🔶🔹بیش فعالی فرزندان و روشهای اشرافیت
🔹بر عملکرد آنها فقط
🔹بر مبنای طب سنتی
📞پاسخ درباره کاهش گام به گام بیش فعالی فرزندان
راهکارهای زیادی هست 🔻
1- دمنوش گل ساعتی همانند روشی که چای درست میکنیم روزی یک لیوان اگرهمراهی نکرد یک استکان با اندکی عسل
دمنوشهای بادرنجبویه یا مرزنجوش و دمنوش گلسرخ اعلا و یا خوردن اندکی گلاب دراب نوشیدنی روزانه
2-شربت خاکشیر با نصف استکان گلاب و اندکی تخم خرفه و شکر قهوه ای روزی یک لیوان
3- شربت سکنجبین با چندبرگ کاهوی سبز ( مغزش ممنوع ) البته شربت سکنگبین عسلی بهتره
4- دمنوش ترنجبین 50 گرم با شیرخشت ده گرم با تخم بارهنگ سی گرم با مغزفلوس سی گرم بصورت ترکیبی مثل چای یک قاشق دمنوش شده و روزی یک لیوان با نبات یا عسل تا 14 روز تکرار ؛؛ بسیار مفید است . این دارو دردفع کبد آتشین او مفیده
2- سعی کنید فرزندتان یبوست نگیرد و روشهای مقابله درکانال ها و یا سایت خودم متنوع مطلب هست فقط اب یخ و بستنی و فالوده و قارچ و همه نوع کافئین هاو همه فست فودها و سس کارخانه ای و خلاصه تغذیه سوداوی سازها مطلقا مطلقا ممنوع البته هنرمادرها دراین زمینه باید فعال شود که دهها سال برعمر فرزندشان بیفزاید
5-تغذیه کودک را از مزاج گرم به سمت مزاج سرد گاهش بدهید
6- لباس سفید وآبی بیشتربه فرزندتان بپوشانید و از پوشیدن لباس قرمز وزرد بشدت پرهیزشود تا خون او تحریک و گرگرفتگی نکند
7- پرهیز از تغذیه دارای فلزات سنگین همچون سرب و غذاهای کنسروی و هر غذایی که ماده نگهدارنده داشته باشد، آلودگی هوا و پلاستیک بخصوص اگر گرما ببیند ، رنگهای صناعی، طعم دهنده ها و شیرین کننده های مصنوعی و … حتی ماتیک های خارجی سرب دار
8- استفاده از اسپری مخلوط گلاب و سرکه طبیعی وکمی روغن گل سرخ به پوست سرش ، که سوراخهای پوست سر را باز میکند و باعث تحلیل و خروج حرارت زاید سر میشود
9- پیاده روی بالاخص دربسترسنگلاخ و یا ورزش و یا ورزش کلاسیک تربیت بدنی
10- سوپ روزانه یک پیاله که درآن سبزی گشنیز باشه قبل شروع تغذیه ناهارو شام
11- غفلت همه ما ازشربت سرکه شبره حتی نصف استکان (برخی فواید ش کمک به هضم غذاهای دیرهضم و إشتهاآور وخونساز و صفرازدا و آرامش دهنده اعصاب و روان ودرمان بیش فعالی و… درحقیقت نوشابه طبیعی 14 قرن و با غفلت ماها )
12- پرهیز جدی از مصرف قرص استامینوفن
🍃🌷
#مشاوره_زندگی
#سوال_اعضا
#سیاست_رابطه
آیدی من😇
@mahi_882
لینک کانال جهت ارسال برای دوستان👇
https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69
🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾
#تجربه_من ۱۰۳۸
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_زندگی
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_اول
من متولد ۶۷ هستم، سه خواهر دارم و یه برادر، عاشق درس خوندن بودم و قصد ازدواج نداشتم، اما می دیدم پدر و مادرم دوست دارن که ازدواج کنم☺️ خواستگار آخری که اومد و خانواده ها تایید کردن، من باهاش ازدواج کردم، اما به دل خودم ننشست، ازدواجم به خاطر خانواده بود.
مرداد ۹۴ عقد کردم و دی ۹۴ عروسی گرفتیم. همسرم بچه دوست داشت و خودم هم عاشق بچه، اصلا جلوگیری نکردیم و ۲۷ اردیبهشت ۹۵ دورم عقب افتاد و بی بی چک گرفتم مثبت بود و اینقدر خوشحال بودم که....
