eitaa logo
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
21 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
62 ویدیو
0 فایل
برای شهدا رسانه باشیم برای همکاری در ستاد پیام دهید ارتباط با خادم کانال: @congere_melli_shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
🌹 از 2_3 ماه مانده به محرم روزشماری میکرد برای نــــوکری ابا عبدالله الحسین. با شوق خاصی برنـامه ریزی میکرد. هر سال تو میدان امام زاده علی اکبر، جایی که اکنون مزار مطهرش در آنجاست، چای خانه راه اندازی میکرد. خرید ملزومات و وسائل چای خانه رو  با وسـواس و سلیــــقه خاصی خریداری میکرد. تمامی رو هم از بهترین ها . معتقد بود برای اهل بیـــــت نباید کـــــم گذاشت، تا زمانی که اونها دستت رو با بزرگواری میگیرند تو هم شرمنده نباشی که چرا میتونستی و بیشتر انجام ندادی. خادم امام زاده و هییت بود . ولی همیشه جلوی در هیئت می ایستاد. معتقد بود دربانی این خاندان بهتره و خاکـی بودن برای ائمه لطف بیشتری دارد. میگفت هر چی کوچکتر باشی برای امام حسین (ع) بیشتر نگاهت میکند. 🌹 🌹
#عاشقانه ❤️ میومد خونه، نمی‌ذاشت کار کنم. زهرا رو می‌ذاشت روی پاهاش و با دست به پسرمون #غذا می‌داد. می‌گفت: «شما از صبح تا حالا به اندازه کافی #زحمت کشیدی» #مهمون میومد، پذیرایی با خودش بود. دوستاش به شوخی می‌گفتند: «مهندس که نباید تو خونه کار کنه!» می‌گفت: من که از حضرت علی (ع) بالاتر نیستم مگه به حضرت زهرا (س) #کمک نمی‌کردند؟ #شهید_حسن_آقاسی_زاده🌷
کسی که خداوند خیر را برای او اراده کرده باشد، در قلبش محبت امام حسین علیه السلام را قرار داده، و در دلش محبت زیارت آن حضرت را می اندازد. #امام_صادق_ع #صبحتون_حسینی
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
🌹 درمنطقه صبح به نزدیکی های خط مقدم رسیدیم، پاسگاه زید را می دیدم ، صدای انفجار خمپاره ها ، شلیک تانک، تیراندازی دوشکاها به گوش می رسید.حمید یوسفی در حالیکه رانندگی می کرد، گفت: آها اینجاسا شروع کرد ،بلند،بلند اذان گفتن .تا آخر اذانش را داد.و من غرق در تحیر و بهت .سه بار نیز گفت: بهشتی،بهشتی با خون خود نوشتی.  استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی آری این ها اینگونه گفتند ورفتند.   باز حمید جمله اش را تکرار کرد. اما این جمله را هم افزود خوش به حال کسی که ازجمع خواهد رفت وبعدا شاهد نامردی برخی احزاب که کاری  نکرده ودرخواستهای غیرمنطقی دارند را  نمی بیند.ومدعی انقلاب هستند رانخواهد دید. صبح زود درحالیکه دوش گرفته بود وپیراهنی سفید پوشیده بود تعجب کردم.   وگفت ما غسل شهادتمان را کردیم.  به اوخندیدم گفتم مگر شهادت به این راحتی است . گفت راحت تر ازآن که حدس بزنی.   دوباره حرکت کردیم به منطقه ر سیدیم  . پس ازمعرفی به فرمانده مارا راهی پاسگاه زید کردند. تا دیواره ی پاسگاه خودمان را رساندیم. چند تصویر میدانی هم گرفتیم.  من دوربین عکاسی دستم بود. وحمید دوربین فیلمبرداری را با خود جابه جا می کرد.  