در سوگ سیاوش نشسته ام
راه می روم تند تند.اشک در چشمم حلقه زده.زور می زنم اشکم از چشمخانه پایین نچکد.لبم را جمع می کنم تا آب دهان فرو دهم تا بغض را بشورد و پایین ببرد.
نوشته اگر خوب باشد،جان دار باشد،خواننده را می کشد و می برد وسط دنیای آدم های کتاب.رسیده بودم به فصل بیستم کتاب سووشون، به سوگ نشسته بودم.کمرم دو تا شده بود.فقط سعی می کردم خودم را جمع کنم تا از نگاه متعجب عابران،زنی نباشم با سیم هندزفری در گوش و چشمانی بارانی.
بار اول نبود که کتاب را می خواندم.می دانستم آخر داستان چه می شود ولی بازهم تسلیم قدرت تصاویر زنده کتاب می شوم. راز کلمات جادویی این کتاب چیست که همراه با زری از شروع داستان آدم دیگری می شوم؟چطور می شود آنقدر خوب گفت و خوب نوشت که لحظات زندگی و درگیری های زری را درک می کنم.انگار می شوم خودِ او. با هم تجربه می کنیم و با هم تغییر می کنیم.
در لحظه ای که زری فریاد می زنم من هم فریاد می زنم من هم می میرم و من هم زنده می شوم....
پ.ن: قطعه هنرمندان که می روم.بعد از گذر از قبور اموات،کنار قبر نادر زانو خم می کنم.از حالا به بعد سنگی بر گور این بانوی بزرگوار خواهم زد و فاتحه ای نثارش می کنم که الحق گل کاشت.
https://eitaa.com/vazhband
@vazhband
یک قاف بزرگ
جمعه ها دانش آموز کلاس پنجم می شوم.کسر ساده می کنم و جدول تناسب حل می کنم.گاهی هم شعر حفظ می کنم و دیکته می گویم!
هفته پیش لا به لای دیکته گفتن به امیر حسین ،امیر مهدی بین دست و پایمان بود و مثل نواری که گیر کرده،ذکر" حوصله ام سر رفت" را دم گرفته بود!
می دانستم شکل و صدای چند حرف را به آنها یاد داده اند.
برای اینکه بگذارد کارمان را بکنیم ،حواله اش دادم به اینکه او هم دیکته بنویسید.مثل برادرش.
یک ورق برداشت و همان دو سه شکلی را که بلد بود گوشهی کاغذ کشید و سیاه کرد.
حس ختام دیکته اش یک"ق"بزرگ بود وسط کاغذ.
ازش پرسیدم ق ،صدای اول چیست و جواب داد؛قورباغه.
برای اینکه مدت زمان مشغول بودنش را کش بدهم،گفتم؛ خوب حالا که یک ق بزرگ کشیدی بیا و همین حرف رو تبدیل به نقاشی کن!
تخمین زده بودم حداقل نیم ساعت زمان خریده ام تا باز دوباره ذکرش را از سر بگیرد!
دیکته امیر حسین تمام شد وامیر مهدی همچنان سرش پایین بود و مداد رنگی می تراشید.
خروجی اش شگفت زده ام کرد.فکر نمی کردم پیشنهادم اینقدر ثمربخش باشد.
برای منی که نقاش کشیدنم در حد چشم چشم دو ابرو مانده است،این نقاشی مثل یک تابلوی هنری ارزش داشت.
پ.ن:برای نقاشی حسابی تشویقش کردم . قول دادم از داستان تولد اثر هنری اش بنویسم تا قصه تولد آقا قورقوری در یک عصر جمعه پاییزی یادمان نرود !
https://eitaa.com/vazhband
ساعت ۵صبح ۱۴ آذرماه ۱۴۰۲
ایران(۱)
کمال تبریزی اسم بزرگی در حوزه فیلم و سریال است. او در فیلم سینمایی لیلی با من است،خط شکنی کرد.شجاعتی که در ساختار شکنی ژانر دفاع مقدس و تلفیق آن با ژانر طنز داشت، بی نظیر بود.