اما دوران بارداری سختی بود همراهی نکردن همسرم، عصبانیت های همسرم و اخلاق های تندی که داشت و سختی هایی که قابل ذکر نیست، تو یک سال زندگی اول طوری سختی کشیدم که شاید به جرات بگم یه زن تو بیست سال اون قدر زجر نکشید، هرشب با گریه و توهین و
ویارهای سخت و دردناک،حالت تهوع شدید و وزن کم کردن ها و ... بدون همراهی کردن همسرم، همسرم می گفت من باردار این مدلی ندیدم، تو برای جلب توجه من اینجوری میکنی و مادر شوهرم هم می گفت تو عمری که از خدا گرفتم زن حامله ندیدم اینقدر بالا بیاره و تنها حامی من جاریم بود.(تو یه ساختمون زندگی می کنیم) به خانوادم هم چیزی نمی گفتم.
گذشت تا اینکه اوایل هفت ماه بودم، بهتر بودم اما یه شب دل پیچه و حالت تهوع گرفتم و هرچی با همسرم تماس گرفتم خاموش بود و خانواده همسرم حال بدم رو میدیدن، هیچ کاری نمی کردن.
برادرشوهرم از سرکار اومد تا منو دید گفت رنگ به رو نداره که منو سریع برد بیمارستان و آزمایش و ... بستریم کردن. همسرم که اومد، برادرشوهرم برگشت.
گفتن ال اف تی مختل بیماری ایشون هست و از هر ۱۰۰۰ باردار یه نفر دچار این بیماری میشه و ده روز بستری بودم(آنزیم های کبدم بالا پایین میشد) هر روز سونو و چکاب و پرهیز و ....
اومدم خونه و یک هفته ای گذشت، یه روز از خواب بیدارشدم دیدم دست راستم باد کرده اصلا نمی تونم تکون بدم با همسرم تماس گرفتم و اومد خونه، رفتیم پیش دکترم و گفتن سندروم تونل کارپ (گرفتگی عصب دستام) باز بیماری که از ۱۰۰۰ نفر باردار یه نفر میگیرین و ۹۸ درصد بعد زایمان خوب میشن.
بالاخره یه روز سه شنبه ۵ صبح دردم شروع شدم و تا ساعت ده صبح صبر کردم همه بیدار بشن و رفتیم بیمارستان همسرم شیفت بود و بهش نگفتم.
ساعت یازده که میاد خونه میبینه نیستم خواهرشوهرم میگه درداش شروع شد و اومد بیمارستان. بالاخره ساعت ۷ شب پسر قشنگم حسین دنیا اومد.
پسرم خیلی اذیت میکرد و کولیک و دل درد شدید و از این دکتر به اون دکتر، حق هم میدادم دوران بارداری سختی داشتم، پر از تنش و جنگ و دعوا، اما تا هفت ماهگی خوب شد و زندگی منو بهتر و شیرین کرد.
از ساعت هفت صبح بازی میکردم باهاش، پسرم یکسالش شد اقدام کردم برای بچه دوم، هر دو دوست داشتیم اما نمی شد تا دو سالگی پسرم صبر کردم و رفتم دکتر گفت مشکل نداری و کار من گریه بود که خدایا من ازت بچه میخوام و ...
اما درد دستام قطع نشده بود و از این دکتر به اون دکتر، دیگه دستام بی حس شده بود و همه چی ناخودآگاه از دستم می افتاد و می شکست بچه از بغلم می افتاد و ....
پسرم رو آبان ۹۷ از شیر گرفتم و رفتم جراحی دو تا دستام و جراحی کردم و یک ماه رفتم خونه مامانم کوچه پایینی مون هستن (یکی از نعمت های خدا که شامل حال من هست اینکه که من و خواهرام تو یه کوچه به فاصله سه چهار در ساکن هستیم و مادرم کوچه پایینی و برادرم میدون پایین و یه خواهرم ۷ تا خیابون پایین تر و همیشه خدا رو شکر می کردم چون کمک حال هم بودیم )
دستام بهتر شد و اقدام کردم برای فرزند دوم و باردار شدم. ویارهای سخت داشتم و تا هفت ماهگی ادامه داشت. هرکس می شنید باردارم می گفت برای چی بچه دار شدی! ما گفتیم با اون همه سختی بارداری و بعدش و اذیت های پسرت دیگه بچه نمیاری. گفتم چه ربطی داره هر بچه ای یه مدل هست.