یکباره دیدم دوربین عکاسی ام از کار افتاد . او درباره تعمیرات استاد بود. به حمید گفتم دوربین گیر کرده . گفت برو از پیش ماشین یک پتو بیاور تا درستش کنم وفیلم هایمان  زیر نوراز دستمان نرود. ازجمله فیلم هایی که در همان دوربین بود وروز قبل گرفته بودیم همان عکس یادگاری است که به صورت تمبر درآمده یعنی عکس شهید حاج محمود شهبازی که روز فبل گرفته بودیم. وعرض کردم. من رفتم پیش ماشین لندرور آتش شدید بود .  چند خمپاره نزدیک ماشین خورد.آن بنده خدا که اسمش را نیاوردم ترسیده بود. ومی گفت کی برمی گردیم. وقسم می داد که برگردیم و جواد هم اورا نصیحت می کرد که نمی شود دوستان را تنها بگذاریم. من پتو را برداشتم وبه خود پیچیدم وزیر آن همه آتش به طرف حمید یوسفی راه افتادم . که باچشمان خود دیدم یک گلوله توپ روی دوربین خورد . وهمه جا پرازخاک وترکش سرخ شد.   زمین خوردم وبلند شدم تاخود را به حمید برسانم. ازحمید ودوربینش خبری نبود اطراف را گردیدم سرش را پیدا کردم  وبعدازکمربه پایین و دوپایش را یافتم. هردو یعنی هم سر وهم پاها را داخل پتو گذاشتم وکشان کشان به طرف ماشین راه افتاد م. نمی دانستم گریه کنم یا شهید را به عقب برگردانم دریک محدوده عجیبی گیر افتاده بودم این فاصله کمی طول کشید . دربین راه شیشه لنز دوربین را دیدم. آن را هم برداشتم وداخل پتو انداختم.  یکی از ما رفته بود وآن کسی نبود جز حمید یوسفی . خودش پیش بینی می کرد. وخودش هم پرواز می کرد . این پیش بینی مرا بیشتر تکان می داد. آری یک شبه ره صد ساله پیموده بود.  💢راوی؛ همرزم شهید 🌹 🌹 🌹
#شهید_باقر_رشیدی خدایا ما که در جبهه جنگ و آن همه عملیات توفیق و لیاقت شهادت نداشتیم، از این به بعد از ما راضی شو و نگذار در بین این آدم هایی که خدا را نمی شناسند و از حلال و حرام اسلام آگاه نیستند گرفتار شویم! 🌹 #جانباز_شهید 🌹 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
زندگی نامه قسمت 1 مسئولیت : مسئول تدارکات منطقه ۲سپاه و عضو شورای جهاد تولد: ۱۳۳۱ عروج :۴/۲/۱۳۶۱ منطقه عملیاتی بیت المقدس-خرمشهر سردارشهیداحمدحجتی در سال ۱۳۳۱ در شهرستان نجف آباد از توابع استان اصفهان به دنیاآمد. دوران کودکی را با فقر و تنگدستی می گذراند و تنها منبع درآمد آنها کشاورزی بود. فقر باعث شد احمد نتواند به مدرسه برود. به جای درس خواندن، نزد استاد درب و پنجره ساز به کار جوشکاری پرداخت تا جایی که در ۹ سالگی مهارت خاصی در تمام کارهای جوشکاری بدست آورده بود. 🔴علاقه به درس خواندن و کسب علم او را رها نمی کرد ، احمد در یازده سالگی مشغول تحصیل شد و باهوش و ذکاوت فوق العاده ای که داشت ۴ سال ابتدایی را در یک سال گذراند. او موفق شد مدرک ششم نظام قدیم را اخذ و وارد دبیرستان شود. به عنوان فردی شاخص و ورزشکار، همکلاسی های دبیرستانی خود را برای فعالیت های اجتماعی آماده می کرد، او معتقد بود که فعالیت اجتماعی باعث ایجاد انگیزه و تقویت روحیه سلحشوری در جوانان می شود. ◀️با این که بطور همزمان مشغول کار و تحصیل بود ولی توانست در سال ۱۳۵۰ دیپلم ریاضی را اخذ و به عنوان سپاه دانش عازم روستای لارستان از توابع لامرد فارس شود. افشاگری رژیم پهلوی و پخش کتب اسلامی و اعلامیه های حضرت امام در منطقه لامرد از جمله فعالیت های احمد در دوران خدمت او بود. پس از خدمت سربازی در رشته راه و ساختمان دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شد