بعد از او کم نبودند هنرمندانی که این راه را ادامه دادند ولی خلاقیت و جرقه آغازین این رویه همچنان به نام تبریزی در یادها مانده است.
یا مثلا فیلم مارمولک که در زمان تولید گرفتار توقیف شد و متولیان امر سینما نتوانستند سوژه جالب آن را تاب بیاورند.
تبریزی صاحب سبک است .حرفش را فریاد نمی زند و می گذارد مخاطب غرق لذت خنده و یا درگیر تعلیق کشنده اثر شود و آرام آرام سرنگ محتوا را به رگ مخاطب تزریق می کند.به قدری که مخاطب در پایان کار از کشف مضمون اثر لذت می برد و ناخودآگاه هدفی که مدنظر خالق اثر است، می پذیرد.
سریال سرزمین مادری که این روزها روی آنتن صدا و سیماست،امضای تبریزی را دارد. فیلمی که چند سال قبل به دلایلی پخش آن متوقف شد و حالا بعد ازمدتها دوباره به چرخه پخش برگشته است.
یک سریال پر بازیگر که حضور هر کدام از این افراد،وزنهی سنگینی برای یک سریال تلویزیونی است و حالا همه آنها یکجا جمع شده اند و در سرزمین مادری ایفای نقش کرده اند.
بعد از این مقدمات می خواستم بگویم سرزمین مادری فقط داستان پسری نیست که به دنبال هویت و میراث خویش است .بلکه باید نشانه ها و کد هایی که تبریزی و نویسنده فیلمنامه در جای جای داستان کاشته اند،پیدا کرد و کنار هم چید تا راز فیلمنامه نمادین سرزمین مادری بر ملا شود.
دیالوگ شخصیت رهی در آخرین دقایق قسمت ۱۷ این قفل را گشود و رمز داستان را آشکار کرد.
(رهی در حیاط خانهی دکتر ایستاده است.زری خانم می گوید کجا می خواهی بروی ویلان و سیلان شوی.بگذار به دختر دکتر بگویم شاید جور کرد بروی فرانسه و اینجاست که دیالوگ شاهکار رهی گفته می شود:
من که انگلیسو ایتالیا و روسیه رو ندیدم!می دونم که رنگ فرانسه رو هم نمی توانم ببینم!جز این راهی ندارم که روی پای خودم بایستم.من باید زودتر بزرگ بشم!)
پایان بخش اول
https://eitaa.com/vazhband
ایران (۲)
مادر رهی در شهریور ۱۳۲۰ از دنیا رفته است.زمانی که انگلیس علناً مهره های دلخواهش را می گذارد و بر می دارد،قصد برکناری رضا شاه را دارد و می خواهد محمدرضا به جای او بنشیند.رهی نماد ایرانی است که به او تجاوز شده است و داستان یتیمی و بی کسی اش شروع می شود.
ایرانی که ازچند صد سال پیش درگیر نظام ارباب ،رعیتی بود(مادر رهی،رعیت و توده ایران و پدرش نماد اربابان سنتی و خانواده های متمول)، حالا نظم قدیمی اش فرو ریخته و وارد دوران نظم نوین جهانی شده است.
در سال های بین دهه بیست و سی جریان چپ در بین توده مردم و کارگرانی که از ظلم اربابان پر از خشم بودند،طرفداران زیادی داشت. کمونیست های ایران که آن روزها قبله آمالشان شوروی بود،زیر بال و پر رهی را گرفته بود.به جای رهی ،همه جا بخوانید ایران.
با روی کار آمدن مصدق و ملی گرایان،ایران رنج کشیده ما کورسوی امیدی به نجات پیدا کرد.ماجراهای حمایت دکتر و یوسف در این راستاست.
ماجرای کودتای علیه مصدق، که دربار و غرب طرح ریزی کرده بود،رهی را از ملی ها جدا کرد. وقتی دکتر را در کشته های شلوغی های یافت . دیگر امیدش را به اینکه ملی ها می توانند حق پایمال شده اش را پس بگیرند،از دست داد و دوباره بی پناه شد.
