🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
♻️ مکشوف♻️
💢هر بار خوابش برد از روی شتر افتاد💢
زانو بغل کرده ولی انگار خوابیده
یا از نفس افتاده یا اینبار خوابیده
بر خشت خوابیدن برایش کار سختی نیست
طفلی که تا دیشب به روی خار خوابیده
هر بار خوابش برد از روی شتر افتاد
روی شتر حداقل ده بار خوابیده
دیروز زیر سایه ی عباس میخوابید
امروز زیر سایه ی دیوار خوابیده
هرکس که آمد دیدنش سر به سرش بگذاشت
امروز را از صبح بالاجبار خوابیده
از خواب بیدارش نکن ای زجر ای نامرد
شلاق را از صورتش بردار خوابیده
✅استاد لطیفیان
#حضرت_رقیه_شعرروضه
🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶
💢 روضه میخواند رقیه، عمه گریان میشود... 💢
این که میگویند: "دختر بچه" بابایی تر است
از حقیقت های محضِ این جهان تا محشر است
اینکه میگویند: دختر بچه احساسی تر است
معنی اش این است دختر طاقتش هم کمتر است
مردم دنیا خدای هر دو دنیا شاهد است
دختر اصلا برگ گل هم نیست ، او مثلِ پر است
گوشتان با من که این جمله کلام آخر است
آی مردم یادتان باشد که دختر ، دختر است
دختر ارباب ما هم شامل این قصه بود
این تفاوت هم ببینید ، او عزیز حیدر است
دختری از نسل پیغمبر ، تماماً فاطمه
دختری که زینبی از پای تا موی سر است
او تمام عشق ارباب است ، او بابایی است
چادرش را میکُند بر سر ، خدایی دلبر است
این همه آماده ات کردم که از اینجا به بعد
روضه خوان باشم برایت ، روضه خوانی بهتر است
دختری کنج خرابه بی قراری میکند
بهر دیدار پدر لحظه شماری میکند
دست و پایش را که می بیند پر از تاول شده
میرود یک گوشه و هی گریه زاری میکند
شب به شب عمه میآید مینشیند تا سحر
گوشه های این خرابه بچه داری میکند
روضه میخواند رقیه ، عمه گریان میشود
این نفس های پر از سوزش چه کاری میکند
گریه هایش جان یک ایل و تباری را گرفت
او شکایت از غم ایل و تباری میکند
راس بابا را به روی دست خود آورد و گفت:
شمر ، پیشِ چشمِ ما بد نیزه داری میکند
آن شب از کاخ یزید آمد صدای چوب خشک
مردکِ بی رحم ، لب را چوبکاری میکند
راحتم کن جان عمه ، خسته ام از زندگی
مرگ ، پاییزِ مرا سبز و بهاری میکند
رفت از دنیا رقیه ، عمه اش تنها شده
بازهم زینب اسیر غربت صحرا شده
✅پوریا باقری
#حضرت_رقیه_شعرروضه
#شب_سوم
🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
♻️ حماسی روضه ای ♻️
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢مثل این خاکِ خرابه می تکانم شام را💢
آمدم ویران کنم این کاخها را بر سرش
شام را میکوبم این شامِ بلا را بر سرش
من به زیرِ پای زینب میکشانم شام را
مثل این خاکِ خرابه می تکانم شام را
شعله دیدم لیک از عشق تو تب کردم خودم
مردمان نانجیبش را ادب کردم خودم
سِیرِ معراجی جمالی را جلالی آمدم
تا در آغوشت کشم با دست خالی آمدم
تا شنیدم در تنوری زخمِ رویم خشک شد
مثل خشکیِ گلویِ تو گلویم خشک شد
"چند شب بی بوسه خوابیدم دهانم تلخ شد"
زجر زد روی لبم شیرین زبانم تلخ شد
عمهام میگفت با او راه میآید نزن
نالهاش خاموش شد کوتاه میآید نزن
بچه است از داد میترسد نزن اما زدند
دختر از فریاد میترسد نزن اما زدند
فرش راهت میشود این موی درهَم ریخته
بوسه میگیرم زِ تو ای روی درهَم ریخته
عمه جان حس می کنم مژگان بابا کم شده
خیزران ای داد یک دندان بابا کم شده
✅حسن لطفی
#حضرت_رقیه_شعرروضه
#شب_سوم
🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔷🔶🔶🔷🔷🔶🔶🔷
🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💢از دهانت کنده شد دندان لق شیری ات💢
راء، رفعت، راء، رحمت، راء، رضوانِ حسین
راء، رازق، راء، رأفت، راء، ریحانِ حسین
قاف، قدر و قاف، قُدس و قاف، قُرب قلب ها
قاف، قاهر، قاف، قبله، قاف، قرآن حسین
یاء، یاس و یاء، یوسف، یاء، یاقوت یقین
یاء، یاسین، یاء، یکتا، یاء، یزدان حسین
هاء، هیبت، هاء، همت، هاء هستی، هاء، هو
هاء، هامون، هاء، هیزم، هاء، هجران حسین
طورِ نام تو کجا و پای لنگ طبع من؟!
