یک نکته‌ای اینجا بگم من کانال اولم تا ۱۰۰۰ نفر رفت! اما کانال دومم که نوشته‌هامو میزاشتم ۵۰ تا ته تهش عضو داشت! یعنی فکر نکنید من برا ۲۰۰، ۳۰۰ نفر ادم مینوشتم! نه فقط برای ۵۰ نفر:)))

این انگشتری جامانده‌ است رو حالا تو این کانال بخونید متوجه روند پیشرفت میشید قشنگ! خودم میخونم میخندم اولاشو:)))

خلاصه همون موقع بود که گفتیم خوب ما که از بچگی داستانای تخیلی و اینا رو دوست داشتیم😂 بیا یه داستان تخیلی بنویسیم و نوشتن دومین کتابمو به اسم رعد سیاه شروع کردم که هنوزم در حال نوشتنشم😂😁

القصه تو اون وادی از طریق یکی از دوستان به روزنامه نوجوان جام جم وصل میشیم😂 تو یه گروه با کلی نویسنده خفن تر از خودم عضو میشم و هر هفته یک موضوعی به ما می‌دادن و ما هم سر جنگ که کی متنش میره تو روزنامه😁😂 حتی متنای اون موقع رو هم دارم؛ از روانشناختی تا مذهبی! شروع متن نوشتن مذهبیم مثل این چیزهایی که تو کانال میزارم از اونجا شروع شد:)

ما هی می‌نوشتیم اما غافل از اینکه یک متن داخل روزنامه بره....😂

تا اینکه بالاخره اولین متنم به اسم امام زمان منتخب می‌شه و داخل روزنامه چاپ! باورتون نمیشه چه ذوقی کرده بودم اون روز😂🤣 این متنی که روش دارم پاسخ میدم همون متنه:))) بعضی از متنا کانالم که بعضی مواقع میزارم یادگاری اون روزاست:)))

این شد اولین و اخرین متن بلندی که از من رفت تو روزنامه! چون بعدش واتساپ فیلتر شد و منم ارتباطمو از دست دادمو نزدیک کنکورمم بود و و و ....

بعدشم که همینطور ادامه دادم نوشتنمو تا سال کنکور خورد و از کانالم خداحافظی کردمو رفتم که پر قدرت قله‌های درس خواندن را فتح کنم😁😂

اخرشم وارد دانشگاه شدیمو اینجا رو دوباره ایجاد کردیم تا باز یه سری ادم خوش قلب کنارمون باشنو متنای به ظاهر قشنگمونو بخوننو شاید اندکی لذت ببرند:)))

خیلییی حرف زدم امروز شرمنده😁😂

خلاصه که این سیر تکامل این قلم بود! و مطمئنم دو، سه سال بعدم اگه هنوز بنویسم به این متنام نگاه کنم و بخندم:)))

اگه سوالی داشتید تو همون نشونی بپرسید یا بیاید شخصیم که تو درباره کانال هست یه گفتگویی داشته باشیم:) در کل همه جوره در خدمتتونم🌱