eitaa logo
ولایت عشق
767 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
478 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم خوش آمدی!😊♥️ خیلی جات اینجا خالی بود 😉😇 💖اینجا جایی برای ✅ حال خوب . 💭حرفی سخنی بفرررمایید☺️. @Bidabadi77 تو دار و ندار منی ای ضامن آهو🌸💫🌙🌸🌸 •♥️•
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر حبيب بن مظاهر، گزيده مرد حماسه عاشورا 80 ساله و پيرترين يارحسين (ع) در كربلا. از حواريون علي (ع) و مجاهد جنگ‌هاي جمل و صفين و نهروان. يك شبه قرآن ختم مي‌كرد و سيد القراء كوفه لقب گرفته بود. ميثم تمار شهادتش را پيشگويي كرده بود. آنقدر صاحب نفوذ و شهرت بود كه معاويه نيز جرات كشتن او را نداشت. فرمانده چپ سپاه حسين (ع) مي‌گفت تا ما هستيم بني هاشم نبايد به ميدان بروند. او بود كه در شب عاشورا با بلاغت و فصاحت خيال زينب (س) را از همراهي ياران راحت كرد. زير باراني از سنگ و نيزه و خنجر سر خويش را فداي محبوب كرد. حسين(ع) بر بالينش آمد و گفت چه گزيده مردي بود حبيب
سلام بر يزيد بن حصين الهمداني المشرفي، قاري قرآن كربلا قاري 50 ساله‌ي قرآن . قهرمان نبردهاي جمل و نهروان و صفين در ركاب علي (ع)، يار امام مجتبي (ع)، و ياريگر مسلم در كوفه. همه‌ي ثروت و شهرتش را خرج نهضت حسين (ع) كرد. در ميدان، چشمش به نامه‌نگاران فريب‌خورده‌ي كوفي سپاه دشمن مي‌افتاد و بيشتر مصمم مي‌شد. حنجره‌ي داوودي‌اش لحظه‌هاي شب عاشورا را عطرآگين مي‌كرد. لحن حماسي قرآنش ميدان را مي‌لرزاند تا آنكه در خون خود غلتيد
17.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وجـــودتـان را ... با عشق سرشته بودند و سرنوشت تـــان را با شهادت ... گـــــم نخواهیـــم کــــرد ردّ قــــدمهایتان را ! با سلام خدمت همه همراهان گرامی با توجه به حضور در هفته دفاع مقدس مطالب این پنج شنبه را اختصاص میدهیم به چند تن از شهدای روحانی دفاع مقدس . التماس دعا از تک تک شماخوبان
 آمد منزل و گریه کرد و گفت؛ مرا به خاطر سن کمی که دارم ثبت نام نمی کنند باید رضایت بدهید و من بروم جبهه، آن قدر گریه کرد تا رضایت ما را گرفت و سن خود را در شناسنامه اش تغییر داد و راهی جبهه شد در وصیتنامه اش می گوید:به خدا این دنیا ، دنیای مادی است به گفته حضرت علی این دنیا یک روز است بیایین یک لحظه به خود بیاییم و فکر کنیم که مگر نه اینکه دوزخ فردوس است پس کمی فکر کنیم و به خود بیاییم. به خدا من در راه خدا این پرچم را برداشته ام و از وقتی این پرچم را برداشته ام از فامیلها زیاد تهمت کشیده ام . پدر و مادرم شمارا به خدا قسم می دهم که مرا ببخشید و حلال کنید و از شما خواهش می کنم که نگذارید کسانی که به راه امام اعتقاد ندارند در تشییع جنازه من شرکت کنند و به امام و رزمندگان دعا کنید.