ولی به علت فقر مالی نتوانست ادامه تحصیل دهد؛ لذا به عنوان معلم در آموزش و پرورش مشغول خدمت گردید. ↩️وظیفه خطیر معلمی در مدارس و قبولی او در رشته ریاضی دانشگاه فعالیت احمد را در بین دو نسل کودک و نوجوان و جوان دانشگاهی دو چندان کرد، او با بسیاری از انحرافات فکری اواخر دوره پهلوی که قالب آن افکار کمونیستی و وابسته به شرق بود، به مبارزه علنی پرداخت. تشکیل انجمن اسلامی در دانشگاه و گرد هم آوردن دانشجویان حزب الهی و مخالف رژیم و اعتصاب و تظاهرات علیه رژیم پهلوی در دانشگاه باعث شد تا او به عنوان یک فعال مذهبی و سیاسی در بین دانشجویان و فرهنگیان شناخته شود. بالا رفتن سطح تحصیل و فرهنگ در منطقه با تشکیل گروه های فرهنگی از همکاران آموزش و پرورش و جذب خودیاری مردم روستاهای اطراف نجف آباد برای مدرسه سازی به همت احمد در سال های پیش از انقلاب محقق شد. 🔶با صدور فرمان امام مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی، احمد به عنوان بنیانگذار جهاد سازندگی نجف آباد کار خود را برای خدمت رسانی به مردم مناطق محرم آغاز کرد.🔷
زندگی نامه قسمت 2 دوم مهرماه ۵۹ یعنی سه روز بعد از شروع جنگ، احمد و تعدادی از یارانش پای به خاک خونبار خرمشهر گذاشتند. مقاومت ۳۴ روزه مردم خرمشهر و رزمندگانی که از جای جای میهن اسلامی وارد این شهر شده بودند حماسه های جاودانه ای را برای این مرز و بوم رقم زد. کارشکنی های بنی صدر و مناقشات سیاسی باعث سقوط خرمشهر شد. اما احمد و بچه های جهاد با همت والای خود جهاد اصفهان را در آبادان برپاکردند. احداث پل شناور بر روی بهمن شیر و جاده خسروآباد از فعالیت های جهاد در دوران محاصره آبادان است که با همکاری و تدبیر و پشتکار بچه های جهاد، راه را برای انجام عملیات شکست حصر آبادان هموار می کرد. فعالیت چشمگیر احمد باعث شد از او به عنوان مسئول تدارکات منطقه ۲ سپاه که کار پشتیبانی یگان های وابسته به استان های اصفهان ، یزد و چهارمحال بختیاری و یگان های استانی را داشت دعوت به عمل آید. او همزمان با این مسئولیت، عضو شورای جهاد سازندگی هم بود و هیچ وقت خود را از بچه های جهاد جدا نکرد. تشکیل اولین تیپ زرهی جهاد مرهون پیگیری و پشتیبانی های احمد است. 🔴شهادت برادرش، محمد، او را در خدمت به نظام مقدس استوارتر کرد و پشتیبانی های او از یگانهای تازه تأسیس شده همچون تیپ نجف اشرف، تیپ امام حسین، تیپ ۲۵ کربلا باعث پیروزی های چشمگیر رزمندگان در عملیات های گسترده لشکریان اسلام گردید. برای شناسایی و ایجاد جاده ای برای انتقال تدارکات و حمل مجروحین در عملیات آزاد سازی خرمشهر می کوشید. اما دیگر از احمد خبری نشد و عملیات بیت المقدس بدون حضور او به پایان رسید و خرمشهر آزاد شد. کسی نمی دانست احمد کجاست؟ همسر و چهار فرزند او هیچ خبری از احمد نداشتند. چهل روز از ناپدید شدن احمد می گذشت که تعدادی فیلم از سنگرهای مزدوران عراقی در خرمشهر بدست رزمندگان افتاد. فیلم ها حاکی از شهادت احمد و دو تن از همراهانش به نام های احمد معین و عبدالحمید رجایی بود؛ اما از آنها اثری یافت نشد. او در مرحله اول عملیات بیت المقدس به دیدار حق شتافت و به برادر شهیدش محمدعلی پیوست تا بعد از آن پذیرای دیگر برادران شهیدش کاظم و ابوالقاسم گردد. برادران حجتی همه حیات خویش را عاشقانه در مذبح جبهه ها قربانی کردند. در این خانه عرشیان ملائکه الله بر فرشیان خلیفه الله سجده آورده اند و به تفسیر «اِنّی اعلَمُ مالا تَعلَمون» نشسته اند. شهید مرتضی آوینی در وصف خانواده شهیدان حجتی: ↩️در انتهای یکی از کوچه های صمیمی شهر نجف آباد خانه ای است که بر فراز آن فرشته های خدا بال در بال،چتری از رحمت خاص کشیده اند؛ چرا که آن خانه مجلای نور خداست و در آسمان عشق چون شعرای یمانی می درخشد. 🔴منبع: سایت کمیته جستجوی مفقودین🔶
#سردار_جاویدالاثر_شهید_احمد_حجتی مسئولیت : مسئول تدارکات منطقه ۲سپاه و عضو شورای جهاد تولد: ۱۳۳۱ عروج :۴/۲/۱۳۶۱ منطقه عملیاتی بیت المقدس-خرمشهر محل تولد : نجف آباد وضعیت تأهل : متاهل مزار شهید : مفقودالاثر سردار شهید احمد حجتی برادر شهیدان ابوالقاسم ، محمدعلی ، کاظم می باشد و همچنین برادرزاده ایشان نیز به فیض شهادت نائل آمده است .
شهید پاسدار و معلم فرزندمرتضی بسم الله الرحمن الرحیم پس از حمد و سپاس خداوند یکتا و درود بر محمد مصطفی (ص) و درود بر ائمه معصومین (ع) و درود بر رهبر عظیم الشان انقلاب آیت الله العظمی نائب الامام خمینی کبیر و درود بر پدر و مادر و همسر و فرزندان و برادران و خواهران و آشنایان، توصیه های زیر را می نمائیم : همیشه سعی کنید از رهبر و ولایت فقیه پیروی کنید ، در خط امام گام بردارید ، چون شهید رجائی مقلد واقعی و حقیقی امام باشید و از انحراف به چپ و راست بپرهیزید . پیام ها و رهنمودهای امام ، را که همواره مرهمی است بر جراحات و التیام خستگی و تلاش شبانه روزی رزمندگان به جان و دل گوش کرده و به کار بندید. بارها از رزمندگان و عزیزان شنیده ام که می گویند برویم سخنان امام را گوش بدهیم تا حال بیائیم و نیرو بگیریم. پیام به ملت وفادار اسلام : اتحاد و تلاش بیشتر برای ساختن کشور اسلامی، پیروی از خط امام تا آخرین قطره خون (شهادت)، جلوگیری نکردن از آگاهی مردم و هدایت آنها. در مورد جنگ : ملت باید به جنگ بیشتر بیندیشید و همان طوری که رهبر عظیم الشأن فرمودند: رهبر ما طفل 13 ساله است بنابراین جهاد در راه خدا واجب شرعی است. « و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین لله فان انتهو بما یعملون بصیر.» (سوره انفال آیه39) رزمندگان عزیز سعی کنید فقط برای خدا بجنگید و بس، آگاهانه مبارزه کنید و قدر خودتان را بدانید، این فرصتها سعادتی است که مفت به دست نمی آید از فرصت نهایت بهره را ببرید. پیام به اولیاء رزمندگان: شما بارها آرزو می کردید که خود و فرزندان خود در کربلا بودید و به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین (ع) لبیک بگوئید، اکنون آن فرصت برای شما به دست آمده، فرصت را غنیمت شمارید و به یاری اسلام بشتابید. پیام به ارگانهای انقلابی: شما فرزندان انقلاب هستید، ایمان و فداکاری شما مبین انقلاب است، مقاومت شما در برابر سختی ها همچون یاران رسول ا... (ص) در صدر اسلام باید باشد، اگر خدای ناکرده فردی نالایق در بین شما باشد آن را طرد کنید و به جای آنها، افراد مؤمن و کاردان بگذارید، چون افراد فرصت طلب و منافق بزرگ ترین ضربه را به انقلاب می زنند. به