eitaa logo
️کانال دکتر واعظی
66 دنبال‌کننده
11 عکس
26 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مشکل بزرگ جامعه ایران دکتر ساروخانی - پدر جامعه‌شناسی ارتباطات فرهنگی شهرستان آمل https://eitaa.com/darolmomeninamol
💠علل اخلاقی نزیستن انسان‌ها از منظر دیوید ثورو پشت کردن به اخلاق، محصول غفلت از سه واقعیت است: 1️⃣ اکتفا نکردن به حداقل ضروریات او تعبیری دارد شبیه مارکس در مورد کالا: کالا تجسد و تبدیل یافته‌ی عمر و روح است. قیمت هر کالا (و نیز خدمات رفاهیِ بیشتر از معمول) مقدار عمر و روحی است که می‌دهی تا آن را به دست آوری. ضرورت‌گراییِ (یا اسنشیالیزم) ثورویی به ما می‌گوید عمر و روح‌ات را تا حداقلِ ممکن برای تامین جسم و کالای ضروری بفروش، چون مجبوری و گریزی از آن نیست. اما باقی را برای استعلای خود (رسیدگی به فریاد کودک درون از نگاه یونگ و رایگان بخشی) برای خودت باقی بگذار، تا هرگز و نیز در دوران ناتوانیِ پیری و احتضار، حسرت از ناکرده‌ها و پشیمانی از جبران نکردن اشتباهات نداشته باشی. چون حسرت و پشیمانی برای کسی که همه‌ی روح و عمرش را برای کسب کالای ناضروری داده، حسی است قطعی (مخصوصا با توجه به 40 سال پژوهش الیزابت کوبلر راس بر روی محتضرین). 2️⃣عاریتی و بی‌اصالت شدنِ زندگی‌مان، به دلیل تجاوز از ضروریات حداقلی علت اصلیِ رفتن به سراغ ناضروریات (تجملات و بَرج‌ها)، پشت کردن به خود و روکردن به دیگران است [پارسایانِ روی در مخلوق، پشت بر قبله می‌کنند نماز! (سعدی)] . "بود"ها را رها می‌کنیم و به سراغ "نمود" می‌رویم. بالیدن سرشت‌مان را فراموش می‌کنیم و به شخصیت‌مان یا همان برداشت دیگران از "من" رو می‌کنیم. مارکس، نیچه، فروید، فوکو و ... در پاسخ به انگیزه‌ی ریشه‌ایِ رفتار آدمی، نظرات متفاوتی داشتند. پاسخ ثورو به این پرسش مهم این است: زیباکردن تصویر خود در ذهن دیگران. او می‌گوید برای این کار باید به خود پشت کنیم، برای تآمین هزینه‌ی تجملات به هر رذالت احتمالی تن دهیم و از آن بالاتر، رسیدگی به خود را کاملا فراموش کنیم و نحوه‌ی زندگی و نمود خود را همرنگ خواسته و "مد" تحمیلیِ دیگران  و با "چشم‌وهم‌چشمی" تنظیم کنیم. کسب درآمد و زندگی برای خوشامد دیگران، طبعاً چیزی نیست جز زندگیِ عاریتی و بی‌اصالت. 3️⃣ بی‌صداقتی و ناهمخوانیِ با خود، پیامد پی‌گیریِ ناضروریات است. غفلت سوم، غفلت از رویاهایی است که از کودکی با تو بوده و همیشه آرزویِ پنهان و آشکارت بوده‌اند. وقتی دنبال پول بیشتر، برای کسب و حفظ تجملات و نمایش نمود و شخصیت و وجاهت باشی، مجبوری به رؤیاهایت پشت کنی. رؤیاها ممکن است عوض شوند، اما نکته‌ی مهم، هم‌عنان بودن و وفاق داشتن انسان با آرمان‌های هرلحظه‌ی زندگی‌مان است. اگر زندگی فاقد این وفاق باشد، یعنی با خودمان صداقت نداریم؛ درون و بیرون‌مان هم‌خوانی ندارند. معلمی را دوست داریم، اما به خاطر ماشین مدل بالاتر، شغلی کاملا بی‌ربط با معلمی را دنبال می‌کنیم و در آن غرق می‌شویم. یادمان می‌رود که پیامد کسب کالای بیش از ضرورت و حتی ابزارهای بیشتر، بی‌صداقتی و ناهمخوانی با خودمان است. ساحات سرشت‌مان (باورها، احساسات، عواطف و ادراکات‌مان) با گفتارها و کردارهای‌مان نمی‌خواند.    🔹اگر این سه غفلت را نکنیم، طبعا اخلاقی  زیستن و پیکرتراشیِ معنوی‌مان قطعی می‌شود؛ و به انسانی تبدیل می‌شویم که زندگی‌اش اصیل است، با خود  صداقت دارد، به رویاها و سرشتش پشت نکرده و نه دچار حسرت و پشیمانیِ دمِ مرگ و نه دچار اضطرابِ  دل‌نگرانی، دغدغه‌ی افسردگی و قبض تنفر از خود، ملال و هرگونه احساس و هیجان منفی می‌شود و دنیا را دم‌به‌دم  و هر روز، نوبه‌نو کشف می‌کند و به معنای واقعی، "زندگی" و "زندگیِ بامعنی" می‌کند. https://eitaa.com/vaezi_vazna
هدایت شده از فرق و ادیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 می‌گویند دین، انسان را احمق می‌کند؛ آری این خوانش از دین چنین می‌کند... @feragh_adyann
🔖 قسمت قبل | نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ۲۰ 🧩 دیگر‌گرایی (واقع‌گرایی) ۱ 🫂 این مكتب واقعیت احكام اخلاقی را از سنخ واقعیت‌های طبیعی دانسته، سرچشمه حسن و قبح و باید و نباید را در طبیعت جستجو می‌كند. این نظریه از سوی تعدادی از فیلسوفان برجسته غرب مورد پذیرش واقع شده است كه از آن جمله می‌توان از فیلسوفانی مانند دیوید هیوم فیلسوف و اندیشمند اسكاتلندی، آدام اسمیت اقتصاددان مشهور انگلیسی، اگوست كنت فیلسوف و جامعه‌شناس فرانسوی و آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی، نام برد. 