خواهرشوهرم بچه می خواست، فهمید باردارم، ناراحت شد. چون دوست داشت وقتی باردار هست تنها باردار باشه تو خانواده و فرزندآوریش رو به خاطر من عقب انداخت یک سال...
بارداریم گذشت و وقت زایمانم رسید چون سر اولی درد کشیدم میخواستم این بچم سزارین بشه، رفتم بیمارستان خصوصی و دکترم قبول کرد و بستری شدم آب کیسه آب کم شده بود و هفته ۳۸ بودم. اما سوپروایزر گفت نه اولی طبیعی بود اینم طبیعی و بستری کردن برای طبیعی و التماس و گریه هام فایده نداشت.
آمپول بهم زدن و دردام شروع شد و پنج شش ساعتی درد کشیدم و گفتن آماده است و رفتم اتاق عمل و هرچی دکتر تلاش کرد نشد و جفت پاره شد و من اورژانسی سزارین کردن و موقع رفتن به اتاق عمل همسرم گلوی سوپروایزر رو گرفت و تکیه داد به دیوار که یه مو از سرش کم بشه بیمارستان رو سرت خراب می کنم.
ادامه 👇
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۱۰۳۸
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_زندگی
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_دوم
خدا رو شکر دختر قشنگم زینب خانم سالم به دنیا اومد، خیلی دکتر خوبی داشتم و می گفت همسرت پشت در گریه میکنه و فقط حال تو رو می پرسه و دیده بود همسرم چقدر بی تاب دخترم و برد و نشون داد و گفت تمام غم دنیا رو فراموش کن، دختر به این زیبایی نصیبت شده.
رفتم داخل بخش و دخترم رو آوردن و شیر دادم، مادرم گذاشت تو تختش که یه دفعه مادرم جیغ زد بچه بچه.
دخترم کلی خون بالا آورد، دخترم رو بردن بخش مراقبت های ویژه و دو روز بستری بود و فهمیدن چون جفت پاره شده بود خون بلعیده و مابین گوش و حلقش پر خون بوده و دفع کرده بحمدالله.
اومدیم خونه، دوران خوبی بود دخترم اصلا کولیک نداشت اذیتم نکرد و یه دختر قشنگ و آروم الحمدالله
دخترم ۸ ماهه بود و من حالم خیلی بد بود زمان کرونا بود و گفتیم کرونا گرفتم و رفتیم دکتر و دارو داد و... ولی حال من خیلی بد بود و بدتر میشد. دکتر عوض میکردیم و داروهای جدید ولی بهتر نمی شدم چهار دست و پا راه میرفتم و سردردهای شدید و حالت تهوع.
تا یه دکتری گفت آزمایش بدید و چکاب کامل و گذشت و همسرم رفت جواب و گرفت و من باردار بودم و من ناراحت که پشت هم هستن اما همسرم چیزی نمی گفت. من از مادرشوهرم می ترسیدم.
رفتم دکتر و سونو بچم ۱۱ هفته و پنج روزش بود کارم شده بود گریه که چی بگم میدونم دعوام میکنن و... نگفتم تا اینکه رفتیم یه پنجشنبه بیرون جوجه درست کردن و من حالم بد شد و همه گفتن نکنه حامله ای و من...
بله کار من شد گریه و بهم تبریک هم نگفتن و چرا بچه آوردی حواست کجا بود و سه تا میخوای چکار (میدونستن که بچه دوست دارم و بچه هم میخوام اما همیشه میگفتن دو تا بسه میخوای چکار)
خواهرشوهر کوچیک هم خیلی ناراحت شد و یک هفته ای گذشت و خواهرشوهر کوچیکم دعوت مون کرده ناهار دورهمی زنونه، و بعد ناهار گفت که باردار هست بچه اولش بود.
