eitaa logo
حدائِقَ ذاتَ بَهجةٍ
479 دنبال‌کننده
456 عکس
217 ویدیو
29 فایل
به نام خدا این کانال در ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ در پی وبلاگی با همین نام ( حدائق ذات بهجت ) و به نشانیِ http://www.kashmiri.blogfa.com راه اندازی شد. 💖 برای ارتباط با نگارنده کانال: @s_a_tehrani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 مرحوم آیةالله کشمیری ( ۹ ) 🌺 🌸 با کلاه عکسم را برندارند! با عمامه [ فیلم و عکس بردارند. ] 🌸 سوره‌ی توحید، سوره‌ی امیرمومنان علی - علیه‌السلام - و ذکر ایشان است. هر کس آن را در روز یا شب، ۱۰۰۱ بار بخوانَد، و هدیه به روح امیرمومنان کنَد، خدا وی را دوست خواهد داشت. 💧پیامبر فرمود: مثَلِ علی، مثَلِ سوره‌ی توحید است ... (۱) - - - - - - - - ۱. اِحقاقُ‌الحقّ و اِزهاقُ‌الباطل، ج۵، ص۶۱۹ به نقل از چند منبع.
💥 گزارش کتاب ( ۹ ) 🌸 - پرسش: آیا کتاب‌های آقاصداقت که درباره‌ی آیةالله کشمیری نوشته، معتبر است؟ 🌸 - پاسخ: روزی آیة‌الله کشمیری - بی‌مقدمه - نزد یکی از شاگردان خود، فرمودند: "به صداقت بگوئید [ پس از درگذشتم، ] درباره‌ی من کتاب ننویسد؛ یک نفر پیدا خواهد شد و خواهد نوشت." آن شاگرد عرض کرد: "پس این را بر کاغذی بنویسید؛ زیرا او از بنده نخواهد پذیرفت." و کسانی که برای آوردنِ کاغذ و قلم رفتند، مشغول چیزهای دیگر شدند(!) و به این فرمایش مرحوم کشمیری به همین سادگی بی‌اعتنائی شد! 💧و پس از این‌که آقاصداقت نخستین کتاب خود را چاپ کرد، مرحوم شیخ محمدهادی مروی وی را سرزنش کرد و به او گفت: "آقا [ ... ] و آقا [ ... ] باید درباره‌ی آیةالله کشمیری کتاب می‌نوشتند؛ نه تو!" 💧و این سخن، بر آقاصداقت سخت آمد؛ چه آن‌که مدت‌ها پس از آن، هنگامی که بنده به وی زنگ زده و از لزوم اصلاح کتاب‌هایش سخن گفتم، در گرگان بودنش را بهانه‌ کرده و تمکین نکرد. 💧نوشته‌هایش درباره‌ی مرحوم آیةالله کشمیری نیاز به اصلاح دارد و همچنان که می‌بینید، حتی سخنان مکتوب بنده درباره‌ی آیةالله کشمیری را با کمی تحریف نقل کرده (‌ مانند نقل داستان پذیرائی بابا رکن‌الدین ) که البته علت تحریفش هویداست. 💧سخنان دیگران را نیز تحریف کرده است؛ مانند داستان دروغِ دیدار مرحوم حداد با مرحوم مجتهدی؛ که البته با این‌که بنده و دیگران، نادرستی‌اش را در "زمهرافروخته" و کتاب‌های دیگر، بیان کردیم و خود آقاصداقت هم دانست و در کتاب بعدی‌اش نوشت اما تیری بود که از کمان پرتاب شده بود و دیگر نمی‌شد به جای خود برگردد و هنوز هم برخی می‌پندارند درست است! 💧یا سنجشی که بنده از زبان آیةالله کشمیری میان مقامات معنوی آیةالله قاضی و آیة‌الله محمدحسین اصفهانی نقل کرده بودم و چون برای وی باورکردنی نبود، نشنیدن خودش را عامل نادرستی آن پنداشت و نوشت (!) که بنده هم در ویرایش سوم "زمهرافروخته"، ص ۱۰۱ ( پاورقی ) متذکر شدم که در راستی صدور آن از آیةالله کشمیری، هیچ شکی نیست و صرف شگفت‌بودن آن، نباید باعث تشکیک در راستی نقلش شود. 💧نکته‌ی دیگری را هم به نقل از یکی از شاگردان آیةالله کشمیری نوشته است که وقتی از آن شاگرد پرسیدم، گفت: "سخن مرا درست و دقیق نقل نکرده است" و هنگامی که به آقاصداقت این مورد را گفتم، گفت: "من همان هنگام که وی آن نکته را می‌گفت، در حضور خودش می‌نوشتم"! ( حالا کدام‌یک اشتباه کرده؟ خدا می‌داند اما به هر حال، اکنون می‌دانیم که آن نکته درست و دقیق نقل شده است. ) 💧و باز هم از این‌دست خطاها در نوشته‌های او هست اما با همه‌ی این حرف و حدیث‌ها، باید برای همین‌هائی هم که نوشته و در دسترس ما قرار داده، سپاسگزارش بوده و برای او رحمتِ خدا را بخواهیم.