ای کلید منزلِ اسرارِ پنهان حسین
کُلُّکُم نورید اما این چنین فهمیده ام
از همه عاشق تری بین یتیمان حسین
گریه کن تنها تو بودی و پس از تو هیچ کس
یک سر سوزن نشد بی تاب و گریان حسین
از دهانت کنده شد دندان لق شیری ات
تا که با چوب یزید افتاد دندان حسین
حال و روز شامیان را هم پریشان کرده ای
گوشه ی ویرانه با موی پریشان حسین
شام وصلت آنقدر مبهم شده، معلوم نیست
شد پدر مهمان تو یا که تو مهمان حسین؟
✅محمدجواد شیرازی ۱۳۹۶/۷/۱
#مدح_و_مناجات_با_حضرت_رقیه_سلام_الله
#حضرت_رقیه_شعرروضه
#شب_سوم
🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶
🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶
💢 چه بهتر است نباشند و خون جگر نشوند... 💢
بنا نبود بمانی غریب در صحرا
و خواهرت بشود بی نصیب در صحرا
بنا نبود که تکیه به نیزه ات بزنی
مرا برای جهاد عظیم خط بزنی
بنا نبود مهیای سوختن باشی
میان خیمه پی کهنه پیرهن باشی
زمین نیوفت کتاب مقدس زینب
فدای بی کسی ات ای همه کس زینب
عصای دست شدن رسم خواهری باشد
علی الخصوص که خواهر برادری باشد
به راه عشق تو این چشم تر که چیزی نیست
جگر برای تو دادم پسر که چیزی نیست
بیا خودت پسران مرا ببر میدان
که پیش مرگ تو باشند این دو در میدان
بیا که شاهد حاجت روایی ات باشند
بزرگ کردمشان تا فدایی ات باشند
تو را بجان من آقا قبول کن بروند
بحق چادر زهرا قبول کن بروند
چه بهتر است نبینند راه بسته شده
در ازدحام ره قتلگاه بسته شده
چه بهتر است نبییند زخم خنجر را
به سمت خیمه ی زنها هجوم لشگر را
چه بهتر است نباشند و خون جگر نشوند
شبیه من وسط خیمه شعله ور نشوند
چه بهتر است نبینند اوج این غم را
بروی مادرشان ضربه های محکم را
چه بهتر است نبینند آب خواهم شد
اسیر وارد بزم شراب خواهم شد
✅سید پوریا هاشمی
#طفلان_شعر_روضه
#شب_چهارم
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
♻️حماسی مدح ورود به روضه♻️
🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷
💢 این دو یوسف دو غلام علی اکبر هستند ... 💢
گفتن از زینب و عشقش به تو کار زهراست
زینبی که همهی دار و ندار زهراست
پرورش یافتهی باغ و بهار زهراست
باعث فخر همه ایل و تبار زهراست
عمه نه؛ مادر سادات پس از زهرا اوست
هیچ کس ثانی زهرا نشود، تنها اوست
خواهرت هست و بر این فیض مباهات کند
همه را مست خودش وقت مناجات کند
قبل تکبیر اذان با تو ملاقات کند
بهتر از حضرت عباس مواسات کند
شیرزن نه به خدا خالق غیرت زینب
حافظ خانهی توحید و امامت زینب
نشر این عشق فقط از کرم زینب توست
عاشقی مشق شده با قلم زینب توست
هرچه غم در دل ما هست غم زینب توست
سرّ تربت که شفا از قدم زینب توست
کربلا جلوهگهِ محترم زینب شد
پیشتر از حرم تو حرم زینب شد
آمده تا که دوباره همه را مات کند
اینکه پیش از همه عاشق شده اثبات کند
نذر اولاد تو یک قافله سادات کند
تو دهی اذن و بر این ذهن مباهات کند
نه نگو ورنه قسم بر لب زینب آید
نام زهرا ببرد تا که گره بگشاید