و حالا رهی به دامان مذهبی ها که در توده و طبقات پایین جامعه هستند پناه آورده است.طبقه ای که مادر رهی هم جز آنهاست.رهی از آن زمان دل به مرام همین جمعیت می بندد تا در نهایت به انقلاب می رسد.
جایی که احتمالا می تواند جلوی بهادری های وابسته به غرب و دربار بایستد.
حالا دوباره دیالوگ درخشان رهی را بخوانید.فکر کنید ایران عزیزمان،ایران سختی کشیده از قدرت های بزرگ از همه نا امید شده و فریاد می زند،خیری از غرب و شرق عالم ندیده است. روسیه او را برای ثروتش می خواهد و انگلیس هم.
دیگر حاضر نیست مِهر فرانسه را جدی بگیرد.
ایران ما از همان لحظه که استعمار غرب، ملی گراها و سوسیالیست های چپ را در ایران سرکوب و منکوب کرد، نهالی شد که در پناه مذهبی ها رشد کرد .ایرانی که دریافته بود باید روی پای خود بایستد و زودتر بزرگ شود!
https://eitaa.com/vazhband
فلسطین،حماس،خط مقدم
امروز صوت آقای آراسته را در مورد روایت سازی جهانی گوش دادم.صوتی برای تفکر حول یک موضوع ، ساختن و تولید روایت پیرامون ماجرای فلسطین.
می خواهیم چند روزی به این فکر کنیم و درباره اش بنویسیم:
حماس یک جلوه تشکیل هسته های مقاومت جهانی امام خمینی است.
فقط چند لحظه بعد این پوستر را دیدم .جلسه ای که به بررسی نسبت ادبیات با فلسطین و سایر ماجراهای خاورمیانه می پردازد.
آن هم با حضور مهمانانی که اقلیم مقاومت را از نزدیک درک کرده است.
در راستای شناخت و درک ماجرای فلسطین و مقاومت، در جهت تولیدات موثر فرهنگی لطفا نشر دهید.
https://eitaa.com/vazhband
کانال خط روایت
https://eitaa.com/khatterevayat
کانال انجمن ادبی خورشید در پیامرسان بله
https://ble.ir/khorshiddastan
به نام خالق مهر
«چکمه ی استعمار پیر بر گلوی ایران !»
اولین باری که ستاره ی سوووشون در آسمان فرهنگ و ادب ایران درخشید، سال 1348 بود .همان سالی که جلال زندگی سیمین پر کشید و دانشور کتاب را به او تقدیم کرد. مردی که سیمین در سوگش به سووشون نشست.
اقبال این رمان از همان ابتدا بلند بود در سال 1349 به چاپ دوم و سوم رسید و جز یکی از پر شمارگان ترین و ماندگارترین رمان های فارسی در قرن معاصر شد.موضوعی که دانشور روی آن انگشت گذاشته است زخم ناسوری است که هیچ وقت از حافظه تاریخی ملت دردکشیده ی ایران پاک نمی شود.
داستان در زمان جنگ روی می دهد. جنگ جهانی دوم است. وقتی که متفقین خاک ایران را اشغال کرده اند و از تمام منابع و امکانات ملی ایران برای اهداف خود سود می برند. در زمانه ای که عزم ملی برای مقابله با این چپاول گران وجود ندارد و مزدوران داخلی هم پا و همپیاله خارجیها، زخم بر تن ملت می زنند.
در تاریخ از قحطی بی سابقه ی جنگ جهانی اول سخن به میان آمده است. گرسنگی جان میلیون ها انسان بی گناه را در ایران می گرفت. در گوشه و کنار شهر و روستا انگار جسد از زمین روییده بود. هیبت های انسانی که پوستی نازک، اسکلت مچاله ی آنها را می پوشاند.این فاجعه به علت خرید بی رویه ی آذوقه از ایران بود.انگلیسی ها به جهت تامین مایحتاج سربازان خود انبارهای کشاورزی ایران را خالی کردند تا بتوانند در خاک ایران دوام بیاورند .
ادامه مطلب را از اینجا بخوانید👇
https://www.banooyefarhang.com/چکمه-ی-استعمار-پیر-بر-گلوی-ایران/
با ما همراه باشید 🪻
https://ble.ir/banooyefarhang_info
یک کتاب کودک و یک منبر تمام!
