eitaa logo
مَــــــــنِ آرام💜✨
13.1هزار دنبال‌کننده
26هزار عکس
452 ویدیو
17 فایل
🌿﷽‌🌿 با عشق می سازیم زندگیو😍❤️ تبلیغات 😚👇 https://eitaa.com/joinchat/2268005056Ce831854631
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‍‌‌⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰‌‍‌‌‌‍‌‌🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰ دوتا کافی نیست
۹۵۸ متولد ۶۶ هستم، فرزند اول خانواده، دختری نجیب و سربه زیر که برای پدرومادرم مثل یک مشاور بودم و همیشه مادرم و گاهی اوقات پدرم برای کارهاشون ازم مشورت میگرفتن. ۴ خواهروبرادر هستیم. به درس خوندن و کارهای هنری خیلی علاقه داشتم، بعد از چند بار کنکور دادن چون در رشته مورد علاقم قبول نشدم، درس رو رها کردم و به کلاس خیاطی رفتم و خیاطی رو به نحو احسنت یاد گرفتم. سال ۹۱ بعد ازچند خواستگار، به شوهرم جواب مثبت دادم. وضعیت مالی ما نسبتا خوب بود اما شوهرم از نظر مالی چیزی نداشت ولی مورد تأیید پدرم بود. منم هم رو حرف پدرم حرفی نزدم، اولش با رضایت قلبی نبود ولی بعدا وقتی علاقه و اخلاق شوهرم رو دیدم، جذبش شدم و منم بهش علاقمند شدم. از همون اول ازدواج بیشتر من و کمتر شوهرم بچه می‌خواستیم و جلوگیری نمیکردم ولی هیچ خبری نمیشد، بعد از چند ماه رفتم دکتر زنان و بعد از چکاب گفت مشکلی نداری، بازم دوماه دارو میدم اگه باردار نشدی همسرت آزمایش بده دوماه با دارو گذشت و خبری نشد، همسرم از آزمایش دادن طفره می‌رفت، بلأخره با اصرارهای من یک سال بعد از ازدواج و البته اقدام به بارداری، همسرم آزمایش داد و معلوم شدکه اسپرمش ضعیفه و بصورت طبیعی باردار نمیشم و چاره فقط آی وی اف هست. دنيا روی سرم خراب شد. اون موقع هیچی در مورد آی وی اف نمیدونستم فقط می‌دونستم خیلی سخته، متأسفانه بخاطر کم سوادی اطرافیان و خانواده همسرم آی وی اف رو بد میدونستن و می‌گفتند بچه مال خود آدم نیست و نطفه کسی دیگه رو میذارن و از این حرفا، همسرم هم مخالف بودو می‌گفت صبر کن همینجوری بچه دار میشیم. کم کم داشتم افسرده می‌شدم، بشدت دلم بچه می خواست، هیچکس حمایتم نمی‌کرد، کم کم کنایه ها و زخم زبونها شروع شده بود. خانواده همسرم که تا قبل از اینکه بفهمن مشکل از پسرشونه، هرماه ازم می پرسیدن باردار نشدی اما حالا میگفتن هنوز تازه ازدواج کردین، بچه میخواین چکار؟ خیلی از این حرفا ناراحت میشدم و فقط سکوت می‌کردم، هرجا می‌رفتم البته اشتباه خودم بود چون گفته بودم بچه میخوام، همه ازم می پرسیدن چی شد، باردار نشدی؟ یه نفر زخم زبون می‌زد، یه نفر دعا می‌کرد و من از همه اینا بشدت ناراحت می‌شدم. از همه اونایی که زوج نابارور در اطرافیان یا فامیل دارن، میخوام که خیلی مواظب حرف زدنشون باشن، چون ممکنه با یه زخم زبون یا حتی یه دعا کردن جلوی بقیه دل بشکونن که اون وقت حسابشون با خداست، بهترین کار اینکه اصلا ازشون نپرسن. سرتونو در نیارم. بعد از دوسال تصمیم گرفتیم که بریم برای کاشت بدون اطلاع خانواده ها و بدون داشتن هیچ پولی هرچی طلا داشتم فروختم و با امید و مخفیانه وارد این پروسه شدیم اما نتیجه نگرفتیم و برگشتیم به خونه اول. دوتایی مون افسرده و ناامید شده بودیم، اما خدا کمک کرد و کم کم باهاش کنار اومدیم