اولیاء امور: برای این که مردم از راه راست منحرف نشوند نقطه نظرهای افراد را با نقطه نظرهای امام و اولیاء دین مقایسه کنید، هر کدام با نظرهای امام و ولایت فقیه درست بود آن را انتخاب کنید، همیشه فکر نکنید تمام حرف های شما صحیح و حرفهای دیگران غلط، لااقل 10% هم احتمال بدهید که دیگران صحیح فکر می کنند و شما اشتباه و به رای دیگران احترام بگذارید و خود را آماده برای خدمت به این ملت مستضعف نمائید. مبادا هنوز فکر طاغوتی در سر شما باشد و خون شهیدان را پایمال کنید، هر کاری را به نام خدا شروع و به انجام برسانید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته 5/اردیبهشت/61 منبع: سایت نوید شهید اصفهان
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
شهید عطایی فقط کار فرهنگی انجام نمی‌داد بلکه کارهای خیر هم انجام می‌داد و من سعی می‌کردم همیشه همانند یک همسنگر در کنار وی باشم؛ مرتضی بیش از 20 بار به کربلا رفت؛ تمام فامیل با ما یک‌بار کربلا آمده‌اند و اربعین‌ها نیز یک کاروان از مردان فامیل جمع می‌کرد و به کربلا می‌رفتند، حتی اگر کسی هزینه سفر نداشت، خودش پرداخت می‌کرد. وی عنوان می‌کند: نزدیک اربعین گذرنامه‌ها را جمع می‌کرد و کلی هزینه و تلاش می‌کرد تا همه بتوانند به کربلا برسند و کارهای فرهنگی تنها مختص بسیج نبود و این فعالیت‌ها به داخل خانواده نیز اشاعه پیدا کرده بود. 🌺
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
🌹 مرتضی عطایی در ۲۳ سالگی ازدواج کرد و پس از ازدواج هم به همان شغل پدری ادامه داد تا این که توانست با پس انداز درآمد اندک خود یک واحد کوچک آپارتمانی خریداری کند و یک زندگی ساده و پاک را با عشق به ولایت و شهدا سپری کند اما با شروع شدن درگیری ها در سوریه دیگر مرتضی مانند گذشته نبود و برای اعزام به سوریه به هر دری می زد و نمیخواست از کاروان مدافعان حرم جا بماند. به خاطر دشواریهایی که برای اعزام داوطلبان بسیجی به سوریه وجود داشت مرتضی عطایی با هر مشقتی که بود توانست خود را در کاروان فاطمیون که مدافعان حرم افغانستانی بودند جای دهد و به سوریه برود در حالی که هنوز خانواده اش از این موضوع مطلع نشده بودند. شهید عطایی خیلی زود توانست با نام ابوعلی با رزمندگان تیپ فاطمیون قرین شود به طوری که بسیاری از دوستان او هم اطلاع نداشتند که مرتضی افغانی نیست و از مشهد خود را به این قافله رسانده است، همچنین ابوعلی یکی از بهترین دوستان شهید مصطفی صدرزاده و شهید مهدی صابری قبل از شهادتشان بود و شهادت این عزیزان خود دلیل بیشتر شدن شوق مرتضی به شهادت بود. رشادت های ابوعلی در درگیری های تل قرین، تدمر، دیرالعدس، بصرالحریر، القراصی و خان‌طومان به عنوان جانشین تیپ عمار لشکر فاطمیون نام او را به کلمه ای رعب آفرین برای تکفیری ها تبدیل کرده بود. در نهایت پس از رشادت های فراوان و چند بار مجروحیت های گوناگون، جانباز سرافراز مرتضی عطایی در ۲۱ شهریور ماه سال ۱۳۹۵ و همزمان با روز عرفه در منطقه لاذقیه به مقام رفیع شهادت نائل آمد و به یاران شهیدش پیوست. 🌹  
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
