51.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥غیرت...
❤️🔥چهار روز تا سالروز شهادت حاج قاسمِ عزیز...
#رفیق_شهید
#وعده_صادق
#حاج_قاسم💔
🥀 @yaade_shohadaa
🌷 پُرکار بود و به پُرکاری اعتقاد داشت. میگفت: «من یکبار در حضور حاجقاسم برای عدهای حرف میزدم. گفتم: من اینطور فهمیدهام که خداوند شهادت را به کسانی میدهد که پُرکار هستند و شهدای ما در جنگ اینطور بودهاند. حاج قاسم حرفم را تایید کرد و گفت بله همینطور بود.»
🌷 روی کمدش این جمله از امام خامنهای را با فونت درشت تایپ کرده و چسبانده بود: «در جمهوری اسلامی هر جا که قرار گرفتهاید، همانجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همهی کارها به شما متوجه است».
🌷بخشی از نامه شهید به همسرش: «باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمدهایم و شیعه هم به دنیا آمدهایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا(عج) باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست و جز با فدا شدن محقق نمی شود حقیقتاً.»
📚 برگرفته از: کتاب «تو شهید نمیشوی»، خاطرات و زندگینامه شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی
#رفیق_شهید
#وعده_صادق
#سوریه
🥀 @yaade_shohadaa
#عروج_عاشقانه
🥀«۱۰ دی ماه»
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔 پدر شهید:
حسام خوبی های زیادی داشت. قدرت جذب بالایی داشت. نوع برخوردش، کلام شیرینی که داشت. خیلی قشنگ دعا میکرد طوری که برای همه مراسم ها دعای آخر را میدادند حسام بخواند همیشه سه تا دعا میکرد اول برای فرج امام زمان (عج) دوم برای سلامتی آقا و در آخر حتما می گفت خدایا ما را به شهدا برسان.
ایشان در فتنه ۸۸ توسط منافقین کوردل به شهادت رسیدند.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار امیرحسام ذوالعلی «صلوات»
#شهید_امنیت
🥀 @yaade_shohadaa
🥀درود خدا بر بانویی که بعد از شنیدن خبر شهادت چهار دلاورش گفت: فرزندان من وآنچه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد...
❤️🔥شهدای والامقام «ناصر و مسعود و علیمحمد خودسیانی»
💔 «ناصر خودسیانی» سال ۱۳۴۲، در اصفهان متولد شد و در بیست و یکم اسفند سال ۱۳۶۳، با سمت مسئول بهداری در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر به فیض شهادت نائل آمد.
💔«مسعود خودسیانی»برادر دوقلوی ناصر در همان روز بیست و یکم اسفند ماه سال ۱۳۶۳ و با فاصله چند ساعت از برادر دوقلویش و با سمت امدادگر در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد.
💔«علیمحمد خودسیانی»، سال ۱۳۳۹، در آبادان چشم به جهان گشود و سال ۱۳۶۰، با سمت فرمانده گروهان در دارخوین بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
♦️قرائت «آیتالکرسی» هدیه به روح مطهرشان.
#شهدای_امالبنینی(خانوادگی)
#هجدهمینچلهتوسلبهشهدا
#روز شانزدهم
🥀 @yaade_shohadaa
📖⃟﷽჻ᭂ࿐
📚#رمان_سپر_سرخ
✍قسمت ۳
پس از صرف شام، ما در قسمت زنانه موکب، تکیه به دیوار خستگی در میکردیم و صدای صحبت مردها از آن طرف شنیده میشد که نورالهدی با دقت گوش کشید و زیرکانه حدس زد:
_صدا ابومهدی میاد!
ظاهراً حاج قاسم و ابومهدی هم امشب مهمان همین موکب بودند و شنیدم جوانی ایرانی به سختی عربی صحبت میکند و ظاهراً خطابش به ابومهدی بود:
_حاجی یکی از تهران زنگ زده میگه شنیدیم حشدالشعبی با تانکهاشون تا خوزستان اومدن و شادگان رو هم گرفتن!
همهمه آرام خنده در سمت مردان پیچید و لحن نرم ابومهدی در گوشم نشست:
_بگو اگه جز لودر و بیل مکانیکی چیزی همراه ما دیدن،غنیمت بگیرن،آهنش رو بفروشن خرج سیل زدهها بکنن!
از نمک نشسته در لحن شیرین ابومهدی، صدای خنده مردها بلند شد و من با دلخوری پرسیدم:
_یعنی چی؟
نورالهدی میان خنده نفسی گرفت و با صدایی آهسته پاسخ داد:
_از وقتی حشدالشعبی برا کمک اومده خوزستان، بعضیا شایعه کردن که ما اومدیم اینجا سرکوب ایرانیها!
اما حکایت به همینجا ختم نمیشد که کمکم رنگ خنده از صورتش رفت،دردی در نگاهش پیدا شد و انگار قلب صدایش شکست:
_حتی ابوزینب عصری میگفت بعضیا توئیت زدن که چرا عراقیهایی که جوونای ما رو کشتن باید بیان کمک سیلزدههامون!
از سنگینی حرفهایی که از زبان نورالهدی میشنیدم خستگی امروز مثل آواری روی دلم خراب شد و لحن نورالهدی غرق غم بود:
_آخه مگه شهدای ایرانی تو جنگ رو ما کشتیم؟ما شیعههای عراق که خودمون بیشترین ظلم رو از صدام دیدیدم!حتی تو جنگ ایران و عراق،صدام جوونای ما رو به جرم حمایت از ایران اعدام میکرد!