طلبگی را سربازی امام زمان (عج) می دانست و مقید بود که در این لباس مقدس به گونه ای رفتار کند که مایه زینت اهل بیت(ع) و قطب عالم امکان حضرت حجت بن الحسن(ع) باشد. بسیار خاکی بود و روحیه‌ای انقلابی داشت‌ شهید بصیری، چندین نوبت به منطقه اعزام شد تا این که در عملیات کربلای چهار در خاک شلمچه آسمانی شد و در حالی که تنها ۱۹ سال داشت، خود را به کاروان شهادت رساند و برای همیشه عاقبت بخیر و سعادتمند شد. آن گونه که رفقا و همسنگرانش نقل کرده اند آر پی چی دشمن به سرش اصابت کرد و روح بلند او را به آسمان بُرد
از طریق قم به جبهه اعزام و در عملیات نصر۷ در منطقه سردشت در تاریخ چهاردهم مرداد ماه سال ۱۳۶۶، بر اثر اصابت ترکش به سرش ساعت ۲ نیمه شب مصادف با عید سعید قربان، قدم به وادی عشق نهاد و به درجه شهادت نائل شد و پیکر پاکش در وادی رحمت تبریز به خاک سپرده شد.   در وصیتنامه خود می نویسد:سعادت انسان آن است که محبوب خالق خود شود و هرکه محبوب ربوبیت گردید از عذاب نجات یافت روحی که مجذوب زشتیها شد، مجذوب زیبایی نخواهد شد در نتیجه زیبایی را نخواهد فهمید و هرگاه زیبایی را درک نکرد عاشق نشد زیرا عشق جز ادراک زیبایی نیست وظیفه ی ما دفاع از شرع مقدس و حریم اسلامی است
47.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مطالب را به پایان می بریم با ذکر فاتحه و صلوات نثار روح پرفتوح شهدا و علمای اسلام.
با سلام و آرزوی قبولی عزاداری های شما خوبان و همراهان گرامی زنان ایران اسلامی به ویژه زنان طلبه شهیده نقش بسزایی در دوران هشت سال دفاع مقدس بر عهده داشتند لذا مطالب این پنج شنبه را به چند تن از بانوان طلبه شهیده اختصاص می دهیم التماس دعا
🔶 طلبه شهیده «شهناز حاجی شاه» متولد 1333 دزفول، دلاور زنی است که در روزهای جوانی عمر پر برکت خویش تمام همت خود را صرف جهاد در مقابل دشمن متجاوز نمود. جنگ که آغاز شد و خرمشهر در خطر سقوط قرار گرفت، قصد رفتن به شمال کردیم، ولی او گفت: من به شمال نمی‌آیم. برادران شهیدش نیز به او اقتدا کرده و در خرمشهر باقی ماندند. در پشت جبهه جزء بسیجیان امدادگر بود. 🔶 هیچ‌گاه دوستانش را از قشر خاصی انتخاب نمی‌کرد. حتی گاهی با کسانی دوستی می‌کرد که از نظر اعتقادی، شباهتی با او نداشتند. وقتی از او می‌پرسیدم: چرا این‌قدر دوستان متفاوت داری؟ می‌گفت: دوستان آدم ها دو جورند: یکی گروهی که تو از وجود آنها استفاده می‌کنی و دیگری کسانی که آنها از تو استفاده می‌کنند و در هر دو حالت فایده‌ای در میان هست. دوستی با کسانی که پایبند ارزش‌ها هستند، خیلی خوب است اما در آنها چیز زیادی را تغییر نمی‌دهد. هنر آن است که بتوانی در قلب کسی رسوخ کنی که با تو و آرمان‌هایت دشمن است. هنر آن است که بتوانی روی آن تأثیر بگذاری. 🔶 در نهایت در هشتم مهرماه 1359 در سن 26 سالگی در جلوی مقر همیشگی اش، مکتب قرآن، زمانی که آمده بود برای رزمندگان غذا ببرد همراه با یکی از دوستانش، طلبه شهیده شهناز محمدی زاده، بر اثر اصابت آتش دشمن به شهادت رسید. 🔶 او را در گلزار شهدای خرمشهر بی ‌آنکه پدرش حضور داشته باشد، به خاک سپردند و به خاطر ناامن بودن شهر، پیکر او فقط توسط پنج نفر به طور بسیار مظلومانه تشییع شد.