این دو یوسف دو غلام علی اکبر هستند
این دو تا آبروی عترت جعفر هستند
آشنا با همه آیات مطهر هستند
تربیت یافتهی ساقی لشگر هستند
این جگرگوشه و آن پارهتن زینب توست
این حسین و دگری هم حسن زینب توست
حرمله کو که سهشعبه به کمان بگذارد
کو سنان نیزه به جسم دو جوان بگذارد
شمر کو پا به روی سینهشان بگذارد
سرشان را ببرد روی سنان بگذارد
تنِشان را به سُم مرکبشان بسپارد
تا که دست از سر تو قوم لعین بردارد
✅جواد حیدری
#مدح_و_مناجات_با_حضرت_زینب_سلام_الله
#طفلان_شعر_روضه
#شب_چهارم
🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢این مادرِ شهید شدن را ز من مگیر...💢
رخصت بده دو طفل خودم را فدا کنم
این فیضِ روسپید شدن را ز من مگیر
هم دختر شهیدم و هم خواهر شهید
این مادرِ شهید شدن را ز من مگیر
باید عزیز را به فدای عزیز کرد
در خیمه غیرِ این دو ، عزیزی نداشتم
غیر از دو طفل خود که به قربانِ تو کنم
در خیمه ام برای تو چیزی نداشتم
بیهوده می زنند همه لافِ عاشقی
کس نیست عاشق تو به مانند زینبت
ای هست و نیستم به فدای تو یا حسین
ناقابل است جان دو فرزند زینبت
خوشبخت خواهری که تو باشی برادرش
تا سایۀ تو هست ، دگر غم نمی خورَد
فرزند اگر چه که همه دنیای مادر است
دنیای بی تو هیچ به دردم نمی خورَد
از هر چهار سو به تو شمشیر می زنند
باید برای خود سپری دست و پا کنی
از خیمه ام دو تا سپر آورده ام حسین
باید که هر دو تا پسرم را فدا کنی
سخت است دست و پا زدنِ بچه های من
اما فدای طفل رباب و سکینه ات
سخت آن بُوَد که داخل گودال بنگرم
خنجر به دست ، شمر نشسته به سینه ات
✅مهدی مقیمی
#طفلان_شعر_روضه
#شب_چهارم
🔷🔶🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
♻️شهدا ، مدافعان حرم ، شب چهارم♻️
💢ثواب سینه زدن هایِ امشبم باشد... 💢
فدایِ زمزمه هایِ مـدافعانِ حرم
فدایِ حال و هوایِ مدافعانِ حرم
ثواب سینه زدن هایِ امشبم باشد
برایِ عشق ... برایِ مدافعانِ حرم
قسم به بانویِ شهرِ دمشق محتاجم
خـدایِ من به دعـایِ مدافعانِ حرم
تمامِ معـنیِ کـرب و بلایِ اربابم
دمشق و کرب و بلایِ مدافعانِ حرم
فضایِ زینبیه روضه خوانِ گودال است
به شرطِ آه و نوایِ مـدافعانِ حرم
سرِ بریده یِ سینه زَنَت نشان داده
مسیرِ سِیـْر و صفایِ مدافعانِ حرم
به احترامِ حریمِ عقیله حُرمت ریخت
خدایِ کعـبه به پایِ مدافعانِ حرم
صـدایِ منتـقمِ خونِ کعبه می آید
میـانِ مـرثیه هایِ مدافعانِ حرم
✅حسین ایمانی
#شب_چهارم
#طفلان_شعر_روضه
#مدافعان_حرم
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷
💢 چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه 💢
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قيامت
که زير سايه اين خيمه کرده ايم اقامت
شفيع گريه کنانش ائمه اند يکايک
به اين دليل که جمع است در حسين امامت
کسى که آه ندارد چه سود آه خجالت
کسى که اشک ندارد چه سود اشک ندامت
چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه
که جبرییل در آنجا فکنده رحل اقامت
