eitaa logo
๛ وارستگی ๛
1.2هزار دنبال‌کننده
168 عکس
43 ویدیو
16 فایل
❖ وارستگی ๛ گلاسنهایت ๛ رهایی ๛ انقطاع ❖ #عرفان #تفکر #فلسفه #هنر #انقلاب_اسلامی ❖ ادمین: @alirooholamin (نقل مطالب، با ذکر لینک کانال بلامانع است)
مشاهده در ایتا
دانلود
فردید: من یک سوال دارم : بگوئید ببینم معنای Die Kehre چیست ؟ میبدی – چون میدانم شما آنرا به "" برگردانده اید من هم میگویم " گشت" . فردید – بله ، من با توجه به معنی این لفظ در نظر هیدگر آنرا به گشت ترجمه کرده ام . گشت از نحوی از " قرب به حق " به " قرب دیگر به حق". میبدی – یا به تعبیر دیگر شما : گشت از بیش از دوهزار سال حوالت تاریخی به حوالت تاریخی دیگری که فراروی ما قرار دارد ؟ فردید – احسنت ، کاملا درست است . همین " گشت فکری هیدگر" است که کسانی چون همکار در تفسیر آنرا به عنوان بزرگترین حادثه در تاریخ تفکر غرب تلقی کرده اند و تفسیر معنی این گشت از جانب این حقیر با توجه به همسخنی با هیدگر این است : گشت از به که از اصطلاحات اسلام است . حالا ببینیم قرب نوافل و قرب فرائض کدام است ؟ گفته اند انسان " وقتی" روی به خلق دارد و پشت به حق و وقتی روی به حق دارد و پشت به خلق.. میبدی – ومنظور شما این است که روی به حق داشتن و پشت به خلق همان قرب فرائض است . فردید – احسنت ...و اما روی به خلق داشتن و پشت به حق داشتن هم قرب نوافل. البته قرب نوافل و فرائض به تعبیرات دیگری هم بیان شده مانند : مشاهده " " و " " . میبدی – همین جا یک نتیجه گیری میکنیم که فلسفه یونان و بدنبال آن تاریخ فلسفه چیزی جز قرب نوافل نیست . یعنی حق همواره غائب و خلق ظاهر بوده است . فردید – بله از تا . از هگل تا . از مارکس تا ....وقتی ما در قرب نوافل هستیم معنایش این است که خلق را در حق می بینیم . پس حق آینه میشود و "صورت" منعکس در آینه ، " خلق" است . در قرب فرائض "خلق" آینه میشود و صورت حق در این آینه مشهود و معلوم میگردد . یعنی خلق غائب میشود ، پنهان میشود و حق ظاهر و آشکار میگردد.... میبدی – پس به تعبیر شما در قرب نوافل حق حکم آلت و وسیله را دارد و در قرب فرائض برعکس خلق است که حکم آلت و وسیله را پیدا میکند . فردید - ....پس ملاحظه میفرمائید که این "" که پس از هگل مورد بحث قرار گرفت و سپس از جانب مارکس و مارکسیستها و همینطور از طرف در فلسفه ، از طرف در و از طرف در مذهب نو تحصلی() و از جانب . و ، و در و از سوی دست چپی های نوخاسته مطرح گردید همه و همه به قرب نوافل تعلق دارد..... آنهم با غفلت تام و تمام از قرب فرائض . آزادی بدان معنی که امروزجهان ما کم و بیش از آن دفاع میکند چیزی جز اصرار در قرب نوافل نیست و قرب نوافل یعنی پشت کردن به حق ، دفاع از مطلق . بنده در گفتگوی قبلی از نقل قولی کردم . عرض کردم بایزید گفته است من سی سال خود را در حق میدیدم . اینک حق را در خودم می بینم . معنی این جمله این است که من سی سال در قرب نوافل بودم و اینه بود ، یعنی غائب بود . یعنی نهان بود . یعنی حضور نداشت و من که از خلق بودم ، خودم را در این آینه مشاهده میکردم : یعنی در حق میدیدم . فکر خود و رای خود در مذهب رندان نیست کفر است در این مذهب خودبینی و خودرائی اکنون پس از سی سال " گشت " عظیمی برای من دست داده است که خود را درحق می بینم . من آینه شدم . پنهان شدم و حق بدون واسطه برای من ظهور کرد. در سیر تفکر غرب اینک قرب نوافل به حد نهائی خود رسیده است . اگزیستانسیالیسم ژان پل سارتر نمونه بارز آن است با فقدان و ذکر و فکر . بنده با ساحت دوم یعنی ساحت خودآگاهی فلسفی است که از قرب فرائض دفاع میکنم ، آنهم بنام ساحت سوم یعنی .
فردید: در دوره جدید، خود را در نفس انسان نهان كرده است. اگر تعاريف جديد غرب را نگاه كنيد مي‌بينيد كه بازگشت به انسان است. حقيقت الحقايق انسان است حتي اگر اثبات خدا كند! ظهورش عبارت از اين كثرت است. آنچه امروز براي انسان ظاهر است اصلا " " است، آنچه امروز" " و واقع‌بيني مي‌گويند. بي‌جهت نيست كه ما امروز دم از واقعيت و واقع‌بيني مي‌زنيم. " " لفظي شده است كه وقتي مي‌گوييم،‌ همان "واقعيت" مراد است! مسابقه در و است كه به ترجمه مي‌كنيم. رئاليته به معني جديد لفظ غير از دوره قرون وسطي است. هي مي‌گوئيم واقع. خدا هم واقع و واقعيت شده است!‌ دقت كنيد!
: بمعنی سیر میان حق و است و هیچ عالمی از آن حیث که عالم به تحصلی جدید است به و باطل کاری ندارد بلکه با متابعت از روش و قواعد به بیان درست و یقینی در باب پدیدارهای طبیعت و میپردازد و همواره این پدیدارها را بعنوان کمیت اعتبار میکند. ๛ وارَســتـِگـی ๛ @varastgi