eitaa logo
اشعارآئینی
116 دنبال‌کننده
86 عکس
10 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
📚انسان فقط از دريچه «خودش» مي تواند همه حقيقت را ببيند. در همين رابطه اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايند: «لَا تَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ مَعْرِفَةَ نَفْسِهِ جَاهِلٌ بِكُلِّ شَيْ ءٍ»(128) به خود جاهل مباش زيرا که جهل به خود جهل به همه چيز است 128- تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص233
📚شناخت خود مهمترین عامل حرکت وقتي معلوم شد نشناختن درست خود برابر است با نشناختن همه چيز، حالا اگر انسان براي خودش، يک خودِ دروغيني باشد، در اين صورت بدون آن که خود بداند به همه چيز جاهل است و همه چيز را دروغين مي بيند، و اگر خودش را درست بشناسد، همه چيز را راست مي بيند
انساني كه خود را گم کرد، خودش براي خودش دروغ مي شود، لذا از پنجرة بسته وجود خود هيچ چيزِ بيرون خود را درست نمي بيند.
«اگر خودت را درست ببيني از پنجره «خودت» مي تواني ملكوت را ببيني» و ديدن ملكوت يعني ديدن حقيقت و جنبة باطني هرچيز. بنابراين تنها راهِ يافتنِ حقيقت، يافتن «خود» است و به همين علت هم راه بسيار دقيقي است، چون بايد انسان بتواند با جنبة مجرد خود روبه رو شود، جنبه اي که فوق اسم و رسم و جنس است. گفت: وه! چه بي رنگ و بي نشان که منم کي بدانم مرا چنان که منم
📚نکته بسیار مهم در مورد بحث هستی و چیستی اگر خودمان را نبينيم، چيز ديگري را به جاي خودمان، خودمان تصور مي کنيم، ولي اگر بتوانيم خودمان را درست ببينيم مسلّم چيز ديگر را جاي خودمان نمي بينيم و لذا مي توانيم با خودمان مرتبط باشيم و از خودْ پنجره اي به سوي عالم معني و معنويت بگشاييم. زيرا که امام علي(ع) فرموده اند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه جاهَدَها وَ مَنْ جَهِلَ نَفْسَها اَهْمَلَها»(131) هرکس خود را شناخت آن را به تلاش مي گيرد تا به سوي نورانيت بکشاند و هرکس به خود جاهل بود، خود را رها مي کند تا در پستي ها غرق شود. از جلسه چهارم تا هشتم اين سلسله بحث ها سعي در بيان همين نكته بود. و دقت و تأمل بسياري لازم است تا براي ما روشن شود بايد خود را ديد، و اين که متوجه شوي خودت، فقط هستي. اگر بعد از تأمل در بحث هاي گذشته باز سؤال كردي من چيستم؟ تأمل در بحث هاي گذشته را دوباره شروع كن. اگر من بگويم خودت فقط هستي و شما در ذهنتان اين سؤال آمد كه چه هستم، باز اين سؤال نشان مي دهد كه هنوز درس را متوجه نشده ايد چون به جاي نظر به هستي، باز به دنبال چيستي مي گردي. 131- شرح غررالحکم، ج 5 ، ص 178.  
