eitaa logo
๛ وارستگی ๛
1.2هزار دنبال‌کننده
177 عکس
46 ویدیو
16 فایل
❖ وارستگی ๛ گلاسنهایت ๛ رهایی ๛ انقطاع ❖ #عرفان #تفکر #فلسفه #هنر #انقلاب_اسلامی ❖ ادمین: @alirooholamin (نقل مطالب، با ذکر لینک کانال بلامانع است)
مشاهده در ایتا
دانلود
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 💠 #فراسوی_ایمان_و_کفر ▪️ (قسمت ۳) 🔸 ما باید درمورد امکان‌های تفکر و تفکر دینی بپرسیم و سعی کنی
‌ ‌ 💠 ▪️ (قسمت ۴) 🔸 دلیل دیگر روی آوردن ما به هایدگر این است که او در پیاده کردن یک جایگزین برای تفکر دکارتی و نظام کلی تفکر کنونی، به مسائل کلی فلسفه که بر روی اندیشه دینی تأثیر می‌گذارد پرداخته است، آن‌هم به میزان و روشی که با دیگر همتایان خود در قرن بیستم قابل‌مقایسه نیست 🔹 به‌طور مثال در قیاس با ویتگنشتاین باید گفت که او تقریباً به‌اندازه‌ی هایدگر متفکری تأثیرگذار بوده‌است اما برای ما غالباً یادداشت‌های ناقص و ویرایش نشده‌ای به‌جا گذاشته است 🔸 درحالی‌که هایدگر مجموعه زیادی از کتاب‌ها، سخنرانی‌ها و مقالات را که به‌دقت بررسی کرده‌است در اختیار ما قرار داده است. آثاری که به ما نکات و سرنخ‌های بسیار زیادی می‌دهد که تفکر ما در مورد موضوعاتی نظیر زبان، حقیقت، خدایان، هنر، علم و ماهیت انسان چه جهتی می‌تواند داشته باشد. 🔹 دغدغه ما در تلاش برای گشودن بعد دینی گریزان در تفکر هایدگر به‌منظور ایجاد امکانی برای تفکر دینی، شامل جستجوی «فلسفه دین» هایدگر نمی‌شود. چنین جستجویی مستلزم سوءتفاهم رادیکال نسبت‌به هایدگر است، زیرا تفکر هایدگر را به‌عنوان اندیشه، به‌عنوان مجموعه‌ای از آموزه‌ها، در نظر می‌گیرد که می‌توانیم با عنوان «هایدگری» به آن اشاره کنیم و سپس تجزیه، نقد یا استفاده کنیم. 🔸 اما هایدگر «فلسفه» نداشت، چه رسد به «فلسفه دین» است. تفسیر او به‌عنوان یک فیلسوف یا فیلسوف دین به این معناست که او را بر حسب سنت متافیزیکی که از آن بیرون آمده و دور می‌شود تفسیر کنیم. این تفسیری است که او را به‌عنوان یک متفکر و نیز خصوصیت رادیکال و اصیل تفکر او را که در وهله اول به‌دنبال آن بودیم، نادیده می‌گیرد. 🔹 چیزی که برای تفسیر هایدگر ضروری است این است که تفکر او به‌مثابه یک راه دیده شود، راه یا مسیری که تفکر او در حین آشکار شدن، آن را هم می‌سازد و هم دنبال می‌کند. ادامه دارد... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ ▪️ کسانی که بار امانت دین و ادای رسالت‌های الهی را می‌خواهند به دوش بکشند، از جهتی باید مأنوس و آشنا با آثار دینی و میراث گذشتگان باشند و از جهتی آگاه و بصیر نسبت به جهان خود و انسانی که می‌خواهند با او سخن بگویند... ▪️ از همین روست که شناخت دنیای امروز و جهان متجدد امری تشریفاتی و زائد بر وظایف طلبگی نیست، بلکه هر تلاشی برای احیای دین، بدون این شناخت ناتمام و ابتر خواهند ماند... ▪️ جلسات متن‌خوانی و گفت‌و‌گوهای ما، تلاشی است برای درک جهانی که در آن زندگی می‌کنیم به این امید که بتوانیم نسبت به تاریخ خود، آگاه شویم که فرمود: العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس 🌐 کانال انجمن مطالعات «غرب‌شناسی» قم: 🔘 @west_studies ‌ ‌ ‌ ‌