بسمه تعالی با درود و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت، مهدی موعود) عج( و با سلام و درود بر شهدای صدر اسلام تا شهدای کشورمان و امام ✨ شهیدان و دو یادگار عزیزش، و سلام بر رهبر فرزانه و سید و مرشد ما ، نایب بر حق امام مهدی ) عج( ، حضرت امام خامنه ای حفظه الله) این حقیر سید حسین رئیسی فرزند سید کمال، این وصیت نامه را در نیمه شب یکشنبه، 22 رمضان سال 3131 ، با تکمیل وصیت نامه زمان جنگ تحمیلی به پایان رساندم. کلامم را اینگونه آغاز می کنم که شهادت مرگ نیست، رسالت است، رفتن نیست، جاودانه ماندن است ، جان دادن نیست، جان یافتن است،... سکوت نیست بلکه فریاد است ... آری ... شهادت سرآغاز پایندگی است. شما که از حال درونی من آگاه هستید، در حالیکه از ضعف مجروحیت خود آگاهی کامل داشتم، اما در این میان، به اسلحه ی شهادت مجهز شدم و با قدرت ایمان و عشق در میدان جنگیدم و عظمت روح را بر فرق ماده کوبیدم و از جان خود گذشتم تا از قید و بندهای مادی آزاد شوم و بتوانم با عظمت روح با شما سخن بگویم ... شاید اینگونه بر جان نشیند. اگر خواست الهی چنان شد که شربت شهادت نصیب این حقیر شد، شما را به خدای بزرگ سوگند، که مرا یاری کنید.. برایم گریه نکنید، تا از خدا بی خبران و کج فهمان خوشحال شوند و خود را ملعبه ی دست آنها قرار ندهید. از شما عاجزانه خواهش می کنم در هرکاری به خدا توکل کنید و دنباله رو ولایت باشید و از رهبر فرزانه مان، امام خامنه ای(حفظه الله)جلوتر یا عقب تر حرکت نکنید و از اختلاف بپرهیزید تا در دنیا و آخرت رستگار شوید. عزیزانم... در حالیکه مطمئنم خوب را از بد تشخیص می دهید، ولی باید بدانید در انتخاب دوست باید دقت و مراقبت داشته باشید، چون دوست خوب انسان را به سعادت می رساند و دوست بد انسان را به شقاوت می کشاند. و اما درباره حجاب ... بدانید که با بدحجابی دل مادرم، حضرت زهرا ) سلام الله علیها ( را به درد می آورید و همچنین دل مولایمان صاحب الزمان(عج)را ... به شما میگویم: که در مکتب اسلام ننگ و نکبت جایی ندارد... باور کنید سخن از چادر و روسری و سرپوش نیست، حرف از زنجیر وحبس شدن و محدود شدن نیست، بلکه سخن از عفت و پوشش و بزرگ منشی و احترام و ابهت است. 🌸
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
🌹 در وصیت‌نامه این شهید بزرگوار آمده است: خداوند انسان را خلق کرده تا رنج و سختی را تحمل و خود را در کوره زمان آب‌دیده کند و در آزمون هستی راه صحیح را برگزیند.  این شهید بزرگوار در ادامه وصیت‌نامه خود می‌نویسد: جان من فدای تن بی‌سر امام حسین (ع) که مظلومانه در تاریخ اسلام برای دفاع از حقانیت اسلام ناب محمدی شهادت در راه خدا را برگزید.  وی به خواهران و برادران خود سفارش می‌کند که زینب‌وار و حسین‌گونه زندگی کنند و راه درست صحیح زندگی را از ائمه اطهار (ع) یاد گرفته و همواره در راه دفاع از دین تلاش کنند.  🌹
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
