کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#شهید_سید_علی_محسنی
#سالروز_شهادت_۳۰_۲_۶۵
وی همزمان با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه که خود از اعضای رسمی آن بهشمار میرفت، راهی عرصههای خون و آتش گردید و سالیانی چند از زندگی پربار خود را در راه دفاع از اسلام و ایران اسلامی گذراند.💐
آن شهید عالیقدر با قبول مسئولیت مهندسی قرارگاه حمزه (ع)، خدمات شایانی را به انجام رساند که هنوز بعد از سالها، نام او در ردیف سرداران پرتلاش جبهه و جنگ به نیکی میدرخشد.🌹
وی علاوه بر وظایف خطیری که در جبهه به عهده داشت، مدتی نیز با عنوان مسئول مهندسی - رزمی در خارج از کشور (از جمله در لبنان و غزه) به فعالیت پرداخت و در این مسیر با پذیرفتن تیر و ترکشهای دشمن صهیونیستی، با پیکری مجروح و زخمآجین به میهن اسلامی بازگشت.🌸
روح ناآرام و سراسر اشتیاق سردار محسنی، سرانجام در تاریخ سیام اردیبهشتماه سال ۱۳۶۵ هجری شمسی، میلههای ستبر قفس خاک را گشود و مشتاق و سبکبال، در ملکوت اشک و آتش به پرواز درآمد.🌷
🌹 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
🌿🍂🌿🍂🌿
🍂🌿🍂🌿
🍂🌿🍂
🌿🍂
🍂
ﺍﮔﺮ ﻧﺎﻡ ﻫﻮﯾﺰﻩ ﺑﺎ ﺷﻬﯿﺪ ﻋﻠﻢ ﺍﻟﻬﺪﯼ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻗﻠﻪ ﻛﻠﻪ ﻗﻨﺪﯼ ﺭﺍ ﺣﺎﺝ ﻋﺒﺪﺍﻟﺤﺴﯿﻦ ﺑﺮﻭﻧﺴﯽ ﻓﺘﺢ ﻛﺮﺩﻩ
ﻭ ﺍﺭﺗﻔﺎﻋﺎﺕ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﺤﺴﻦ ﻭﺯﻭﺍﯾﯽ ﻣﯽﺑﺎﻟﺪ
ﻭ ﺟﺰﯾﺮﻩ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺣﺎﺝ ﻫﻤﺖ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯿﻜﻨﺪ
ﻓﺘﺢ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻋﻤﻠﯿﺎﺗﯽ ﭼﺰﺍﺑﻪ ﻭ ﺑﺴﺘﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ
ﻭ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﮔﺬﺷﺘﮕﯽ ﻭ ﺩﻻﻭﺭﯼ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺧﻂ ﺷﻜﻦ ﺳﭙﺎﻩ ﺍﺳﻼﻡ
#ﺣﺎﺝ_ﻣﺤﻤﺪ_ﻣﻬﺪﯼ_ﺧﺎﺩﻡ_ﺍﻟﺸﺮﯾﻌﻪ ﻭ ﺩﻻﻭﺭﺍﻥ ﺗﯿﭗ
21 ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ( ﻉ ) ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﻘﺄ ﺑﺎ ﺩﻻﻭﺭﯾﺸﺎﻥ
ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻫﻤﻪ ﺷﺠﺎﻋﺎﻥ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺭﺍ ﺩﺭﻧﻮﺭﺩﯾﺪﻧﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪﺍﯼ ﻛﻪ
ﭘﯿﺮ ﺟﻤﺎﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﺷﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
ﻛﺎﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﺎ ﺩﺭ ﭼﺰﺍﺑﻪ ﺩﺭ ﺣﺪ ﺍﻋﺠﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﻋﺠﺎﺯ ﺑﻪ
ﺣﻮﻝ ﻭ ﻗﻮﻩ ﺍﻟﻬﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﻭﺍﻥ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﻮﯾﮋﻩ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﺗﯿﭗ
21 ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ( ﻉ ) ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ﺷﺪ .
