگار می نهاد ما او را پرستش می کردیم، ولی شما که دیروز پیغمبر خود را از دست داده اید امروز برجستید و پسر او را شهید کردید؟ اف بر شما، چه بد امتی هستید! در این حال یزید عصبانی شد و فرمان داد تا او را بزنند. در این هنگام آن یهودی برخاست و گفت: اگر می خواهید مرا بزنید بزنید، می خواهید بکشید بکشید، رها می کنید رها کنید؛ در هر صورت من در تورات می نگرم که می گوید: هر کسی ذریه پیامبری را بکشد تا زنده باشد همیشه ملعون خواهد بود و هنگامی که بمیرد دچار آتش جهنم خواهد شد. بحارالانوار، ج۴۵ نفس المهموم و قصه کربلا، از کربلا تا شام @toubaefaf
با کاروان علیه السلام(۳۲) 🌷تجلی نور و عطر در شام و الگویی برای عالمیان از کامل بهائى نقل شده که اهلبیت  علیه السلام در حال اسارت از کودکانى که پدرشان در کربلا شهید شده بوده خبر شهادت پدر را پنهان مى داشتند. دخترکى سه یا چهار ساله از علیه السلام شبى از خواب بیدار شد و بهانه پدر گرفت و گفت: بابایم الان در کنارم بود و مرا در آغوش خود گرفته بود به کجا رفت؟ علیهم‌السلام که از خواب حضرت سلام الله علیها آگاه شدند یکباره صداى ضجه و ناله شان بلند شد، صداى شیون به خانه یزید رسید. از خواب بیدار شد، پرسید در خرابه چه خبر است؟ گفتند: طفلى از ، پدر را در خواب دیده و بهانه پدر گرفته است. گفت: سر پدر را برایش ببرید. سر علیه السلام را در طشتى نهاده و پارچه اى روى آن پوشیدند و به خرابه آوردند و جلوی او نهادند. حضرت خاتون سلام الله علیها به تصور این که طعام برایش آورده اند صدا زد: عمه جان! از شما طعام نخواستم، من بابایم را مى خواهم؛ گفتند: آنچه مى خواهى در میان طشت است. دختر اباعبدالله با دست هاى کوچکش روپوش را برداشت، چشمش بر سر بریده پدر افتاد، سر را در آغوش گرفت و با سر پدر درد دل مى کند که شاعر زبان حال او را چنین به نظم آورده است: پدر بعد از تو محنت ها کشیدم بیابان ها و صحراها دویدم همى گفتندمان در کوفه و شام که اینان خارجند از دین اسلام مرا بعد از تو اى شاه یگانه پرستارى نَبُد جز تازیانه ز کعب نیزه و از ضرب سیلى تنم چون آسمان گشته است نیلى به آن سر جمله آن جور و ستم ها بیابان گردى و درد و الم ها بیان کرد و بگفت اى شاه محشر تو برگو کى بریدت سر ز پیکر مرا در خوردسالى در بدر کرد اسیر و دستگیر و بى پدر کرد همى گفت و سر شاهش در آغوش بناگه گشت از گفتار خاموش علیهم‌السلام دیدند که سر به یک طرف و حضرت سلام الله علیها بطرفى بر زمین افتاد. او را حرکت دادند دیدند جان به جان آفرین تسلیم کرده است. نفس المهموم، ص ۴۵۶ (۴۴۹)هزار و یک نکته پیرامون @toubaefaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کیست که عالم همه دیوانه اوست... تصاویری از قیام اربعینی کشمیری ها، یمنی ها، افغانستانی ها، لبنانی ها، ایرانی و عراقی ها و.... برای زیارت علیه السلام
