eitaa logo
๛ وارستگی ๛
1.2هزار دنبال‌کننده
162 عکس
39 ویدیو
16 فایل
❖ وارستگی ๛ گلاسنهایت ๛ رهایی ๛ انقطاع ❖ #عرفان #تفکر #فلسفه #هنر #انقلاب_اسلامی ❖ ادمین: @alirooholamin (نقل مطالب، با ذکر لینک کانال بلامانع است)
مشاهده در ایتا
دانلود
فردید: من یک سوال دارم : بگوئید ببینم معنای Die Kehre چیست ؟ میبدی – چون میدانم شما آنرا به "" برگردانده اید من هم میگویم " گشت" . فردید – بله ، من با توجه به معنی این لفظ در نظر هیدگر آنرا به گشت ترجمه کرده ام . گشت از نحوی از " قرب به حق " به " قرب دیگر به حق". میبدی – یا به تعبیر دیگر شما : گشت از بیش از دوهزار سال حوالت تاریخی به حوالت تاریخی دیگری که فراروی ما قرار دارد ؟ فردید – احسنت ، کاملا درست است . همین " گشت فکری هیدگر" است که کسانی چون همکار در تفسیر آنرا به عنوان بزرگترین حادثه در تاریخ تفکر غرب تلقی کرده اند و تفسیر معنی این گشت از جانب این حقیر با توجه به همسخنی با هیدگر این است : گشت از به که از اصطلاحات اسلام است . حالا ببینیم قرب نوافل و قرب فرائض کدام است ؟ گفته اند انسان " وقتی" روی به خلق دارد و پشت به حق و وقتی روی به حق دارد و پشت به خلق.. میبدی – ومنظور شما این است که روی به حق داشتن و پشت به خلق همان قرب فرائض است . فردید – احسنت ...و اما روی به خلق داشتن و پشت به حق داشتن هم قرب نوافل. البته قرب نوافل و فرائض به تعبیرات دیگری هم بیان شده مانند : مشاهده " " و " " . میبدی – همین جا یک نتیجه گیری میکنیم که فلسفه یونان و بدنبال آن تاریخ فلسفه چیزی جز قرب نوافل نیست . یعنی حق همواره غائب و خلق ظاهر بوده است . فردید – بله از تا . از هگل تا . از مارکس تا ....وقتی ما در قرب نوافل هستیم معنایش این است که خلق را در حق می بینیم . پس حق آینه میشود و "صورت" منعکس در آینه ، " خلق" است . در قرب فرائض "خلق" آینه میشود و صورت حق در این آینه مشهود و معلوم میگردد . یعنی خلق غائب میشود ، پنهان میشود و حق ظاهر و آشکار میگردد.... میبدی – پس به تعبیر شما در قرب نوافل حق حکم آلت و وسیله را دارد و در قرب فرائض برعکس خلق است که حکم آلت و وسیله را پیدا میکند . فردید - ....پس ملاحظه میفرمائید که این "" که پس از هگل مورد بحث قرار گرفت و سپس از جانب مارکس و مارکسیستها و همینطور از طرف در فلسفه ، از طرف در و از طرف در مذهب نو تحصلی() و از جانب . و ، و در و از سوی دست چپی های نوخاسته مطرح گردید همه و همه به قرب نوافل تعلق دارد..... آنهم با غفلت تام و تمام از قرب فرائض . آزادی بدان معنی که امروزجهان ما کم و بیش از آن دفاع میکند چیزی جز اصرار در قرب نوافل نیست و قرب نوافل یعنی پشت کردن به حق ، دفاع از مطلق . بنده در گفتگوی قبلی از نقل قولی کردم . عرض کردم بایزید گفته است من سی سال خود را در حق میدیدم . اینک حق را در خودم می بینم . معنی این جمله این است که من سی سال در قرب نوافل بودم و اینه بود ، یعنی غائب بود . یعنی نهان بود . یعنی حضور نداشت و من که از خلق بودم ، خودم را در این آینه مشاهده میکردم : یعنی در حق میدیدم . فکر خود و رای خود در مذهب رندان نیست کفر است در این مذهب خودبینی و خودرائی اکنون پس از سی سال " گشت " عظیمی برای من دست داده است که خود را درحق می بینم . من آینه شدم . پنهان شدم و حق بدون واسطه برای من ظهور کرد. در سیر تفکر غرب اینک قرب نوافل به حد نهائی خود رسیده است . اگزیستانسیالیسم ژان پل سارتر نمونه بارز آن است با فقدان و ذکر و فکر . بنده با ساحت دوم یعنی ساحت خودآگاهی فلسفی است که از قرب فرائض دفاع میکنم ، آنهم بنام ساحت سوم یعنی .