🔍 مدعای دیگر‌گرایان این است كه: 1⃣ اولاً اخلاق فقط در زندگی اجتماعی معنا پیدا می‌كند. بنابراین، كارهایی مانند خوردن و خوابیدن و ورزش كردن و امثال آنها كه مربوط به زندگی فردی هستند، نه می‌توان گفت دارای ارزش اخلاقی مثبتند و نه می‌توان گفت دارای ارزش اخلاقی منفی هستند. 2⃣‌ ثانیاً معیار خوبی و بدی افعال اجتماعی نیز عاطفه دیگرخواهی است. یعنی هر كاری كه به انگیزه دوستی دیگران و دیگر خواهی انجام گرفته باشد، خوب، و هر كاری كه محرك آن حب ذات و خود دوستی باشد بد دانسته می‌شود. 👈 آدام اسمیت تصریح می‌كرد كه اساس و پایه اخلاق عبارت است: «قوه‌ای که به وسیله آن انسان در لذت و الم و شادی و غم دیگران شرکت می‌کند». 👈 اگوست كنت به این مسأله توجه داشت كه در انسان دو حس خود خواهی و دیگر خواهی در کشاکش و تزاحم‌اند و در این میان وظیفه علم اخلاق و تعلیم و تربیت این است که موجبات غلبه حس دیگرخواهی و نیک‌خواهی و همدردی را بر سایر احساسات آدمی فراهم آورد. 👈 شوپنهاور بر این باور بود كه اخلاق مستلزم محو و نابودی اراده فردی است. شخص خوب كسی است كه عفت كامل دارد. فقر را داوطلبانه اختیار می‌كند، روزه می‌گیرد، ریاضت می‌كشد، در هر كاری قصدش فروشكستن اراده فردی خویش است. ولی مانند عرفای غربی این كار را برای نیل به هماهنگی با‌ خدا انجام نمی‌دهد. انسان باید دریابد كه حقیقت یكی است. اراده واقعی، یعنی ذات مطلق واحد است. اراده‌های انفرادی، نمایش بی‌حقیقت است. اگر شخص به این مقام رسید جدایی از میان می‌رود. هر كس خود را دیگری و دیگری را خود می‌یابد. حس همدردی پیدا می‌شود. سنگدلی می‌رود و همدلی می‌آید. فداكاری می‌آید و خود خواهی می‌رود. اشخاص نسبت به یكدیگر شفقت پیدا می‌كنند. 📘، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ۲۰۳-۲۰۸ https://eitaa.com/vaezi_vazna
🟢حال ناخوش علوم انسانی در کشور 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔸این بنده نقدهای فراوانی به محتوای علوم انسانی غربی و ناکارآمدی آنها داشته و دارم. و با تمام وجود معتقدم علوم انسانی غربی نه تنها با مبانی فکری ما و فرهنگ اسلامی ایرانی ما ناسازگارند؛ و نه تنها گرهی از کار ما نمی‌گشایند بلکه گره‌های فراوانی هم در کار ما می‌اندازند. اساساً دستگاه مفهومی و نظری این علوم با فکر و فرهنگ ما بیگانه است. به همین دلیل، توان توصیف و تفسیر و تبیین و پیش‌بینی و کنترل کنش‌های ایرانی اسلامی ما را ندارند. [برای آگاهی بیشتر از این موضوع می‌توانید افزون بر مراجعه به کتاب‌های «مبانی علوم انسانی اسلامی»، «روش‌شناسی علوم انسانی اسلامی» و «نظریه‌پردازی اسلامی در علوم انسانی»، هشتگ را در همین کانال دنبال کنید] ♦️اما در اینجا می‌خواهم از «نظر کمّیت» نیز نقدی بر علوم انسانی رایج داشته باشیم. متأسفانه علوم انسانی موجود و دانشمندان و متخصصان آن نتوانسته‌اند دست‌کم به میزان هزینه‌ای که برای آنها می‌شود، درآمد و اعتباری ملی یا بین‌المللی برای کشور ما تولید کنند. توضیح آنکه، علیرغم آنکه حدود نیمی از دانشجویان و به همین نسبت حدود نیمی از اعضای هیئت علمی دانشگاه‌های کشور ما در حوزه‌‌های علوم انسانی مشغول به فعالیت‌اند و علیرغم آنکه هزینه‌های بسیار هنگفتی در کشور ما برای علوم انسانی صورت گرفته است، و علیرغم آنکه علوم انسانی توسط رهبر معظم انقلاب به عنوان «هوای تنفس نخبگان» و «نرم‌افزار» فردسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی و «روح سایر دانش‌ها» معرفی شده است و بسیار بسیار مورد تأکید قرار گرفته است، و علیرغم تدوین و تصویب اسناد بالادستی مهم و فراوانی در حوزه علوم انسانی، اما مع الاسف موفقیت چندانی نداشته‌ایم. 🔸به عنوان مثال: 🔻از مجموع ۱۶۰۰ نشریه علمی معتبر از نگاه وزارت علوم (تا ابتدای تابستان ۱۴۰۳) ۹۰۰ نشریه (یعنی بیش از ۵۶ درصد آنها) مربوط به علوم انسانی و اجتماعی است. و بقیه مربوط به گروه‌های «علوم پایه»، «فنی و مهندسی»، «دام‌پزشکی»، «معماری و هنر»، «کشاورزی» و «دام‌پروری». 🔻و از مجموع ۳۹۶ انجمن علمی رسمی و مورد تأیید وزارت علوم، تعداد ۱۴۲ (یعنی حدود ۳۶٪) آنها مربوط به علوم انسانی است و ۶۴٪ آنها مربوط به شش گروه علمی دیگر. این در حالی است که «تقریباً هیچ» دانشمند مطرح، پراستناد و شناخته‌شده‌ای در حوزه علوم انسانی در سطح جهان نداریم. به عنوان مثال در سال ۱۴۰۲ از میان ۹۳۸ دانشمندان پراستناد ایرانی در سطح جهان، فقط ۸ نفر از آنان مربوط به علوم اجتماعی بوده‌اند. که آن هم بیشتر در حوزه حساب‌داری و کتاب‌داری و امثال آن بوده‌اند و نه فلسفه و حقوق و اقتصاد و روان‌شناسی و جامعه‌شناسی و علوم سیاسی و علوم تربیتی و امثال آن. 🔹این نشان از یک ضعف مفرط در حوزه علوم انسانی کشور می‌دهد. یعنی حتی در همین علوم تقلیدی نیز نتوانسته‌ایم در قد و قواره سایر مقلدان رشد کنیم!