و دوباره به زندگی برگشتیم و من به خیاطی که بعد از عروسی رهاش کرده بودم برگشتم و مشتریهای زیادی پیداکرده بودم و حسابی خودمو مشغول کرده بودم. اما نمیتونستم بچه رو فراموش کنم. هر زیارتی که می‌رفتم، دعا میکردم. هر نذرونیازی که بگین انجام می‌دادم، و منتظر یک معجزه از طرف خدا بودم. تا اینکه خدای مهربونم برام گل کاشت. خانواده همسرم که به شدت با آی وی اف مخالف بودن، یک زوج نابارور از یک کشور دیگه مهمون شون میشن تا بیان به شهر ما که قطب درمان ناباروری هست برای آی وی اف.... میان و اونا در تمام لحظات کنار مهموناشون هستن و در جریان کارهای درمان شون، تا اینکه خواست خدا نتیجه می‌گیرن و خانم باردار میشه و نظر اونا کاملا عوض میشه و میان به شوهرم میگن باید برین برای آی وی اف و همه مخارجش هم به عهده ما، به خانمت بگو قبول میکنه😂 من که از خوشحالی تو دلم می‌خندیدم ولی در ظاهر براشون ناز می‌کردم.😁 با حمایت خانواده همسرم، ۶ سال بعد از ازدواج دوباره رفتیم برای کاشت البته هیچکس از بار اول خبر نداشت و خدا رو شکر این بار موفقیت آمیز بود و دختر نازم خرداد ۹۷ بدنیا اومد و شد تمام زندگی من و همسرم.... تو دوران بارداری نسبتا سخت مادرم مثل پروانه دورم میچرخید و کارهامو می‌کرد تا عمر دارم دست بوسشم و البته خانواده همسرم که برامون کم نذاشتن. پا قدم دخترم زندگی ماهم خیلی خوب شده بود، وضعیت مالی مون بهتر شده بود، خونه خوب اجاره کرده بودیم و ماشین هم خریدیم. ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۵۸ سالها می‌گذشت، دخترم بزرگ میشد و من نگران که چطور میتونم اونو تنها و بدون خواهروبرادر بذارم. ذخیره تخمدانم کم شده بود و باید یه کاری می‌کردم، سه سالگی دخترم دوباره رفتم برای کاشت و متأسفانه نتیجه نگرفتم. دیگه از آمپولهای آی وی اف میترسیدم و سه سال برای بارداری طبیعی تلاش کردم با طب سنتی و تغذیه اسپرم شوهرم بهتر شده بود ولی باز طبیعی باردار نمیشدم. باخودم کلنجار میرفتم، دخترم خیلی بچه دوست داره و همش میگه مامان من چرا داداشی و آجی ندارم؟ کی برای من میاری؟ مامان همکلاسی هام خواهروبرادر دارن من چرا ندارم؟ این حرفا دلمو آتیش میزد ولی نمیتونستم با خودم کناربیام و دوبار برم برای کاشت، همش دعا میکردم خدایا اگه صلاح تو هست که ما فقط از این طریق بچه دار بشیم، خودت دوباره به من جرئت بده. همسرم هم همه چیزو گذاشته بود به عهده من و میگفت هرچی تو بگی اگه میخوای میریم، نمیخوای هم نمیریم. اول محرم پارسال که پیام‌ها رو تو کانال میدیدم که چطور از روزه اول محرم حاجت گرفتن به همسرم گفتم بیا ما هم روزه بگیرم. ایام فاطمیه هم خیلی به حضرت زهرا توسل می‌کردم و ازشون میخواستم بحق فرزندان عزیزشون دخترم تنها نمونه😭 تا اینکه تصمیمم رو گرفتم، با خدای خودم عهد کردم که خدایا این آخرین باره که میرم برای کاشت، اگه صلاحته که بهمون عطا کن. اگرم نه که هرچی خودت بخوای قطعا تو از من نسبت به دخترم مهربون تری... اولای اسفند رفتم مرکز ناباروری و برای بارچهارم وارد پروسه آی وی اف شدم، با توکل و این که خودمو سپرده بودم دست خدا و دلم آروم بودذکه من دارم وظیفه خودمو انجام میدم و بعدها اگه خدایی نکرده دخترم یه روز ازم بپرسه که چرا تنهام همه چی رو براش تعریف میکنم و بهش میگم من خیلی تلاش کردم. خداروشکر نتیجه گرفتم و الان که دارم تجربمو براتون مینویسم ۱۰ هفته باردارم. چندتا نکته هم بگم. اگه قرار شد برین سراغ آی وی اف، تا میتونین در موردش یاد بگیرین و هم پای دکترها باشین، داروها رو بشناسین و بدونین هر کدوم قراره چکار کنه، من یسری اطلاعاتی به دکتر میگفتم که تعجب می‌کرد و میگفت اینا رو از کجا میدونی؟ منظورم اینکه مخصوصا خانم چشم و گوش بسته نباشه و اینکه با برنامه قبلی وارد این کار بشین. قبلش هم آقا و هم خانم خودشون رو تقویت کنن از همه نظر، از نظر تغذیه و اصلاح سبک کنین، ورزش رو فراموش نکنین، مخصوصا تأکید می‌کنم استرس و از خودتون دور کنین، تا اسپرم و تخمک باکیفیتی داشته باشین و به طبع جنینای خوبی خواهید داشت. جنینهای خوب هم انتقال مثبت و حتی حاملگی قوی تر و راحت تر و بدون لکه بینی و استرس خواهند داشت. خانم هم خیلی مواظب رحم خودش باشه اونو گرم نگه دارن، قبل انتقال با روغن سیاهدانه و روغنهای گرم، شکم خودش روغن مالی کن، تا میتونه وزنش رو کم کنه که خیلی تأثیر داره، ورزش و تحرک خیلی برای هورمونهای زنانه خوبه و اونا رو متعادل میکنه. خلاصه اینکه با برنامه قبلی و آمادگی کامل وارد این پروسه بشین که انشالله حتما نتیجه میگیرین. خیلی با خودم کلنجار میرفتم برای نوشتن تجربم ولی گفتم حتی اگربه درد یک نفر هم بخوره، شاید ذخیره آخرتم باشه. از همه عزیزان میخوام که برام دعا کنن که بارداریم به سلامت بگذره و میخوام به همه اون کسایی که مشکل نازایی دارن بهشون بگم که تاجایی که میتونین و طاقت دارین تلاش کنین تا دلتون آروم باشه و بعدها پشیمون نشین که چرا کاری نکردم یا بیشتر تلاش نکردم و از دعا کردن و خواستن ازاهل بیت هم هیچ وقت خسته نشین که حتما جواب میگیرین به امید ظهور آقا امام زمان و اینکه فرزندان ما از سربازان آقا باشن و انشالله فرزندان صالحی باشن و ذخیره آخرتمون... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
‌‍‌‌⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰‌‍‌‌‌‍‌‌🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰ وعده ای ک عملی نشد
سلام وقت بخیر ممنون میشم مشکل من رو هم در گروه قرار بدید با همفکری دوستان به یه نتیجه عقلانی برسم. من دو ماه میشه که زندگی مشترک رو شروع کردم. من با پدرم صحبت کردم که من عروسی نمیخوام بگیرم ، بجاش اون پول رو بگیرم و ماشین بخریم و زندگیمون رو راحت تر کنیم ، پدرم گفت اگر عروسی نگیری به ماشین هم نمیرسی ، خلاصه با اصرار حرف من شد ‌.خرج عروسی از نظر من با این اوضاع اقتصادی واحب نیست ، البته شخصیت ها هم متفاوته. خلاصه که خانواده همسر هم استقبال کردند و گفتن که خیلیم عالی ، ما ۲۰۰ میلیون پول عروسی میدیم بهتون. خودتون میدونید میخواید چکار کنید. در ضمن از روز اول که اومدن خواستگاری گفتن ما کرایه خونه تون رو هم تقبل میکنیم. همسرم یه برادر داره و یک زن فوق العاده پرتوقع که خیلی بی احترامی میکنه به خانواده همسرم با اینکه خونشون نزدیکه پدر ومادر همسرمه ولی سالی یکی دوبار سر میزنن اما ما که دو ساعت راه داریم هر هفته سر میزنیم ، کرایه خونه و خرج خونه اونا رو کلا پدر همسرم میدن. خلاصه کنم