و دیگر فرصت نشد بیشتر شرح این شایعه را بدهد که دوباره طنین کلام ابومهدی در فضا پیچید:
_زمان داعش ملت ایران خالصانه و بیتوقع به ملت عراق کمک کردن!الانم که تو کشور شما سیل اومده ما احساس وظیفه کردیم برا جبران قسمت کوچیکی از محبتهاتون بیایم کمک.
صدای تشکر میزبانان ایرانی میان صحبتهای ابومهدی شنیده میشد و او همچنان با مهربانی و آرامش میگفت:
_البته مافقط وسایل مهندسی آوردیم برا کمک به جلوگیری از پیشرفت سیل. گروههای بهداری هم اوردیم برا اینکه مریضیهای بومی ما با منطقه شما یجوره!از طرفی پزشک و پرستار ما عربزبانه و راحتتر با مردم عربزبان شادگان و سوسنگرد ارتباط برقرار میکنه!
تلخی طعنههای فضای مجازی با شیرینی کلام ابومهدی کمتر میشد و دلم میخواست باز هم بگوید که لحن محجوب حاج قاسم به دلم نشست:
_ما با اینهمه نیرو درست نیس مزاحم صاحبخونه باشیم، پس عزیزان حرکت!
شاید دل دریایی او هم از تیرهایی که به سمت رفقای عراقیاش هدف گرفته بودند، شکسته و میخواست با ابومهدی خلوت کند که به نیت بازدید از مناطق سیل زده از موکب خارج شدند و من تا صبح از غصه قصه غریبانهای که شنیده بودم، خوابم نبرد.
پس از نماز صبح دوباره در چادر درمانی مستقر شدیم و دست خودم نبود که با معاینه هر بیمار ایرانی، کاسه دلم از غم تَرک میخورد و تلاش میکردم با خوشزبانی و مهربانی، لکه گناه نکرده را از دامنم بشویم مبادا گمان کنند به نیت شومی به ایران آمدهایم.
هرچه آفتاب بلندتر میشد، هوای زیر چادر بیشتر میگرفت و باز کارمان راحتتر از مردانی بود که به جنگ هجوم آب رفته و با کیسههای شن و گِل و لودر تلاش میکردند مانع پیشروی آب شوند.
نورالهدی مرتب به دیدن ابوزینب میرفت و هربار با شور و هیجان خبر میآورد که جوانان حشدالشعبی در کنار پاسداران ایرانی، مردانه مقابل آب ایستاده و راه سیل را سد کردهاند.
نزدیک اذان ظهر شده بود،آفتاب درست در مغز چادر میخورد و نفسم را گرفته بود که صدای مردی از پشت چادر بلند شد. نورالهدی برای وضو بیرون رفته و باید خودم پاسخ میدادم که روسریام را مرتب کردم و از چادر بیرون رفتم.
مرد جوانی از نیروهای سپاه ایران کودکی دو ساله را در آغوشش گرفته و تا چشمش به من افتاد، سراسیمه خبر داد:
_تب داره!مادرش مریضه نتونست بیاد.
به نظرم از عربهای خوزستان بود که به خوبی عربی حرف میزد و دلواپس حال کودک خواهش کرد:
_میتونید معاینهاش کنید؟
صورت گندمگونش زیر تیغ آفتاب خوزستان خش افتاده بود، پیشانیاش خیس عرق شده و لباس خاکیرنگش تا کمر، غرق آب وگل بود. دست به پیشانی کودک گرفتم تا دمای بدنش را بسنجم و باید هر چه سریعتر سِرم میزدم که چادر را بالا گرفتم و گفتم:
_بیاید تو!
پشت سرم وارد چادر شد، کودک را روی تخت قرار داد و مقابلم کمر راست کرد که مستقیم نگاهش کردم و پرسیدم:
_آب آلوده خورده؟
و پیش از آنکه پاسخم را بدهد،حسی در نگاهم شکست. بیاراده محو چشمانش شده بودم و او پریشانی چشمانم را نمیدید که فکری کرد و مردد پاسخ داد:
ادامه دارد...
✍فاطمه ولینژاد
#سوریه
#وعده_صادق
🥀 @yaade_shohadaa
🔹دشمن شما را دچار تفرقه نکند
🌱جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دوره خود را طی میکند. بدانید مهم نیست که دشمن چه نگاهی به شما دارد. دشمن به پیامبر شما چه نگاهی داشت و [دشمنان] چگونه با پیامبر خدا و اولادش عمل کردند، چه اتهاماتی به او زدند، چگونه با فرزندان مطهر او عمل کردند؟ مذمت دشمنان و شماتت آنها و فشار آنها، شما را دچار تفرقه نکند.
🌹فرازی از وصیتنامه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
❤️🔥سه روز تا سالروز شهادت حاج قاسمِ عزیز...
#رفیق_شهید
#وعده_صادق
#سوریه
🥀 @yaade_shohadaa
36.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#به_وقت_حاج_قاسم ♥️
💔قرنها باید بگذرد...
❤️🔥 سه روز تا سالروز شهادت حاج قاسمِ عزیز...
#رفیق_شهید
#وعده_صادق
#سوریه
🥀 @yaade_shohadaa