هدایت شده از ๛ وارستگی ๛
هدایت شده از ๛ وارستگی ๛
هدایت شده از ๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 👆🏻 کتاب دفاع از فلسفه (ادای احترام به علامه طباطبایی و شهید مطهری) توسط دکتر رضا داوری اردکانی در سال ۱۳۶۶ منتشر شد که متاسفانه در آن زمان مطالب این کتاب نادیده گرفته شد و دیگر تجدید چاپ نشد... 🔸 اما الان شاید ما کم و بیش به اهمیت نگاه دکتر داوری به این دو استاد بزرگ فلسفه اسلامی، پی برده باشیم‌. ‌ ‌ ▪️چنانچه در تصویر فهرست مشاهده می‌کنید، بخش اول کتاب به «علامه طباطبایی» اختصاص دارد و نویسنده در آن مسایلی در ادراکات اعتباری و انسان و وحی را بررسی می‌نماید. بخش دوم به «استاد شهید مطهری» اختصاص دارد که نویسنده در آن، ضمن تشریح «مقام مطهری در تفکر معاصر ایران» مباحث «مطهری و علم کلام جدید» و «مطهری و وحی» را مورد تبیین و بررسی قرار می‌دهد. 🔻جهت دریافت پی‌دی‌اف کتاب دفاع از فلسفه به لینک زیر مراجعه نمائید: 🔖 esam.ir/item/27872256 ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌
‌ ‌ 💠 ▪️ (قسمت ۵) 🔸 یک تبیین کوتاه و غیر جسورانه از اندیشه‌ی هایدگر درمورد یک موضوع، خطر مفروض گرفتن بیش‌ازحد پیش‌فرض‌های پنهانی‌مان در تفکر، انتظاراتمان از هایدگر، و موضوعاتی که هایدگر با آن‌ها سروکار دارد را با خود به‌همراه دارد. 🔹 اگر وقت نگذاریم تا ببینیم هایدگر چگونه در درون، از طریق، و خارج از چارچوب‌ها و مسائل سنتی کار می‌کند، احتمالاً برخی موضوعات را واضح و بدیهی خواهیم پنداشت. بنابراین، به‌طور خلاصه، اگر بخواهیم ظرفیت‌های تفکر دینی را از تفکر هایدگر بیرون بیاوریم، ابتدا باید هایدگر را درک کنیم و تنها با صرف زمان برای بررسی دقیق و طرح تفکر هایدگر می‌توانیم به تفکر به درک تفکر او برسیم. 🔸 نکته مهم دیگری که ذکر آن لازم است این است که قرابت‌های زبانی هایدگر تا حد زیادی از تفکر او و هرگونه تلاش برای توضیح آن تفکر، جدا نیست. 🔹 زبان او بخشی از پدیدارشناسی اوست، بخشی از تلاش او برای نشان‌دادن پیوستگی‌های مهم میان تفکر و زبان و آشکار کردن ظرفیت‌های پنهان زبان. پرهیز و اجتناب از این قرابت‌های زبانی، اجتناب از آن چیزی است که او با زبان خود به ما نشان می‌دهد. 🔸 بنابراین نگرانی بیش‌ازحد در مورد استفاده از اصطلاحات هایدگر خطر سوءتفاهم نسبت‌به هایدگر و کارکرد زبان او را به‌همراه دارد. 🔹 هدف زبان هایدگر این است که با بیرون انداختن ما از شیارهایی که تفکر ما در امتداد آن حرکت می‌کند، تفکر ما را تغییر دهد. بنابراین غرض از زبان هایدگر این است که این زبان تا حدی غریب و غیرعادی باشد، تا بتواند راه‌های جدیدی را برای پرداختن به مسائل و ترغیب خواننده به تفکر در باب آن‌چه در تفکر خود و در سنت می‌گذرد نشان دهد. 🔸 فریاد زدن بیش‌ازحد برای توضیح، توجیه و تفسیر تفکر هایدگر براساس مقولات سنتی -چنان‌که برخی فکر می‌کنند مجبور به آن هستیم- خواست دوری از تلاش و زحمت برای درک شکل جدیدی از تفکر است که حقیقتاً عجیب و غیرعادی است و می‌بایست چنان‌که هست تجربه شود. ادامه دارد... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 ما امروزه یک کار ساده‌ای را هم که در این کشور می‌خواهیم انجام دهیم مأیوس می‌شویم... 🔹 چه راهی را حضرت امام می‌روند که یقین دارند می‌شود آن را طی کرد و تا آخر آن راه را هم می‌روند و در آخر می‌فرمایند: با قلبی مطمئن از میان شما مرخص می‌شوم؟... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 برداشتی از جلسه عجز و ناارادگی در سلوک ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 تفاوت شهید مطهری با بسياری از متفکرین امروزی در میزان سواد و مطالعه یا قدرت بیان و گفتار نیست. 🔹 در این است که مطهری ایدئولوژی زده و مقیم جهان اراده فردی و دغدغه‌مند تصرف در اذهان مخاطبانش نبود. 🔸 او اهل دعوت بود نه تصرف. فقط آن‌ها که در مرحله تسلیم در برابر امر قدسی هستند، از انگیز‌ه‌های سوبژکتیو "تاثیرگذار بودن" خالی می‌شوند. 🔹 بسیاری از روشنفکران و متفکران که دغدغه تاثیرگذاری دارند، به جای دعوت وارد وادی تصرف می‌شوند و گرفتار مهلکه‌ی سوبژکتیویته اند و در سودای تبلیغ و تغییر دیگران هستند. 🔸 مطهری تسلیم بود و این او را ماندگار کرد. ماندگاری در پیوستن به حق است. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 وحید یامین‌پور ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 من دست و پا زدن برای تغییر را مجاهده نمیدانم، این شاید فرسایش درون خود باشد. 🔹 راه دین راه گشوده ای است، مجاهده درونی دقیقا چیست؟... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 برداشتی از جلسه عجز و ناارادگی در سلوک ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ ⁉️ پرسش و پاسخ با استاد طاهرزاده ▪️ سوال شماره ۳۷۴۶۸ ▪️ لینک سوال در سایت: lobolmizan.ir/quest/37468 🔸 سوال: سلام خدمت استاد طاهرزاده ۱. نظر حضرتعالی در رابطه با جایگاه تاریخی جناب هایدگر و حضور و ظهور تفکر ایشان در جهان غرب چیست؟ ۲. آیا هنوز هم عظمت سابق را برای تفکر ایشان قائل هستید؟ 🔻 پاسخ استاد: باسمه تعالی سلام علیکم آری! بنده اتفاقاً در نسبت با نگاهی که هایدگر به انسان در رابطه با حضور تاریخی‌اش دارد، بسیار در حیرت هستم... و همان‌طور که مکرر خدمت طلاب عزیز عرض شده، پس از حضور کافی در «حکمت متعالیه» جناب صدرالمتألهین، نمی‌توانند جناب آقای دکتر رضا داوری و جناب آقای مارتین هایدگر را برای حضور در این تاریخ و در نسبت با این بشر، نادیده بگیرند. خوب است به متنی که تحت عنوان  در کانال وارستگی نوشته شده توجه بفرمایید: eitaa.com/varastegi_ir/1021 موفق باشید... 🌐 کانال لب المیزان
راهی دیگر، عالَمی دیگر.mp3
31.06M
🎧 راهی دیگر، عالَمی دیگر... 🎙 گفتگو با حجت‌الاسلام نجات بخش ⏱ زمان: ۶۳ دقیقه 🗓 ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 💠 #فراسوی_ایمان_و_کفر ▪️ (قسمت ۵) 🔸 یک تبیین کوتاه و غیر جسورانه از اندیشه‌ی هایدگر درمورد یک