🎙 | ظرفیت‌سازی تمدنی در راه‌پیمایی اربعین ✍گفتاری از دکتر موسی نجفی: 🔹تمدن اسلامی، یک مرکز قُدسی دارد. در راه‌پیمایی اربعین، مرکز قُدسی همان امام حسین(علیه‌السلام) است. مردم به سویی روان هستند که امام حسین(علیه‌السلام) است. مطلب دیگری که در تمدن دیده می‌شود و خیلی مهم است، گسترش جغرافیایی است. راه‌پیمایی اربعین، راه‌پیمایی ملی نیست؛ برای کشور خاصی نیست و جنبه‌ای فراملی دارد. این خود، نشان‌دهنده یک زیست تمدنی است. 🔸در راه‌پیمایی اربعین هم، ممکن است همه خیلی مقید به احکام نباشند؛ اما آنجا زندگی مؤمنانه و نظمی مؤمنانه را تجربه می‌کنند. پس اصولاً تمدن اسلامی -که یکی از جلوه‌های امروزش در جامعه‌ی مدرن، راه‌پیمایی اربعین است- قدرت نسبت برقرار کردن با همه چیز را دارد. به نظرم مهم‌ترین بحث راه‌پیمایی اربعین جلوه‌ای است از نظریه پیوستگی که توانسته یک امر سنتی را از گذشته آورده و با عبور از عالم مدرن، کاملاً در یک ظهور اجتماعی به این گستردگی و با این ابعاد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نشان دهد. https://eitaa.com/vaezi_vazna
📣 بسته 13جلدی فلسفه برای کودک (بخش معرفت شناسی) 🔹(برگرفته از سلسله درس های مبانی اندیشه اسلامی-طرح ولایت) 🔺نویسنده : سیدمحمدمحسن میرمرشدی 1-میهمانی خرگوش (اهمیت شناخت) 2-دارویی برای پدر (اهمیت معیار در معرفت) 3-ماجرای کرم کوچولو (خطاناپذیری علم حضوری) 4-شربت خوشمزه (اهمیت مشخص بودن معیار) 5-نقاشی خرس کوچولو (ارزش علم حضوری در حالات درونی) 6-موش کور و قاشق (ارزش معرفت) 7-پرسش کفشدوزک (خطا در معرفت حسی) 8-دایره چهار گوش (ارزش قضایای بدیهی) 9-صدای عجیب (ارجاع علوم نظری به بدیهی) 10-شیرینی گمشده (ارزش تجربه نسبت به علوم عقلی) 11-پرنده کم حافظه (نقل و ارزش معرفتی آن) 12-شکارچی و برکه آب (ارزش کارشناسی و مرجعیت) 13-نمک شیرین (تعارض معرفت ها و راه های ترجیح) https://eitaa.com/vaezi_vazna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلمی از دیدار حجت الاسلام خسروپناه با استاد محمد حسین (عافاه الله) مُدرِّس معظم و شهیرِ کتبِ فلسفی در قم استاد فلسفه ای که هیچ وقت تکیه نمی دهد همانند مرحوم علامه طباطبایی و حضرت آیت الله جوادی آملی مشهد، ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/vaezi_vazna
برای آشنایی با انقلاب اسلامی چه بخوانیم؟.pdf
2M
📚برای آشنایی با انقلاب اسلامی چه بخوانیم؟ 230 کتاب و مقاله بنیاد تاریخ‌پژوهی برای آشنایی با مبانی و تاریخ انقلاب اسلامی 🔊https://eitaa.com/Maref_eslami
⚡️ 🔹کارما یا کرمه یکی از باورهای ادیان شرقی است. بر اساس این اعتقاد اعمال خوب و بد انسان نتیجه ای دارد که او را به زندگی بعدی در این دنیا می کشاند. باور به کارما با اعتقاد به تناسخ درهم تنیده اند. تناسخ یعنی هر کس پس از مرگ دوباره متولد می شود و با جسمی تازه و هویتی دیگر به این جهان می آید تا نتیجه اعمالش را ببیند. 🔸اعمال و نیت های خوب موجب می شود که فرد در زندگی بعد سالم، زیبا و در خانواده ای مرفه و جامعه ای پیشرفته به دنیا بیاید. در مقابل اعمال و نیت های بد، موجب می شود که فرد در شرایط دردناکی به دنیا بیاید، تا مجازات شود. حتی ممکن است انسان بدکار در زندگی بعدی به صورت حیوانات در آید تا بیشتر رنج بکشد. 🔹 وابستگی نداشتن به زندگی موجب می شود که اعمال ما هیچ کارمایی تولید نکند و فرد به طور کلی از چرخۀ زاد و مرگ (تناسخ) رها شود. بسیاری از فلسفه های شرقی بر اساس رسیدن به رهایی (موکشا) پایه گذاری شده اند. آنها می کوشند به نوعی زندگی بی تعلق دست یابند، تا از این طریق دیگر به این دنیا نیایند و بتوانند به جهان های بالاتر راه یابند. 🔸اعتقاد به کارما و تناسخ برای نظام سرمایه داری غرب بسیار جذاب بوده است. هم از این رو به ترویج آن در جهان دامن زده اند. زیرا بر اساس این اعتقاد مردمی که در کشورهای پیشرفته به دنیا می آیند و یا در خانواده های ثروتمند متولد می شوند و به طور کلی افراد ثروتمند و مرفه در واقع انسان های پاکی بوده اند که در زندگی قبلی بسیار خوب زیسته اند و در این دوره از زندگی پاداش نیکی های شان را دریافت می کنند. 🔹 در مقابل مردمی که در کشورهای فقیر و خانواده های محروم به دنیا می آیند و به طور کلی مردمان بی چاره و ضعیف در حال تجربۀ مجازات بدی های شان در زندگی گذشته هستند. 🔸بنابراین هرچه تبعیض و اختلاف طبقاتی در جامعه دیده می شود، کاملا عادلانه است و هیچ ظلمی در کار نیست. افرادی که از تبعیض و فقر رنج می برند، بهتر است که به فکر رهایی خودشان باشند و به جای مبارزه با ثروتمندان و طبقۀ مرفه جامعه، باید بکوشند تا وابستگی ها به زندگی دنیوی را کاهش دهند و به رهایی برسند. 🔹هم از این رو موضوع کارما در عرفان های کاذب نقش پررنگی پیدا کرده است. نظام سلطه می خواهد مردم را با اعتقاداتی نظیر کارما و تناسخ آشنا کند و مفاهیم ارزشمند خودسازی، وارستگی، عرفان و معنویت را بر شالوده ای سلطه پذیرانه تعریف کند. با وجود چنین باورهایی اقشار خودشان را عامل تبعیض و فقر می دانند و افراد ثروتمند را شایستۀ تقدیس می پندارند. 🔸 کارما با عنوان قانون بازتاب، بومرنگ یا عکس العمل امروزه در جامعه ما شیوع پیدا کرده است. البته بعضی از افراد برای اینکه تعارض میان این باور با اعتقادات مذهبی را از بین ببرند، می گویند همه اعمال در همین زندگی نتیجه و بازتابی خواهد داشت و موضوع تولدها و زندگی های دوباره را مطرح نمی کنند. آنها می خواهند رابطۀ کارما و تناسخ را نادیده بگیرند و به این ترتیب موانع ترویج عرفان کاذب و معنویت سلطه پذیرانه را از میان بردارند. 🔹بی تردید یکی از فرصت هایی که خداوند عادل و حکیم برای دیدن نتایج اعمال قرار داده، همین زندگی دنیاست. اما این تمام واقعیت نیست و بسیاری از افراد ممکن است در این زندگی فرصتی برای دیدن پاداش یا مجازات اعمال شان نداشته باشند. بر پایۀ باورهای دینی معاد مهمترین موقعیت برای پاداش و مجازات اعمال است و پاداش و مجازات آن جهان با نتایج دنیوی اعمال قابل مقایسه نیست. https://eitaa.com/vaezi_vazna
