eitaa logo
طوبای عفاف
649 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
499 فایل
قرآن، زندگی، اندیشه ارتباط با مدیر @mfathi135
مشاهده در ایتا
دانلود
با کاروان علیه السلام(۳۱) از کامل بهائى نقل شده که اهلبیت  علیه السلام در حال اسارت از کودکانى که پدرشان در کربلا شهید شده بوده خبر شهادت پدر را پنهان مى داشتند. دخترکى سه یا چهار ساله از علیه السلام شبى از خواب بیدار شد و بهانه پدر گرفت و گفت: بابایم الان در کنارم بود و مرا در آغوش خود گرفته بود به کجا رفت؟ علیهم‌السلام که از خواب حضرت سلام الله علیها آگاه شدند یکباره صداى ضجه و ناله شان بلند شد، صداى شیون به خانه یزید رسید. از خواب بیدار شد، پرسید در خرابه چه خبر است؟ گفتند: طفلى از ، پدر را در خواب دیده و بهانه پدر گرفته است. گفت: سر پدر را برایش ببرید. سر علیه السلام را در طشتى نهاده و پارچه اى روى آن پوشیدند و به خرابه آوردند و جلوی او نهادند. حضرت خاتون سلام الله علیها به تصور این که طعام برایش آورده اند صدا زد: عمه جان! از شما طعام نخواستم، من بابایم را مى خواهم؛ گفتند: آنچه مى خواهى در میان طشت است. دختر اباعبدالله با دست هاى کوچکش روپوش را برداشت، چشمش بر سر بریده پدر افتاد، سر را در آغوش گرفت و با سر پدر درد دل مى کند که شاعر زبان حال او را چنین به نظم آورده است: پدر بعد از تو محنت ها کشیدم بیابان ها و صحراها دویدم همى گفتندمان در کوفه و شام که اینان خارجند از دین اسلام مرا بعد از تو اى شاه یگانه پرستارى نَبُد جز تازیانه ز کعب نیزه و از ضرب سیلى تنم چون آسمان گشته است نیلى به آن سر جمله آن جور و ستم ها بیابان گردى و درد و الم ها بیان کرد و بگفت اى شاه محشر تو برگو کى بریدت سر ز پیکر مرا در خوردسالى در بدر کرد اسیر و دستگیر و بى پدر کرد همى گفت و سر شاهش در آغوش بناگه گشت از گفتار خاموش علیهم‌السلام دیدند که سر به یک طرف و حضرت سلام الله علیها بطرفى بر زمین افتاد. او را حرکت دادند دیدند جان به جان آفرین تسلیم کرده است. نفس المهموم، ص ۴۵۶ @toubaefaf
با کاروان علیه السلام(۳۲) آیا یزید از جنایت هولناکش در کربلا پشیمان شد؟ سخنان و روشنگری های عليه السلام و سلام الله علیها در شام چنان تاثیری در مردم گذاشت که يزيد براى كم كردن فشار افكار عمومى هنگام غذا خوردن عليه السلام را بر سر سفره خود مى نشاند! و به حضرت زينب و زنان بنى هاشمى علیهم‌السلام اجازه داد كه براى عليه السلام عزادارى نمايند و عليها السلام نيز به مدت هفت روز براى آن حضرت مراسم عزا برپا كرد و زنان شامى در آن مجلس حاضر شدند؛ تا آنجا كه نزديك بود مردم به قصر يزيد بريزند و او را بكشند كه دستور داد آن مراسم را تعطيل نمايند و از آن پس يزيد سعى مى كرد گناه را بر عهده پسر مرجانه(ابن زياد علیه اللعنه) بيندازد و او را متّهم اصلىِ چنين جنايتى معرّفى كند! سيوطى ـ دانشمند معروف اهل سنّت ـ مى نويسد: يزيد ابتدا از كشته شدن امام حسين عليه السلام