‌ ‌ 💠 ▪️ (قسمت ۶) 🔸 اگر بخواهیم به شیوه و راه تفکر هایدگر بپردازیم، بر ما واجب است که کل تفکر او را در نظر بگیریم و فراتر از آن، تفکر او را به‌عنوان یک کل، به‌عنوان وحدتی وفادار به تفکر خود و آن‌چه درباره آن می‌بایست تفکر کرد ببینیم. 🔹 بحث‌ها درباره هایدگر متقدم و متأخر و چرخش مشهور میان این دو، یا درباره‌ی هایدگر یک و دو و حتی سه، مبتنی بر خوانشی آموزه‌ای از هایدگر است که جو جریان درونی این تفکر و خود انتقادی درونی آن را در خود جذب و دگرگون می‌کند و آن‌چه را که پیش‌تر بدان سو رفته است مختل می‌کند. 🔸 شخص در چنین کاری به آن‌چه هایدگر بیان کرده توجه می‌کند و نه آن‌چه سخن گفتن هایدگر به سوی آن و درباره‌ی آن است، یعنی به چیزی که او تلاش می‌کند تا آن را نشان دهد و در تفکر خود آشکار کند. 🔹 بدین ترتیب، شخص گرفتار صورت‌بندی هایی می‌شود که منجر به سوءتفاهم ها و انتقادهایی می‌گردد که راه خود و موضوع مورد بحث را گم می‌کنند. 🔸 شخص شروع به خوانش هایدگر اولیه می‌کند (به‌طور ویژه در کتاب هستی و زمان) به‌عنوان یک رساله سنتی فلسفی درباره انسان همچنین شخص شروع به خوانش هایدگر متأخر به‌عنوان تفکر راز ورزانه و عرفانی و رمزی می‌کند و بنابراین بسته به این‌که شخص از تفکر منطقی روشن، لذت می‌برد یا از سخنان خود گویانه‌ی عمیق و تیره، تفکر متأخر هایدگر را مورد تحقیر یا ستایش قرار می‌دهد. شخص حتی شروع به جستجوی رویدادهایی در زندگی هایدگر می‌کند تا بتواند تغییر آشکارا محسوس میان دوره‌های متقدم و متأخر فکری او را «توضیح» بدهد. 🔹 بااین‌حال اگر همان‌طورکه هایدگر امیدوار بود و مدام بر آن تأکید می‌کرد، تفکر او به‌عنوان یک کل در نظر گرفته شود و توجه و تمرکز به تفکر او و آن‌چه تفکر او درباره آنست معطوف بشود، هیچ‌یک از این‌ها معنایی نخواهد داشت است. ادامه دارد... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 شاعری مانند حافظ یا مولانا را در زبان‌های دیگر نداریم چون نسبتی که به این شکل می‌تواند جهان را شاعرانه ببیند، زبان فارسی است. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ 🎙 حجت الاسلام نجات بخش ‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 💠 #فراسوی_ایمان_و_کفر ▪️ (قسمت ۶) 🔸 اگر بخواهیم به شیوه و راه تفکر هایدگر بپردازیم، بر ما واجب
‌ ‌ 💠 ▪️ (قسمت ۷) 🔸 اگر بخواهیم اهمیت هایدگر برای تفکر دینی را درک کنیم و هرگونه بعد دینی را که در تفکر او وجود دارد بررسی کنیم، ابتدا می‌بایست آن‌چه را که به تفکر او جان می‌بخشد در نظر آوریم. 🔹 باید دریابیم که برای هایدگر چه چیزی اهمیت دارد، یعنی در نگاه او موضوع تفکر چیست. هایدگر این‌موضوع را در همان صفحه اول کتاب دوران‌ساز خود، هستی و زمان، به ما می‌گوید. آن‌چه برای او اهمیت دارد و به تفکر او مربوط می‌شود، همانی است که او بعدها آن را فراموشی وجود می‌نامد یعنی پرسش از معنای وجود، از این‌که بودن چه معنایی دارد، فراموش‌شده است. 🔸 ما دیگر درباره وجود نمی‌پرسیم یا نمی‌فهمیم که پرسیدن چنین سؤالی چه می‌تواند باشد، اگرچه این پرسش به تفکر افلاطون و ارسطو جان بخشید و درنتیجه نیروی جنبش کل تفکر غربی را فراهم کرد. هایدگر در این ناچیزانگاری و فراموشی چنین پرسش مهمی، تاریکی جهان ما، فقر خزنده و نهیلیسمی را می‌یابد که به درون تفکر ما نفوذ کرده‌است و ازاین‌رو ادعا می‌کند تفکرش همانی است که او می‌بایست به آن بیندیشد. 