همه تبریک و بغل و اشک شوق، همون موقع اومدن من و بغل کردن که ناراحت نشو و به خاطر خودت گفتیم. دوران بارداری بهتری داشتم، ویارم تا پنج ماه بود و همسرم حواسش بهم بود اما ناراحتی های خواهرشوهرم ول کن نبود و مادرشوهرم دائم همسرم رو می کشید کنار و گوشش رو پر می کرد که حواست به خواهرت نیست و افسردگی بارداری گرفته و حالش و بپرس و بهش سر بزن و...از منم میگفتن چون بعدش دعوا خونه ما شروع می شد. این بارم که حالم خوب بود و شوهرم خوب بود بقیه نذاشتن😔
خلاصه دوران بارداری با تمام ادا و اصولش تموم شد و من چون دوران قمر در عقرب نیفته زایمانم سه روز زودتر بستری شدم برای زایمان(خواهرشوهرم دوست داشت تنها باردار باشه کسی باهاش باردار نباشه اما من باردار شده بودم و ناراحتش کردم و اونا شروع کردن به ناراحت کردن من انگار دست من بود کی باردار بشم، کی نشم، طوری که فامیل متوجه شده بودن)
من ساعت نه رفتم بستری و ساعت ده دختر قشنگم زهرا به دنیا اومد(همه پسر میخواستن ولی من دختر دلم میخواست و همسرم میگفت خدا صدای تو رو شنید) از قضا ساعت ده صبح خواهرشوهرم دردش شروع میشه و همون روز ساعت ۳زایمان میکنه(زن عمو همسرم تماس گرفت برای تبریک روز زایمانم که بیمارستان بود،گفت از هرچی بدت بیاد سرت میاد اینقدر ناراحت شد طرف که با تو زایمان کرد)
زایمان خوبی داشتم و خودم و بچه خوب بودیم، من مرخص شدم اما مادرشوهر و خواهرشوهر و جاریم رفتن پیش خواهرشوهرم و خانواده خودم دور من بودن و عالی بود😜
سه روز بعد زایمان نفس نمیتونستم بکشم، یه شب ساعت ۱ بامداد نفسم بالا نیومد و بردنم بیمارستان و معاینه کردن و گفتن به داروی بیهوشی حساسیت داشته و ریه ها دچار مشکل شدند.
بدقلقی همسرم شروع شد که تو برای جلب توجه این کارا رو میکنی، تا ده روز حرف نمیزدم صدام درنمیومد نفس نمیتونستم بکشم، الانم دارو مصرف میکنم.
مشکلات ریه ام و دستم با من موند و خوب نشدن تا الان که دخترم زهرا دو سال و نیمش و زینب سه سال نه ماهش
اما خیلی سختی کشیدم تو زندگی خیلی اذیتم کردن از نزدیک ترین فرد تا دورترینشون اما همیشه خدا کنارم بوده
خدا این زندگی رو پله ای برای رشد من قرار داد.
من بچه دوست دارم و عاشق بچه ام اما دوست دارم همسرم بهم پیشنهاد بچه چهارم رو بده فعلا که میگه کافیه.
خیلی با بچه ها بازی میکنه، من پدر این مدلی ندیدم، هم سن بچه هام میشه، مامان میشه چادر و روسری سر میکنه، بابا میشه، خواهر میشه، برادر میشه، کلی برای بچه ها وقت بازی میذاره، پارک و مسافرت میبره. خدا حفظش کنه برامون و تنش هم سلامت.
تمام بی حوصلگی هاشو میذاریم بر سر روزگار بالاخره گرفتاری و مشکلات اقتصادی و ....
من بعد دختر سومم به جرات میگم طعم نداری و بی پولی نچشیدم. زهرای من خدا خواسته بود و پر از رزق و روزی، دختر دلنشین و زیبا و کنجکاو من...
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰
خاطره جذاب خواستگاری
همسرم از سربازی که برگشتن یه چند ماهی رفتن سر کار و بعد گفتن که میخوان ازدواج کنن🙃
اون موقع 22 سالشون بوده هیچی نداشتن جز یه دوچرخه😁
یکی از اقوامشون که همسایه ما بودن خانواده ما رو معرفی کردن. من هم 17 سالم بود . خلاصه اولین جایی که میان خونه ما بوده،و چون مامانم پا به ماه بودن جواب رد دادیم. اما ایشون من رو دیده بودن و یه خصلت مهم تو زندگی داره که فقط دنبال اولین ها هست. خلاصه به مادر جان شون میگن این جا شد شد، نشد من دیگه همراهتون خونه کسی نمیام😎
بعد از کلی راضی شدن که خیلی هم داستان داره.... بماند...
