eitaa logo
وصیت ستارگان 🌷💫
4.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3هزار ویدیو
5 فایل
بسم رب الشهداء 🌷شهدا امام زادگان عشقند که مزارشان زيارتگاه اهل یقین است. آنها همچون ستارگانی هستند که می‌توان با آنها راه را پیدا کرد🇮🇷 🌹وصیت وزندگینامه شهیدان 🌹مفاهیم انقلابي،بصیرتی ارتباط با اعضا☆☆☆ @yazaynab72
مشاهده در ایتا
دانلود
وصیت ستارگان 🌷💫
💚بنام اوکه عشق"شهادت"دردلها برافروخت💚 دلتنگ نباش!🥺 🇮🇷 زندگینامه شهید روح الله قربا
💚بنام اوکه عشق"شهادت"دردلها برافروخت💚 دلتنگ نباش!🥺 🇮🇷 زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️ (قسمت چهلم) ادامه... روح‌الله حسابی مشغول🌷.... و انتقالی اش شده بود. زینب هم از اول مهر دانشگاهش شروع شده بود. هر دو حسابی درگیر دانشگاه و بودند، اما تقريبا برنامه آخر هفته شان ثابت بود.❤️ بعد از ماه رمضان،با هم گذاشته بودند که هر هفته بروند حاج آقا مجتبی در خیابان ایران. خیابانی که جلسات در آنجا تشکیل می شد، مغازه‌های مختلفی داشت. اما دو تا مغازه بود که شده بود: یکی پیراشکی فروشی که همیشه موقع رفتن یا برگشتن دوتا پیراشکی می خریدند،😋 یکی دیگر هم روسری فروشی بود که اولین بار روح الله این مغازه را نشان زینب داد. بعد از گاهی با هم می رفتند و روسری هایش را نگاه می کردند. اگر هم چیزی می پسندیدند، می خرید. 🌸 گاهی بعد از جلسات که با هم قرار می گذاشتند، از قصد می گفت:"من دم مغازه فروشی وایسادم، تو بیا اینجا." ☺️ هر بار زینب این را می گفت روح الله و به سمت مغازه حرکت می کرد. گاهی هم به می گفت: "عجب کاری کردم این مغازه رو نشونت دادم. بیا بریم!" 😊 زینب هم او را اذیت می کرد " من که نمی خرم، فقط دارم نگاه می کنم. " بعد هم با خنده می گفت:" اون روسریه خیلی قشنگه،نه؟"☺️ روح الله هم سرش را تکان می داد و می خندید و همان را برایش می خرید. برنامه هم مشخص بود. بهشت زهرا(س) و رفتن سر مزار مریم السادات.🌷 یک بار هم به همراه خانواده زینب، را بردند سر مزار مادر روح الله. مادر خانمش همه چیز آورده بود: پنیر، کره، تخم مرغ آب پز، گوجه و خیار و چایی. بین راه نان تازه هم گرفتند و یک راست رفتند سر مزار. زیر انداز پهن کردند و چند ساعتی آنجا نشستند. بهشان مزه داد، بیشتر از همه به روح الله. ❤️ هم می رفتند خانه آقای و به او سر می زدند. زینب پدر شوهرش را خیلی دوست داشت. همان طور که او به خیلی داشت. 🌺 ما بقی ایام هفته هم کم کم خرید های عروسی را انجام می دادند. اگر روح الله فرصت می کرد، با آنها می رفت، اما اگر فرصت نمی کرد، زینب سعی می کرد طبق خواست و او خرید کند☺️ حتمأ درباره وسائلی که..... 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫 ادامه دارد...🇮🇷 🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🔰 💫☆☆☆☆🦋☆☆☆☆💫 https://eitaa.com/V_setaregan ✨☆☆☆☆💚☆☆☆☆✨