هدایت شده از حدیث اشک
این گریه های تلخ ، امانم نمی دهد
شوقی به سینه ی نگرانم نمی دهد
این چشم های خیس که کاری نمیکند
در موج درد ، آینه داری نمی کند
امروز غرق داغ دل هر ستاره است
بغضی عجیب منتظر یک اشاره است
حال و هوای شهر چه طوفانی است باز
تکرار روضه های سلیمانی است باز
گفتند یک سبد گل نیلوفر آمده
هر لاله ای نشسته به خون پرپر آمده
گفتند ورزقان چمن گل شکفته هاست
دامان درد و آینه ی دشت کربلاست
این لاله های عشق چرا واژگون شده
گفتند دیزمار معطر به خون شده
هر سینه ای از این غم و اندوه چاک بود
گفتند جسم سیّدی آنجا به خاک بود
گفتند دیده ایم دعایش گرفته بود
او را میان خویش عبایش گرفته بود
گفتند دیده ایم به مقصد رسیده بود
مهمان نورسیده ی آن سر بریده بود
گفتند زیر سایه ی آتش میان دود
میسوخت یاد مادر و آن صورت کبود
سیّد بخواب راحت و آسوده ، بیصدا
سیّد بخواب در بغل حضرت رضا
از طعنه های مردم اگر دل شکسته ای
دیگر بخواب ، آه مسافر چه خسته ای
آئینه ی جمال تو زخم از جراحت است
زیبا به قامت تو لباس شهادت است
زخم تو را نیاز به دست طبیب نیست
نوشیدنت ز جام شهادت عجیب نیست
این بود اوج خواسته و مدعای تو
ای عاقبت بخیر ، روا شد دعای تو
یادت همیشه در دل آشفته ماندنی ست
اری کتاب همت و عزم تو خواندنی ست
سیّد بخند ....دست به رهبر تکان بده
آرامشی به قلب امام زمان بده
#امیر_رضا_فرجوند
#شهید_ابراهیم_رییسی
#شهید_خدمت
@hadithashk
هدایت شده از حدیث اشک
شهید خدمت
باید چه کارش کرد این دلبستگی را
پیوند مردم را ببین ، پیوستگی را
تفسیر کردی عزت و وارستگی را
مردی که خسته کرده بودی خستگی را
برخیز یک دنیا تو را می خواند اِی مرد
بت ها زیاد هستند ابراهیم برگرد
هم پای محرومان ، عزیز جان ملت
حرفِ تو مردم بود و ایران بود و عزت
پای ولایت می شدی کوهی ز غیرت
جان ها فدای تو شهیدِ راه خدمت
حرفت خدایی بود و خالی از مَنَم بود
خیلی وجودِ تو عزیز و مغتنم بود
فخرت فقط در منصب عبد الرضایی
شصت وسه سال عمرت مسیری مصطفایی
مظلوم مانند بهشتی و رجایی
چون حاج قاسم عاقبت کرب و بلایی
مثل خمینی سروِ تو افتادگی داشت
مانندِ قاسم زندگی ات سادگی داشت
رخت و لباس خادمی داد آبرویت
پلّه زدی تا آسمان ، تا آرزویت
لبریز از جام شهادت شد سبویت
خواهد پس از این شد دلِ ما تنگِ رویت
آخر رسیدی تو به مقصود و به مقصد
جایت در آغوش رضا جان است و مشهد
در خاطره ها مثل بارانی رئیسی
مهمانِ سلطانِ خراسانی رئیسی
چون هادی و همت ، سلیمانی، رئیسی
امشب در آغوشِ شهیدانی رئیسی
دیروز بود و حرف های اشتباهی
امروز افسوس است و حرف از عذر خواهی
دردِ درونِ سینه درمان می شد ایکاش
رنجِ فراقت سهل و آسان می شد ایکاش
مظلومیت هایت نمایان می شد ایکاش
این بار هم آتش گلستان می شد ایکاش
در سایه ی آتش میانِ دود بودی
در یادِ سیلی، صورت و جای کبودی...
مهدی شریف زاده
#شهید_جمهور #شهید_خدمت #شهید_سید_ابراهیم_رئیسی #مهدی_شریف_زاده
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