📚یک جمع بندی زیبا خودت فقط هستي و اصلاً چيستي نداري. يعني اگر خودت را درست ببيني، مي بيني تو فقط هستي، بدنت و شغل و مدرک و اطلاعاتت، خودت نيستند. بدون بدن هم باز خودت، خودت هستي. شما در خواب، بدنتان را نداريد ولي خودتان هستيد، پس بي بدن هم هستيد. شما نه زن هستيد و نه مرد، زن و مرد بودن مربوط به بدن است، ربطي به هستي شما ندارد، شما فقط هستيد. خودتان ماوراء علوم تجربي که کسب کرده ايد و فن و شغلتان، خودتان هستيد. شايد تجربه کرده ايد وقتي در يك حادثه خطرناك هول مي شويد بسياري از علوم و اطلاعات و فنون از يادتان مي رود در حالي که باز در آن حال، خودتان، خودتان هستيد. در قرآن آمده است كه دوران پيري را برايتان گذاشتيم تا بفهميد اين علومِ شما مال اين دنياست. شايد ديده ايد كساني كه عمرشان طولاني مي شود، گاهي اسم خودشان را هم فراموش مي كنند. انسان به هنگام مرگ تمام چيزهايي را كه ياد گرفته بود از ياد مي برد. يک فيزيكدان، موقع مرگ تمام آنچه را خوانده است فراموش مي كند. آنچه مي ماند فقط عقايد انسان است، چه عقايد موحّدانه و چه عقايد مشركانه. عقيده يعني چيزي كه به قلب انسان گره مي خورد، و براي اين كه حقايق ديني عقيدة ما شود بايد از طريق قلب بتوان به آن حقايق رسيد و سپس با تکرار دستورات دين، که بر اساس آن باور قلبي است، توجه به آن حقايق را جزء شخصيت خود نمود. علم با ذهن مرتبط است و عقيده با قلب ارتباط دارد، و لذا كسي كه هول مي شود علمش را از ياد مي برد ولي دينش اگر قلبي شده باشد از يادش نمي رود، اتفاقاً دينش بيشتر به يادش مي ماند و در همان لحظه بيشتر مي گويد: خدا، خدا. چون انسان وقتي عوامل غفلت از خود، از جمله بدن را در پيش خود ندارد، عقيده اش بيشتر ظاهر مي شود. خلاصه آنچه از ياد شما مي رود و شما از آن جدا مي شويد، از جمله علوم و فنون و مهارت ها، شما نيستيد، شما آن روحيه و خصوصياتي هستيد که با شخصيت شما گره خورده و جزء عقيدة شما شده است، حال چه آن عقيده الهي و توحيدي باشد و چه مشرکانه و ظلماني
📚خود و نه خود جنسِ جان و نفس ما، جنس غير مادي و مجرّد است. موجود مجرّد بُعد و وزن و حجم ندارد، مقامش مقام وحدت است و تعلق به كثرت ها ما را از اين وحدت که حقيقت جان ما است، بيرون مي آورد. وقتي گرفتار كثرت ها شديم و از حقيقت خود فاصله گرفتيم، «نه خودمان»، خودمان محسوب مي شود. وقتي «نه خودْ» خودْ شد، حقيقت فقط از دريچه اين «نه خود» ديده مي شود. و لذا «حقيقت» برايش، «نه حقيقت» مي شود، و هيچ چيزي چهرة حقيقي خود را بر ما نمي نماياند. يكي از دعاهاي پيامبر اكرم(ص) اين است كه: «اَللَّهُمَّ اَرِنِي الْأَشْياءَ كَما هِي»(134) خدايا! اشياء را آن طور كه هستند به من نشان بده. در واقع حضرت تقاضا مي کنند که خدايا! من كج نباشم، راست باشم تا عالم را همان طور که هست ببينم. چون وقتي كه انسان كج شد، ديگر حقيقت را که عين راستي است نمي يابد، و سراب را حقيقت مي انگارد، و همه عمرش را صرف امور باطل مي كند و آنقدر جلو مي رود كه يك مرتبه در قيامت که پرده ها عقب مي رود و انسان با خودِ واقعي اش روبه رو مي شود، فرياد مي زند: «يا لَيْتَني كُنْتُ تُراباً» اي کاش من خاک بودم و اصلاً به وجود نمي آمدم. 134- مصباح الانس، ص 220.