ما ازدواج کردیم. الان پسرم سربازیه هربار زنگ میزنه میگه مامان به فکر من هستی؟؟
من هم تا بیاد چند نفری براش در نظر گرفتم. توکل به خدا 😁
🍃🌷
#مشاوره_زندگی
#سوال_اعضا
#سیاست_رابطه
آیدی من😇
@mahi_882
لینک کانال جهت ارسال برای دوستان👇
https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69
🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾
⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰
❣دکتر الهی قمشه ای خیلی زیبا گفت ....
تصور کن یک روز صبح که از خواب بیدار میشی
ببینی به جز خودت هیچ کس توی دنیا نیست و تو صاحب تمام ثروت زمین هستی ! ! !
اون روز چه لباسی می پوشی؟
چه طلایی به خودت آویزون می کنی؟
با چه ماشینی گردش می کنی؟
کدوم خونه رو برای زندگی انتخاب می کنی؟
شاید یک نصفه روز از هیجان این همه ثروت به وجد بیای اما کم کم می فهمی حقیقت چیه !
وقتی هیچ کس نیست که احساستو باهاش تقسیم کنی، لباس جدیدتو ببینه،
برای ماشینت ذوق کنه، باهات بیاد گردش، کنارت غذا بخوره، همه این داشته هات برات پوچه .
دیگه رانندگی با وانت یا پورشه برات فرقی نداره...
خونه دو هزار متری با 45 متری برات یکی میشه...
طلای 24 عیار توی گردنت خوشحالت نمی کنه...
همه اسباب شادی هست اما هیچ کدومشون شادت نمی کنه چون کسی نیست که شادیتو باهاش تقسیم کنی.
اون وقته که می بینی چقدر وجود آدم ها با ارزشه چقدر هر چیزی هر چند کوچیک و ناقص با دیگران بزرگ و با ارزشه.
شاید حاضر باشی همه دنیا رو بدی اما دوباره آدم ها کنارت باشند.....
قدر همدیگه رو بدونیم !🍃🍃🍃
🍃🌷
#مشاوره_زندگی
#سوال_اعضا
#سیاست_رابطه
آیدی من😇
@mahi_882
لینک کانال جهت ارسال برای دوستان👇
https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69
🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾
⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰
خاطره جذاب خواستگاری
یه بار خاستگاریم بود با آقاپسرکه تو اتاق بودیم و میخواستیم صحبت کنیم یکی دوتا عکس شهید تو کتابخونه داشتم که بنده خدا خواست سرحرفو باز کنه اسم شهدا رو پرسید بعد رسید به عکس بابام گفت ایشون کدوم شهید؟گفتم پدرم هستن یهو هول شدگفت خدا بیامرزدشون بعد خواست درستش کنه گفت منظورم این بود خدا حفظشون کنه:)))) 😂
🍃🌷
#مشاوره_زندگی
#سوال_اعضا
#سیاست_رابطه
آیدی من😇
@mahi_882
لینک کانال جهت ارسال برای دوستان👇
https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69
🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾
⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰
درمان #سوختگی
🔸️درمان #سوختگیهای #سطحی
۱- مالیدن عسل
۲- ژل آلوئه ورا مداوم
۳- سفیده تخم مرغ
۴-سیب زمینی رنده شده
🔺️توجه
هر کدام از موارد بالا به تنهایی قابل استفاده می باشد ضمنا استفاده از عسل مانع تاول زدن و باعث ترمیم سریع پوست میشود.
🔸️درمان #سوختگیهای #عمقی
استفاده از ترکیب ۵ واحد روغن زیتون+۲ واحد عسل
🔺️توجه
به جای روغن زیتون می توان از کره گاوی یا روغن کنجد استفاده نمود.
🔸️درمان #آفتاب #سوختگی
مالیدن روغن زیتون
🔺️توجه
جهت جلوگیری از آفتاب سوختگی می توان روغن زیتون یا ژل آلوئه ورا را از قبل استفاده نمود.