﷽| در زمانی که شریعتی را بی‌دین و مارکسیست می‌خواندند، بهشتی و خامنه‌ای و ... از او حمایت کردند. چرا؟ ✍ سید جواد نقوی دهه ۴۰ جلسه‌ای بین سید علی خامنه‌ای و علی شریعتی و جلال آل احمد شکل می‌گیرد. دعوا بین شریعتی و کافی و میلانی و طلاب سنتی بالا گرفته و دو قطبی شدید شکل گرفته است. آل احمد به شریعتی خرده می‌گیرد که جای نقد حوزه و طلاب کمی هم روشنفکران را گوشمالی بدهد. پاسخ شریعتی تاریخی است: «آن بخشی از جامعه که توان دگرگونی دارد و باید تغییر کند و امیدی به آن هست همین مسلمانان و همین طلاب هستند.» پیش‌بینی شریعتی درست از آب درآمد. پیشران انقلاب۵۷ اسلام سیاسی بود و نهاد دین نقش مهمی داشت. این روایت را سید علی خامنه‌ای در حمایت از شریعتی می‌گوید که او قصد نداشت به دینداری لطمه بزند. حاج حیدر رحیم‌پور نقل می‌کند ساعت‌ها با سیدعلی خامنه‌ای درباره اختلاف مطهری و شریعتی صحبت کردیم. ایشان می‌گفت: «مطهری و شریعتی قابل مقایسه نیستند اما هر کدام نخبه هستند و نباید این دعوا معرفتی تبدیل به شکاف شود. هم شریعتی هم مطهری انقلابی هستند.» امام خمینی در سال۵۰ نامه‌ای می‌نویسد نقل به مضمون که: «این دعوایی که با شریعتی شکل گرفته است از اساس باطل است و اگر به فکر اسلام و مسلمین هستید از این دعواها پرهیز کنید. این نقشه ساواک است و در نقشه ساواک بازی نکنید.» دعوا در دهه ۵۰ با شریعتی به اوج خودش می‌رسد. حوزه علمیه و علما و حتی شخصیت‌هایی مثل آیت‌الله مکارم و علامه طباطبایی و علامه مصباح هم به روش و منش و ایده شریعتی معترض شدند. در این بین آیت‌الله طالقانی و شهید بهشتی و امام موسی صدر و مهندس چمران از شریعتی حمایت تمام قد می‌کنند و معتقد هستند نقد علمی جای خود دارد ولی شریعتی امروز در اوج مبارزه است و بهترین مسیر حمایت از او است و شکاف با او به ضرر اسلام و نهضت است. داریوش ارجمند نقل می‌کند که همه جوان‌ها در دانشگاه درگیر مارکسیست می‌شدند و راه نجاتی نبود تا شریعتی ظهور کرد. شریعتی راه نجات ما بود. حاج حیدر می‌گفت: «این شریعتی بود که دانشگاه را آماده قیام امام خمینی کرد و هیچ‌کس چنین توانی نداشت.» امام خمینی، سید علی خامنه‌ای، شهید بهشتی، شهید چمران و آیت‌الله طالقانی همه و همه برای خودشان ایده‌ای در باب اسلام سیاسی داشتند و از خوانشی نو برخوردار بودند و قطعا با علی شریعتی اختلاف داشتند اما هیچ‌کدام در مقابل او قرار نگرفتند. آن‌ها اهداف مهمی در ذهن داشتند که شریعتی نه یک بر هم‌زننده ایده بلکه کمک‌کننده به ایده آن‌ها بود. «ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی‌دانستم. تو دریچه‌ای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتی‌ها و زیبایی‌های آن را به من نشان دادی.» این جملات از مصطفی چمران در ستایش علی شریعتی است. در ادامه همین نامه می‌نویسد کتاب کویر را در سنگر و در اوج جنگ یک شب تا صبح خواندم. عرفان چمران با شریعتی یکی نیست. اما ببینید چمران در باب او چه می‌گوید! از آیت‌الله طالقانی تا شهید بهشتی تا سید علی خامنه‌ای در باب شریعتی حرف زده‌اند و تمجید کرده‌اند اما آیا همه کنش‌های او را قبول داشتند؟ آیا اختلاف معرفتی نداشتند؟ چیزی که مهم است این است که همه می‌دانستند ضرورت تبدیل نضهت به جنبش و انقلاب و حکومت چیست. در نتیجه شریعتی که در افق آن‌ها مفید بود را همیشه حمایت کردند. حتما می‌دانید برای سالگردها و بزرگداشت‌های او از روحانیون نامدار تنها سید علی خامنه‌ای و شهید بهشتی شرکت و حتی سخنرانی هم می‌کردند. خوب همه این‌ها را گفتم برای چی؟ متفکران انقلاب که در راس آن‌ها امام و بهشتی و خامنه‌ای و طالقانی بودند خوب می‌دانستند اصلا ذات حکمرانی کردن و تشکیل حکومت مطلوب نفی عناصر با اهمیت نیست. شریعتی که به بی‌دینی تا مارکسیست و همکاری با ساواک متهم بود را هیچ‌گاه دفع نکردند. می‌دانستند ظرفیت شریعتی چیست و سعی کردند او را در قامت یک مصلح اجتماعی حمایت کنند. آنچه امروز هم واجب است درک استفاده از عناصر مفید است. شریعتی مخالفین سرسخت مثل مطهری و مصباح و میلانی و کافی داشت. اما اهل فکر انقلاب سعی کردند ابتدا شکاف ایجاد نکنند و مسئله بعدی هم میدان و ظرفیت شریعتی را واقعی مشاهده کنند. کاری که امروز در بین نیروهای انقلابی اصلا مرسوم نیست. https://eitaa.com/vaezi_vazna
