ایران (۲)
مادر رهی در شهریور ۱۳۲۰ از دنیا رفته است.زمانی که انگلیس علناً مهره های دلخواهش را می گذارد و بر می دارد،قصد برکناری رضا شاه را دارد و می خواهد محمدرضا به جای او بنشیند.رهی نماد ایرانی است که به او تجاوز شده است و داستان یتیمی و بی کسی اش شروع می شود.
ایرانی که ازچند صد سال پیش درگیر نظام ارباب ،رعیتی بود(مادر رهی،رعیت و توده ایران و پدرش نماد اربابان سنتی و خانواده های متمول)، حالا نظم قدیمی اش فرو ریخته و وارد دوران نظم نوین جهانی شده است.
در سال های بین دهه بیست و سی جریان چپ در بین توده مردم و کارگرانی که از ظلم اربابان پر از خشم بودند،طرفداران زیادی داشت. کمونیست های ایران که آن روزها قبله آمالشان شوروی بود،زیر بال و پر رهی را گرفته بود.به جای رهی ،همه جا بخوانید ایران.
با روی کار آمدن مصدق و ملی گرایان،ایران رنج کشیده ما کورسوی امیدی به نجات پیدا کرد.ماجراهای حمایت دکتر و یوسف در این راستاست.
ماجرای کودتای علیه مصدق، که دربار و غرب طرح ریزی کرده بود،رهی را از ملی ها جدا کرد. وقتی دکتر را در کشته های شلوغی های یافت . دیگر امیدش را به اینکه ملی ها می توانند حق پایمال شده اش را پس بگیرند،از دست داد و دوباره بی پناه شد.
و حالا رهی به دامان مذهبی ها که در توده و طبقات پایین جامعه هستند پناه آورده است.طبقه ای که مادر رهی هم جز آنهاست.رهی از آن زمان دل به مرام همین جمعیت می بندد تا در نهایت به انقلاب می رسد.
جایی که احتمالا می تواند جلوی بهادری های وابسته به غرب و دربار بایستد.
حالا دوباره دیالوگ درخشان رهی را بخوانید.فکر کنید ایران عزیزمان،ایران سختی کشیده از قدرت های بزرگ از همه نا امید شده و فریاد می زند،خیری از غرب و شرق عالم ندیده است. روسیه او را برای ثروتش می خواهد و انگلیس هم.
دیگر حاضر نیست مِهر فرانسه را جدی بگیرد.
ایران ما از همان لحظه که استعمار غرب، ملی گراها و سوسیالیست های چپ را در ایران سرکوب و منکوب کرد، نهالی شد که در پناه مذهبی ها رشد کرد .ایرانی که دریافته بود باید روی پای خود بایستد و زودتر بزرگ شود!
https://eitaa.com/vazhband
فلسطین،حماس،خط مقدم
امروز صوت آقای آراسته را در مورد روایت سازی جهانی گوش دادم.صوتی برای تفکر حول یک موضوع ، ساختن و تولید روایت پیرامون ماجرای فلسطین.
می خواهیم چند روزی به این فکر کنیم و درباره اش بنویسیم:
حماس یک جلوه تشکیل هسته های مقاومت جهانی امام خمینی است.
فقط چند لحظه بعد این پوستر را دیدم .جلسه ای که به بررسی نسبت ادبیات با فلسطین و سایر ماجراهای خاورمیانه می پردازد.
آن هم با حضور مهمانانی که اقلیم مقاومت را از نزدیک درک کرده است.
در راستای شناخت و درک ماجرای فلسطین و مقاومت، در جهت تولیدات موثر فرهنگی لطفا نشر دهید.
https://eitaa.com/vazhband
کانال خط روایت
https://eitaa.com/khatterevayat
کانال انجمن ادبی خورشید در پیامرسان بله
https://ble.ir/khorshiddastan
به نام خالق مهر
«چکمه ی استعمار پیر بر گلوی ایران !»
اولین باری که ستاره ی سوووشون در آسمان فرهنگ و ادب ایران درخشید، سال 1348 بود .همان سالی که جلال زندگی سیمین پر کشید و دانشور کتاب را به او تقدیم کرد. مردی که سیمین در سوگش به سووشون نشست.