🌹 #شهید_محمد_مهدی_خادم_الشریعه
🌹 #سالروز_شهادت_۳۱_۲_۶۱
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
🌹 #شهید_محمد_بروجردی
🌹 #سالروز_شهادت_۱_۳_۶۲
محمد بروجردی در سال 1333 در روستای «دره گرگ» از توابع شهرستان بروجرد، در خانهای ... مصفا به عشق و نور الهی و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به دنیا آمد.
وی در 6 سالگی پدرش را از دست داد و مادرش با همه مشکلات و سختیهایی که وجود داشت، تمامی هم و غم خود را برای تربیت وی به کار بست…. در 7 سالگی وارد مدرسه شد اما به دلیل شرایط مادی خانواده، تحصیل در کلاسهای شبانه توام با کار و تلاش روزانه را انتخاب کرد و خانواده را در تامین زندگی شرافتمندانه، مدد رساند.
در 17 سالگی ازدواج کرد و چندی بعد به خدمت سربازی فراخوانده شد، اما چون مخالف خدمت در نظام ستمشاهی بود، از خدمت سربازی گریخت ...
وی ضمن ارتباط با شخصیتهای اسلامی و انقلابی، علاوه بر خودسازی و کسب فیض، به بعضی از امور مربوط به انقلاب، همچون تکثیر و توزیع اعلامیهها و نوارهای سخنرانی حضرت امام (ره) اشتغال داشت.
چندی بعد به همراه چند تن دیگر از مبارزان به سوریه و لبنان رفت و با شهید چمران و شهید محمد منتظری آشنا شد و به فراگیری مسائل نظامی پرداخت.
پس از قیام 19 دی ماه سال 1356 در قم با اخذ مجوز شرعی از برخی علما و روحانیون پیرو حضرت امام خمینی (ره)، عملیات نظامی علیه رژیم را شروع کرد و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی بیوقفه به مبارزات خود ادامه داد.
برخی از اقدامات وی عبارتند از:
👈• مبارزه جدی و عملی علیه حضور آمریکا در کشور.
👈• خلع سلاح قرارگاه پلیس (تهران).
👈• عملیات نظامی 15 خرداد 1357.
👈• انفجار در نیروگاه برق و کاخ جوانان منطقه شوش.
👈• خلع سلاح کلانتری 14 در میدان خراسان.
👈• شرکت در آزادسازی پادگان جمشیدیه و رادیو تلویزیون.
هنگامی که بازگشت حضرت امام خمینی (ره) به ایران حتمی شد، محمد بروجردی به عنوان مسئول حفاظت حضرت امام (ره) ... انتخاب شد...
وی پس از مدتی سرپرستی زندان اوین را به عهده گرفت و چندی بعد او یکی از دوازده نفری بود که در خدمت حضرت آیتالله خامنهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بنیانگذاری کردند.
بروجردی در نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زمانی که عوامل داخلی ابرقدرتها، فتنه و آشوب را در مناطق کردنشین به راه انداختند...، عازم پاوه شد...وی در کردستان تمام حرکات ضدانقلاب را به عنوان فرمانده عملیات زیر نظر داشت.
در جریانات پاوه، درگیری سنندج و حوادث دردناک شهرهای کردستان همواره یکهتاز مقابله با ضدانقلاب بود و شهرها یکی پس از دیگری با دلاوریهای محمد بروجردی و یارانش آزاد شد.
او که در این مدت با تشکیل یک ستاد عملیاتی در شمال غرب، فرماندهی پاسداران و بسیجیانی را که به کردستان میرفتند برعهده گرفته بود، موفق شد تا اکثر مناطق آلوده را پاکسازی کند.
