🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_دهم
#بخش_صد_و_هفتاد_و_چهارم
#پیامبران_الهی، #پیامبران و #امتهای_گذشته 🔹🍂
اشاره
#در کوه بیت #المقدس 🌼🌼
روزی ابراهیم خلیل در کوه بیت المقدس به دنبال چراگاهی برای گوسفندانش میگشت. مردی را دید که مشغول نماز است.
ابراهیم پرسید:
بنده خدا! برای چه کسی نماز میخوانی؟
مرد پاسخ داد:
برای خدای آسمان.
ابراهیم: آیا از بستگان تو کسی مانده است؟
مرد: نه!
- پس از کجا غذا تهیه میکنی؟
- در تابستان میوه این درخت را میچینم و در زمستان میخورم.
- خانه ات کجاست؟
- به کوه اشاره کرد و گفت آنجاست.
- ممکن است مرا به منزلت ببری امشب مهمان تو باشم؟
- در جلوی راه من آبی است که نمی توان از آن گذشت.
- تو چگونه میگذری؟
- من از روی آب میروم.
- دست مرا هم بگیر شاید خداوند به من قدرت دهد تا از آب بگذرم. پیرمرد دست ابراهیم گرفت هر دو از آب گذشتند و به منزل آن مرد رسیدند. حضرت ابراهیم از او پرسید:
کدام روز مهمترین روزهاست؟
مرد عابد گفت:
روز قیامت که خداوند پاداش اعمال مردم را در آن روز میدهد.
ابراهیم: خوب است با هم دست به دعا برداریم و از خداوند بخواهیم ما را از شر آن روز نگهدارد.
مرد عابد: دعای من چه اثری دارد؟ به خدا سوگند! سی سال است به درگاه خداوند دعایی میکنم، هنوز هم مستجاب نشده است!
- میخواهی بگویم چرا دعایت مستجاب نمی شود؟
- چرا؟ بفرمایید!
- خداوند بزرگ هنگامی که بنده ای را دوست داشته باشد دعایش را دیر اجابت میکند تا بیشتر مناجات کند و بیشتر از او بخواهد و طلب کند. چون این حالت را از بنده اش دوست دارد. اما بنده ای که مورد لطف خدا نیست اگر چیزی درخواست کند،
زود اجابت میکند یا قلبش را از آن خواسته منصرف نموده ناامیدش میکند تا دیگر درخواست نکند. آنگاه پرسید:
چه دعایی میکردی؟
عابد گفت:
سی سال پیش گله گوسفندی از اینجا گذشت، جوانی زیبا که گیسوان بلندی داشت گوسفندان را چوپانی میکرد از او پرسیدم: این گوسفندان از آن کیست؟
گفت: از ابراهیم خلیل الرحمان است. من آن روز گفتم:
پروردگارا! اگر در روی زمین خلیل و دوستی داری، او را به من نشان بده.
ابراهیم فرمود:
پیرمرد! خداوند دعایت را اجابت کرده، من همان ابراهیم خلیل الرحمان هستم. آنگاه برخاسته یکدیگر را به آغوش کشیدند. [۱]
#مژده_جبرئیل 🌸🌸
ابراهیم خلیل مهمان دوست بود هر وقت مهمان برایش نمی آمد، به جستجویش میپرداخت.
روزی برای یافتن مهمان از خانه بیرون رفته بود، هنگامی که به منزل برگشت، شخصی را در خانه دید.
پرسید: تو کیستی؟ و با اجازه چه کسی وارد خانه شده ای؟
او سه بار جواب داد: با اجازه پروردگار به خانه وارد شده ام.
ابراهیم فهمید او جبرئیل است. خدا را شکر نمود.
جبرئیل: خداوند مرا به سوی بنده ای که او را برای خود خلیل (دوست خالص) انتخاب کرده، فرستاد تا به او مژده بدهم.
ابراهیم: او کیست تا دم مرگ خدمتگزارش باشم؟
جبرئیل: او تو هستی.
ابراهیم: برای چه من خلیل خدا شده ام؟
جبرئیل: زیرا تو هرگز از کسی چیزی نخواستی، و هرگز نشد کسی چیزی بخواهد و تو به او نداده باشی.
(لا نک لم تسال احدا شیئا قط، و لم تسأل شیئا قط فقلت: لا. ) [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: بحار: ج ۱۲، ص ۷۶.
[۱]: بحار: ج ۱۲، ص ۱۳.
#کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