همراه با کاروان علیه السلام(۳۶) عليه السلام به هنگام رفتن از شام به یزید علیه اللعنه فرمود: «چند در خواست دارم و اوّل آن است كه يك بار ديگر چهره آقا و مولايم عليه السلام را ببينم، تا از او توشه بردارم و از وى خداحافظى كنم. درخواست دوم من آن است كه هر چه از ما به غارت برده اند را به ما برگردانند. در خواست سوم من آن است كه اگر مى خواهى مرا به قتل برسانى، كسى را با اين زنان همراه كن تا آنها را به حرم جدّشان (مدينه) برساند.» يزيد خواسته اوّل امام را (در آن لحظه) نپذيرفت و در پاسخ به خواسته دوم گفت: امّا اموالى كه از شما گرفته شد، به عوض آنها چند برابر به شما خواهم داد و امّا پاسخ خواسته سوم آنكه من تو را به قتل نمى رسانم و جز تو كسى اين زنان را به مدينه نخواهد رساند. امام عليه السلام فرمود: «ما نيازى به مالت نداريم و آنها ارزانى خودت باد. در خواست من آن است كه آنچه از ما به غارت برده شد، به ما بازگردانند، زيرا در ميان آن اموال دوك ريسندگى و مقنعه و گردنبند و پيراهن عليها السلام بود. «...لاِنَّ فيهِ مَغْزَلُ فاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّد، وَ مِقْنَعَتُها، وَ قِلادَتُها، وَ قَميصُها». آنگاه يزيد دستور داد اموال غارت شده را برگردانند و خودش نيز دويست دينار بر آن افزود. عليه السلام آن دويست دينار را گرفت و ميان فقرا تقسيم كرد. نقل شده است كه هنگام حركت كاروان عليهم السلام از شام، يزيد دستور داد محمل ها را زينت كنند و اموال فراوانى به خاندان حرم حسينى بدهند و آنگاه به امّ كلثوم عليهاالسلام گفت: اين اموال را در برابر مصيبت هايى كه به شما رسيده، برداريد. امّ كلثوم عليها السلام فرمود: «اى يزيد چقدر تو بى حيا و بى شرمى! برادرم و اهل بيت ما را به قتل مى رسانى و در مقابل به ما اموالى مى دهى تا آن را جبران كنى، هرگز چنين نخواهد بود.» اين ماجرا نشان مى دهد كه افكار عمومى مردم شام بر ضدّ يزيد برانگيخته شده بود و او خود را در اين ماجراى بزرگ شكسته خورده مى ديد، ناچار سعى مى كرد با اين اقداماتِ به ظاهر محبّت آميز، از خشم مردم بكاهد، ولى اهل بيت با عدم تسليم در برابر او خشم خويش را نشان دادند. اين خاطرات در اذهان مردم شام باقى ماند و آن محيط امن را براى خاندان بنى اميه ناامن ساخت. در نقلی آمده: آنگاه كه كاروان آماده حركت شد، يزيد، عليه السلام را خواست و (براى فرافكنى) گفت: «خدا لعنت كند پسر مرجانه را!» بى شك اين واكنشها به سبب ندامت و پشيمانى يزيد از كردار خود نبود؛ زيرا تاريخ نشان مى دهد كه بعد از واقعه كربلا نيز از هيچ تضييقى بر اهل بيت عليهم السلام و شيعيان آنها فروگذار نمى كرد، بلكه جوّ اجتماعى شام بر اثر بيدارى و آگاهى مردم به سبب خطبه هاى كوبنده عليه السلام و حضرت عليها السلام چنان ملتهب شده بود كه اگر يزيد غير از اين مى داد ممكن بود به يك شورش عمومى بر ضدّ او منتهى شود. برگرفته از کتاب عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، ص 612، 617 و 621 @toubaefaf