محمد بروجردی پس از شهادت شهید کاظمی و شهید گنجیزاده مستقیماً فرماندهی عملیات بسیار سخت و صعبالعبور مسیر پیرانشهر و سردشت را به عهده گرفت و شجاعانه در کنار رزمندگان اسلام لرزه بر اندام ضدانقلابیون انداخت.محمد با فعالیت های مخلصانهای همه را مجذوب خود کرده بود.
خبر شهادتش، تمامی رزمندگان مستقر در منطقه را آنچنان منقلب کرد که گویی پدر خویش را از دست دادهاند.
🌹 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
◀️ خاطره
به نقل از همرزمان #شهيد_ولی_الله_عباسی
صبح روز بیست و چهارم اردیبهشت ...دشت شلمچه و منطقه عملیاتی والفجر 5 ... روحانی جلیل القدری همراه تنی چند از رزمندگان به سنگرهای خط مقدم یکی یکی سر زده و ضمن دعا و سلامتی برای آنها هدیههایی نیز تقدیم مینمود.
... یک جلد مفاتیح الجنان کوچک همراه با مهر و تسبیح ومقداری لباس که از طرف امت حزب الله به رزمندگان اهدا شده بود دادند و با ذکر صلوات به سنگر بعدی رفتند. 🌸
با رفتن آنها شهید عباسی مشغول خواندن دعای توسل ... از روی مفاتیح الجنان شد و چنان با سوز و اشک و آه میخواند که دل هر شنوندهای را به سوز و گداز وامیداشت....
#شهید_ولی_الله_عباسی به عنوان پاسبخش طبق نوبت میبایست به سنگرهای دیدبانی که 3 سنگر در محدودة ما بود در طول روز رسیدگی میکرد.😊
اذان ظهر از رادیوی کوچکی که داشتیم شنیده میشد و شهید عباسی خود را مشغول خواندن نماز مینمود ... نماز را خواندیم ...
شهید عباسی گفت قبل از خوردن غذا من سری به نگهبانها بزنم و جویای حال آنها شوم این را گفت و به سنگر دیدبانی که روی سنگر ما قرار داشت رفت بعد از بیرون رفتن او بلافاصله صدای چند گلوله بلند شد که من خود را به سنگر دیدبانی رساندم😔
مشاهده کردم که تیر دشمن درست روی پیشانی و جای #سجده_شهید خورده است او را از سنگر بیرون کشیدم و با گفتن یا حسین (ع) که همراه با آه دل بود از او شنیدم 🌹
و این آخرین کلام او بود و روحش به سوی معبود پر کشید. 🕊
🕊 #سالروز_شهادت_۸_۳_۶۵
🌹 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
◼️ منبع : خبر گزاری فارس سمنان _ ۰۲کدخبر: ۱۳۹۶۰۴۱۶۰۰۰۵۲
🔷 ماجرای خواندنی شهید دانشگر و شفای بانوی بیمار!
روایت بانویی که شفای بیماریاش را بهصورت معجزهآسایی از شهید مدافع حرم «عباس دانشگر» گرفت، خواندنی و البته قابل تأمل است.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری فارس از سمنان، اینکه بگوییم یا بشنویم که شهیدان رفتند؛ اما گرهگشایی میکنند، امری غیرقابل باور نیست.
لااقل آنانی که اعتقاد عمیق قلبی به شهید و شهادت دارند، میدانند این امر شدنی است.👌
روایت زیر، روایت بانویی شهمیرزادی است که معجزه شفا گرفتن و تغییر مسیر زندگیاش را با مادر شهید مدافع حرم، شهید «عباس دانشگر» در میان میگذارد.
در حاشیه مراسم بزرگداشت شهید «عباس دانشگر» مشغول گفتوگو با مادرش بودم که این بانو خود را به مادر این شهید بزرگوار رساند؛ پس از در آغوش گرفتن و طلب شفاعت از مادر شهید، ماجرای بیماری، معجزه شفا و تحول معنوی که در زندگیاش ایجاد شد، را با چشمی اشکبار برای مادر شهید تشریح کرد.😭
پس از پایان گپ و گفت، از او خواستم اگر مایل است، ماجرایش را برای مخاطبان فارس بازگو کند. آن بانو پذیرفت و اینگونه آغاز کرد: مدتی درگیر بیماریام بودم؛ بهگونهای که این بیماری باعث پیوند قلبیام با حضرت حق شد.