و خاندانش خوشحال شد، امّا بر اثر خشم مسلمين از آن كار اظهار ندامت مى كرد، ولى با اين حال مردم از او خشمگين بودند و حق داشتند كه او را دشمن بدارند. طبرى نيز نقل مى كند: يزيد پسر مرجانه را لعنت مى كرد و مى گفت: «فَبَغَّضَني بِقَتْلِهِ إِلَى الْمُسْلِمِينَ وَ زَرَعَ لي في قُلُوبِهِمُ العَداوَةَ، فَبَغَّضَنِي الْبَرُّ وَ الْفاجِرُ بِمَا اسْتَعْظَمَ النَّاسُ مِنْ قَتلي حُسَيْناً»؛ ابن زياد مرا با كشتن عليه السلام منفور مسلمانان قرار داد و بذر عداوت آنان را با من در قلبشان كاشت. و چون كشتن عليه السلام براى مردم گران آمده همگان مرا دشمن مى دارند. به يقين اين عقب نشينى مصلحتى يزيد و تغيير موضع سياسى بر اثر خطبه هاى افشاگرانه و عليهما السلام در شام و بيدارى مردم بود، و گرنه هرگز يزيد با آن سابقه و آن كلمات مسرّت آميزى كه در آغاز بر زبان راند، از كار خود پشيمان نبود و از اين رو، پسر مرجانه و ديگر فاجعه آفرينان حادثه را هرگز محاكمه و مجازات نكرد و همچنان آنان را بر مناصبشان باقى گذاشت! عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، ص 612، 617 و 621 @toubaefaf
با کاروان علیه السلام(۳۴) امام_سجاد عليه السلام به هنگام رفتن از شام به یزید علیه اللعنه فرمود: چند در خواست دارم و اوّل آن است كه يك بار ديگر چهره آقا و مولايم عليه السلام را ببينم، تا از او توشه بردارم و از وى خداحافظى كنم. درخواست دوم من آن است كه هر چه از ما به غارت برده اند را به ما برگردانند. در خواست سوم من آن است كه اگر مى خواهى مرا به قتل برسانى، كسى را با اين زنان همراه كن تا آنها را به حرم جدّشان (مدينه) برساند. يزيد خواسته اوّل امام را (در آن لحظه) نپذيرفت و در پاسخ به خواسته دوم گفت: امّا اموالى كه از شما گرفته شد، به عوض آنها چند برابر به شما خواهم داد و امّا پاسخ خواسته سوم آنكه من تو را به قتل نمى رسانم و جز تو كسى اين زنان را به مدينه نخواهد رساند. امام عليه السلام فرمود: «ما نيازى به مالت نداريم و آنها ارزانى خودت باد. در خواست من آن است كه آنچه از ما به غارت برده شد، به ما بازگردانند، زيرا در ميان آن اموال دوك ريسندگى و مقنعه و گردنبند و پيراهن عليها السلام بود. «...لاِنَّ فيهِ مَغْزَلُ فاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّد، وَ مِقْنَعَتُها، وَ قِلادَتُها، وَ قَميصُها». آنگاه يزيد دستور داد اموال غارت شده را برگردانند و خودش نيز دويست دينار بر آن افزود. عليه السلام آن دويست دينار را گرفت و ميان فقرا تقسيم كرد. نقل شده است كه هنگام حركت كاروان عليهم السلام از شام، يزيد دستور داد محمل ها را زينت كنند و اموال فراوانى به خاندان حرم حسينى بدهند و آنگاه به امّ كلثوم عليها السلام گفت: اين اموال را در برابر مصيبت هايى كه به شما رسيده، برداريد. امّ كلثوم عليها السلام فرمود: اى يزيد چقدر تو بى حيا و بى شرمى! برادرم و اهل بيت ما را به قتل مى رسانى و در مقابل به ما