کسى که بارعلم را به شانه اش نکشيده ست
بعيد نيست بميرد به زير بار ملامت
کسى که در پى کار حسين نيست, محال است
که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت
""کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید
ز دوستی چه نشانی زشیعگی چه علامت
کسی که در کفنش تربت حسین نباشد
چه خاک بر سر خود میکند به روز قیامت
کسی که قبر حسین را ندید و رفت زدنیا
به نزد فاطمه ریزد زدیده اشک ندامت""
به روزحشر که جمله فقير وکاسه بدستند
خدا به زائر تو ميدهد مقام زعامت
غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد
برابرش نکنم با هزار تاج کرامت
چه نابجاست به وصف شهادت تو شهادت
چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت
پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی
خدا قيامت خود را سند زده ست به نامت
✅استاد لطیفیان
#امام_حسین_شعرروضه_کلی
🔷🔶🔶🔷🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
💢 زندگینامه حضرت عبدالله بن الحسن المجتبی علیه السلام 💢
درباره ولادت این یادگارعزیز امام مجتبی علیه السلام چیزی درمقاتل معتبرنیافتیم، به ناچاربرآن شدیم تابه بیان شهادت حضرت قدمی هرچندناچیزدرراه اهل البیت برداشته باشیم.
💢 زندگینامه ایشان 💢
مرحوم صدر قزوینی در حدائق میفرماید:شک وشبههای نیست دراینکه امام حسن علیه السلام دو پسر به نام عبدالله داشتند:یکی عبدالله الاکبر و دیگری عبدالله الاصغر، مادر یکی امّ اسحاق بنت طلحهست و مادر دیگری امّ ولد بوده و هر دو برادر در کربلا شهید شدهاند.بعضی(۱)نوشته اند:
عبدالله بن حسن، برادر قاسم بن حسن، یکى از تاریخ سازان عاشورااست. عبدالله از قاسم کوچک تر بوده و سن او را یازده سال نوشته اند.علاّمهی مجلسی در بحارالأنوار نقل میکند که البته سنّ شریف عبدالله بن حسن از نُه سال کمتر نبوده و ابوالفرج گوید مادرش بنت سلیل بن عبدالله بَجَلی و به قولی امّ ولد بوده و صاحب کفایه الطّالب گوید مادرش رمله بنت سلیل بن عبدالله بجلی بوده است.
✅ (۱) معالى السبطین، ج۲، ص۲۸۲
#حضرت_عبدالله_متن_روضه
#شب_پنجم
#زندیگنامه
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
💢 شهادت حضرت عبدالله بن الحسن المجتبی علیه السلام 💢
از روایت مرحوم سیّد بن طاووس در لهوف (۴) این طور استفاده میشود که حضرت در حال پیادگی بود و ایستاده بود تا خستگی بگیرد، فَلَبِثوا هَنیئَهً ثُمّ َعادُوا اِلَیْهِ، لشکر هم چند دقیقه صبر کردند ولی دوباره بر آن حضرت حمله آوردند و آن سرور را در میان گرفتند.
فَخَرَجَ عَبْداللهِ بْنِ الْحَسَن علیهما السلام پس در این حال عبدالله خُردسال از خیمه خارج شد.
مرحوم سیّد در لهوف مینویسد:
«فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلیٍّ لِتَحْبِسَهُ فَاَبی وَ امْتَنَعَ اِمْتِناعاً شَدیداً»
حضرت زینب علیها السلام دوید عبدالله را گرفت، هر چه خواست او را در خیمه نگه دارد آن کودک آرام نمیگرفت و برخاسته روی به میدان آورد.