وحید یک محقق بود. برای تمام صحبت هایش از قرآن دلیل و شاهد می آورد و همه این مباحث را بدون اینکه کلاس رسمی یا دوره‌ای شرکت کرده باشد، صرفاً با مطالعات خود مطرح می کرد و به بحث می پرداخت. مسائل عقیدتی را بدون مطالعه قبول نمی کرد! همیشه در حال تحقیق بود و هر حرفی ، بخصوص مطالب عقیدتی را ، قبول نمی کرد مگر اینکه در مورد آن پژوهش کند و به حقیقت ماجرا پی ببرد. وحید بسیار صادق و  ساده بود. با آن سادگی دلش بود که می توانست با خدا ارتباطی عمیق برقرار کند. وحید اخلاق خوب و چهره ی همیشه خندانش داشت. دست و دلباز و اهل کمک به مردم بود. همیشه با حق بود، ولی هیچ وقت به کسی بی احترامی نمی کرد حتی اگر حقش ضایع می شد. احترام به بزرگتر را واجب می دانست. 🌺
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
🌹 ◀️ همسر شهید بلباسی در نقل خاطره ای،نسبت به اعزام همسرش به سوریه می گوید؛ می‌دانستم اگر گریه کنم، اگر حرفی بزنم، شاید دودل شود، شاید با نگرانی برود. گریه نکردم چون می‌دانستم دوست دارد برود. در تمام 13 سال زندگی‌مان، در تمام برنامه‌هایی که شرکت می‌کرد، ماموریت‌هایی که می‌رفت، من هیچ وقت نه نیاوردم، حتی آن روزهایی که بچه‌ها کوچک‌تر بودند، مهدی تازه به دنیا آمده بود، فاطمه پنج سالش بود و حسن دو سالش بود و همسرم به خاطراین که مسئول اردوهای جهادی بود، مدام به ماموریت می‌رفت و یک ماه و بیست روز خانه نبود، هیچوقت نگفتم این بار نرو. آن موقع بچه‌ها خیلی به پدرشان وابسته بودند، وقتی می‌رفت خانه کلا می‌ترکید از صدای گریه بچه‌ها. بعضی وقت‌ها حتی خودم می‌نشستم با بچه‌ها گریه می‌کردم، اما با این حال گله نمی‌کردم از رفتنش... . چون دلم نمی‌آمد. چون وقتی برمی‌گشت و تاثیر کارهایی را که انجام داده بود می‌دیدم، وقتی عکس‌هایی را که آورده بود نشانم می‌داد و می‌گفت: ببین در این اردوی جهادی این خانه را ساختیم و تمام شد، حالا چند نفر بالای سرشان در سرمای زمستان سقف دارند، وقتی رضایت را در چشمانش می‌دیدم، ‌احساس می‌کردم حال خوشی دارد، من هم از این حال خوش،‌احساس رضایت می‌کردم. 💢 به نقل از خبرگزاری تیتر امروز 💕
هو الحکیم 📅 ۲۴ شهریور • ولادت شهید اکبر توپا (استان گیلان، شهرستان رشت) (۱۳۳۸ ه.ش) • شهادت شهید رحمت‌الله زکی‌پور (استان اردبیل، شهرستان خلخال) (۱۳۶۰ ه.ش) • شهادت شهید حسن ثقفی (استان مازندران، شهرستان نور) (۱۳۶۱ ه.ش) • شهادت شهید پرویز دیوسالار (استان مازندران، شهرستان نور) (۱۳۶۱ ه.ش) • شهادت شهید علی زندی (استان اردبیل، شهرستان اردبیل) (۱۳۶۱ ه.ش) • شهادت شهید موسی آهنگر دارابی (استان مازندران، شهرستان میان‌دورود) (۱۳۶۲ ه.ش) • شهادت شهید محمدحسین کلانتری (استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۶۲ ه.ش) • شهادت شهید بهرام قلی‌پور (استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۶۶ ه.ش) • شهادت شهید علی جعفری‌نیا (۱۳۶۶ ه.ش) • شهادت شهید اسدالله سعدی (استان کردستان، شهرستان سنندج، روستای نایسه) (۱۳۶۹ ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم جواد غلام غلامی (لشکر فاطمیون) (۱۳۹۳ ه.ش) 🔸منبع: Defapress.ir 🔹🔹🔹
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