وی که نامش نزد خبرگزاری فارس سمنان محفوظ است، ادامه داد: نه اینکه این رابطه منشأ ترس از مرگ باشد، بلکه جملهای از آیتالله بهجت در آن روزها، طوفانی در درونم ایجاد کرد و آن جمله این بود که «هر گاه خدا را بیشتر از هر چیزی دوست داشتی، مؤمن شدنت را جشن بگیر».👏
آن بانو افزود: این جمله منشأ تحولم شد. بیشتر از گذشته عاشق معنویات شدم، حجابم کامل بود اما عاشق حجاب فاطمی شدم. آوای قرآن و نماز در زندگیام بهگونهای دیگر جاری شد.
وی ادامه داد: در همان روزها در فضای مجازی موضوع «برادر شهیدت را انتخاب کن» را شنیدم.😊
بسیاری رفیق شهیدشان را دوست داشتند و از کراماتشان در زندگی شخصیشان میگفتند، یکی حاج حسین خرازی رفیق شهیدش بود، دیگری شهید آوینی و بسیاری هم شهدای مدافع حرم و من؟😔
این بانوی شهمیرزادی با بیان اینکه اعتکاف 96 سرمنشأ زیباییهای زندگیام شد، اضافه کرد: با اخلاص قلبی شب شهادت عقیله بنیهاشم حضرت زینب (س)، برادر شهیدم را انتخاب کردم و او کسی نبود؛ جز برادر شهیدم « #عباس دانشگر ».🌹
وی افزود: در همه حال به یادش بودم و او را سهیم کارهای خیرم میکردم تا روز بیست و یکم ماه رمضان، نذری در خانهام برپا کردم و همه شهدا و اسرای کربلا را سهیم کردم و رسیدم به نام مدافع حرم که با ذوق نام برادر شهیدم «عباس دانشگر» را گفتم.
این بانوی شهمیرزادی بیان کرد: در کمال ناباوری آن شب در عالم خواب شهید دانشگر را دیدم که با لباس مقدس سپاه و خوشحال مهمان ماست و رو به من گفت «خواهر! مادر من اینجا فاطمه زهراست الحمدلله» و مادر گرامی من هم نامش «فاطمه» است و قصد دارند نام فاطمه زهرا را روی خود بگذارند تا همه به این نام او را صدا کنند.🌸
آن بانو با بیان اینکه در آن روزها من دوره درمانیام را سپری میکردم، اضافه کرد: شهید دانشگر با نگاهی نافذ در عالم خواب گفتند: شما نزد مادرم فاطمه برو و بگو «مهر، تسبیح و پارچه سبزی» که عباس بار آخر از کربلا آورد، به شما بدهد تا با آن نماز به جای آوری که شفایت حاصل خواهد شد انشاءالله.
این بانوی شهمیرزادی ادامه داد: بیماریام در حال عود بود؛ تودهای در بدنم بود که در حال پیشرفت بود اما اکنون تنها بهواسطه ایمان و اعتقادم حالم رو به بهبودی است و به لطف دعای برادر شهیدم در سلامت کامل هستم.
مادر شهید دانشگر نیز در پاسخ به درخواست این خادمالزهرا (س) که فرزندش در عالم خواب به او گفت: امانتی مهر، تسبیح و پارچه سبز را از مادرم بگیر، گفت: بله! این امانتی نزدم هست و حتماً خواسته پسرم اجابت میشود.😊
آری! این است معجزه قرآن که میفرماید: شهدا زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند.