🔹 هایدگر در این درک نگران‌کننده خود، دو روح خویشاوند را در متأخرترین تاریخ غرب می‌یابد: فردریش نیچه و فردریش هولدرلین. ادامه دارد... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ‌ 🔸 اظهار عجز در برابر خدا چیست واقعا؟ آیا به این در و آن در زدن است؟ یا در انتظار راهی بودن که خداوند برای ما باز کند؟... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 برداشتی از جلسه عجز و ناارادگی در سلوک ‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 💠 #فراسوی_ایمان_و_کفر ▪️ (قسمت ۷) 🔸 اگر بخواهیم اهمیت هایدگر برای تفکر دینی را درک کنیم و هرگو
‌ ‌ 💠 ▪️ (قسمت ۸) 🔸 تعبیر «خدا مرده‌استِ» نیچه به چه معناست و بر چه دلالت دارد؟ هایدگر اظهار می‌کند در درجه اول این اعلام مرگ خدای مسیحی است، خدای اخلاقی، «پدر» در آسمان که براساس میزان فضیلت‌مند ما به ما پاداش می‌دهد یا ما را مجازات می‌کند. یعنی خدایی که شخص با او تجارت کند. 🔹 اما فراتر از این واضح است که کلمه‌ی خدا برای نیچه بیانگر کل قلمرو فراحسی ایده‌ها و ایده‌آل‌ها، اهداف و هنجارهایی است که از زمان تفسیر یونان متأخر و مسیحیت از افلاطون (یعنی افلاطونیسم) ذات انسان را تعیین کرده‌اند. 🔸 از این‌رو «خدا مرده‌است» نشان می‌دهد تمام این قلمرو دیگر به زندگی انسان‌ها روح نمی‌بخشد و از آن حمایت نمی‌کند. بنیاد هرچیز واقعی، واقعیت جاری هرچیز واقعی، غیرواقعی شده‌است. 🔹 البته می‌توانیم با اشاره به این‌که این فقط خدای «اخلاقی و هنجاری» است که مرده است و نه «خود خدای فی‌نفسه»، تمام تبیین این کلام نیچه را باطل کنیم بااین‌حال، فراتر از این واقعیت که چنین طفره‌ای، قلمرو فوق محسوس (فی‌نفسه)‌ای را احیا می‌کند که در این‌جا نیچه آن را به چالش کشیده است، همچنین این طفره تجربه بنیادین رویداد تاریخی غرب _سرشت دوهزارساله تاریخ متافیزیک_ را نادیده می‌گیرد که هایدگر آن را در کلام «خدا مرده‌است» نیچه می‌یابد. 🔸 این سرنوشت چنین است: نیهیلیسم. نهیلیسم جنبش و فرآیندی تاریخی است که از قبل در قرون گذشته حاکم بوده‌است و قرن آینده را تعین می‌بخشد که از طریق آن قلمرو فوق محسوس -عالم بالا- ارزش و معنای خود را از دست داده است. 🔹 نیهیلیسم تاریخی است که در آن مرگ خدای مسیحی به‌آرامی اما به‌نحو مقاومت ناپذیری آشکار می‌شود، رویدادی طولانی‌مدت که در آن حقیقت در باب موجودات به‌مثابه یک کل به‌نحو اساسی تغییر می‌کند و به سمت پایان تعیین‌شده خود رانده می‌شود. ادامه دارد... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 اگر قدری با تفکر هایدگر انس داشته باشیم شاید به احوالی برسیم که در آن، مرگ حاضر باشد و در آن حال با مرگ هم انس پیدا کنیم و مرگ دیگر تصور مرگ نباشد، بلکه خود را افتاده در عدم یا محفوف به مرگ و عدم بیابیم. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 بُرشی از گعده مباحثه انجمن غرب‌شناسی قم؛ مورخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 محصَّل‌پنداشتنِ‌امور، آری دقیقاً همان‌جا عرصه‌حضورِخدا بر زندگیِ‌ما کمرنگ می‌شود... 