🔻حجاب و قدرت سیاسی -۱ عقب‌ماندگی تحلیلی در کارگزاران فرهنگی 🖊مهدی جمشیدی ۱. حجاب، یکی از عرصه‌های «باخت فرهنگی» است؛ این باخت، از سال‌های آغازین دهۀ هفتاد آغاز شد و به صورت تدریجی‌، تداوم یافت و پیش آمد و به وضع کنونی رسید. حجاب، یکی از زمینه‌های نمادینِ تهاجم فرهنگی بود تا از سپهر جامعه، ارزش‌‌زدایی شود و در پی آن نیز، مجموعه‌ای از «ساخت‌شکنی‌های فرهنگی» پدید آید. چنین نیز شد؛ رفته‌رفته، حجاب از معیارهای دهۀ شصت، فاصله گرفت و دهه‌به‌دهه، افت و افول یافت، اما این روند، به گونه‌ای مرحله‌به‌مرحله طراحی شده بود که در جامعه، چندان حس مقاومت و واکنش شکل نگیرد. هرچند تحرّکات اندکی نیز صورت می‌گرفت، اما از همان ابتدا، مشخص بود که این قبیل فعالیّت‌ها، نتیجه‌ای به دنبال نخواهد داشت و وضع پوشش، سیر انحطاطی را خواهد پیمود. بسیاری، به دیدۀ اهمّیّت و اولویّت به حجاب نگاه نمی‌کردند و اهتمام به آن را نشانۀ سطحی‌اندیشی و ظاهرنگری می‌پنداشتند، اما حقیقت این بود که حجاب، یک تکۀ نمادین از «سبک زندگی» است و خودبه‌خود، تکه‌های متناسب و همگون با خویش را تولید می‌کند. تغییر حجاب، به معنی تغییر در لایه‌های دیگر سبک زندگی است و این‌گونه نیست که اگر این لایه، استحاله و مسخ شود، لایه‌های دیگر، همچنان برقرار بمانند. سستی در حجاب، تساهل در نمادهای دینیِ دیگر را به دنبال خواهد داشت؛ بلکه حتی تزلزل در عقاید و باورها را نیز به همراه خواهد داشت. در تجربۀ سیاستی و مدیریّتیِ گذشته، نه جنبۀ نمادین حجاب، فهم شد و نه همبستگی آن با لایه‌های دیگر سبک زندگی. ۲. سیر تدریجیِ ضعف حجاب نشان می‌دهد که این روند، در هیچ نقطه‌ای متوقف نخواهد ماند و همچنان پیشروی خواهد کرد. در گذشته، گمان می‌شد که وضعیّت کنونی، نهایت و غایت است و روند در همین نقطه، متوقف خواهد ماند، اما مشاهده کردیم که خطوط قرمز، یکی پس از دیگری، درنوردیده شدند و داستان «ضعف حجاب»، به «کشف حجاب» رسید. بعید می‌دانم کسی در میان کارگزارانِ فرهنگیِ نظام، می‌توانست باور کند که روزی خواهد رسید که کشف حجاب، به یک «جریان اجتماعیِ عیان» تبدیل می‌شود و قانون و مجریانش در برابر آن، این‌اندازه حقیر و منفعل خواهند شد. کارگزارانِ فرهنگیِ نظام، از عهدۀ آینده‌نگری برنیامدند و در مقام نگهداشت ارزش‌ها، رویکرد روندی و خطی نداشتند و در اکنون، منجمد شده بودند. کسی دربارۀ آینده، اندیشه نکرد و محاسبه ننمود که این روند، به مرحله‌های دیگری خواهد رسید. دست‌کم در دهۀ نود، دیگر مشخص شده بود که حجاب، یکی از مهم‌ترین و جدّی‌ترین نمادهای فرهنگی است که به طور خاص و منحصربه‌فرد، در دستورکار عالَم تجدّد قرار گرفته و به‌زودی، به معرکۀ نزاع و جدال تبدیل خواهد شد. در دهۀ نود، این مسیر و مدار، بسیار بیشتر از دهه‌های دیگر، برجسته و نمایان بود، اما هیچ فهم و حسّاسیّتی در این زمینه به چشم نخورد. عقب‌ماندگی تحلیلی و فهم ناچیزِ کارگزاران فرهنگیِ نظام، جامعه را هرچه بیشتر در این مرداب فرو برد و پنجره‌های گشایش و رهایی را به روی جامعه بست. طلب تغییر در آن روزها، بسیار آسان‌‎تر از اکنون بود؛ اکنون، گره‌ها کور شده‌اند و امکان‌ها، محدود. در اثر غفلت و انفعال و ندانم‌کاریِ حاکمیّتی، فرصت‌های بسیاری از دست رفتند. ۳. نه‌فقط حجاب، بلکه همۀ عرصه‌های فرهنگی در طول دهه‌های گذشته، دچار «ولنگاری» بوده‌اند؛ فرهنگ، تهی از تدبیر بوده و به دست اتّفاق، واگذار شده است. هیچ تفکّری در میان نبوده و کارگزاران فرهنگ، عدّه‌ای «دیوان‌سالارِ محافظه‌کار» بوده‌اند که طرح و تدبیری در دست نداشته‌اند و کلّیّات سیّال و بی‌خاصیّتی را به عنوان برنامۀ فرهنگی ارائه کرده‌اند. نه خودشان اهل نظر و معرفت و فهم فرهنگ بوده‌اند، و نه از آنان که بهره‌ای از عقل عملی در زمینۀ فرهنگ دارند، استفاده کرده‌اند. حلقه‌وار و بسته و اندک‌سالار به قدرت راه یافتند و با کمال نابخردی و نسنجیده‌کاری، زمام و عنان فرهنگ را در اختیار گرفتند، و حاصل، این شده که اکنون می‌بینیم. در دولت گذشته، هیچ خبری از «نظریۀ فرهنگی» در میان نبود و فرهنگ بر اساس اقتضاهای روزمرّه و ارادۀ دیوان‌سالارانه تدبیر می‌شد و براین‌اساس، تحوّلی نیز رقم نخورد و زمان تاریخی، سوخت و از دست رفت. دولت گذشته در زمینۀ فرهنگ، چهل‌تکه و بریده‌بریده و به‌شدّت، نامنسجم بود و در بیرون از آن نیز، عقول منفصل برای ایجاد تحوّل فرهنگی فراخوانده نشده بودند. در این سه سال، خامی خویش را مزیّن به اندکی تجربه کردند و از تحوّل، تخیّل آفریدند. در دولت کنونی نیز، با وزیری در فرهنگ روبرو هستیم که قواره و قامت فرهنگی‌اش، در تجربۀ سرد و بی‌اثر گذشته‌اش آشکار است https://eitaa.com/vaezi_vazna
ناصر الحق لقب حسن بن علی عسکری معروف به ناصر کبیر یا ناصر اطروش (۲۳۰-۳۰۴ق)، سومین حاکم علوی طبرستان در قرن سوم هجری و از نوادگان امام سجاد علیه‌السلام است. ناصر کبیر از استوانه‌های علمی مکتب اهل بیت علیهم‌السلام است و آثار زیادی در حوزه‌های مختلف علوم اسلامی از وی بجا مانده است. ناصر کبیر به قول آیت‌الله جوادی آملی «حق حیات» بر اهالی خطه مازندران و گیلان دارد. در نحوهٔ ترویج و گسترش اسلام میان مکتب خلافت با مکتب اهل بیت تفاوت جدی وجود دارد. ترویج اسلام در مکتب خلافت مبتنی بر اصل فتح یا همان اشغال است! اما در مکتب اهل بیت مبتنی بر اصل تبلیغ است. ناصر کبیر از نمادهای مکتب اهل بیت در عملیاتی کردن اصل تبلیغ در ترویج اسلام می‌باشد. ناصر نقش مهمی در تغییر آیین اهالی خطهٔ شمال به اسلام و گرایش آنان به تشیع داشته است. ناصر کبیر، فرمانروایی عادل دانسته شده است؛ طبری تاریخ‌نگارِ هم‌عصر وی، ناصر کبیر را به سبب عدالت‌گستری و خوش‌رفتاری، ستایش کرده و گفته است که مردم طبرستان، هیچ حکومتی را همانند حکومت ناصر، عادلانه ندیده‌اند. چنانکه ابوریحان بیرونی نوشته است، ناصر اطروش، رسم کدخدایی و مالکیت کدخدا بر اموال و زن و فرزندان را برانداخت و همه مردم را در یک رتبه قرار داد. دکتر مجتبی سلطانی احمدی https://eitaa.com/Qalam_MojtabaSoltaniAhmadi https://eitaa.com/vaezi_vazna