🔷 گزارش از:محدثه عباسی
🌹 #شهید_عباس_دانشگر
🌹 #سالروز_شهادت_۲۰_۳_۹۵
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
🕊 #وصیتنامه_شهید_عباس_دانشگر
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
آخر من کجا و شهدا کجا خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم من ریزه خوار سفرهی آنان هم نیستم، شهید شهادت را به چنگ میآورد راه درازی را طی میکند تا به آن مقام میرسد اما من چه!🍃
سیاهی گناه چهرهام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده، حرکت جوهره اصلی انسان است و گناه زنجیر، من سکون را دوست ندارم. عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است، سکونم مرا بیچاره کرده. در این حرکت عالم به سمت معبود حقیقی دست و پایم را اسیر خود کرده، انسان کر میشود، کور میشود، نفهم میشود، گنگ میشود و باز هم زندگی میکند.🌸
بعد از مدتی مست میشود و عادت میکند به مستی و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم. درد را، انسان بی هوش نمیکشد، انسان خواب نمیفهمد، درد را، انسان با هوش و بیدار میفهمد.🍂
راستی! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شدهام؟ نکند بی هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟😔
خدایا تو هوشیارمان کن، تو مرا بیدار کن، صدای العطش میشنوم صدای حرم میآید گوش عالم کر است. خیام میسوزد اما دلمان آتش نمیگیرد.
مرضی بالاتر از این چرا درمانی برایش جستجو نمیکنیم، روحمان از بین رفته سرگرم بازیچه دنیاییم. الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ما هستیم، مردهام تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم تو بیدارم کن. خدایا! به حرمت پای خسته رقیه (س) به حرمت نگاه خسته زینب (س) به حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر (عج)
به ما حرکت بده.
🌹 #شهید_عباس_دانشگر
🌹 #سالروز_شهادت_۲۰_۳_۹۵
❤️ #شهدا_هویت_جاویدان_تاریخ
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
#سالروز_شهادت_۲۷_۳_۹۵
🌹 #شهید_محمد_امین_کریمیان
🔷 مادر شهید می گوید؛
محمدامین سال 1373 در روستای حاجیکلا بهنمیر بابلسر به دنیا آمد. یک برادر و 2 خواهر دارد؛ محمدامین فرزند سوم خانواده است. هنوز پيشدبستانی نرفته بود كه در زمینه مداحی و حفظ قرآن فعاليت میكرد. بعد از اینکه به مدرسه رفت برايش معلم قرآن گرفتيم و روانخوانی را تمام و حفظ قرآن را شروع كرد.💐 از دوم ابتدایی به اعتکاف میرفت و در سوم ابتدایی موفق به حفظ سه جزء قرآن کریم و تجوید آن شد. از زمان کودکی علاقه خاصی به عبادت و راز و نیاز باخدا داشت، هر وقت پدرش میخواست به مسجد برود میگفت: بابا من هم میخواهم بیایم و همواره با پدرش بود.🌸
همیشه در حال خواندن نماز و قرآن بود و در نماز جمعه نیز شرکت میکرد و مکبر نماز جمعه بود. وقتیکه محمدامین به سوم راهنمایی رفت یکبار نزدم آمد و گفت: مامان میخواهم در حوزه ثبتنام کنم. گفتم: من راضی نیستم دوست دارم تو درس بخوانی و بعد از دیپلم وارد حوزه شوی؛ اما محمدامین همچنان اصرار میکرد. وقتی دیدم دست از اصرار خود نمیکشد. گفتم: تنها در صورتی به تو اجازه میدهم که در حوزه قم پذیرفته شوی، او نیز با معدل بسیار بالا در قم پذیرفته شد و وارد حوزه قم شد.🍂 پسر دوستداشتنی بود، هر جا میرفت همه عاشقش میشدند، بهگونهای بود که تمام گروهها از هر طیفی با او دوست بودند و اصلاً سختگیری نمیکرد.
