حاج قاسم، توی میدان نبرد به حدود شرعی و حق الناس توجه داشت. اگر در مناطق آزاد شده سوریه یا عراق مجبور بود وارد خانه ای شود، مقید بود دِینی به گردنش نماند. مثلاً وقتی بوکمال سوریه آزاد شد و میخواستند از خانهای برای مقر فرماندهی استفاده کنند، حاج قاسم دستور داد وسایل خانه را توی یکی از اتاقها بگذارند و درِ اتاق را قفل کنند. در جایی دیگر در نامهای به صاحبخانهای در سوریه نوشته بود من برادر کوچک شما قاسم سلیمانی هستم. حتماً مرا میشناسید. ما به اهلسنت در همه جا خدمات زیادی انجام دادهایم. من شیعه هستم و شما سنی هستید... از قرآن کریم و صحیح بخاری و دیگر کتب موجود در خانه شما متوجه شدم که شما انسانهای باایمانی هستید. اولاً از شما عذر میخواهم و امیدوارم عذر مرا بپذیرید که خانهی شما را بدون اجازه استفاده کردیم. ثانیاً هر خسارتی که به منزل شما وارد شده باشد، ما آماده پرداخت آن هستیم.
📚کتاب حاجقاسمی که من میشناسم./صفحه ۸۸
#حاج_قاسم
#ماه_رجب
#لیله_الرغائب
🥀 @yaade_shohadaa
💚سلامامامزمانم
🌹سلام بر آخرین آغاز هستی
خدا داند فقط آقا که هستی
بیا آقا که در این باغ زیبا
بروید واژه یکتا پرستی
دلم در حسرت دیدار رویت
به سوی جمکرانت پرمی گشاید...
🤲اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🤲
🤲اللَّهُمَّ اجْعَلْنٰا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ🤲
#سوریه
#وعده_صادق
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️عهد شهید سید ابراهیم رئیسی با شهید حاج قاسم سلیمانی❤️
#رئیسی_عزیز
#حـاج_قاسـم
#وعده_صادق
🥀 @yaade_shohadaa
#عروج_عاشقانه
🥀«۱۴ دی ماه»
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔 اهالی استان فارس شهید قاجاری را اولین شهید از قوم قشقایی میدانند. همچنین او اولین رزمنده تیپ تکاور امام سجاد علیه السلام کازرون بود که اواخر آذر ماه ۹۴ عازم سوریه شد و در ۱۴ دی ماه در سن ۳۲ سالگی طی عملیات مستشاری توسط تروریستهای تکفیری در حومه شهر “حلب” به جمع شهدای مدافع حرم پیوست. از او یک دختر ۲ ساله به نام “آنیسا” بود.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار مهرداد قاجاری «صلوات»
#شهید_مدافع_حرم
🥀 @yaade_shohadaa
🥀درود خدا بر بانویی که بعد از شنیدن خبر شهادت چهار دلاورش گفت: فرزندان من وآنچه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد...
❤️🔥شهدای والامقام «جمال، خالد و عادل تقوی و محمد خلیفاوی»
💔 خانواده ایرانیالاصل تقوی در دوران انقلاب اسلامی ساکن عراق هستند و ازجمله طرفداران انقلاب اسلامی ایران و امامخمینی (ره) به شمار میروند.
همین طرفداری سبب میشود سه فرزند (عادل متولد سال ۱۳۴۰، خالد متولد سال۱۳۳۸ و جمال متولد سال ۱۳۳۷) و داماد این خانواده (محمد خلیفاوی متولد سال۱۳۳۲)، توسط دولت بعث عراق در نجف بازداشت شوند و پس از شکنجههای فراوان در زندان ابوغریب بغداد، اول شهریور۱۳۵۹ به شهادت برسند.
به نقل از خواهر شهیدان تقوی:
پس از دستگیری، سه برادر و همسرم را در دیگ آباسید انداختند و هر چهار نفر را شهید کردند و ما سالهاست هیچ مزاری از شهدای خود در ایران و عراق نداریم.
در همان شب هولناک پدر، مادر، برادران و خواهران، حتی برخی اقوام و خویشان ما را دستگیر کرده بودند. در کل هر کسی را که بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم درباره انقلاب اسلامی ایران فعالیتی داشت، همه را شناسایی و دستگیر کرده بودند.
من ۱۸ماه با فرزندی خردسال در زندان ابوغریب اسیر بودم. فرزند دیگری که باردار بودم، همان ماههای اول بهواسطه شکنجههایی که شدم، سقط شد.