جابر گفت: ... ما در آنچه شما شهدا در آن وارد شده ايد شريك هستيم. با کاروان علیه السلام(۳۹) عوفي می گويد: با جابر بن عبدالله به عزم زيارت قبر عليه السلام بيرون آمدم و چون به رسيديم جابر نزديك شط فرات رفته و غسل كرد و ردائی همانند شخص محرم بر تن نمود و هميانی را گشود كه در آن بوی خوش بود و خود را معطر كرد و هر گامی كه بر می داشت می گفت تا نزديك قبر مقدس رسيد و به من گفت: دستم را بر روی قبر بگذار! چون چنين كردم، بر روی قبر از هوش رفت. من آب بر روی جابر پاشيدم تا به هوش آمد. آنگاه سه مرتبه گفت: سپس گفت: «حبيب لا يجيب حبيبه!» و بعد اضافه كرد: چه تمناي جواب داری كه در خون خود آغشته و بين سر و بدنش جدائي افتاده است! و گفت: «فاشهد أنك ابن خير النبيين و ابن سيد المومنين و ابن حليف التقوي و سليل الهدي و و ابن سيد النقباء و ابن فاطمة سيدة النساء و مالك لا تكون هكذا و قد غذتك كف سيد المرسلين و ربيت في حجر المتقين و رضعت من ثدي الايمان و فطمت بالالسلام فطبت حيا و طبت ميتا غير ان قلوب المومنين غير طيبة لفراقك و لا شاكة في الخيرة لك فعليك سلام الله و رضوانه و اشهد انك مضيت علي ما مضي عليه اخوك يحيي بن زكريا. من گواهی مي دهم كه تو فرزند بهترين پيامبران و فرزند بزرگ مؤمنين مي باشی، تو فرزند سلاله ي هدايت و تقوايی و پنجمين نفر از هستی، تو فرزند بزرگ نقيبان و فرزند سيده بانوانی و چرا چنين نباشد كه دست تو را غذا داد و در دامن پرهيزگاران پرورش يافتی و از سینه ايمان شير خوردی و پاك زيستی و پاك از دنيا رفتی و دلهای مؤمنان را از فراق خود اندوهگين كردی پس سلام و رضوان خدا بر تو باد، تو بر همان طريقه رفتی كه برادرت يحيي بن زكريا شهيد گشت.» آنگاه صورت را به اطراف قبر گردانيد و گفت: «السلام عليك ايتها الرواح التي حلت بفناء الحسين و اناخت برحله، اشهد انكم اقمتم الصلوة و آتيتم الزكوة و امرتم بالمعروف و نهيتم عن المنكر و جاهدتم الملحدين و عبدتم الله حتي اتاكم اليقين. سلام بر شما اي ارواحي كه در كنار نزول كرده و آرميديد، گواهي می دهم كه شما نماز را بپا داشته و زكوة را ادا نموده و به معروف امر و از منكر نهی كرديد و با ملحدين و كفار مبارزه و جهاد كرده و را تا هنگام مردن عبادت نموديد.» و اضافه نمود: به آن خدائي كه پيامبر را به حق مبعوث كرد ما در آنچه شما شهدا در آن وارد شده ايد شريك هستيم. عطيه مي گويد: به جابر گفتم: ما كاری نكرديم! اينان شده اند. گفت: اي عطيه! از حبيبم رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم شنيدم كه مي فرمود: «من احب قوما حشر معهم و من احب عمل قوم اشرك في عملهم» «هر كه گروهي را دوست داشته باشد با همانان محشور گردد و هر كه عمل جماعتي را دوست داشته باشد در عمل آنها شريك خواهد بود». قصه کربلا، ص ۵۲۵ @toubaefaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مظلوم آیت الله رئیسی: همه کاره‌ در این عالم و آن عالم علیه السلام است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مظلوم آیت الله رئیسی: همه کاره‌ در این عالم و آن عالم علیه السلام است
27.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مگر می‌توان از غمت گریه کرد ولی بی تفاوت ز دنیا گذشت مگر می توان داغدار تو بود ولی ساده از داغ دل‌ها گذشت کجا خیمه‌ات را می‌آوردی؟ به کوفه؟ به تهران؟ به غزه؟ به لبنان؟ کجای جهان ای جان؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مظلوم آیت الله رئیسی: همه کاره‌ در این عالم و آن عالم علیه السلام است
1_14718832823.mp3
5M
این تنها یک عاشق دارد، آن هم است حاج‌ میثم‌ مطیعی