مقبره یمنی‌ها در آمل! تاریخ شیعیان یمن با صفحات جنوبی دریای خزر به ویژه ولایت مازندران در هم تنیده است. میراث علمی و فرهنگی زیدیان ایران به ویژه زیدیان مازندران و گیلان در سده‌های پنجم و ششم قمری به یمن انتقال داده شد و موجب احیای تفکر عقلی در میان شیعیان یمن شد. رابطهٔ زیدیان یمن با ولایات جنوبی دریای خزر رابطهٔ فرهنگی و تمدنی است. روابط زیدیان ایران و مازندران سابقه‌ای حدود هزار و دویست سال دارد. استاد حسن انصاری قمی در سلسله مقالات ارزنده‌ای به خوبی ابعاد مختلف این رابطه را تبیین کرده است. زمانی که یحیی بن حسین معروف به هادی الی الحق از طبرستان به یمن رفت و موفق به تشکیل دولت شیعی زیدیه یمن گردید، طبری‌ها او را یاری رساندند و بعضی از آنها از فرماندهان سپاه یحیی شدند. جمعیت طبری‌ها قابل توجه بود بگونه‌ای که در یمن قبرستانی اختصاصی معروف به قبرستان طبری‌ها شکل گرفت. الان هم در محوطهٔ بارگاه ناصر کبیر مقبره‌ای به یمنی‌ها اختصاص دارد. در این مقبره چهار شهید یمنی و بعضی از یمنی‌های ساکن در ایران که از دنیا رفته‌اند به خاک سپرده شدند. آنان در کنار ناصر کبیر و در ولایت مازندران و در تختگاه علویان یعنی آمل احساس غربت نمی‌کنند. درخت شیعیان زیدی یمن ریشه در مازندران دارد. مازندران وطن دوم یمنی‌ها است. مازندران و یمن از یک پیکرند! https://eitaa.com/Qalam_MojtabaSoltaniAhmadi https://eitaa.com/vaezi_vazna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 چه‌کار داریم با عقائد مردم؟! 👤 استاد غلامحسین ابراهیمی دینانی https://eitaa.com/vaezi_vazna
حذف مذهب در ایران یک خودکشی اجتماعی است. چه باید کرد؟ ✅ پروفسور در «دریغ است ایران که ویران شود»، مطالب جالبی دارد. وی معتقد است که بسیاری از در ظاهر، متجدد و غربزده ولی در باطن اهل و مذهب هستند و رابطه قوی با آن دارند (اگرچه در مقابل رفتارها و سیاست‌های ناشیانه ممکن است از و دینی زده شوند.) او یکی از نشانه های دینداری ایرانیان را زنده داشتن یاد دانسته و می گوید : ملی‌ترین روز ایرانیان است که همه با موضوع (ع) به دین می‌گرایند. من هم معتقدم در طول تاریخ هیچ وقت را کنار نگذاشته اند و روحیه و آنها با فراز و نشیبی تداوم یافته است البته ممکن است در اثر وقایع اتفاقیه، جبر زمانه و اشتباهات حاکمه اختلالاتی در مردم پدید آید که در این صورت شیرازه ازهم خواهد پاشید. پس باید تدابیر دقیق و عالمانه در این مورد اتخاذ شود. ✅ پیشنهادات ایشان را برای تداوم و تحکیم ایرانیان به طور خلاصه و با مقداری تغییرات ذکر می کنم : 🔹 الف- (درکنار و ) مهم‌ترین زمینه پیشرفت و معرفی ما در دنیا، و معرفت است. می‌توانیم در دنیا به این موضوع شناخته شویم. هر کشوری در امری پیشرفت کرده است ما هم در این موضوع. ارائه این چهره از دین باعث گرایش تمام دنیا به ما خواهد شد و مزیت ما در این است و باید با این برند شناخته شویم. اقیانوسی از دریاچه‌های بهم پیوست است. 🔹ب- در عین حال نباید فقط فردی را گسترش داد و از کارکرد در پهنه غافل شد. در اینکه برخی عرفا مثل همدانی، (و دین مصطلح) را رد کرده‌اند به این دلیل است، به این نکته توجه نداشته اند که علاوه بر تک تک ها موجود دیگری به نام آفریده است که باید برای رشد و و کمال داشته باشد. و الزامات عرفانی خود را می‌خواهد. 🔹ج- مهمترین کار برای احیای ،‌ارائه اسلام محتوایی است. برای موفقیت در نشر اصیل و محتوایی؛ اولا؛ باید در داخل کشور شرایط رشد فراهم گردد و از این طریق عرفان اسلامی رشد یابد. ثانیا؛ در داخل و خارج باید را مجاب کرد نه عوام را. چون عوام بیشتر دنبال اسلام شکلی هستند نه محتوایی . عوام حتی اسلام عرفانی را بر نمی‌تابند یا کج می بافند. وقتی مجاب می‌شوند که شما محتوا، معرفت و استدلال داشته باشد. بنابراین نباید دستور‌العمل‌ها جایگزین استدلال شود. 🔹د- و جدایی ناپذیرند. اسلام یک دین حکومتی است نه فردی. اوج قدرت وقتی بود که دین و حکومت یکی بودند. بنابراین هرگونه تلاش برای تفکیک این دو ، به تضعیف دین می انجامد. اتفاقاً ایران باعث احیای اسلام مظلوم و دگرگونی در اسلام تحریف شده بود. به همین دلیل و حوزه باید: - توجه وسیع‌تر از حلقه خود - احساس مسئولیت وسیع‌تر - نگاه وسیع‌تر به مسائل - هماهنگی با یکدیگر داشته باشند. 🔹ه‌-روش اتصال و در ایران فقیه است که خارج از ریل فکر کند و جمیع اجتماعی را ببیند نه فقط فقه فردی دیده شود. https://eitaa.com/vaezi_vazna
سکوت جامعه در برابر بی‌حجابی؛ آغازی برای فروپاشی هویت ملی و فرهنگ اسلامی مسأله که در جامعه امروز به شکل فزاینده‌ای به یک هنجار فرهنگی و اجتماعی تبدیل شده است، در واقع چیزی بیش از یک مسئله ظاهری است. وقتی ، به‌عنوان یکی از اساسی‌ترین اصول اخلاقی و اسلامی، کنار گذاشته شود، این تنها یک مرحله از یک فرایند وسیع‌تر و بسیار پیچیده‌تر است. عدم پایبندی به این اصل به‌مثابه شکسته شدن سدهای اخلاقی و فرهنگی است که جامعه را از تهاجم بی‌حد و مرز عناصر بیگانه و منحرف محافظت می‌کند. تصویری که امروز از یک مترو در تهران می‌بینیم، نمادی است از بی‌توجهی گسترده به این اصل. آنچه در این تصویر شاهدش هستیم، تنها یک نمایش عمومی از بی‌حیایی نیست، بلکه نشانه‌ای از فروپاشی فرهنگی است که در سایه بی‌اعتنایی به مفاهیم اصیل اسلامی رخ داده است. اگر روزی حجاب به‌عنوان