آنطور که فهمیدم، سه برادرم به نامهای جمال، خالد و عادل و همسرم را همانجا پس از دستگیری در دیگ اسید انداخته و به شهادت رسانده بودند.
♦️قرائت «آیتالکرسی» هدیه به روح مطهرشان.
#شهدای_امالبنینی(خانوادگی)
#هجدهمینچلهتوسلبهشهدا
#روز بیستم
🥀 @yaade_shohadaa
#معرفی_کتاب
📚مهمان دجله
کتاب مهمان دجله به قلم محمدعلی آقا میرزایی، با روایتی داستانگونه به زندگی سردار شهید کاظم نجفی رستگار میپردازد و از زوایای گوناگونی زندگی دلیرانهی این شهید بزرگوار را مرور میکند.
شهید رستگار ویژگیهایی خاص دارد که هر انسانی را تحت تأثیر قرار میدهد؛ از این رو محمدعلی آقا میرزایی تصمیم گرفت تا در باب شخصیت وی کتابی بنویسد. سردار رستگار فرماندهای شجاع و بزرگ بود و لشکرهای جنگی در هر عملیاتی که به فرماندهی او شرکت کردهاند، خط شکن بودهاند. تیپها همواره با فرماندهی او اهداف خود را عملی میکردند.
او شجاع، مدیر، مدبر، بسیار باهوش، مصمم و خوش فکر بود و انگیزه و توان بسیار بالایی داشت و خودش همپای سربازان و همانند یک بسیجی اسلحه به دست میجنگید. شهید نجفی رستگار تمام خصوصیات یک فرماندهی مقتدر و باهوش را داشت. کتاب مهمان دجله 10 داستان از تولد تا شهادت این شخصیت ماندگار را دربردارد تا نوجوانان با زندگی شجاعانهی وی بیشتر آشنا شوند.
#رفیق_شهید
🥀 @yaade_shohadaa
#برشی_از_یک_کتاب
#مهمان_دجله
🥀محمدابراهیم همت رزمندگان گردان میثم را جمع کرد و رفتیم نقطۀ رهایی. خاکریز کوچک و جمعوجوری بود. همانطور که نشسته بودیم، گفت که اول قرآن بخوانیم. بعد گفت: «شما دیدید چه شد. این اتفاق افتاد تا برای ما قطعی باشد که خدا شاید خواسته ما را امتحان کند. ببینید چقدر به داشتههای خود متکی هستیم. اگر آن جا لو نرفته بود، عراقیها نمیدانستند. الآن همه اینها برملا شده. فقط و فقط با اتکا به خدا باید اقدام کنیم و از خدا بخواهیم که نصرت و توفیق بدهد.»
سازماندهی شدیم. ما سه گروهان بودیم. شناسایی را عباس شعف با علی تاجیک رفته بودند. دژ مارد بلند و جلوی آن میدان مین بود و از سطح جاده شیب تندی داشت. بنا شد گروهان اول از قسمتی که از سطح زمین بالاتر بود بروند. از سمت شمال به جنوب منطقه که میرفتیم، یک سطح شیبدار پیش میآمد. عراقیها سطحهای پایین را پوشانده بودند. اما کنار سطح شیبدار را نتوانسته بودند بپوشانند. آن را آنقدر کوبیده بودند که سفت شده بود. میدان مین را نتوانسته بودند بپوشانند و روی جاده را باز پوشانده بودند. این شیب هم تند و کوبیده شده بود و نتوانسته بودند آن را بپوشانند. به جبران این وضع، درست روی کنج شیب یک نگهبان با سلاح آرپیجی 11 گذاشته بودند. این قسمت مبنا شده بود در شناسایی. رزمندگان خیلی در این جبهه بالا پایین رفته بودند. بعد چند روز توانسته بودند از این قسمت بروند داخل یک جایی به ابعاد یک متر و یک متر و نیم، اما با شیب تند و کجی که آدم عادی برود سُر میخورد، حالا با تجهیزات و در شب بالا رفتن دردسر داشت.
#امام_زمان
🥀 @yaade_shohadaa
❤️🔥هدف ما کسب رضایت خداوند و هدف ارزشمند ما رضایت خداوند و خدمت به همه مردم از هر قشر و مذهبی که باشند چه سنی باشند چه شیعی چه مسیحی چه ایزدی با هر قومیت و مذهبی که باشند هدف ما کسب رضایت الهی است ما برای اصلاح و نابودی تروریسم قیام کردیم.
✍🏻فرازی از وصیتنامه شهید مدافع حرم ابومهدی المهندس
#رفیق_شهید
#وعده_صادق
#سوریه
🥀 @yaade_shohadaa