اموالى مى دهى (تا آن را جبران كنى، هرگز چنين نخواهد بود.) اين ماجرا نشان مى دهد كه افكار عمومى مردم شام بر ضدّ يزيد برانگيخته شده بود و او خود را در اين ماجراى بزرگ شكسته خورده مى ديد، ناچار سعى مى كرد با اين اقداماتِ به ظاهر محبّت آميز، از خشم مردم بكاهد، ولى اهل بيت با عدم تسليم در برابر او خشم خويش را نشان دادند. اين خاطرات در اذهان مردم شام باقى ماند و آن محيط امن را براى خاندان بنى اميه ناامن ساخت. در نقلی آمده: آنگاه كه كاروان آماده حركت شد، يزيد، عليه السلام را خواست و (براى فرافكنى) گفت: «خدا لعنت كند پسر مرجانه را!» بى شك اين واكنشها به سبب ندامت و پشيمانى يزيد از كردار خود نبود؛ زيرا تاريخ نشان مى دهد كه بعد از واقعه كربلا نيز از هيچ تضييقى بر اهل بيت عليهم السلام و شيعيان آنها فروگذار نمى كرد، بلكه جوّ اجتماعى شام بر اثر بيدارى و آگاهى مردم به سبب خطبه هاى كوبنده عليه السلام و حضرت عليها السلام چنان ملتهب شده بود كه اگر يزيد غير از اين مى داد ممكن بود به يك شورش عمومى بر ضدّ او منتهى شود. برگرفته از کتاب عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، ص 612، 617 و 621 @toubaefaf
جابر گفت: ... ما در آنچه شما شهدا در آن وارد شده ايد شريك هستيم. با کاروان علیه السلام(۳۷) عوفي می گويد: با جابر بن عبدالله به عزم زيارت قبر عليه السلام بيرون آمدم و چون به رسيديم جابر نزديك شط فرات رفته و غسل كرد و ردائی همانند شخص محرم بر تن نمود و هميانی را گشود كه در آن بوی خوش بود و خود را معطر كرد و هر گامی كه بر می داشت می گفت تا نزديك قبر مقدس رسيد و به من گفت: دستم را بر روی قبر بگذار! چون چنين كردم، بر روی قبر از هوش رفت. من آب بر روی جابر پاشيدم تا به هوش آمد. آنگاه سه مرتبه گفت: سپس گفت: «حبيب لا يجيب حبيبه!» و بعد اضافه كرد: چه تمناي جواب داری كه در خون خود آغشته و بين سر و بدنش جدائي افتاده است! و گفت: «فاشهد أنك ابن خير النبيين و ابن سيد المومنين و ابن حليف التقوي و سليل الهدي و و ابن سيد النقباء و ابن فاطمة سيدة النساء و مالك لا تكون هكذا و قد غذتك كف سيد المرسلين و ربيت في حجر المتقين و رضعت من ثدي الايمان و فطمت بالالسلام فطبت حيا و طبت ميتا غير ان قلوب المومنين غير طيبة لفراقك و لا شاكة في الخيرة لك فعليك سلام الله و رضوانه و اشهد انك مضيت علي ما مضي عليه اخوك يحيي بن زكريا. من گواهی مي دهم كه تو فرزند بهترين پيامبران و فرزند بزرگ مؤمنين مي باشی، تو فرزند سلاله ي هدايت و تقوايی و پنجمين نفر از هستی، تو فرزند بزرگ نقيبان و فرزند سيده بانوانی و چرا چنين نباشد كه دست تو را غذا داد و در دامن پرهيزگاران پرورش يافتی و از سینه ايمان شير خوردی و پاك زيستی و پاك از دنيا رفتی و دلهای مؤمنان را از فراق خود اندوهگين كردی پس سلام و رضوان خدا بر تو باد، تو بر همان طريقه رفتی كه برادرت يحيي بن زكريا شهيد گشت.» آنگاه صورت را به اطراف قبر گردانيد و گفت: «السلام عليك ايتها الرواح التي حلت بفناء الحسين و اناخت برحله، اشهد انكم اقمتم الصلوة و آتيتم الزكوة و امرتم بالمعروف و نهيتم عن المنكر و جاهدتم الملحدين و عبدتم الله حتي اتاكم اليقين. سلام بر شما اي ارواحي كه در كنار نزول كرده و آرميديد، گواهي می دهم كه شما نماز را بپا داشته و زكوة را ادا نموده و به معروف امر و از منكر نهی كرديد و با ملحدين و كفار مبارزه و جهاد كرده و را تا هنگام مردن عبادت نموديد.» و اضافه نمود: به آن خدائي كه پيامبر را به حق مبعوث كرد ما در آنچه شما شهدا در آن وارد شده ايد شريك هستيم. عطيه مي گويد: به جابر گفتم: ما كاری نكرديم! اينان شده اند. گفت: اي عطيه! از حبيبم رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم شنيدم كه مي فرمود: «من احب قوما حشر معهم و من احب عمل قوم اشرك في عملهم» «هر كه گروهي را دوست داشته باشد با همانان محشور گردد و هر كه عمل جماعتي را دوست داشته باشد در عمل آنها شريك خواهد بود». قصه کربلا، ص ۵۲۵ @toubaefaf
✅ پرچم برافراشته فرهنگ در کاروان علیه السلام(۲) ✅ حسین علیه السلام در به فرات می‌رسد و مشتی آب به دستش می‌گیرد. یکی ازحرامیان می‌گوید چه میکنی که به خیمه زنان حمله کرده‌اند، امام تشنه آب را نمی نوشد و به طرف خیمه‌ها باز می‌گردد و نیز دستور داد به اهل حرم چادر و مقنعه ها را محکم به خود ببندید تا مبادا هنگام فرار از خیمه ها چادر از سرتان بیفتد. (مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۵۸؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۵۱) ✅ جمله معروف امام آنجا که می فرمایند «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید»، زمانیست که امام در آخرین لحظات عمر مبارکشان بوده و حرامیان به سمت خیمه بانوان حمله می‌کنند. (بحار، ج45، ص51) ✅ امام علیه‌السلام در لحظات آخر متوجه حمله دشمن به خیمه‌ها می‌شوند و می فرمایند: این منم که با شما میجنگم و شما هم با من مبارزه میکنید. زنان را گناهی نیست، پس متجاوزان و ستمگران و جاهلان خود را مادام که زنده‌ام از خیمه گاه من باز دارید. (خوارزمی، مقتل الحسین، همان، ج ۲، ص ۳۲؛ لهوف ابن طاووس، همان، ص ۱۱۹؛ بحارالانوار، همان، ج ۴۵) ✅ تنها جایی که امام درخواست کمک می‌کند برای مراقبت از اهل حرم است. می فرمایند: آیا رحم‌کننده‌ای هست که به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله ترحم کند؟ آیا یاری‌کننده‌ای هستند که فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله را یاری دهند؟ آیا کسی هست که به فریاد فرزندان زهرا بتول برسد؟ آیا دفاع‌کننده‌ای است که از خانواده رسول خدا صلی الله علیه و آله دفاع کند». (حیاه الامام حسین علیه السلام، باقر شریف القرشی، دارالکتب العلمیه، قم، اول، ج ۳، ص ۲۷۴) زمانی که امام به گودی قتلگاه می افتند و بانوان حرم سوی ایشان می‌آیند امام تذکر می‌دهند مراقب باشید که صبر از کف ندهید. (دانشنامه امام حسین علیه السلام، ج6، ص 57) ✅بعد از هجوم دشمن به خیمه‌ها حضرت سکینه در اثر ضربه نیزع دشمنان بیهوش میشوند، به هنگام بیداری اولین چیزی که شکایت می‌کنند از بی اعتنایی دشمنان به است. (بحار، ج ۴۵، ص۶۰) ✅ تنها درخواستی که بانوان حرم از عمر سعد کرده اند برگرداندن چادر و مقنعه بوده است. (ارشاد، ج2، ص112) ✅و تنها هدایا و نذوراتی که در طول اسارت از مردم قبول کرده اند لوازم حجاب بوده است. (بحار، ج45، ص108) ✅ بعضی از اهلبیت سلام الله علیهم در مجلس یزید با آستین صورت خود را پوشانده بودند. (خصائص زینبیه، ص ۱۵۶) ✅ درخواست امام سجاد از ابن زیاد برای همراهی کاروان اسرا مرد امین و پاکدامن بود‌. (تاریخ طبری، ج4، ص 350) ✅بانوان در مسیر اسارت برروی شتر، سرهایشان پایین بودو صورتشان را با لباس و آستین می‌پوشاندند تا هرکسی آن‌ها را نبیند. (أمالی الصدوق، ص166) ✅ زمانی که کاروان اسرا به شام ​​نزدیک شد، ام کلثوم از شمرخواست، آن‌ها را از دری وارد شام کنند تا مردم کمتر آن‌ها را ببینند و آن ملعون عمل نکرد. (بحار، ج ۴۵، ص۱۲۷) ✅ حضرت سکینه در ورودی شام به سهل بن سعد شامی فرمود: «ای سهل! اگر ممکن است بگویم تا این سرها را از اطراف ما دور کنند تا مردم با تماشای این سرها کمتر به حرم خدا صلی الله علیه و آله نگاه کنند. (بحار، ۴۵، ص۱۲۷) ✅ سلام الله علیها در خطبه مجلس یزید به پوشیده بودن زنان و کنیزان یزید و آوارگی اهل بیت پیامبر در مقابل نامحرمان اعتراض می‌کنند و می فرمایند:«آیا عدالت است که زنان و کنیزانت را در پس پرده می‌نهی و دختران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را به پرده‌شان را دریده به اسارت می‌برند، صورت هایشان را از فرط نور آفتاب تغییر کرده، از این شهر به آن شهر می‌برند، جلوی چشم اهالی آبادی‌ها، ظاهر می‌شوند و...، در حالى که از مردانشان، سرپرستان آن‌ها نیست و حمایتگرى ندارند؟! (دانشنامه امام حسین علیه السلام، ج ۸، ص۳۱۷) باتشکر از کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2336751715C0fba986b70 (۲۶۰)هزار و یک نکته پیرامون @toubaefaf
السلام ای دختر شاه السلام ای صابر صحرای طف السلام ای چادر به سر السلام ای نور خورشید و قمر السلام ای مقتدای عالمین السلام ای خواهر خوب السلام ای بانوی ماتم زده صبر تو صبر جهان بر هم زده السلام ای تار و پود قرآن و نام السلام ای مظهر شور و شعور پای تا سر عشق سر تا پا حضور السلام ای در کربلا ای به برادر مبتلا السلام ای خطبه خوان شهر شام خواب را کردی به بدخواهان حرام السلام ای نام زیبا بین عشق و زهرای دمشق @toubaefaf
مثل کوهی ماند پای اعتقاد و باورش... هستی اش را داد تا محفوظ باشد معجرش مثل کوهی ماند پای اعتقاد و باورش وقت بیرون رفتن از خانه، و با یل ام البنین بودند در دور و برش مریم و آسیه را دیدم که می آموختند با چه شوقی درس را به پای منبرش دختر نور است این بانو و بی شک آفتاب می شود مانند شمعی بی رمق در محضرش اسم او ذکر شب و روز همه آیینه هاست است این آیینه نام دیگرش ی اطهر مظهر حجب و ست ارث برده این حجب را از مادرش ی اطهر آنکه پیش کور هم ش را برنخواهد داشت از روی سرش هر کسی در این جهان از عفتش دم می زند یا به اقتدا کرده ست یا بر دخترش... 🌸🍃🌸ولادت با سعادت تجلی ، سلام الله علیها و روز پرستار مبارک باد. (۲۸۸)هزار و یک نکته پیرامون @toubaefaf