🌸 در آغاز فصل عاشقی زندگی شهید هر کسی چیزی می‌گفت؛ یکی می‌گفت دویست سکه، و دیگری می‌گفت کم است. بزرگ مجلس گفت‌: مهریه را کی گرفته و کی داده، اما به دختر ارزش می دهد. در تمام این حرفها و چانه زنی‌های مهریه من همه حواسم به حسن بود، هر بار که صدای حضار مجلس بلند می‌شد و صدای دیگری بلند تر، حسن غمگین و غمگین‌تر می‌شد، و هر لحظه ناراحتی‌اش بیشتر می شد، تا اینکه صبرش سرآمد و به پدرم گفت‌: حاج آقا اجازه می‌دهید من با فاطمه خانم چند دقیقه خصوصی صحبت کنم، وقتی به اتاق رفتیم گفت‌: کالا که نمی‌خواهم بخرم که در قبالش بخواهم یک تعداد خاصی سکه بدهم، یک پیشنهاد می‌دهم، اگر شما هم راضی باشید، به حضار مجلس هم همان را می گوییم. نظرت با هفت سفر عشق: قم، مشهد، سوریه، کربلا، نجف، مکه، مدینه چیست؟ و هر تعداد سکه که خودت مشخص کنی.  از این پیشنهاد حسن خیلی خوشحال شدم، و همه سفرها را با هم رفتیم. 🌺
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
به نام خداوند بخشنده مهربان از اینجا وصیت نامه ام را شروع می‌کنم. با سلام بیکران به پیشگاه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و با سلام بیکران به رهبر مستضعفان، ابراهیم زمان، خمینی بت شکن و با سلام بی کران به مردم ایثارگر و شهید پرور ایران، که همچون امام حسین(ع) و لیلا، پسرشان را به دین اسلام قربانی می‌دهند. 🌸 آری ای ملت غیور شهید پرور ایران! درود بر شما! درود برشما که همیشه در مقابل کفر ایستاده اید و می‌ایستید تا آخرین قطره خونتان. درود برشما ای ملت ایران! ای مشعل داران امام حسین! تا آخرین قطره خونتان از این انقلاب و از رهبر این انقلاب خوب محافظت کنید تا که این انقلاب اسلامی را به نحو احسن به منجی عالم بشریت تحویل بدهید. و ای پدر و مادر عزیزم ! اگر این پسرتان در راه اسلام به شهادت برسد، افتخار کنید که شما هم از خانواده شهدا برشمرده می‌شوید. ای پدر و مادر عزیزم! از شما تقاضایی دارم . اگر من شهید بشوم گریه نکنید. اگر گریه بکنید به شهدای کربلا و شهدای کربلای ایران گریه بکنید تا چشم منافقان کور بشود و بفهمند که ما برای چه می‌جنگیم. حالا معلوم است که راه تنها یک راه است که آن راه هم راه اسلام و قرآن است. و آخر وصیت می‌کنم راه شهیدان را ادامه بدهید و اسلحه شان را نگذارید در زمین بماند. و مادرم و پدرم چنانچه من می‌دانم لیاقت شهادت را ندارم ولی اگر خداوند بخواهد که شهید بشوم مرا حلال کنید و من هم شهادت را جز سعادت نمی دانم. یعنی هر کس که شهید می‌شود خوش به حالش که با شهدا همنشین می‌شود. و از تمام همسایه‌ها و از هم روستایی هایمان می‌خواهم که اگر از من سخن بدی شنیده اید و کارهای بدی دیده اید حلال بکنید. و برادرانم اسحله ام را نگذارند در جا بماند و خواهرانم با حجاب با دشمنان جنگ کنند. خدایا تو را قسم می‌دهم که اگر گناهانم را نبخشی از این دنیا به آن دنیا نبر. خدایا خدایا تو را قسم می‌دهم به من توفیق سربازی امام زمان(عج) و نائب برحق او خمینی بت شکن را قرار دهی. تا در راه آنها اگر هزاران جان داشته باشم قربانی بدهم. 🌺
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
🌹 پنج شنبه ای بود که شهید « حسین علم الهدی» را در بهشت آباد اهواز دیدم. مثل هميشه بر ت ك تك مزار بچه ها فاتحه مي خواند و مي گريست. دنبالش رفتم. بر مزار شهید « اصغر گندمکار» غریبانه نشست وصدا در گلويش شكست .  گوشكه دادم ديدم چيزي مي گويد . جلو كه رفتم شنیدم که می گوید:«اصغر! برایم دعا کن به مهمانی خدا بروم.»