مرزی فرهنگی و دینی شکسته شود، دیگر نمی‌توان مرز دیگری برای کنترل بی‌قیدی‌ها تعیین کرد. جامعه‌ای که حجاب را کنار گذاشته، به تدریج دیگر هیچ قاعده و اصلی را محترم نخواهد شمرد. «آزادی‌خواهی بی‌حد و حصر» و نادیده گرفتن ارزش‌های دینی و فرهنگی، به فروپاشی هویت ملی و دینی می‌انجامد. ▫️از منظر سیاسی: این وضعیت می‌تواند نشانه‌ای از نفوذ فرهنگ‌های غربی و غیر اسلامی باشد که با هدف تضعیف ارکان جامعه ایرانی و اسلامی برنامه‌ریزی شده است. از زمان انقلاب اسلامی تا امروز، حجاب نه فقط یک مسأله دینی، بلکه نماد مقاومت فرهنگی و سیاسی در برابر استعمار فکری و فرهنگی غرب بوده است. حال، با بی‌توجهی به این نماد، در واقع به‌تدریج شاهد هستیم که جامعه از هویت مقاوم و ایستادگی خود فاصله می‌گیرد و به سوی تسلیم در برابر هجوم فرهنگی غربی پیش می‌رود. ▫️از منظر اجتماعی و فرهنگی: جامعه‌ای که مرزهای اخلاقی خود را نادیده می‌گیرد، به سرعت به سوی آنارشی و بی‌نظمی حرکت خواهد کرد. اگر امروز در اماکن عمومی چنین رفتارهای غیرقابل‌قبولی دیده می‌شود، فردا شاید شاهد از بین رفتن دیگر قوانین و هنجارهای اجتماعی باشیم. «بی‌حجابی، بهانه‌ای برای شکستن دیگر اصول است» دیروز آغوش رایگان بود، امروز یک بوسه است و فردا رابطه‌جنسی است. امروز بی‌حجابی است، فردا بی‌توجهی به ارزش‌های خانوادگی، و پس‌فردا فروپاشی ساختارهای اساسی جامعه. در نهایت، باید این حقیقت را بپذیریم که کنار گذاشتن حجاب و بی‌توجهی به اصول اسلامی، آغازگر روندی است که انتهای آن چیزی جز فروپاشی فرهنگی و سیاسی جامعه نخواهد بود. جامعه‌ای که به بی‌حجابی و بی‌حیایی اجازه خودنمایی می‌دهد، به‌زودی در برابر دیگر بی‌قاعدگی‌ها نیز ساکت خواهد ماند، و این سکوت مرگبار، گام به گام به پایان ارزش‌های فرهنگی و هویت ملی خواهد انجامید. https://eitaa.com/vaezi_vazna
بسم الله الرحمن الرحیم الا ان حزب الله هم الغالبون شهادت بزرگ مردی از تبار راست قامتان تاریخ سید حسن نصرالله که شجاعت واژه کوچکی در تبیین دلیری اوست بسیار سنگین و جان فرساست ، ارادتش به ولی فقیه زمان از او چهره ایی محبوب برای جوانان مشتاق به مبارزه با صهیونیسم بین المللی ساخت لذا غم فقدان او جز با وعده خدواند که خود خونبهای اوست التیام نمی یابد و یقینا با این خونهاست که نابودی بساط ظلم و جنایت وجرثومه فساد رژیم اشغالگر قدس امضا و به تحقق خواهد رسید. این درد جانکاه را محضر ولی امر مسلمین جهان حضرت آیت‌الله المعظم خامنه ایی کبیر تسلیت عرض نموده و آمادگی خود را در اخذ انتقام این خونهای پاک و شرکت در جهاد عظیم علیه کفر جهانی اعلام می داریم. دکتر علی واعظی دانشگاه پیام نور مرکز آمل
🔰ما کمین خورده‌ایم! ✍ سید علیرضا آل‌‌داود 🔸چند وقت قبل داشتم در حوزه شناختی گیم استریمیرها را در شبکه اجتماعی دیسکورد، پیام رسان تلگرام و آپارات بررسی می‌کردم. انتشار نتایجش بماند برای بعد، اما یک جنگ شناختی ادراکی در آنجا وجود دارد که یا عامدانه یا از روی غفلت به آن پرداخته نشده است. 🔻دیدن وضعیت امروز این نوجوانان عمدتا ۱۲ تا ۱۸ ساله در این فضای مسموم و تحت مدیریت منافقین، ضد انقلاب ، پهلویست‌ها، یگان ۸۲۰۰ رژیم صهیونسیتی و مرکز اعتدال عربستان مرا یاد این جمله‌ی سال ۹۵ رهبر حکیم انقلاب اسلامی انداخت که ایشان فرمودند: فضای مجازی قتلگاه جوانان و نوجوانان شده است. 🔻در اصطلاحات رایج نظامی وقتی نیرویی در کمین گرفتار میشود به آن کمین کشتارگاه یا قتلگاه می‌گویند! امروز هم نوجوانان و جوانان ما در شبکه‌های اجتماعی آمریکایی - صهیونسیتی در جنگ ترکیبی و شناختی در کمین گرفتار شده‌اند و دارد ذهن و قلبشان به مسلخ می‌رود. 🔻یک نگاه به آمار نوجوانان حاضر در اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱ نیز نشان می‌دهد دشمن یکی از نقاطی که بسیار روی آن برای این جنگ ترکیبی و شناختی حساب کرده است، همین ول بودن فضای مجازی ول و رها و حضور بی ضابطه شبکه‌های اجتماعی و ارتباطی آمریکایی-صهیونیستی در کشور بخصوص فضای بازی‌های برخط است. از وجود میلیون‌ها فیلترشکن که اتفاقا از طرف دشمن پشتیبانی فنی - مالی می‌شود هم نباید غافل شد. 🔻این کمین دیر یا زود دامن هویت، فرهنگ، اصول و ارزش‌های انقلاب اسلامی ما را در صورت عدم ورود هوشمندانه ما خواهد گرفت با هدفگیری ذهن و قلب سرمایه اجتماعی در کشور، مخصوصا که امروز قشر نوجوان و جوان ما با فقر سواد رسانه‌ای حضور هیجانی - احساسی در این شبکه‌ها دارند. 🔻در بیانیه گام دوم انقلاب نیز رهبر انقلاب به این موضوع در ۲۲ بهمن ۹۷ اشاره کرده‌اند که هیچ جای توجیهی برای در کمین گرفتار کردن سرمایه اجتماعی کشور باقی نمی‌گذارد. رهبر انقلاب در قسمتی از بیانیه می‌فرمایند: 💠ابزارهای رسانه‌ای پیشرفته و فراگیر، امکان بسیار خطرناکی در اختیار کانون‌های ضدّ معنویّت و ضدّ اخلاق نهاده است و هم‌اکنون تهاجم روزافزون دشمنان به دل‌های پاک جوانان و نوجوانان و حتّی نونهالان با بهره‌گیری از این ابزارها را به چشم خود می‌بینیم. دستگاه‌های مسئول حکومتی دراین‌باره وظایفی سنگین بر عهده دارند که باید هوشمندانه و کاملاً مسئولانه صورت گیرد. و این البتّه به معنی رفع مسئولیّت از اشخاص و نهادهای غیرحکومتی نیست. در دوره‌ی پیش‌ِرو باید دراین‌باره‌ها برنامه‌های کوتاه‌مدّت و میان‌مدّت جامعی تنظیم و اجرا شود؛ ان‌شاء‌الله. ✅کاش حاج قاسم فضای مجازی داشتیم تا ملت را از کمین صهیونسیت‌های داخلی و خارجی نجات دهد! کاش... https://eitaa.com/vaezi_vazna