🔶 طلبه شهیده «آمنه فخرالسّادات کفاش حسینی» سال 1340 در شهر مقدس قم در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد.پس از پایان تحصیلات راهنمایی دو سال در حوزه علمیه خواهران به نام «مکتب توحید» درس خواند. با وجود خفقان حاکم رژیم پهلوی به سخنرانی در بین زنان و روشنگری آنان می پرداخت. زمانی که امام(ره) به فیضیه تشریف آوردند فخرالسادات به نمایندگی از خواهران حوزوی با قرائت مقاله ای ضمن خیر مقدم با امام(ره) تجدید عهد و پیمان نمودند.ایشان علاقه عجیبی به مراسم روضه سالار شهیدان داشت.تفریح اورفتن باپای پیاده به گلزارشهدامحرم حضرت معصومه(س)بود. بسیار به زحمات رزمندگان درجبهه ها و شهادت فکر می کرد. 🔶 زندگی مشترک و ساده خود را پس از ازدواج با طلبه فاضل آقای مناف پور ادامه داد. مادری دلسوز برای سه فرزندش زهرا، هانی و حسام بود، بسیار قانع و در برابر مشکلات صبور بود. 🔶 خانم حسینی دختر عموی فخرالسادات می گوید: صبح بود؛ من به همراه فخری و مادرش برای مراسم سوم شهید حاج احمد کریمی به خانه آن شهید رفتیم، به گلزار شهدا که رسیدیم فخرالسادات گفت: «بوی بهشت از اینجا میاد». به‌راستی که او بوی بهشت را استشمام کرده بود چراکه بعدازظهر همان روز به شهادت رسید. 🔶 شهیده حسینی، اول بهمن ماه ٦٥ همراه همسر و سه فرزندش در بمباران مناطق مسکونی قم به شهادت رسید. این بانوی شهیده در گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) میزبان مهمانان شهداست.
🔶 طلبه شهیده «شهناز محمدی زاده» در سال 1339 در شهر خرمشهر چشم به جهان گشود؛ سال چهارم اقتصاد را می گذراند که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به سرکردگی آمریکای جهان خوار شروع شد و او همچنان از تحصیل محروم ماند. 🔶 او از دوران نوجوانی به مذهب علاقه مند بود و اهمیت می داد مخصوصاً در دورانی که مشغول به تحصیل بود. روز به روز تقوایش بیشتر می شد. در مکتب قرآن با خواهران دیگر به فراگیری قرآن مشغول بود و در فرصت های مناسب به مطالعه کتاب های مذهبی می پرداخت و بیشتر پولی که از پدرش می گرفت به خریدن کتاب اختصاص می داد. 🔶 شهناز محمدی زاده، دوره امدادگری را به خوبی فرا گرفته بود و به همین جهت به کمک و امدادگری به مجروحان جنگ تحمیلی می شتافت و آنها را پانسمان و یا کارهای تزریقاتی و غیره را انجام می داد و به همراه پانزده خواهری که در حزب جمهوری اسلامی باقی مانده بودند کار آذوقه رسانی برای رزمندگان را به عهده داشت انجام وظیفه می نمود. 🔶 وی سرانجام در تاریخ هشتم مهر ماه 1359 در حال رساندن آذوقه به رزمندگان در چهار راه گل فروشی بر اثر ترکش خمپاره به همراه دوستش حاجی شاه به شهادت رسید؛ هنگام شهادت در وصیتی به یکی از خواهران گفته بود: سلام مرا به پدر و مادرم برسانید و بگویید مرا ببخشند و از راهی که من انتخاب کرده ام راضی باشند و من خوشحالم که دارم شهید می شوم.