اینکه اینا زیر همه حرفاشون زدن ، نه پولی برای عروسی میدن نه کرایه خونمون رو. ما هم رو حساب حرف اینا خونه ای رو گرفتیم که ماهی ۱۲ تومن کرایه داره ، اون موقع که دنبال خونه میگشتیم ، خود خانواده همسر موافقت کردن با این کرایه ، چون پیش پول زیادی نداشتن بدن. الان زندگی من تلخ شده سر این مسئله ، با همسرم بدخلقی میکنم ، دوست ندارم رفت و آمد کنم با خانوادش یا اونا بیان. من میگم با اینکه اون یکیا این همه بی احترامی میکنن این جوری هواشون رو دارن اما ما رو نه‌ من یه اخلاقی دارم که خانواده ام منو این مدلی بار آوردن که زیر قول نزنم ، یعنی پدر من اگه میدونست نمیتونه کاری کنه ، اصلا قول نمی‌داد حالا پدر من با اینکه حقوقش بالا نیست ، ی جهاز کامل داده ، حداقل ۶۰۰ میلیون، برای این بی لیاقت ها اونا هیچی پدر مادرمم اجازه نمیدن با پدر مادر همسرم قطع رابطه کنم 🍃🌷 آیدی من😇 @mahi_882 لینک کانال جهت ارسال برای دوستان👇 https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69 🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾
** ‌‍‌‌⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰‌‍‌‌‌‍‌‌🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰ خانوم کانالمون‌ میگه **
سلام گلی بانو و سلام به تمامی اعضای کانال🤍 لطفا این پیام من رو بخونید🥲😭 من یک دختر 15 ساله هستم که مادر و پدرم سالهاست باهم دعوا دارن من و خواهر 10 ساله ام موندیم چیکار کنیم ما تو را شهر کوچیکی زندگی میکنیم{روستا نیست } اینجا همه بابابزرگم {مادری } رو دوست دارن بابابزگ مادریم با،بابابزرگ پدریم خیلییی صمیمی هستند مثل دو تا داداش اما بابای من از همون اول از خانواده مادریم خوشش نمیاد اینجا که اغلب زمین کشاورزی دارن بابابزرگ پدریم و بابابزرگ مادریم که خیلی بهم اعتماد دارن باهم زمین برای کشاورزی میخرن🤷🏼‍♀ اما بابای من از حسادت شروع میکنه به دعوا با مامانم😭😭 مادر و پدرم از همون بچگیم باهم دعوا داشتن اما توی این سه سال بیشتر شد بابام همیشه به یک بهونه ای من و مامانم رو کتک میزد😭😭💔 همیشه بهش میگفت وسایلت رو جمع کن و برو خونه بابات اما مامانم حرفش رو جدی نمیگرفت🥺 تا اینکه پارسال یک پسر هیفته هیجده ساله رو میاره پیش خودش🤷🏻‍♀ همش با هم بودن و میرفتن بازار،پاساژ و واسش لباس میخرید ما اون موقع گوسفند داشتیم و بابا همشون رو فروخت گول پسره رو خورد{چون پسره با مامان،باباش،داداشش میرفتن دزدی } بابام هرشب دروغ میگفت که با،باباش قهره و پسره رو میاورد خونمون منم همیشهههه تو اتاق تنها بودم یک شب مامانم اون هارو تو وضعیت بدی میبینه و بابام گفت قول میدم دیگه خونه نیارمش تاااا میرسه به شبی که خونمون رو رنگ کردیم و رفتیم خونه پدر بزرگم خوابیدیم اما بابام گفت من نمیام ماهم گفتیم مشکلی نداره فرداش میریم خونه میبینیم بلهههه آقا پسر تشریف آوردن خونمون😭😭 مامانم به بابام گفت این اینجا چه غلطی میکنه بابام هم شروع کرد به کتک زدن مادرم جلو پسره😭😭😭 مادرم رو هول میده و سر مادرم میشکنه 💔💔💔 منم که خیلی ترسیده بودم به خالم گفتم با شوهر خالم بیاد خونمون من و خواهرم که داشتیم همراه مامانم میرفتیم بابام اومد تو کوچه من و کتک زد که چرا میری😭💔 حالا همه این قضیه