🔹 خداوند خودرا در امورِمحصَّلِ‌محاسبه‌پذیر، نشان‌نمی‌دهد، بلکه درامورِغیبیِ‌لایحتسب خود را حاضر می‌کند، همان‌جا که روزنه‌ای برای حضورش، بازکردی... 🔸 مبادا امورمحصّل را سنت‌الهی بپنداری... آری این‌بلای تجدد است که سنن‌الهی را قاب‌بندی می‌کند... 🔹 سنت‌، همان‌عهد‌فطری است که باردیگر خود را در تاریخ‌، می‌یابد، نه آنگونه‌ که‌ ما می‌پنداریم‌... 🔸 اما امورمحصّل آنگونه‌ که‌ ما می‌خواهیم، ساخته و حاضر می‌شود... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 مرگ چیزی نیست که پس‌از گذشت مدتی از زمان، عارض وجود و زندگی شود. این نحوه تلقی از مرگ در حقیقت عین غفلت است 🔹 و البته بشر به این غفلت نیاز دارد و حتی مقتضای ذات و وجود اوست. البته تصور نباید کرد که هایدگر مبشر مرگ اندیشی است و توصیه گریز از این غفلت می‌کند و ما را به پیروی از خود می‌خواند. 🔸 آن‌چه او در این باب می‌گوید این است که تاریخ بشر بدون مرگ آگاهی که منفک از تفکر حقیقی نیست متحقق نمی‌شود. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 بُرشی از گعده مباحثه انجمن غرب‌شناسی قم مورخ ۱۶ اردیبهشت۱۴۰۳ ‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 💠 #فراسوی_ایمان_و_کفر ▪️ (قسمت ۸) 🔸 تعبیر «خدا مرده‌استِ» نیچه به چه معناست و بر چه دلالت دارد
‌ ‌ 💠 ▪️ (قسمت ۹) 🔸 آن‌چه در همه این‌ها قابل‌توجه است و در کلام «خدا مرده‌است» آمده این است که نهیلیسم با "بی‌ایمانی" تعیین نمی‌شود. کلام نیچه گزاره‌ای الحادی نیست و اعلام نمی‌کند که خدا وجود ندارد. 🔹 درواقع خدای مسیحی آن اندازه اندک از حد وضعیت بی‌خدایی فاصله دارد که نیچه او را مرده یافته است. مرده بودن خدا نشان می‌دهد که او به دست انسان کشته شده‌است، انسان خدا را کشته‌است! 🔸 چنین چیزی چگونه ممکن است؟ این امر امکان‌پذیر است، زیرا انسان به سوی سوبژکتیویته خیزش کرده‌است، که به‌موجب آن وجود به‌عنوان یک حضور ثابت و دائماً در دسترسِ تفکر ما وضع می‌شود و همه موجودات تبدیل به ابژه می‌شوند. آن‌هم به‌خاطر امنیت و تسلط انسان بر موجودات. 🔹 موجودات در حلولیتشان در سوبژکتیویته بلعیده می‌شوند. قلمرو آن‌ها اکنون چیزی نیست جز دیدگاهی خاص که در ارزش‌گذاری اراده‌ی معطوف به قدرت وضع شده‌است، که از طریق آن حتی خدا نیز به‌مثابه برترین خیر و بالاترین ارزش وضع می‌شود، و بدین‌گونه در دسترس انسان قرار می‌گیرد که می‌بایست بر حسب مورد حذف شود یا مورد استناد قرار بگیرد. 🔸 انسان به سوی وضوح درخشان متافیزیک مدرن به پا خواسته است، که در آن همه‌چیز بی‌قیدوشرط تضمین شده‌است. به‌این‌ترتیب، انسان انتقام خود را از زمین می‌گیرد، انتقامی که مشخصه افلاطونیسم و مسیحیت در برپایی جهان فوق محسوس و «واقعی»، «بالاتر» از جهان محسوس است. ادامه دارد... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 آیا ما توجه به این داریم که همان جملات آیت الله ناصری را بیان می‌کنیم ولی شنونده، آن نسبتی که با آیت الله ناصری برقرار می‌کند را با ما برقرار نمی‌کند؟... 🔹 اگر ما اینجا نتوانیم به یک بیانی برسیم که این بیان، نسبت آن فرد را با چشمه حکمت، درست بکند، مخاطب را گرفتار کرده‌ایم، چون این حرف دیگر سر جای خودش نیست... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 برداشتی از جلسه دوم عالَم طلبگی ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 💠 #فراسوی_ایمان_و_کفر ▪️ (قسمت ۹) 🔸 آن‌چه در همه این‌ها قابل‌توجه است و در کلام «خدا مرده‌است»