📚کثرت و وحدت دربیان دقیق استاد طاهرزاده زاده وقتي کثرت در صحنه است هر موجودي چيزي هست و چيزها نيست. مثل اين سنگ که نه پرتقال است و نه عطر است و نه خيلي چيزهاي ديگر. ولي در موجودي که مقامش، مقام وحدت است اين طور نيست، بلکه کمالات در آن به صورت جامع هست، مثل نور بي رنگ که هفت نور به صورت جامع در آن هست. برعکس، در طيف هفت نوري که از منشور عبور مي کند، بعد از منشور هر نوري فقط خودش است، نور سبز از نور زرد جدا است و نور زرد از نور بنفش جدا است، ولي همة اين نورها در نور بي رنگِ قبل از منشور هست بدون آن که از همديگر جدا باشند. به اصطلاح مي گويند هفت نور در نور بي رنگ به صورت جامعيت هست، ولي در طيف هفت نورِ بعد از منشور به صورت مجموعيت و به حالت کثرت هست. حال نفس انسان که مجرد است و فوق عالم کثرت است کمالاتش به صورت جامعيت هست و نه به صورت مجموعيت و به همين جهت ظرفيت آن را دارد که کمالات زيادي را کسب کند بدون آن که از وحدتِ خود خارج شود. در همين راستا خداوند مي فرمايد: «عَلَّمَ آدَمَ الْاَسْماءَ كُلَّها»(135) خداوند تمام اسماء الهي را به آدم آموخت و جان آدم توانست همة آن ها را يک جا بگيرد، بدون آن که کسب اسمي او را از کسب اسم ديگري غافل کند، وگرنه همه را نگرفته بود. پس مقام انسانْ مقام جامعيت وكليّت است. از طرفي متوجه هستيد که مقام وحدت و جامعيت از سنخ مقام احديّت است و هرچه انسان به حضرت اَحد نزديک شود در واقع بيشتر به حقيقت خود نزديک شده، و هرچه از حضرت اَحد دور شود و به کثرت ها مشغول شود، بيشتر از حقيقت خود دور شده است. به عبارت ديگر وقتي شما خودتان، خودتان هستيد كه به حضرت اَحد نظر كنيد. پس وقتي كه با خدا آشتي كنيد، خودتان با خودتان هستيد و نه با «ناخودتان». حالا راه آشتي با خدا چيست؟ همان آشتي با خود است، آن هم خودِ راستين. خودِ راستين شما خودِ واحدي است، و خودِ واحدتان را با وحدت مي توانيد حفظ كنيد نه با كثرت. از طريق ارتباط با اَحد كه وحدت محض است، مي توانيد «خود» باشيد و از زندگي با «نه خود» به جاي خود، آزاد شويد. 
📚 چه وقت خودمان مي توانيم خودمان باشيم؟ همان طور که عرض شد جواب اين است كه وقتي به اَحد برگرديم عملاً به اصل خود برگشته ايم. حالا عرض بنده اين است که اسم اين برگشت به اَحد را «عبادت الهي» گويند. هر عملي كه يگانگي شما را به يگانگي خدا، نزديك كند، يا بگو يگانگي شما را با ارتباط با خدا حفظ مي كند، عبادت ناميده مي شود. نتيجه عبادت، به خودآمدن است تا خودِ گم شده از اين طريق، به موطن اصلي خود بر گردد. دين از طريق پيامبر(ص) به عنوان لطف خدا براي بشر آمده است تا از طريق دستوراتي كه مي دهد، ما خودِ گمشده مان را كه در ميل ها و هوس ها و وَهْم ها پراكنده شده، دريابيم و به خود بيائيم. زيرا به خودآمدن فقط از طريق توجه و نظر به اَحَد تحقق پيدا مي كند، که آن هم با عبادت حضرت اَحد ممکن است. خداوند مي فرمايد: «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِنْسَ اِلاّ لِيَعْبُدُونَ»(136) ما جنّ و انسان را خلق نکرديم مگر براي عبادت. يعني فقط براي عبادت آن ها را خلق كرديم. حالا عبادت چيست؟ آن راهي که خداوند از طريق پيامبرانش در جلو ما قرار داده است تا بتوانيم به او برگرديم و با نور اَحديت او يگانگي خود را حفظ کنيم.  136- سوره ذاريات، آيه 56 .