سَدیر گفت: علیه السلام فرمود: «ای سدیر! آیا هر روز قبر علیه السلام را زیارت می کنی؟ عرض کردم: خیر، فرمود: چقدر شما جفاکارید! و سپس فرمود: در هر جمعه زیارت می کنید؟ عرض کردم: خیر، فرمود: در هر ماه زیارت می کنید؟ عرض کردم: خیر، فرمود: در هر سال زیارت می کنید؟ عرض کردم: گاهی زیارت می کنیم. فرمود: ای سدیر، چقدر به علیه السّلام جفا می‏کنید! آیا نمی دانی خداوند دو میلیون فرشته ژولیده موی و خاک آلود دارد که به طور مداوم بر علیه السلام گریه میکنند و قبر او را زیارت می کنند و خسته نمی شوند؟ ای سَدیر! چرا خود را مقیّد نمی سازی که هر جمعه پنج بار و هر روز یک بار قبر علیه السلام را زیارت کنی؟ عرض کردم: بین ما و قبر او فرسخ ها فاصله است! فرمود: به بلندی برو، به سمت راست و چپ خود توجه کن، سرت را سوی آسمان کن و سپس به سوی قبر علیه السلام توجّه کن و بگو: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ». اگر چنین کنی، برای تو یک زیارت نوشته می شود و هر زیارت معادل یک حجّ و یک عمره می باشد. سدیر گفت: گاهی می شد که در یک ماه بیش از بیست بار این کار را انجام می دادم.» کامل‏ الزیارات، ص ۲۸۷ کافی، ج۴، ص۵۸۹ بحارالأنوار، ج ۱۰۱، ص ۳۶۵ @toubaefaf https://ble.ir/toubaefaf
•⊰❁⊱•﷽•⊰❁⊱• خطاب به   گر آتش به دلت هست  اگر حالِ مُشَوَش داری و اگر تب داری یا شکایت زِ خود و از همه بر لب داری یا اگر از غم و اندوه و بلا سینه لبالب داری و اگر زندگیِ سرد و پُر از درد و دل آشوب  مرتب داری،  یا پریشانیِ روز و دل آتش زده  هرشب داری روز و شب تب داری چاره‌اش نور علی نور، دعای نور است بسم رَبِ نور است گرچه او مستور است چاره‌اش زمزمه‌ی نور  دعای زهراست چاره‌اش یک مدد از چادر بانوی خداست نور خورشید نه، مهتاب نه، اینها همه هیچ نور می‌خواهی از آن مشکی دریاب، نور آن عصمت ناب نور از ریشه‌ی آن است که قدیسه‌ی به سر داشت که بر افلاک گذر داشت که از او نور، سحر داشت همه شب یا همه روز نور می‌تابد از آن مشکی تا ماه نور می‌گیرد از آن نور سرِ صبح ، پگاه نور می‌جوشد از این چادرِ پُر وصله‌ی خاتون ، سِرِ مکنون چادری که نه به هر ریشه فقط  معجزه پنهان کرده عرش از حسرت آن پاره گریبان کرده چادری که در آن جمع اسماء خدا است و خدا در دلش پنهان کرده چادری که همه افلاک پریشان کرده زخم کتمان کرده درد درمان کرده جمعِ هفتاد یهودی همه یک روز مسلمان کرده در دل این گرداب سیره‌اش را  دریاب ریشه‌اش را دریاب این سلاحِ تقواست رنگی از نورِ خداست هرکه دارد، به سرش سایه‌ی رحمت دارد حسِ آرامشی از باغِ نجابت دارد و عاطفه و لطف و محبت دارد عطرِ عصمت دارد مشکیِ او ریشه‌ی غیرت دارد  آی عزت دارد چیست آن؟ پوشش بیت الله است مشکی اما به به دلش جوشش بیت الله است چیست   هاست دخترهاست  حافظ باورهاست مشکی تو شهپر توست خواهرم سنگر توست دست زهراست که روی سر توست    حاضری  در همه جا  ولی از پلکِ هوس‌هایی دور مثل فی کتابٍ مکنون فی حجابٍ مَستور آرامشِ یاس از اثر طوفانهاست سِتر ناموس خداست آسودگی لاله از اندیشه‌ی باد آسایش گلبرگ از احساس نظر بازی‌هاست خیمه‌ی عاشوراست صاحبش با زهراست مادرمان دست مرا می‌گیرد  با همان انوارش با همان اسرارش با همان حِسِ صمیمیتِ خود با همان غیرتِ خود بِینِ راه و بیراه بِینِ گاه و بیگاه ... تا که لب باز نکرده است دعا می‌گیرد با همان مادریش فکر من است روز و شب روضه‌ی او ذکر من است نه فقط دست من و تو  به پرش هست دخیل همه از نوح و خلیل فطرس و جبرائیل  دودمان آدم سالها هست که حاجات از آن می‌گیرند از همان مقنعه جان می‌گیرند ناتوانند و  توان می‌گیرند قرن‌ها هست زبان می‌گیرند: چادرت را بتکان لطف خدا را بفرست چادرت را بتکان روزی ما را بفرست و نیز از آن نور مباهات کند فخر بر مادر سادات کند محورِ اهلِ کسا معنی آل عبا پنج دفعه جلوه به میقات کند چادری که به پَرَش بوسه‌ی، دارد روی هر ریشه‌ی آن بوی دارد چقدر چشم کشیده است بر رویش چادرِ بانویش نورِ سرمد دارد   ولی افسوس که  یک روضه‌ی پر غُصه‌ی بی حد دارد روضه‌ای بد دارد ای مدینه ای داد  دادها از بیداد از نگاهی سنگین آه این چادر پُر نور زمین خورد زمین چه شده، طعمه‌ی بی باکی شد یک نفرکاش بگوید که چرا خاکی شد پشت در بود که آتش سر زد یک نفر شعله‌ای آورد و به جانِ در زد  در آتش زده را وای که بر مادر زد زینب اُفتاد حسن  بر سر زد دید در کَنده نشد ضربه‌ی دیگر خورد  وای که محکمتر زد ... (قنفذ از راه از آن لحظه که آمد می‌زد تازه می کرد نفس را مجدد می‌زد وای از دست مغیره چقدر بد می‌زد جای هرکس که در آن روز نمی‌زد می‌زد) .... کربلا به سرِ بود سپرِ زینب بود لشکری دور و بر بود  در میان گودال جگر بود آنطرف‌تر حرمِ شعله‌ورِ بود اینطرف بر سرِ نِی همسفرِ بود گرچه از غم غیر خوناب نخورد گرچه مانند دلش جگری چاک نشد زیر لب گفت ولی «مادر آب ببین که  پسرت آب نخورد پدرِ خاک بیا که پسرت خاک نشد» چادرش را دو گره بست، قدم را برداشت کوهِ غم را برداشت بی و دو عَلَم را برداشت یک تنه بارِ را برداشت نعره‌اش کاخ ستم را برداشت..‌ @shere_aeini (۳۰۹)هزار و یک نکته پیرامون @toubaefaf https://zil.ink/toubaefaf
3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من غلط کردم و درست بود! توبه امام جماعت مسجد الاقصی برای بیداری وجدانها ✍ از برکات بیداری حقیقی مردم دنیا به ویژه مسلمانان است. امیدواریم مسلمانان بیش از پیش به راه صحیح ثقلین که فرموده حضرت صلی الله علیه وآله است، ایمان آورند. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا» @toubaefaf