اقبال این رمان از همان ابتدا بلند بود در سال 1349 به چاپ دوم و سوم رسید و جز یکی از پر شمارگان ترین و ماندگارترین رمان های فارسی در قرن معاصر شد.موضوعی که دانشور روی آن انگشت گذاشته است زخم ناسوری است که هیچ وقت از حافظه تاریخی ملت دردکشیده ی ایران پاک نمی شود.
داستان در زمان جنگ روی می دهد. جنگ جهانی دوم است. وقتی که متفقین خاک ایران را اشغال کرده اند و از تمام منابع و امکانات ملی ایران برای اهداف خود سود می برند. در زمانه ای که عزم ملی برای مقابله با این چپاول گران وجود ندارد و مزدوران داخلی هم پا و همپیاله خارجیها، زخم بر تن ملت می زنند.
در تاریخ از قحطی بی سابقه ی جنگ جهانی اول سخن به میان آمده است. گرسنگی جان میلیون ها انسان بی گناه را در ایران می گرفت. در گوشه و کنار شهر و روستا انگار جسد از زمین روییده بود. هیبت های انسانی که پوستی نازک، اسکلت مچاله ی آنها را می پوشاند.این فاجعه به علت خرید بی رویه ی آذوقه از ایران بود.انگلیسی ها به جهت تامین مایحتاج سربازان خود انبارهای کشاورزی ایران را خالی کردند تا بتوانند در خاک ایران دوام بیاورند .
ادامه مطلب را از اینجا بخوانید👇
https://www.banooyefarhang.com/چکمه-ی-استعمار-پیر-بر-گلوی-ایران/
با ما همراه باشید 🪻
https://ble.ir/banooyefarhang_info
یک کتاب کودک و یک منبر تمام!
دو عکس بالا ،نمونه ای از یک کتاب کودک است. اگر عکس ها واضح باشد،می توانید چند خطی از آنها بخوانید.
گروه سنی مخاطب به نظرم تا ۱۰ سال است.نوع تصاویر و تعداد کم صفحات کتاب هم متناسب با همین حدودهاست.
چیزی که تعجب مرا را بر انگیخت نوع چاپ و همچنین مقدار متن در نظر گرفته شده در صفحه است.
یعنی کسی که مسئول تعیین مقدار محتوا در صفحه بود بنا بر دلایلی چنان نوشته ها را در کتاب چپانده که دیگر جای نفس کشیدن برای شماره ی صفحه نیست!
اگر دستگاه چاپ کمی تنظیمش به هم می خورد،نصف کلمات داستان بیرون می ریخت!
در مورد تصویر گری هم تکرار مکررات است که برای مخاطب کم سن و سال کشیدن یک لامپ صد وات به جای صورت معصومین باورنکردنی نیست و کلی سوال پیش می آورد!
ناشر محترم دغدغه مند که دلش می خواهد بچه ها با داستان های مذهبی بزرگ شوند،آنقدر نمی داند که این فاصله خطوط و این قدر محتوا اصلا بچه را می ترساند و کاری می کند که کتاب را نخوانده پرت کند آن طرف!
این نکات خیلی پیچیده نیستند.فکر می کنم لا اقل ناشرین کودک و نوجوان این بدیهیات را در مورد مخاطبان خود می دانند.اما تعجب می کنم که چرا باز هم تصمیم می گیرند کیلویی کتاب چاپ کنند.
بمیرم برای مظلومیت اهل بیت که کم کاری ها و بلد نبودن ها، در کتاب های مربوط به این بزرگواران به وفورررر دیده می شود!
https://eitaa.com/vazhband
#مرزبانان کشورم #ایران در مرز پاکستان هدف حمله قرار گرفتهاند و خون پاکشان بر خاک پاکمان ریخته است. آنها محافظان ما بودند، و نگهبانان سرزمینمان. هر کس که ارزش، شکوه و عظمت فداکاری آنان را درنیابد، و به نامشان و به یادشان قیام نکند، باید در خود بنگرد ببیند کجای کارش ایراد دارد. بیتردید اگر بیتفاوتی نابخردانهی جمعی به این حادثه ادامه یابد؛ و خائنان ببینند که مردم و مراجع فکری و فرهنگیشان در چنین روزی بیصدا و بیحسّند، فردا روز بدی خواهد بود برای همگان. چرا که کسی به مرز حمله نمیآورد، الّا بیگانه؛ و کسی مرزبان را از سر راه برنمیدارد، مگر به قصد شرارت. ماجرای مرز و مرزبان، ماجرای بزرگی است. و کسانی که در مرز #شهید میشوند، #قهرمانان بلامنازع ملتها هستند. و اگر اینگونه نبود، هیچ کس حاضر نمیشد در چنان گذرگاه خطرخیزی به نگهبانی برخیزد. هر کس که در مرز میایستد، دلگرم به پشتیبانی و قدرشناسی مرکزنشینان است. نامشان بلند و یادشان جاودان.
