🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_هشتم
#بخش_صد_و_سی_و_دوم
#مرگ_اندیشی 🌸🍃
اسکندر ذوالقرنین، در مسافرتهای طولانی خود، با یک جمعیت فهمیده برخورد کرد که از پیروان حضرت موسی علیه السلام بودند، زندگی آنان در آسایش توأم با عدالت و در درستکاری بود.
خطاب به آنان گفت:
ای مردم! مرا از جریان زندگی خود آگاه سازید که من سراسر زمین را گشتم، شرق و غربش را، صحرا و دریایش را، جلگه و کوهش را محیط نور و ظلمتش را، مانند شما را ندیدم به من بگویید! چرا قبرهای مردگانتان در حیاط خانههای شماست؟!
برای آن که مرگ را فراموش نکنیم و یاد مرگ از قلبمان خارج نشود.
پرسید:
چرا خانههای شما در ندارد؟
گفتند:
به خاطر این که در میان ما افراد دزد و خائن وجود ندارد و همه
ما درستکار و مورد اطمینان یکدیگریم.
پرسید:
چرا حاکم و فرمانروا ندارید؟
گفتند:
چون به یکدیگر ظلم و ستم نمی کنیم تا برای جلوگیری از ظلم نیازی به حکومت و فرمانروا داشته باشیم...
اسکندر پس از پرسشهای چند گفت:
ای مردم به من بگویید! که آیا پدرانتان همانند شما رفتار میکردند؟
در پاسخ، پدرانشان را چنین تعریف کردند؛
آنان به تهیدستان ترحم داشتند.
با فقرا همکاری مینمودند.
اگر از کسی ستم میدیدند، او را مورد عفو و گذشت قرار میدادند و از خداوند برای وی آمرزش میخواستند.
صله رحم را رعایت میکردند.
امانت را به صاحبانشان بر میگرداندند و خداوند نیز در اثر این رفتار پسندیده کارهای آنها را اصلاح مینمود.
ذوالقرنین به آن مردم علاقمند شد و در آن سرزمین ماند تا سرانجام از دنیا رفت. [۱]
#موعظه ای از #گنه کار! 🌼🍃
مردی محضر حضرت عیسی علیه السلام آمد و عرض کرد:
- مرتکب زنا شده ام، مرا از گناه پاک کن.
عیسی علیه السلام دستور داد که اعلام کنند تا تمام مردم را تطهیر گناهکار حاضر شوند و برای مجازات وی گودالی کندند. وقتی همه جمع شدند و گناهکار در گودال اجرای قانون الهی قرار گرفت. نگاهی به جمعیت انبوه مردم انداخت که همه آماده مجازات او بودند. با صدای بلند گفت:
ای مردم! هر کس خودش آلوده به گناه است و باید کیفر ببیند، حق ندارد در مجازات من شرکت کند.
با شنیدن این جمله همه رفتند. تنها حضرت عیسی علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام ماندند. در این هنگام یحیی علیه السلام پیش آمد و به آن مرد نزدیک شد و گفت:
- ای گناهکار! مرا موعظه کن!
مرد گفت:
ای یحیی! مواظب باش خودت را در اختیار هوای نفست مگذاری! زیرا سقوط کرده و بدبخت خواهی شد.
یحیی علیه السلام گفت:
موعظه ای دیگر بگو!
مرد گفت:
هرگز خطاکاری را به خاطر لغزشش ملامت مکن! بلکه در فکر نجات او باش!
حضرت یحیی علیه السلام گفت:
باز هم موعظه کن!
مرد گفت:
از به کار بردن غضبت خودداری نما!
در این وقت حضرت یحیی گفت:
- موعظه هایت مرا کفایت میکند. [۱]
#کودکی در دهان #گرگ🌸🍃
در بنی اسرائیل قحطی شدیدی پیش آمد... - آذوقه نایاب شد - زنی لقمه نانی داشت آن را به دهان گذاشت که میل کند، ناگاه گدایی فریاد زد، ای بنده خدا گرسنه ام!
زن با خود گفت:
در چنین موقعیت سزاوار است این لقمه نان را صدقه بدهم و به دنبال آن، لقمه را از دهانش بیرون آورد و آن را به گدا داد.
زن طفل کوچکی داشت، همراه خود به صحرا برد و در محلی گذاشت تا هیزم جمع کند، ناگهان گرگی جهید و کودک را به دهان گرفت و پا به فرار گذاشت.
فریاد مردم بلند شد، مادر طفل سراسیمه به دنبال گرگ دوید ولی هیچ کدام اثر نبخشید. همچنان گرگ طفل را در دهان گرفته، به سرعت میدوید.
خداوند ملکی را فرستاد کودک را از دهان گرگ گرفت و به مادرش تحویل داد.
سپس به زن گفت: آیا راضی شدی لقمه ای به لقمه ای؟ یکی لقمه (نان) دادی، یک لقمه (کودک) گرفتی! [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: بحار: ج ۱۲، ص ۱۷۹. این داستان به طور خلاصه آورده شد.