خواهر و عمّه و عم زاده به شور افتادندهمچو پروانه بر آن لمعه نور افتادندالتماس میکردند که مرو، عبدالله راضی نمیشد و میگفت:
به خدا دست از دامن عمو بر نمیدارم، هر جا که او رفته من هم میروم، در این وقت صدای شیون از خیام حرم بلند شد.
امام علیه السلام را ضعف و فتور عارض گردیده بود به طوری که به روی خاک نشست و چشم مبارک به طرف خیمهها دوخت و گوش فرا داد، صدای شیون زنان را استماع فرمود و التماس عبدالله را شنید که پیوسته تقاضا و درخواست میکرد او را رها کنند تا به میدان نزد عمو رود ولی حضرت علیا مخدّره زینب کبری علیها السلام دست عبدالله را گرفته و به سمت خیمهها میکشید و از رفتن او به طرف میدان مخالفت میفرمود.
بالاخره عبدالله دست خود را از دست عمّهاش کشید و درآورد و دوان دوان خود را به عمو رسانید وقتی رسید که دید ابجر بن کعب از بالای زین خم شده با شمشیر قصد قتل عمویش را دارد بانگ زد و فرمود:
«وَیْلَکْ یَابْنَ الْخَبیثَهُ، أتَقْتُلُ عَمِّی»
آیا تو میخواهی عمویم را بکشی؟دست خود حائل نمودی چون سپربُرد پیش تیغ و گفت ای خیره سرتو نخواهی داشت دست از کشتنشمن نخواهم داشت دست از دامنش
«فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فَاتقاها الْغُلامُ بِیَدِهِ فَاطنَّها اِلَی الْجِلْد»
آن مردود شمشیر را فرود آورده به دست عبدالله رسید و دست آن طفل را برید و به پوست آویخت، شاهزاده فریاد کشید:
«یا اُمَّاه» ای مادرم به فریادم برس.
امام علیه السلام عبدالله را در آغوش گرفت و فرمود:
«یَابْنَ أَخى! إِصْبِرْ عَلى ما نَزَلَ بِکَ، وَاحْتَسِبْ فی ذلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللهَ سَیُلْحِقُکَ بِآبائِکَ الصّالِحینَ».
«فرزند برادرم ! برآنچه پیش مى آید صبر کن، این سختى ها را به حساب خدا بگذار و خدا تو را به پدران صالحت ملحق مى سازد.»
امام دست خود را به آسمان بلند کرد: «پروردگارا! قطرات باران را از اینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام (مرگ) آنها را مهلت داده و بهرهمند میسازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند.» (۵)
در این هنگام «فَرَماهُ حَرْمله بِسَهْمٍ فَذَبَحَهُ وَ هُوَ فی حِجْر عَمِّه» حرمله ملعون تیری به طرف او رها کرد و آن تیرعبدالله را در حالی که در دامن عمو بود ذبح کرد و در همان حال جان داد.
در زیارت ناحیه مقدسه آمده:
«السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» و سپس بر قاتل او به نام «حرمله بن کاهل الاسدی» نفرین شده است. (۶)
✅منابع :
(۴) لهوف ص ۱۲۲٫
(۵)الارشاد، ج ۲، ص ۱۱۱
(۶) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۵ .
♦️دیگرمنابع:
• ارشاد شیخ مفید ۲ / ۱۱۴٫
• مثیرالأحزان ص ۷۳٫
• وقایع الایام خیابانی ص ۴۸۰٫
• مقتل مقرّم ص ۳۵۴٫
#حضرت_عبدالله_متن_روضه
#زندیگنامه
#مقتل
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
💢 مقتل -حضرت عبدالله بن الحسن مجتبی علیه السلام 💢
سالار شایستگان دیگر توان ایستادن نداشت که از جنگ باز ایستاد…..