بیایید لااقل یکبار نام تکتکشان را بر زبان برانیم؛ باشد تا خاطرمان معطر شود:
#مسلم_شجاعیان، #احسان_بابایی، #پوریا_شیخ، #ابوالفضل_شهریاری، #محمدحسن_براهویی، #علیرضا_اکبرمزار، #علی_دشت_پوری، #حسن_بابانیا، #احمد_خمری، #محمد_فیروزنیا، #حمید_رضایی_امین.
#راسک #شهادت_مرزبان #نیروی_انتظامی
#علی_اصغر_عزتی_پاک
https://ble.ir/ezzatipak
امید یعنی سرسبزیِ در حصار میله ها.
آن هم در آستانهی زمستان.
پ.ن: عکس مال امروز است ۲۷ آذر ماه
#فلسطین
#مقاومت
https://eitaa.com/vazhband
فراخوان شماره ۶
زمستان ۱۴۰۲
" نوجوانی؛ جشنواره موسیقی یا نتها، سنجاق به نت..... نوجوانی، یک جهان موسیقی.... نوجوانی، نبض موسیقی "
روزی که انسان نتوانست با واژه احساس خود را بازگوید، موسیقی این ترجمان زیباترین درونیات انسان، به کار آمد. موهبتی تا غم ها، شادی ها و احساساتش را آنگونه که هست، واگویه کند، نه با کلمات که با این ترنم جانبخش و روح نواز که این مسیر پر فراز و نشیب را تلطیف میکند. موسیقی از بارش باران، موسیقی برگها روی شاخه ها و نغمه پرندگان راه به جان انسان پیدا کرد. دامنه موضوعی این شماره از DNA انسان تا موسیقی شگفت انگیر کهکشان می رسد.
فصل رویش در شماره ششم، با همراهی سردبیر میهمان این شماره: امیربکان (آهنگساز، استاد دانشگاه، پژوهشگر ارشد موسیقی) با شیوهی جستارنویسی یا خاطره داستان، با افتخار از شما نوجوان دیروز و امروز، هنرمند، نویسنده و فرهیخته محترم دعوت میکند تا همسفر و همراه افتخاری ما باشید.
منت میگذارید مطلب یا خاطرهداستان خود را (حدودا بین 500 الی 1000 کلمه) به شماره روابط عمومی یا ایمیل مجله ارسال فرمایید.
مهلت ارسال: ۱۰/۱۱/۱۴۰۲
روابط عمومی: ۰۹۳۷۰۱۵۴۳۹۰
اینستاگرام:fasle-e-rooyeh
عقربهای کشتی بمبک
فرهاد حسن زاده چند رمان دارد که از تجربهی زیست او در آبادان ریشه گرفته است.به جز این کتاب ،هستی و ماشو در مه هم در فضای جنوب متولد شده اند و آنها را خوانده ام.اما عقرب های کشتی ...طنازترین اثر بین آثار اوست.کتابی که جذاب تر از دو اثر قبلی است و موقع خواندن همیشه یک لبخند روی لب است. اثری که می توان صد در صد آن را متعلق به دنیای نوجوانی دانست.
تمام مولفههای داستانی مثل دغدغه شخصیت،عملکرد شخصیت در بحرانها،آرزوها و روابط دوستی بین بچه ها همگی متعلق به دوران نوجوانی است و معلوم نیست نویسندهی بزرگسال پشت فرمان کتاب نشسته است.نویسنده ای که ادای نوجوانان را در نمی آورد.بلکه خودش نوجوان است.راستی لهجهی جنوبی شخصیتها از دیگر جذابیت های شیرین داستان است.
از آن کتابهاست که به دست مخاطب می چسبد و تا آخر را یک نفس می خواند.دیالوگ ها و نسبت آن به تصویر و روایت آنقدر اندازه است که در هیچ قسمت کسالت، دامن گیر خواننده نمی شود.