🍃🌷
#مشاوره_زندگی
#سوال_اعضا
#سیاست_رابطه
آیدی من😇
@mahi_882
لینک کانال جهت ارسال برای دوستان👇
https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69
🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾
⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰
خواهری ک برا ترک شیره و تریاک متادون تجویز میکنی
,خیر ببینی این چ راه حلیه ک میدی,ایشون باید زیر نظر پزشک ترک کنه,اگه میتونن ک ی هفته سختی داره یکی باشه ک دارو و غذاشون بهشون بده و با اراده قوی ترک کنن,اگرم نمیتونن تو خونه,ب ی مرکز ترک اعتیاد مراجعه کنن,من پیام خانم ک اعتیاد داشتن ندیدم,فقط پیام خانمی ک متادون تجویز کردن دیدم ک توصیه میکنم اصلا خودتون از معتاد شیره ب معتاد متادونی ک خیلی بدتره تبدیل نکنید
🍃🌷
#مشاوره_زندگی
#سوال_اعضا
#سیاست_رابطه
آیدی من😇
@mahi_882
لینک کانال جهت ارسال برای دوستان👇
https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69
🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾
⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰
#بلدی_بگو
سلام خدمت خانم ماهی عزیز ممنونم که پیاما رومیذارید یعنی من بهکانال شما معتاد شدم وقتی میخوابم نگاه میکنم تا زمانی که همه پیاما رودخونه نمیخوابم یعنی چشام خشک شده وقطر اشک مصنوعی استفاده میکنم 😄😅 میخواستم بگم من مادر کنکوریها هستم امشب نتیجه پسرم دیدم پرستاری روزانه نزدیک شهرمون قبول شده خدا روشکر از دعای خیر تک تک عزیزان ممنونم ایشاله همه مادران خوشحال بشن مثل من ولی عزیزان یه مشکلی هست اینه که پسرم تیزهوشان میخوند پسر داییش پشت کنکور بوداما پزشکی تبریز آورد الحمدالله حالا پسرم میخواد بمونه پشت کنکور میگه میخوام داروسازی قبول شم یا دندان پزشکی چون که بسیاری از دوستانش موندن پشت کنکور نظر عزیزان میخواستم بدونم ایا پرستاری خوبه میگه حقوقش کم میتونه اگه خدانکرده سال بعد قبول نشه دوباره رشته پرستاری بره البته اینو هم بگم دخترم امسال انتخاب رشته نکرده ویروسی بود از دیماه شروع کرد میخواست دندان قبول بشه ولی نرسید جمع بندی کنه واسه همون میترسه بره پرستاری بعدا پشیمون بشه ممنون ازراهنماییتان اجرتان با آقا امام زمان دوستدار همیشگی شما مادر کنکوریها😘😘🙏
🍃🌷
#مشاوره_زندگی
#سوال_اعضا
#سیاست_رابطه
آیدی من😇
@mahi_882
لینک کانال جهت ارسال برای دوستان👇
https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69
🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾
⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰
#سوال_اعضا
سلام وخسته نباشی خدمت خانم ماهی عزیز من خیلی دوست دارم فن بیانم خوب بشه کسی از مخاطبان عزیز می تونه من راهنمایی کنه ویا اینکه اگه کسی دوره ای رفته لطفا در این زمینه کمکم کنه ممنون میشم واسم خیلی خیلی خیلی مهمه در ارتباط با کارم هست اجرتون با اقا جانمون امام زمان
🍃🌷
#مشاوره_زندگی
#سوال_اعضا
#سیاست_رابطه
آیدی من😇
@mahi_882
لینک کانال جهت ارسال برای دوستان👇
https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69
🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾
⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰
خانوم کانالمون میگه
سلام خدمت ماهی عزیزم و همه اعضای گروه ❤️ راستش خیلی خوشحالم که عضو کانال هستم و درد دل های دوستان عزیز میخونم
میخواستم در جواب اون خانمی که برای دکتر قلب پرسیده بودن بهشون بگم اگه میتونن کرمان برن پیش آقای دکتر دیلمی ایشون به دکتر پنجه طلا معروف هست
من 5سال پیش شوهرم بردم پیش این دکتر عزیز گفتم ما نمیتونیم بریم بیمارستان خصوصی بنده خدا نامه داد برای بیمارستان پیامبر اعظم برای عمل جراحی قلب باز بدون یک ریال هزینه چون این بیمارستان با دفترچه های تامین اجتماعی قرارداد داره اگه بتونن برن پیشش خیلی خوبه
آدرس مطبش هم کرمان بغل پارک نشاط
انشاالله تونسته باشم کمکی کنم
ماهی جون لطفاً بذارید گروه
برای سلامتی شوهر منم دعا کنید 🙏😘
🍃🌷
#مشاوره_زندگی
#سوال_اعضا
#سیاست_رابطه
آیدی من😇
@mahi_882
لینک کانال جهت ارسال برای دوستان👇
https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69
🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