نداى امام حسین علیه السّلام به آسمان برخاست و سر به جانب آسمان بلند کرد و نیایشگرانه گفت: خدایا، تو خود مى دانى که اینان فرزند دخت فرزانه پیامبرشان را مى کشند….آن تبهکاران سنگدل اندکى درنگ کردند و دگر باره بر آن آموزگار والاییها هجوم بردند. در همان لحظاتى که حسین علیه السّلام بر شهادتگاه، خود با لب تشنه و غرق در خون در انتظار شهادت بود، یادگار ارجمند برادرش، «عبد اللَّه»، فرزند امام حسن که کودکى هوشمند بود، از سراپرده بانوان بیرون آمد و شتابان خود را به عموى گرانمایه اش حسین علیه السّلام رسانید تا عمو را یارى کند.
عمه اش «زینب» خود را به او رساند تا وى را به خیمه ها بازگرداند، امّا او پایدارى کرد و بازنگشت و فریاد بر آورد که:
«لا افارق عمّى!» به خداى سوگند از عمویم جدا نخواهم شد و او را تنها نخواهم گذاشت! در این هنگام یکى از تجاوزکاران اموى بنام «بحر بن کعب» به سوى حسین علیه السّلام روى آورد، که «عبد اللَّه» فریاد بر آورد: هان اى پلید زاده! آیا مى خواهى عمویم را به شهادت برسانى؟ آن عنصر پلید نیز شمشیرى بر آن کودک فرود آورد و عبد اللَّه دست خود را سپر ساخت که دستش از بدن جدا شد! او در حالى که دستش تنها به پوست آویزان بود، فریاد بر آورد که:
عمو جان مرا دریاب! حسین علیه السّلام او را در آغوش کشید و بر سینه چسباند و فرمود: یادگار برادرم!
بر آنچه در راه خدا بر تو فرود آمده است شکیبایى پیشه ساز و آن را به فال نیک بگیر و خیر بدان که خداى پر مهر به زودى تو را بر پدران و نیاکان شایسته کردارت ملحق خواهد ساخت.و آن گاه «حرمله» گلوى آن کودک محبوب را هدف تیر بیداد خود ساخت و سرش را از پیکرش جدا کرد!
حسین علیه السّلام پس از شهادت جانسوز نور چشم برادرش، «عبد اللَّه» در آغوشش، رو به آسمان کرد و گفت: بار خدایا، اگر این بندگان ستمکار و گناه پیشه ات را تاکنون از نعمت هایت بهره ور ساخته اى، اینک آنان را تار و مار و مایه عبرت دیگران قرار ده و هرگز از آنان خشنود مباش.
🔶متن عربی :
وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ …. .فَقَالَ ع بِسْمِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ إِلَهِی تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّهِمْ.ثُمَّ ضَعُفَ مِنْ کَثْرَهِ انْبِعَاثِ الدَّمِ…
فَلَبِثُوا قَلِیلًا ثُمَّ کَرُّوا عَلَیْهِ.فَخَرَجَ إِلَیْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ یُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَیْنِ ع فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ ع لِتَحْبِسَهُ فَامْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِیداً وَ قَالَ لَا أُفَارِقُ عَمِّی فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ إِلَى الْحُسَیْنِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبِیثَهِ أَ تَقْتُلُ عَمِّی فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا بِیَدِهِ فَبَقِیَتْ عَلَى الْجِلْدِ مُعَلَّقَهً فَنَادَى یَا عَمَّاهُ فَأَخَذَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ یَا ابْنَ أَخِی اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ. فَرَمَاهُ حَرْمَلَهُ فَذَبَحَهُ. فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع اللَّهُمَّ إِنْ مَتَّعْتَهُمْ إِلَى حِینٍ فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَ اجْعَلْهُمْ طَرائِقَ قِدَداً وَ لَا تَرْضَ عَنْهُمْ أَبَداً.
✅منابع:
🔹 مثیر الأحزان ابن نما حلی: ص ٧٣.
🔹روضه الواعظین ابن فتّال نیشابوری: ص ٢٠٨
#حضرت_عبدالله_متن_روضه
#شب_پنجم
#مقتل
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