منبع: خبرگزاری دفاع مقدس
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
#سالروز_شهادت_۲۷_۳_۹۵
🌹 #شهید_محمد_امین_کریمیان
🔷 روایت مادر شهید
همیشه با لبخند و احترام با همه برخورد میکرد، او که مبلغ دین اسلام بود به نقاط مختلفی از داخل و خارج کشور برای تبلیغ رفت و دوستان زیادی داشت، اصلاً در بیان مسائل دینی سختگیری نمیکرد و بهگونهای با دیگران سخن میگفت که آنها احساس نکنند او دارد چیزی را به آنها تحمیل میکند و همین راه موفقیتش بود،محمدامین عاشق شهادت بود و بیشتر ایام خود را بامطالعه زندگینامه شهدا میگذراند.
محمدم از كودكي بچهاي آرام بود. ميتوانم بگويم بچه خاصي بود. هفتهاي یکبار در منزلمان زيارت عاشورا ميخوانديم و در اين مراسم حضور فعالی داشت. اخلاقش خيلي خوب بود، بچه زرنگ و باهوشی بود و به ما خيلي احترام ميگذاشت. هیچگاه جلوتر از من و پدرش حركت نميكرد. هر وقت مرا می ديد دستم را ميبوسيد. در كارهاي خانه كمكم ميكرد. نمازش را اول وقت ميخواند. دائمالوضو بود. كتاب مربوط به شهدا را زياد ميخواند. با بچهها مثل بچهها رفتار ميكرد. به نظر من كسي بهراحتی شهيد نمیشود. امين هم پر زد و رفت و من مطمئن هستم جايگاه او بهتر از اينجاست. پسرم بسيار ولايي بود.🌹
پسرم از کودکی فردی مخلص، باایمان و مطیع امر ولیفقیه بود و هر چه حضرت آقا میفرمودند با دل و جان اطاعت میکرد، محمدامین دانشجوی ترم شش فلسفه و مسلط به 2 زبان انگلیسی و عربی بود و به مدت 2 سال نیز در کلاس نقد و بررسی فیلم شرکت کرده بود و اخیراً که حضرت آقا در یکی از سخنرانیهای خود فرمودند جای افرادی مثل شهید آوینی در کشور خالی است و نیاز است جوانان ما راهش را ادامه دهند، محمدامین تصمیم گرفت دوره ارشد خود را در رشته فیلمسازی ادامه دهد و حتی برای این کار یک دوربین فیلمبرداری سفارش داد که چند روز بعد از شهادتش به دست ما رسید.🌺
🌹 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
🖌 #خاطره
🔹 روایت همسر شهید؛
در ماه شعبان سال 92 ، رضا تصمیم گرفت که به سوریه برود با وجود ماموریتهای زیادی که داخل و خارج از کشور می رفت، این بار رفتنش رنگ دیگری داشت، قلب مرا با خودش برده بود، خیلی دلتنگش بودم و دائم گریه میکردم.
روز دوم ماه مبارک رمضان بود که همگی مهمان خواهر شوهرم بودیم، همه فامیل دور هم جمع بودند و جای رضا خیلی خالی بود، چشمهایم پر از اشک بود، آن شب موقع برگشتن در ماشین محمدحسین هم خیلی گریه میکرد و بی تاب رضا بود، از او پرسیدم چرا گریه میکنی! به من گفت: مامان من اصلا دوست ندارم بابام بمیره...
گفتم منم دوست ندارم بابا بمیره...گفتم بیا برای بابا دعا کنیم، انگار به دل محمدحسین افتاده بود که رضا شهید میشود و همینطور تا منزل گریه میکرد...
رضا به من گفته بود که به محمدحسین بگو برای من دعا کند و منظور رضا برای شهادتش بود، گاهی اوقات با خودم فکر میکردم که اگر به محمدحسین بگویم دعا میکند که رضا برگردد، اما رضا عاشق شهادت بود، رضا لیاقت شهادت داشت.
