🔹🌸🍃 #میقات 🍃🌸🔹
✍ #سیره_شهدا
هميشه مي گفت:
تو کنار من و همراه مني،
اما خودت هم بايد يک مسيري داشته باشي که مال خودت باشد و در آن رشد کنی؛ پيش بروی.
در يکي از نامه هايش نوشته بود
از فرصت دوری من استفاده کن. بيشتر بخوان. مخصوصا قرآن. چون وقتی با هميم من آفتم. نمی گذارم تو به چيز ديگری نزديک شوی.
🌹 #شهيد_حميد_باکری
📘 نيمه پنهان ماه، ص27
🌷 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
#اینفوگرافیک
#شهید_حمید_باکری
یکم آذر 1334، در شهرستان میاندوآب چشم به جهان گشود. پدرش فیض اله و مادرش اقدس نام داشت که وقتی حمید یک سالش بود، در اثر سانحه رانندگی فوت کرد. وی تا پایان دوره منوسطه تحصیل کرد و موفق به اخذ دیپلم شد. سال 1358 ازدواج کرد که ثمره آن یک پسر و یک دختر بود. با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، همگام و همراه با برادر بزرگوارش مهدی، به عنوان پاسدار عازم میدان نبرد حق علیه باطل گشت و جانفشانیهای بسیاری از خود به نمایش گذارد تا اینکه ششم اسفند سال 1362 با سمت معاون لشکر 31 عاشورا در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. اما تاکنون اثری از پیکر مطهر ایشان به دست نیامده است.
@vesaleshahid_ir
✍ #برگی_از_خاطرات
مأموريت حميد توي خيبر اين بود که بعد از فتح پل شيتات برود محور نشوه را هدايت کند . اولين گروه بلم سوار که رسيدند به پل سي و دو نفر بودند . ما هم حرکت کرديم به طرف پل . شب رسيديم آنجا . منتظر مانديم حميد برود آن طرف پل را شناسايي کند و هدايت مرحلهي بعدي عمليات را به عهده بگيرد . رفت و برگشت .
آخرين باري که حميد را ديدم بعد از تصرف پل بود و حدود عصر . من مجروح شده بودم و مرا گذاشته بودند آنجا . حميد داشت نيروها را هدايت ميکرد که يادش افتاد نماز ظهرش را نخوانده . سريع رفت وضو گرفت آمد جايي قامت بست و نماز خواند که در تيررس بود . هر لحظه امکان داشت فاجعه اتفاق بيفتد . و او با طمأنينه و آرامشي نمازش را ميخواند که من دردم را فراموش کردم و فقط به او خيره شدم .
حتي وقتي بلندم کردند که ببرندم ، برگشته بودم به آرامش نماز خواندن حميد نگاه ميکردم .
راوی؛ جمشید نظمی همرزم شهید
🌹 #شهید_حمید_باکری
🥀 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