طنز نهفته در اعمال و رفتار شخصیت خلیل و بقیه عقربها، نمونه ای مثال زدنی و خوب برای آموزش طنز است.بیراه نگفته اند که نویسندگی در خون جنوبی هاست.
اینها که گفتم ذکر خیر کتابی بود که مخاطبش را خوب می شناسد .با این حال مگر می شود گلی بی خار باشد؟
به رسم رمان های نوجوان خودم را آماده کرده بودم که فحش یا تکه کلام های نا مناسب در کتاب ببینم،ولی بیشتر از انتظارم بود.
جوری که خوبی های داستان را تحت الشعاع قرار می دهد و راحت نمی شود این کتاب را در قفسه کتابخانهی مدارس گذاشت.
اگر برای نوجوان ۱۵ تا ۱۸ فقط دیالوگ های داستان خاطره و خنده است ولی برای گروه های سنی پایین تر مناسب نیست.
از طرفی برخی موارد باور پذیر نبودند یا طرح آن در داستان مناسب نبودند:
_مثل خاکی و بی ریا بودن بیش از حد کیوان با بچه ها
یا تغییر ناگهانی سروان قربان
_زیاد بودن بعضی شخصیتها در خانواده کیوان که نقشی در داستان نداشتند مثل اسدالله و مادربزرگ
_اشاره ناقص به جریان های فعال علیه شاه و تاکید بیش از حد به نقش توده ای ها
_ماجرای ورود خدیجه خپل وبچه هایش به منزل خلیل و...
چون داستان خیلی جذاب و سرگرم کننده بود، کم کاری داستانی خیلی به چشم نمی آمد. از این جهت می توانید بخوانید و لذت ببرید
https://eitaa.com/vazhband
#معرفی_کتاب
پلنگ زخمی
بزرگترین نقطه مثبت کتاب، جسارت نویسنده در رفتن به سمت موضوعی است که گریبان نسل نوجوان را گرفته است و همچنان در پستوی پنهانکاری جامعه مانده است. پرداختن به یکی از آسیب های جنسی دوره ی نوجوانی یعنی خود ارضایی موضوع کتاب است. موضوعی که نویسندگان به خاطر ممیزی و حفظ عفت کلام به سمت آن نمی روند و سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند! ولی در کتاب پلنگ زخمی نویسنده با قلمی عفیفانه و بدون اشاره ی مستقیم به این عمل ، از آن سخن گفته است. او به نشانه ها و علایم این عمل پرداخته است و عواقب جسمی و روحی آن را بررسی کرده است.
همچنین دنیایی که نویسنده تصویر کرده است به جامعه امروز ما ، روابط و حرف هایی که در مورد دین و سیاست زیاد شنیده می شود ، نزدیک است.آدم ها طبیعی و شخصیتها خاکستری هستند. دیالو گهای عرفان و دوستانش بسیار طبیعی است. فضای مدرسه و ارتباط بین بچه ها و مسئولین مدرسه نیز خوب و باور پذیر از کار درآمده است.
شروع داستان بی نظیر است و قلاب می اندازد و خواننده را تا آخر داستان دنبال سرنوشت عرفان می کشد. عناوینی که برای هر فصل انتخاب شده است ، جمله ی زیبایی از همان فصل است که بار معنایی آن فصل را به دوش می کشد.
بیان حالات شخصیت عرفان در لحظاتی که دچار این گناه می شود زیبا و خلاقانه هستند و بدون اشاعه ی گناه به خوبی با زبانی ادبی تصویر و توصیف شده است
با توجه به تلاش نویسنده برای دوری از شعار زدگی و دقت به زبان نوجوانان امروز جامعه، بعضی الفاظ نامناسب در کتاب به کار رفته است. اگر بخواهیم سخت گیرانه با کتاب برخورد کنیم می توانیم این موارد را جز نکات منفی در نظر بگیریم.
در مورد تحول شخصیت باید گفت اکثرا درونی بود و کنش بیرونی و عمل داستانی کم بود. مثلا می شد به روابط عرفان و هادی بیشتر پرداخت و یا از زبان معلمان و مشاور و حاج آقا اینقدر در مورد گناه و ارتباط با خدا روی منبر نرفت و ساده تر به این مسئله پرداخت.یعنی به جای گفتن ، یک ماجرا و عمل داستانی برای آن تدارک چید.
https://eitaa.com/vazhband
#معرفی_کتاب