•⊰❁⊱•﷽•❁⊱• رسیده در سرم هوای مدینه نوشته اند دوباره مرا گدای مدینه گرفته است بهانه دلم برای مدینه فدای چار امام گره گشای کبوتر دل من تا بقیع گشته مسافر سلام مقصد پنجم! سلام نبود این دل ما حیدری اگر تو نبودی نبود روزی ما نوکری اگر تو نبودی نداشت دین خدا لشکری اگر تو نبودی نداشت جسم تشیّع سری اگر تو نبودی بزرگ و کوچک ما زیر دین راه نجاتت شدیم با زحماتت تویی همان که پیمبر رسانده است سلامت تویی که درک خلایق نمی رسد به مقامت شبیه حماسه داشت کلامت شده است منبر روضه حیات بخش ز نامت همیشه کرده حدیث تو گرم روضه ما را نتیجه های تلاش توایم و صادقت آقا امام پنجم عالم، امید پنج تنی تو بزرگ تر ز تمام تصورات منی تو فدای عزم بلندت، امام بت شکنی تو خودت بگو بنویسم یا حسنی تو تویی که وارث جمع فضائل حسنینی امام امتی و میوه دل حسنینی همیشه مثل بود عادت تو کرامت زبانزد است در عالم همیشه جود و عطایت بزرگواری و دارد فقیر پیش تو حُرمت و در مرام شما نیست دین به غیر محبت تو و کرم، تو و بخشش، تو و عطای فراوان همیشه لطف تو آقا شده است شامل مهمان تویی که حاصل عمرت همه است به زیر پرچمت آقا کسی که سایه نشین است به دست او رگ خواب همه زمان و زمین است بی حرمت هم بهشت اهل یقین است به رغم خواسته ی منکران اصل حرم نداشتنت هم نکرد کم ز مقامت تو یادگار غروب حادثه هایی تو در تمامی حالات، یاد کرببلایی ز کودکیت تو دلتنگ یی تو داغدار امامِ مُرَمِّلٌ بِدِمایی چهار سالگی ات را نمی بری دمی از یاد بین خرابه جلوی چشم تو جان داد محمدحسین رحیمیان ﴿اَلّلهُمَّـ ؏عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج﴾ @toubaefaf
•⊰❁⊱•﷽•❁⊱• علیه‌السلام فرمودند: «زُورُوا الْحُسَیْنَ علیه‌السّلام وَ لَوْ کُلَّ سَنَةٍ فَاِنَّ کُلَّ مَنْ اَتَاهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ غَیْرَ جَاحِدٍ لَمْ یَکُنْ لَهُ عِوَضٌ غَیْرُ الْجَنَّةِ وَ رُزِقَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ آتَاهُ اللَّهُ مَنْ قِبَلَهُ بِفَرَحٍ(بِفَرَجٍ‌) عَاجِلٍ؛ علیه‌السلام را زیارت کنید اگرچه در هر سال باشد زیرا کسانی که او را در حالی که به حقّش عارف بوده و آن را انکار نکنند کنند، پاداشی ندارند مگر بهشت و روزی آنها واسع بوده و خداوند منّان در دنیا فرج نصیبشان می‌کند.» علیه‌السلام فرمودند: «إنّ لِكُلِّ إمامٍ عَهدا في عُنُقِ أوليائهِ و شِيعَتِهِ و إنّ مِن تَمامِ الوَفاءِ بالعَهدِ و حُسنِ الأداءِ زيارَةَ قُبُورِهِم، فَمَن زارَهُم رَغبَةً في زيارَتِهِم و تَصدِيقا بما رَغِبُوا فيهِ كانَ أئمَّتُهُم شُفَعاءَهُم يَومَ القِيامَةِ؛ هر امامى به گردن دوستان و شيعيان خود عهدى دارد كه وفاى كامل به اين عهد و بجاى آوردن نيكوى آن، با زيارت قبور آنان است. پس كسانى كه با رغبت و علاقه به زيارت ايشان و باور داشتن آنچه آنان ترغيب كرده‌اند، زيارتشان كنند، امامانِ آنها در روز قيامت شفيعشان باشند.» کامل الزیارت @toubaefaf