هدایت شده از کانال روشنگری‌🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😱 موج عجیب گرویدن به اسلام در دنیا شگفتی مهمان برنامه کره ای از مسلمانان زیاد در کره جنوبی 👉 @roshangarii 🚩
🔖 قسمت قبل | نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ٢٢ 🧩 قدرت‌گرایی (واقع‌گرایی) ۱ 📌 فردریش نیچه، یكی از فیلسوفان و اندیشمندان بزرگ آلمانی است كه در قرن بیستم توجه بسیاری از اندیشمندان غربی را به خود جلب كرد. آندره مالرو، نویسنده معاصر فرانسوی درباره اهمیت و جایگاه اندیشه‌های وی در فرهنگ غرب می‌نویسد: «اندیشه‌های بنیادی قرن بیستم یا از آنِ ماركس است یا از آنِ نیچه». دیدگاه اخلاقی وی،‌ به دلیل نقش محوری و بنیادینی كه به مفهوم «قدرت» می‌دهد، به نام قدرت‌گرایی یا قدرت‌طلبی معروف شده است. 🪜اصول اخلاقی نیچه ۱. تنفر از اخلاق مسیحی‌ ‌نیچه‌ اخلاق مسیحی را «اخلاق زوال» می‌نامید؛ و آن را اخلاقی می‌دانست كه ثمره‌ای جز انحطاط انسانیت و تمدن انسانی ندارد؛ زیرا مسیحیت اهانت و تحقیر به غرایز اصلی حیات را تعلیم می‌دهد. اخلاق‌ مسیحی پدید آورنده انسان‌های انحطاط یافته‌ای است كه نسبت به زندگی و حیات انسانی تنفر دارند و آن را انكار می‌كنند. اخلاق مسیحی همه همت و هنر آن این است كه از رشد و پیشرفت مردان برجسته منع كند و ظهور ابرمرد را ناممكن جلوه‌‌گر سازد. مسیحیت به همه آنچه كه طبیعی، فطری و غریزی‌ است دست رد می‌زند. اساس مسیحیت بر پایه دشمنی با طبیعت و فطرت است. ۲. نابرابری طبیعی انسان‌ها نیچه بر این عقیده بود كه مردم از هیچ جهتی با یكدیگر مساوی نیستند و فریاد برابری و مساوات را معلول ضعف و ناتوانی طرفداران این ایده می‌دانست و به همین دلیل بودكه با نظام دموكراسی كه اشراف و قدرتمندان را هم سطح مردمان عادی می‌سازد،‌ به شدت، مخالفت می‌كرد. وی نظریه خود را مستند به مشی طبیعت كرده و می‌گفت: «طبیعت از برابری نفرت دارد.» ۳. اخلاق سروران و اخلاق بندگان ‌وی انسان‌ها را به دو دسته اكثریت و اقلیت تقسیم می‌كرد و بر این باور بود كه اكثریت باید فقط وسیله‌ای باشند برای عز و علو اقلیت، و نباید آنها‌ ‌را به عنوان كسانی كه دعوی مستقلی بر سعادت یا رفاه دارند در نظر گرفت. ‌نیچه‌ معمولاً از مردم عادی به عنوان مشتی بی‌سر و پا نام می‌برد و مانعی نمی‌بیند كه برای پدید آمدن یك مرد بزرگ این مردم رنج بكشند. ‌نیچه‌ تأكید می‌كند كه عوام الناس و مردم عادی صرفاً وسیله‌ای برای عزت و برتری اشراف هستند. ۴. معیار اخلاق ‌نیچه بر این باور است كه برای تشخیص فضایل و رذایل اخلاقی باید دید كه چه كاری موجب تقویت حس قدرت‌طلبی ما می‌شود و چه كاری موجب تضعیف این حس می‌شود: كارهای نوع اول، فضیلت و كارهای نوع دوم، رذیلت به حساب می‌آیند. خود وی در تعریف «خوب» و «بد» اخلاقی می‌گوید: «نیك چیست؟ آنچه حس قدرت را تشدید می‌كند، اراده به قدرت و خود قدرت را در انسان. بد چیست؟ آنچه از ناتوانی می‌زاید. نیك بختی چیست؟ احساس این كه قدرت افزایش می‌یابد؛ احساس چیره شدن بر مانعی. خلاصه اینکه ناتوانان و ناتندرستان باید نابود شوند. این است نخستین اصل بشر دوستیِ ما.» 📘، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ٢١١-٢١٦ https://eitaa.com/vaezi_vazna
در مصائب فرهنگ https://eitaa.com/vaezi_vazna
📌 تاثیر اسطوره‌ای به نام بر جهان علم ✍🏻 ابراهیم فیاض 🔹انسان‌ها همانطور که زندگی می‌کنند، همانطور نیز می‌میرند و همانطور هم محشور می‌شوند. اینکه انسان چگونه زندگی کند اهمیت دارد؛ اگر زندگیِ شهادت‌گونه داشته باشد، مرگ او نیز با شهادت همراه می‌شود. سیدحسن نصرالله یک شخصیت تاریخی است یعنی یک تاریخ ۴۰ ساله را رقم زده است؛ آن هم تقریباً تاریخی جهانی. بخاطر همین هم اسرائیل اسم عملیات ترور شهید سیدحسن نصرالله را نیز «نظم نوین» گذاشته بود. 🔸با شهادت سیدحسن نصرالله، او از حالت تاریخی خارج می‌شود و تبدیل به خواهد شد. شخصیت تاریخی وقتی با شهادت تبدیل به اسطوره می‌شود، به شدت احساس ایجاد می‌کند. در تاریخ لبنان که یک کشور کوچک است، شخصیتی را نداشته‌اند که اینطور از آن دفاع کند و در نهایت نیز شهید شود. نه تنها خود او شهید شد که پسر او نیز قبل از او در دفاع از لبنان شهید شد. وقتی او شهید شد بسیاری از مردم لبنان شوکه شدند و الان سیدحسن نصرالله تبدیل به شخصیت اسطوره‌ای لبنان می‌شود. 🔹اسطوره، معنایی حماسی ایجاد می‌کند همانطور که شهادت حاج قاسم در خاورمیانه و در ایران اینقدر معنا و معنویت ایجاد کرد؛ ما می‌توانیم خاورمیانه را به خاورمیانه قبل از سیدحسن نصرالله و بعد از سیدحسن تقسیم کنیم. من در دانشگاه‌های خاورمیانه چرخیده‌ام و این را دیده‌ام! قبل از این قصه‌ها حالت غربگرایی شدید داشتند ولی با این شهادت‌ها و حماسه فلسطین و حماسه لبنان، جوانان حماسی می‌شوند و از حالت رخوت و سستی که در تمدن‌گرایی غربی برای آنها وجود داشت، خارج می‌شوند. 🔸شهید سیدحسن نصرالله اسطوره می‌شود و اسطوره معانی ایجاد می‌کند و معانی کنش‌ها را می‌سازد. یعنی یکسری معارفی به‌وجود می‌آید که ساختار کنش‌های بعدی نیز بر مبنای آن ایجاد می‌شود. آن معانی تبدیل به یکسری معرفت‌شناسی‌هایی می‌شود که ساختارها را بازسازی خواهد کرد. خون سیدحسن نصرالله جدیدی ایجاد خواهد کرد که در قالب علوم انسانی اسلامی تبیین خواهد شد چرا که مرجعیت علوم انسانی غربی هم از بین خواهد رفت. https://eitaa.com/vaezi_vazna