روز یازدهم مرداد 92 برابر با روز 22 ماه مبارک رمضان بود که رضا به من زنگ زد و گفت عصمت دلم می خواهد که اون دنیا ازت خواستگاری کردم به من جواب مثبت بدهی، من نیز خندیدم و خیلی جدی نگرفتم.
روز یازدهم مرداد 92 برابر با روز 24 ماه رمضان، که روز قدس هم بود بد جوری حالم به هم ریخت و انگار که میدانستم رضا شهید شده، قلبم گواهی میداد و همان روز ساعت 4 صبح بود که رضا تیر خورده بود و به شهادت رسیده بود.
#شهید_رضا_کارگر_برزی
🌹 #سالروز_شهادت_۱۱_۵_۹۲
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
🌹 #شهيدمحمود_رفيعي_نجات
#سالروز_شهادت_۲۲_۵_۶۷
در سال ۱۳۳۷ش در شهرستان بوشهر ديده به جهان هستي گشود. محمود، زندگي سراسر نور خود را با لبخندي مهربان و شور و شوقي کودکانه آغاز کرد. درحاليکه هفتمين پائيز زندگياش را در حکومت ستمشاهي تجربه ميکرد، راهي مدرسه شد و تحصيلات خود را تا اخذ مدرک فوق ديپلم ادامه داد. محمود در زمان مبارزات انقلابي حضرت امام خميني (ره) عليه حکومت سفاک پهلوي، همدوش امت سلحشور ايران در تظاهرات و راهپيمائيها حضوري فعالانه يافت بهطوريکه چندينبار توسط نيروهاي ساواک دستگير شد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت. وي پس از اخذ مدرک کارداني، به استخدام صدا و سيماي مرکز بوشهر درآمد. محمود با شروع حملات ددمنشانه دشمن بعثي به مرزهاي جمهوري اسلامي ايران، به جبهههاي نبرد حق عليه باطل شتافت و سرانجام در تاريخ بيست و سوم مردادماه ۱۳۶۷ هجري شمسي در جريان عمليات مرصاد و در سن ۳۰ سالگي، در آخرين روزهاي جنگ تحميلي بر خوان نعمت الهي ميهمان شد. پيکر پاک شهيد محمود رفيعي نجات در گلزار شهداي بوشهر، محله امامزاده به خاک سپرده شده است.
◀️ برگرفته از راسخون
🖌 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
❤️
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
سردار #شهيد_سيدمهدي_لاجوردي
يكي از شيران بيشه گمنامي است كه از فرماندهي گردان زرهي امام سجاد(ع) گرفته تا مسئوليت محور شلمچه و فرماندهي گردان بلال از لشكر 27 محمدرسول الله(ص) و... مسئوليتهاي متعددي را عهدهدار بودهاست. اما اكنون كه 27 سال از شهادتش ميگذرد، حتي يك كوچه نيز به نامش نيست.
برادر، و همرزم شهید سيدجعفر لاجوردي، می گوید؛
به نظر من براي شناخت امثال او بايد به سراغ مرداني رفت كه هيچ وقت خطراتي كه كشور و انقلاب اسلامي را تهديد ميكردند ناديده نگرفتند و همه عمرشان را صرف مبارزه با دشمنان اين انقلاب كردند. شهيد لاجوردي هم از اين دست افراد بود و قبل از پيوستن به سپاه در كسوت يك بسيجي به نيروي جنگهاي نامنظم شهيد چمران پيوسته بود و پس از ماهها مجاهدت وارد سپاه شد و چندين سال هم در لباس سبز پاسداري به صورت مرتب در جبهههاي جنگ حضور يافت. خلاصه معرفي او اينطور ميشود كه سيدمهدي لاجوردي سال 1336 در ميدان شهداي تهران به دنيا آمد و 30 سال بعد يعني سال 66 در شلمچه به شهادت رسيد.
🌹 #سالروز_شهادت_۱۷_۶_۶۶
🌹 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