‌ ‌ 💠 ▪️ (قسمت ۱۰) 🔸 نیچه که بینشی ناظر به واپسین انسان و خطر او به ما می‌دهد، به‌طرزی عجیب تسلیم واپسین انسان و تفکر او می‌شود. 🔹 نیچه نیز به سطح متافیزیک (افلاطونیسم) و انتقام آن کشیده می‌شود. کل سیستم فکری او به مفهوم متافیزیکی اراده معطوف به قدرت بستگی دارد که به‌عنوان ذات هرچیزی واقعی، متافیزیک مدرن سوژه‌بودگی را کامل می‌کند. زیرا آن دوام و ثبات خود را به‌عنوان یک ارزش ضروری (اراده به اراده) تضمین می‌کند و موجودات را به‌طور پیوسته ثابت، در اختیار اراده قرار می‌دهد. 🔸 فلسفه او نقش‌آفرینی وجود (به‌عنوان حضور ثابت) را با "شدن" جایگزین می‌کند و این کار را با استفاده از مفهوم «بازگشت جاویدان همان» انجام می‌دهد. تفکر نیچه به تفکری واضع ارزش تبدیل می‌شود که با آغاز از «ارزش‌گذاری مجدد تمام ارزش‌ها» بار دیگر اهداف و ایده‌آل‌ها را برقرار می‌کند. 🔹 از این‌رو نیچه نیز که به لبه‌ی مغاک آورده شده‌است، پا پس می‌کشد و به اصل جدیدی از تفکر ارزش گذار، پناه می‌برد که تفکر بازنمایی آن را به‌غایت خود می‌رساند. نیچه افلاطون گرایی را واژگون می‌کند، اما با این کار در دام افلاطونیسم باقی می‌ماند. 🔸 به عبارت دیگر _و این همان جایی است که اهمیت نیچه برای هایدگر و برای ما نهفته است_ مهم است که بدانیم نیچه تنها یک متافیزیسین نیست بلکه او آخرین متافیزیسین است که با پیشینیان خود در به تمامیت رساندن امکان متافیزیکی بر پایه‌ی اصول نخستین متفاوت است و بیش‌از هرکس دیگری ذات کامل نیهیلیسم را در موقعیت اولیه و پایه‌ای خود واضح می‌سازد. 🔹 نیچه به‌عنوان آخرین متفکر ما، با در نظر گرفتن متافیزیک در نهایی‌ترین امکانش، بدین ترتیب کل تفکر غربی را گرد می‌آورد و تکمیل می‌کند. 🔸 همه مضامین اندیشه غربی، اگرچه به‌نحو دگرگون شده، اما به‌طور سرنوشت‌سازی در اندیشه‌ی نیچه جمع می‌شوند. او فرجام تاریخ وجود است. 🔹 با نیچه، به‌عنوان اتمام یک دوره و برانگیختن دوره‌ای دیگر، رسالت اندیشیدن در باب وجود به روی هایدگر گشوده می‌شود. ادامه دارد... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 انسان امروز در یک فهمی قرار دارد که با این فهم به سخنان افراد می‌نگرد. 🔹 این فهم، زاییده تاریخ و زمان خود آن فرد است که وقتی سخنی را می‌شوند آن سخن را در فهم خود جای‌گذاری می‌کند و از این جهت نسبتی با آن سخن ندارد، 🔸 از طرفی ما کسی نیستیم که در مقام یگانگی با حقیقت، سخن بگوییم پس ما باید در واقع قبل از سخن‌ گفتن، حجاب فهم را از این افراد برداریم و آن فهم‌شان که مانع درک سخن می‌شود را درست کنیم... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 برداشتی از جلسه دوم عالَم طلبگی ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