📚یک راهکار مطالعه زندگي نامه اهل توحيد، راه توحيدي شدن را نشان مي دهد
📚نتیجه گیری کلی از کتاب آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین اميرالمؤمنين (ع)قيامتِ افرادي را كه از پذيرش خود سر باز زده اند و گرفتار ناکجاآباد شده اند چنين ترسيم مي فرمايد كه: «وَ هَلْ زوَّدَتْهُمْ اِلَّا السَّغَبَ؟ اَوْ اَحَلَّتْهُمْ اِلاَّ الضَّنَكَ؟ اَوْ نَوَّرَتْ لَهُمْ اِلاَّ الظُّلْمَةَ؟»؛(146) آيا اين افراد جز گرسنگي و نيازمندي در آخرت توشه اي دارند؟ آيا در جايگاهي جز تنگي و سختي فرود مي آيند؟ آيا روشنائي جز ظلمت و تاريكي براي خود دارند؟ خودِ دور شده از خودِ حقيقي، به جهت بازي خيالات و آرزوهاي دنيايي، خودي است كه در بالقوّگي هاي استعدادهاي خود متوقف شده و به فعليّت هايش دست نيافته است، او مي توانست از دريچه خود همه چيز را ببيند، حالا خودِ دورشده از حقيقت را با خود دارد، پس چيزي نمي يابد، حتي خود را. در توصيف اين انسان است كه امام مي فرمايند: «در ظلمت قرار مي گيرد» اين انسان خودش را در مقابل دنيا از دست داده است، چون با خدا، يعني با نور هستي آشتي نيست، و اين بزرگ ترين خطر، يا بگو تنها خطر واقعي است. انسانِ دنيا زده حتي نام خود را -به مفهوم الهي آن- فراموش مي كند. شهامت ندارد خود را كه تنها راه نوراني بين خود و خالق اوست باور كند، خود بودن را امري بيش از اندازه ماجراجويانه و غيرمعمول مي يابد. مانند ديگران بودن براي او آسان تر و اَمن تر است، در حالي که نسخه تقليدي بودن، نمره و عددي در ميان جمعيت بودن، در ميان جمعيت و با آرزوي آن ها به سربردن، كاري آسان است ولي بي ثمر است. انساني كه در آرزوهاي دنيايي، خودي خودش را به سراب تبديل کرده، و از حقيقت خود درآمده، انسان بالقوّه اي است كه هرگز ارادة بالفعل شدن در خود پديد نياورده و به خود نيامده است، حالا «بي خود» است ولي به دنبال خود مي گردد، گمشدن خود را دارد ولي خود را ندارد، مي توانست كمالات بي نهايتي به دست آورد ولي حالا هيچ چيز از آن ها را ندارد. بايد از طريق آشتي با خود به حداقل آن چيزي كه مي توانست دست بيابد، دست مي يافت. ولي با خود آشتي نبود، و خود را نپذيرفت و با خود آرام نبود، حالا با نفسي روبه روست كه فاقد واقعيت است، مثل آن شخصي كه دنبال ساية پرنده اي راه افتاد، و تمام كارش همين شد، بالاخره شب فرا رسيد و تاريكي او را احاطه كرد، بدون هيچ نتيجه اي، دنيا هم همين طوري ما را دنبال خود مي برد، و بعد با ظلمت خود و استعدادهاي به ثمرنرسيدة خود روبه رو مي شويم. آري! بايد با پذيرش و شناخت خود، از خودْ پنجره اي به عالَم الهي بسازيم و از طريق آن پنجره به عوالم وسيع و گسترده غيب سفر كنيم و خود را به ثمر رسانيم، و روشن است که ايمان به خدا و عبادت او، راهِ يافتن آن پنجره و روش سير و سفر به عالم قدس است. که گفت: گر تو خواهي حرّي و دل زندگي بندگي كن ، بندگي كن، بندگي 146- نهج البلاغه، خطبه 111.