میگذره با دادگاه رفتن مادرم برای طلاق بابام اوایل خیلی اذیت میکرد و نمیزاشت بریم پیشه مامانم اما بعدا برای اینکه پسره رو میخاید بیاره خونه گذاشت بریم مادرم که درخاست طلاق میده بابام میگفت من دوست دارم😒😏 بعد 5 ماه دختر عمم که وکیله درخواست تمکین میده{ یعنی بابام خودش رو اصلاح میکنه و مادرم باید بره خونه } خلاصله ما میایم خونه ولی الان یکسال از دعوای قبلی نگذشت که بابام به مامانم گفت برو خونه بابات { بدون هیچ دلیلی } بابام این حرف رو دو هفته زد اما مامانم به ما چیزی نگفت تا چند شب پیش که سره شام گفت جمع کن برو اما ما محلش ندادیم رفتیم تو اتاق و خوابیدیم اما فردا صبحش دوباره گفت،،با کلی تهدید و فش و دادو بیداد رفت بیرون و ما زنگ زدیم به عموم عموم گفت این مثل بچه 7 ساله لج کرده خالم دقیقا چند دقیقه بعد میاد بابام کلید میندازه اما میبینه کفش هست صدام زد رفتم بیرون گفت به مامانت بگو جمع کنه بره مامانم بهش پیام داد گفت جلو زهره بده هیچی نگو اما خالم متوجه شد داستان از چه قراره چون این اتفاق ساله 98 هم اتفاق افتاد حالا که چند روز از این اتفاق میگذره من و ابجیم انقدر که از بابام میترسیم نمیتونیم بگیم مارو ببره پیشه مامانم روز و شب گریه میکنیم😭😭😭 راهنمایم کنید چیکار کنمم😭😭💔 🍃🌷 آیدی من😇 @mahi_882 لینک کانال جهت ارسال برای دوستان👇 https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69 🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾
‌‍‌‌⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰‌‍‌‌‌‍‌‌🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰ 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🤍💫دلم برای دخترانه‌های وجودم تنگ شده. برای شیطنت‌های بی وقفه 🤍💫بی‌خیالیهای هر روزه، ناز و کرشمه‌های من و آینه، 🤍💫خنده‌های بلند و بی‌دلیل، برای آن احساسات مهار نشدنی 🤍💫حالا اما، دخترک حساس و نازک نارنجی درونم چه بی‌هوا این همه بزرگ شده 🤍💫چه قدی کشیده طاقتم، ضرباهنگ قلبم چه آرام و منطقی می‌زند 🤍💫چه شیشه‌ای بودم روزی، حالا اما به سخت شدن هم رضا نمی‌دهم 🤍💫به سنگ شدن می‌اندیشم، اینگونه اطمینانش بیشتر است. 🤍💫جای بستنی یخی‌های دوران کودکی‌ام را قهوه‌های تلخ و پر سکوت امروز گرفته است 🤍💫در اوج شادی هم قهقهه سر نمی‌دهم و تنها به لبخندی اکتفا می‌کنم 🤍💫چه پیشوند عجیبی است کلمه خانم همین که پیش اسمت می‌نشیند 🤍💫تمامی سرخوشی و بی‌خیالی‌ات را از تو می‌گیرد و به جایش وزنه وقار و متانت را روی شانه‌ات می‌گذارد نه اینکه تمامی اینها بد باشد، نه! 🤍💫فقط خدا کند وزنشان آنقدر سنگین نشود که دخترک حساس و شیرین درونم زیر سنگینی آن بمیرد… 🤍💫امروز شاید روز ما نباشد، اما ما همان دختر دیروزیم، روزمون مبارک🥰🥰 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 . 🍃🌷 آیدی من😇 @mahi_882 لینک کانال جهت ارسال برای دوستان👇 https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69 🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾
‌‍‌‌⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰‌‍‌‌‌‍‌‌🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰ یه خونه اجاره ای دارم گذاشتم برا اجاره اول از همه ممنونم بابت کانال بی نظیرت دوم اینکه یکی منو راهنمایی کنه چیکار کنم یه خونه اجاره ای دارم گذاشتم برا اجاره ولی هرکسی میاد قبول میکنه میگه خبر میدم ولی میرن و پشت سرشون هم نگاه نمیکنن خونه ی ما تمیز و دوخوابه با کابینت ام دی اف و گاز رومیزی و هود و خیلی امکانات دیگه و اجارشم خیلی نسبت به خونه های دیگه کمتره و هزینه ی آب برق گاز هم نمیگیرم حالا شما اگه دعایی یا ذکری بلدین بگین من چیکار کنم واقعا به پولش احتیاج دارم الان. من باشم مامان ریحانه و رضوانه 🍃🌷 آیدی من😇 @mahi_882 لینک کانال جهت ارسال برای دوستان👇 https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69 🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾
‌‍‌‌⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰‌‍‌‌‌‍‌‌🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰ من یک "زنم" ... که کودک درونش هنوز هم شیطنت میکند ...! هنوز هم دلش غش میرود برای نوازشِ مادرش ... که هدیه گرفتن را به رسم دخترانگی اش ، هنوز هم دوست دارد ...! خیالت راحت ؛ هم مردانگی بلدم ، هم عرضه اش را دارم ! فقط نمیدانم چرا هرکار هم که می کنم آخرش...... محتاجِ آغوشِ مردانه ی توام؟! لطفاً..... خیلی شیک و مردانه بغلم کن ...!!! 🍃🌷 آیدی من😇 @mahi_882 لینک کانال جهت ارسال برای دوستان👇 https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69 🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾
‌‍‌‌⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰‌‍‍‌‌🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰ 😍🌸💕 وقتی خداوند درهای رحمتش را برای ما گشود تو را در بغل خودم دیدم خدایا شکرت که دختر های نازی دارم بانوی قشقایی 🍃🌷 آیدی من😇 @mahi_882 لینک کانال جهت ارسال برای دوستان👇 https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69 🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾
‌‍‌‌⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰‌‍‌‌‌‍‌‌🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰ شما بگید چیکار کنم سلام خسته نباشید خدمت همه و خانم ماهی عزیز متشکرم ازت ولی متاسفانه دوبار پیام گذاشتم ولی دوستان راهنمایی نکردن گفتم حال روحیم خرابه جاریم خیلی از مادرشوهر و پدرشوهرم ناراحته پیش منم گله میکنه البته واسه منم بدن ولی من وقتی جاریم حرف میزنه دیگه خیلی از خانواده همسرم بدم میاد من الان 29سالمه 2سال باردار نشدم بعد از 2سال رفتم دکتر خداروشکر الان یه پسر7ساله دارم ولی میدونستم مشکل دارم 3ساله گفتم یکی دیگه بیارم الان رفتم سنوگرافی انجام دادم 2تا کیست رحم سمت راستمه نمیدونم چکار کنم لطفآ راهنمایی کنید مثل اون دفعه بی جوابم نزارید مادرشوهرم خیلی بهم تیکه میندازه میگه برو دکتر تا بچه بیاری نگاه فلانی با تو عروسی کرده الان دوتا داره چرا نمیاری منم والا گفتم شوهرم اجازه نمیده میگه همین یکی بسه بعد هی به من حرف میزنه لطفا راهنمایی متشکرم 🍃🌷 آیدی من😇 @mahi_882 لینک کانال جهت ارسال برای دوستان👇 https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69 🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