[۱]: بحار: ج ۱۴، ص ۱۸۸.
[۱]: بحار: ج ۹۶، ص ۱۲۳
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#گزیده_دایره_المعارف_تهاویل_الربیع🔹🌸
#بخش_صد_و_سی_و_دوم
#رسوايي بي #اندازه ◾️🌼
در زمان امام صادق (علیه السلام)، چهار نفر از منحرفین دانشمند نما، که از کثرت باد دماغ خودشان را چیزی حساب میکردند، در موسم حج حاجیها را مسخره میکردند، و فکر میکردند که میتوانند مثل قرآن را بیاورند، با همدیگر قرار گذاشتند تا وقت حج
سال آینده، هر کدام یک چهارم قرآن را انشاء کنند، و بیاورند، در موسم حج یک قرآنی جدید، شبیه قرآن مجید به مردم ارائه کنند، و به ندای تحدّی قرآن که، میفرماید اگر قبول ندارید که، من از طرف خدای احد و واحد هستم، یک سوره مثل مرا بیاورید، لبیک بگویند، و بدین وسیله قرآن را از کلام حق، و معجزه بودن ساقط کنند، موسم سال بعدی رسید، آن چهار نفر جمع شدند، و همه شان اظهار عجز کردند، نفر اوّل (ابن ابی العوجا) گفت: تأمل در فصاحت و بلاغت آیه، ]فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا[، [۱]
دست مرا لرزاند، و نتوانستم چیزی بنویسم، نفر دوم (عبدالملک البصری) گفت دقت در آیه ]يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوب[، [۲]
فکر مرا کلیل کرد، و توان آوردن به مثل قرآن را از من گرفت، نفر سوم
(ابوشاکر الدیصانی) گفت: آیه ]لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا[، [۱]
توان از من سلب کرد، نفر چهارم (ابن مقفع) اظهار داشت که، کریمه یا ارض ابلعی ماءکِ و یا سماء اقلعی، و غیض الماء، و استودت علی الجودی، و قیل بعداً للقوم الظالمین، مرا متوجه جهالت خویش کرد، و آرزوی آوردن مثل قرآن را، از من گرفت، در این حال بود که، امام
صادق (علیه السلام) با خبر از راز دل ها، به آنان مرور کرده، و با خواندن کریمه ]قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً[، [۲]
روی بی آبروی آنها را سیاه کرد. [۳]
#اجنّه در خدمت #امامان (علیه السلام) ◾️🌸
دو نفر از اصحاب امام صادق (علیه السلام) که از ری و خراسان حامل اموال حضرتش بودند، نزدیک مدینه یک کیسه از آن را گم کردند، و ناراحت شدند، وقتی به محضر امام (علیه السلام) رسیدند، صحبت گم شدن آن کیسه شد، فرمود اگر ببینید میشناسید؟ عرض کردند بلی، وقتی دیدند شناختند امام (علیه السلام) فرمود، نیمه شب احتیاج پیدا کردم، به یکی از شیعیانمان از اجنّه دستور دادم از داخل متاع شما برایم آوردند، [۴]
پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود هر کس میخواهد که به خدا توکل کند باید اهل بیت مرا دوست داشته باشد. [۵]
#اين همه #آوازها از خر #بود ◾️🌼
سه نفر از خوارج قرار گذاشتند که، در شب نوزدهم ماه رمضان، هر کدامشان به سراغ یکی از امیرالمؤمنین (علیه السلام)، و معاویه، و عمر و عاص، بروند و بکشند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) ضربت خورد و شهید شد، و اما معاویه شمشیر طرف بر او اصابت کرد، و طوری نشد، و عمر و عاص هم آن شب مسجد نرفت، و خارجه فرزند خراقه را به جای خود امام جماعت قرار داد، [۱]
نگارنده گوید این مطلب با حرفی که، در جلد ۴۲ بحار صفحه ۲۳۹، آمده که چک صد هزار درهمی، به امضاي وکیل عمر و عاص، از بار ابن ملجم پیدا شد که، مَهر قطام کرد، همدیگر را خوب میخواند که، هر چه آن شب گذشت نقشه عمر و عاص بوده است، خدا لعنت کند او را، و ارباب شیطان تر از خودش معاویه را.
----------
📚منابع:
[۱]: . سورة یوسف (علیه السلام)، آیة ۸۰.
[۲]: . سورة حج، آیة ۷۳.
[۱]: . سورة انبیاء آیة ۲۲.
[۲]: . سورة اسراء آیة ۸۸.
[۳]: . تفسیر البصائر، ج۵۴، ص ۴۹۳ به نقل از احتجاج طبرسی.
[۴]: . بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۲۰.
[۵]: . بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۱۶.
[۱]: . تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۰۲.
کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110