#معرفی_کتاب📗📘📙
📕نام کتاب:#خون_دلی_که_لعل_شد
✒️نویسنده: محمد علی آذر شب
🗂دسته_بندی: #خاطرات #زندگینامه #انقلاب
📌موضوع: خاطرات حضرت آیت الله خامنه ای از کودکی تا انقلاب
خون دلی که لعل شد" اثری است که در آن "خاطرات حضرت آیت الله العظمی علی خامنه ای از زندانهای و تبعید دوران مبارزات انقلاب" توسط خود ایشان ابتدا به زبان عربی به چاپ رسیده و سپس به قلم دکتر "محمدعلی آذرشب" گردآوری و به وسیله ی "محمدحسین باتمان غلیچ" به فارسی بازگردانی شده است.
همین نقل خاطرات از قلم شخص ایشان، سبب شده تا این کتاب، از دیگر خاطراتی که در زمینه ی مبارزات قبل از انقلاب به رشته ی تحریر درآمده اند، متمایز شود. "حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مد ظله"، در این اثر از روزهای کودکی و اشتغال به تحصیل تا آغاز فعالیت های خود به عنوان یک مبارز علیه رژیم طاغوت و سپس درگیری ها و دستگیری ها، همه چیز را با جزییات دلچسبی شرح داده اند.
#یک_قلپ_کتاب
#معرفی_کتاب
بسیج دانشکده فنی مهندسی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
⚙️@uisb_eng
#معرفی_کتاب📗📘📙
📕نام کتاب:#قرار_بی_قرار
✒️نویسنده: فاطمه سادات افقه
🗂دسته_بندی: #شهدایی #زندگینامه
📌موضوع: زندگینامه و خاطرات#شهید_مصطفی_صدرزاده
بعد از شهادت شهید قاسمی دانا شور و ولولۀ خاصی در مشهد به پا شد. خیلی دلم میخواست بروم سوریه و مدافع حرم شوم. به هر دری زدم تا از طریق سپاه وارد شوم؛ اجازه ندادند.
مجبور شدم از گذرنامۀ افغانستانی استفاده کنم و در قالب نیروهای لشکر فاطمیون، سال 1393 راهی سوریه شوم و جزئی از گردان عمار باشم.
برای اولین بار سیدابراهیم را در آنجا دیدم. محل اقامت ما در یک مدرسه بود. هر کلاس برای ده، دوازده نفر گنجایش داشت. بعد از چهار، پنج روز آنقدر شیفتۀ صمیمیت و نورانیت سید شدم که دلم طاقت نیاورد. یک گوشه ای گیرش آوردم و گفتم: «سیدجان می خوام یه چیزی بگم!»
نگذاشت ادامه بدهم، بلافاصله گفت: «میدونم ایرانی هستی! » خیلی از زمان آشناییمان نگذشته بود که رفتارهای سیدابراهیم مرا مجذوب خود کرد. یک ماهی که گذشت برای مرخصی به تهران برگشت. قبل از رفتن، مرا به عنوان معاون خودش به نیروها معرفی کرد.
#یک_قلپ_کتاب
#یکقلپکتاب
بسیج دانشکده فنی مهندسی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
⚙️@uisb_eng