دو عکس بالا ،نمونه ای از یک کتاب کودک است. اگر عکس ها واضح باشد،می توانید چند خطی از آنها بخوانید.
گروه سنی مخاطب به نظرم تا ۱۰ سال است.نوع تصاویر و تعداد کم صفحات کتاب هم متناسب با همین حدودهاست.
چیزی که تعجب مرا را بر انگیخت نوع چاپ و همچنین مقدار متن در نظر گرفته شده در صفحه است.
یعنی کسی که مسئول تعیین مقدار محتوا در صفحه بود بنا بر دلایلی چنان نوشته ها را در کتاب چپانده که دیگر جای نفس کشیدن برای شماره ی صفحه نیست!
اگر دستگاه چاپ کمی تنظیمش به هم می خورد،نصف کلمات داستان بیرون می ریخت!
در مورد تصویر گری هم تکرار مکررات است که برای مخاطب کم سن و سال کشیدن یک لامپ صد وات به جای صورت معصومین باورنکردنی نیست و کلی سوال پیش می آورد!
ناشر محترم دغدغه مند که دلش می خواهد بچه ها با داستان های مذهبی بزرگ شوند،آنقدر نمی داند که این فاصله خطوط و این قدر محتوا اصلا بچه را می ترساند و کاری می کند که کتاب را نخوانده پرت کند آن طرف!
این نکات خیلی پیچیده نیستند.فکر می کنم لا اقل ناشرین کودک و نوجوان این بدیهیات را در مورد مخاطبان خود می دانند.اما تعجب می کنم که چرا باز هم تصمیم می گیرند کیلویی کتاب چاپ کنند.
بمیرم برای مظلومیت اهل بیت که کم کاری ها و بلد نبودن ها، در کتاب های مربوط به این بزرگواران به وفورررر دیده می شود!
https://eitaa.com/vazhband
#مرزبانان کشورم #ایران در مرز پاکستان هدف حمله قرار گرفتهاند و خون پاکشان بر خاک پاکمان ریخته است. آنها محافظان ما بودند، و نگهبانان سرزمینمان. هر کس که ارزش، شکوه و عظمت فداکاری آنان را درنیابد، و به نامشان و به یادشان قیام نکند، باید در خود بنگرد ببیند کجای کارش ایراد دارد. بیتردید اگر بیتفاوتی نابخردانهی جمعی به این حادثه ادامه یابد؛ و خائنان ببینند که مردم و مراجع فکری و فرهنگیشان در چنین روزی بیصدا و بیحسّند، فردا روز بدی خواهد بود برای همگان. چرا که کسی به مرز حمله نمیآورد، الّا بیگانه؛ و کسی مرزبان را از سر راه برنمیدارد، مگر به قصد شرارت. ماجرای مرز و مرزبان، ماجرای بزرگی است. و کسانی که در مرز #شهید میشوند، #قهرمانان بلامنازع ملتها هستند. و اگر اینگونه نبود، هیچ کس حاضر نمیشد در چنان گذرگاه خطرخیزی به نگهبانی برخیزد. هر کس که در مرز میایستد، دلگرم به پشتیبانی و قدرشناسی مرکزنشینان است. نامشان بلند و یادشان جاودان.
بیایید لااقل یکبار نام تکتکشان را بر زبان برانیم؛ باشد تا خاطرمان معطر شود:
#مسلم_شجاعیان، #احسان_بابایی، #پوریا_شیخ، #ابوالفضل_شهریاری، #محمدحسن_براهویی، #علیرضا_اکبرمزار، #علی_دشت_پوری، #حسن_بابانیا، #احمد_خمری، #محمد_فیروزنیا، #حمید_رضایی_امین.
#راسک #شهادت_مرزبان #نیروی_انتظامی
#علی_اصغر_عزتی_پاک
https://ble.ir/ezzatipak
امید یعنی سرسبزیِ در حصار میله ها.
آن هم در آستانهی زمستان.
پ.ن: عکس مال امروز است ۲۷ آذر ماه
#فلسطین
#مقاومت
https://eitaa.com/vazhband