💥 معارف 🌸 - پرسش: چرا عکس‌هائی که از عالمان در خانه‌شان می‌بینیم، با شب‌کلاه و عرق‌چین است؟ آیا این‌کار مستحب است؟ و چرا آیةالله کشمیری - در کلیپی که در کانال گذاشته‌اید - خواستند با کلاه از ایشان عکس و فیلم گرفته نشود؟ 🌸 - پاسخ: پوشیده‌بودنِ سر برای مرد - در دین یهود و اسلام - نشانه‌ی تواضع و ترس او از خداست اما سنت پیامبر در درونِ خانه، گویا مختلف بوده؛ یعنی گاهی روی سرشان پارچه‌ای می‌انداختند و گاهی نه. ( لابد عکس‌هائی از آیةالله بهجت و بسیاری از عالمان و اولیای غیرِعالِم دیده‌اید که به عشق پیامبر، گاهی پارچه‌ای روی سر انداخته‌اند تا تشبّهی به ایشان کنند. ) در بیرون از خانه نیز، نوعاً دستاری به سر داشتند و این‌پوشش، مستحب است: العِمامَةُ تِیجانُ المَلائِکةِ. 💧گذشته از این‌که برای سرزمین‌های گرم و بیابانی، پوشیده‌بودنِ سر با کلاه و پارچه و عمامه، برای تندرستی انسان خوب است؛ یعنی تابش مستقیم آفتاب به مدت طولانی بر سر، ای‌بسا آسیب‌رسان باشد. همچنین پوشیده‌بودنِ سر، گذشتگان را از گرد و خاک - که همه‌ی گذشتگان و روستانشینان کنونی گرفتار آن‌اند - حفظ می‌کرده و می‌کند. 💧اما این‌که آیةالله کشمیری - رضوان‌الله‌علیه - ابتدا از عکس و فیلم‌گرفتن از خود با آن کلاه، نهیِ نمکینی کردند، برای این بود که آن کلاه برای دسته و صنف ویژه‌ای از مردم است ( که نام‌نبردن از آنان اَولی‌ست ) و شنیدم آن کلاهِ ویژه را نیز یکی از همان صنف به ایشان هدیه کرده بود و آیةالله کشمیری می‌خواستند بفرمایند از آن دسته نیستند؛ بل‌که از صنف عالمانِ شریعت‌اند. 💧گر چه چندان هم این چیزها برای ایشان مهم نبود اما برای آیةالله بهجت - رضوان‌الله‌علیه - این ملاحظه‌ها مهم بود.
💥 نوشته‌ها و شعرهای خوبی درباره‌ی شهید عشق خدا - علیه‌السلام - و فایل‌های شنیدنی از محفل‌های شیون و زاری بر شهادت آن "عروسِ خدا" در کانال قرار داده شده که دو تا از آن‌ها را به این‌جا منتقل کرده و سفارش - بل‌که خواهش - می‌کنم همه را بخوانید و بشنوید. 👇
🌺 آن‌جا که معرفت هم به درد نمی‌خورَد 🌺 🌸 ۱. معرفت بالاترین هدف و غرض از آفرینش است تا جائی که وقتی خدا می‌فرماید: "جن و انس را برای چیزی جز عبادت نیافریدم"، امامان - علیهم‌السلام - آیه را چنین توضیح و تفسیر می‌کنند: "یعنی جن و انس را برای چیزی جز معرفت نیافریدم." یعنی امامان غرضِ پائین‌تر که انسان را به عبادت می‌رساند یا غرضِ هم سطح با عبادت که روی دیگر آن است یا غرضِ بالاتر از عبادت که عبادت وسیله‌ی رسیدن به آن است، را معرفت می‌دانند. خلاصه: هر اندازه در ارزش و اهمیت معرفت گفته شود، کم است و آیات و روایات بسیار زیادی در تبجیل و ستایش از معرفت وارد شده است. 🦋 گر معرفت دهندت، بفروش کیمیا را وَ ر کیمیا دهندت بی‌معرفت، گَدائی 💧۲. امّا - و هزاران امّا! - که معرفت، آخرین ایستگاه نیست؛ بل‌که یک ایستگاه دیگر - پس از آن - تا حضرت مقصود عَزَّوَجَلَّ مانده است. ( گرچه شاید این جداسازی، کار ذهن و برای تصور و تفهیم بهتر موضوع است و گرنه معرفت اگر واقعی و حقیقی باشد، خودبه‌خود انسان را به ایستگاه بعدی خواهد رساند. ) حالا آن گام بعدی و ایستگاه پایانی چیست؟ عاشقی! عاشقی! 💧۳. اصلاً به گفته‌ی آن عارف، "خداوند عقل را برای این در انسان آفریده است که با آن بداند چگونه بندگی کند؛ نه برای این که با کمک آن خدا را بشناسد." و اگر کسی بخواهد به عقل و معرفتش تکیه کند، بیچاره و بدبخت خواهد شد. ( کار ما نیست شناسائی راز گل سرخ/ کار ما شاید این است/که در افسون گل سرخ، شناور باشیم. ) 💧در تورات می‌خوانیم: "درختی که خدا میوه‌ی آن را بر آدم و حوّا حرام کرده بود، درخت معرفت و شناخت خیر و شرّ و خوبی و بدی بود." ( و متاسفانه آیه‌الله ... - دام ‌ظلّه - چند سال پیش در افتتاحیه‌ی حوزه این فقره را از فقره‌های تحریف‌شده‌ی تورات دانست! در حالی که از لطیف‌ترین و ناب‌ترین و پُرمحتواترین فقره‌های تحریف‌نشده‌ی آن است. ) 💧بندگی خالصانه‌ی خدا، تنها از این راه ممکن است که انسان عقل و فهم خود را به کار نبُرده و هرچه خدا درست می‌دانَد، درست دانسته و هرچه او نادرست می‌دانَد، نادرست بدانَد. 🌺 حضرت عیسی - علی‌نبیناوآله وعلیه‌السلام - نیز فرمود:" هر کس بگوید: 'می‌خواهم علم و معرفتم بیش‌تر شود'، او خدا را نمی‌خواهد." 💧عارف مجذوب، مرحوم د. هم می‌گفت: "پایان علم، بی‌دینی ست؛ علم حاصلی جز شک و تردید ندارد." 💧مرحوم جعفرآقامجتهدی نیز می‌‌فرمود: "نهایت سیروسلوک این است که انسان به هر جائی که خداوند قَلّاده‌ی او را بَست، راضی باشد و هوس جای دیگر و مقام دیگری را نکنَد؛ درست مانند سگان." 💧عزازیل (ابلیس) هم فریبِ فهم و شعور و معرفت خودش را خورد و استدلال کرد و رانده شد؛ در حالی که اگر به معرفت و عقل و فهمش بی‌اعتنا می‌شد و سجده می‌کرد، بعداً خدا به او می‌فهماند که سجده‌اش بجا و درست بود اما امان از این معرفت و عقل و استدلال راه‌زن! 💧 شخصی گنج‌نامه‌ای یافت که در آن نوشته بود: "برو بیرون فلان دروازه شهر، پشت به تپه‌ی آن‌جا و رو به قبله بایست و تیری را بینداز؛ هر جا افتاد، همان جا را بکن تا به گنج برسی." رفت و تیر را در کمان گذاشت و پرتاب کرد و زیرش را کند اما گنج را نیافت. این کار را چند روز تکرار کرد و باز هم خبری از گنج نشد؛ خبر آن گنج به حاکم شهر رسید؛ او تیراندازان نیرومند را به این کار گماشت و آنان تیر را به مکان دورتری انداختند اما گنجی زیرِ زمینی که تیر افتاده بود، نیافتند. تیرانداز اول دعا کرد و از عالَم بالا به او گفتند: "ما کی گفتیم تیر را پرتاب کن؟! ما گفتیم تیر را در کمان بگذار و هرجا افتاد، گنج همان جاست." و تازه فهمید که فهم خود را که در کار دخالت داد، کار خراب شد! 💧و اگر به شمس تبریزی لطف کنیم و محمل درستی برای آن سخنش که گفته: "قرآن برای من سودی ندارد؛ مرا رساله‌ی خود باید؛ اگر هزار رساله بخوانم، تاریکتر می‌شوم"، در نظر بگیریم، باید بگوئیم: منظورش همین بوده؛ یعنی سرگرم شدن به معارف قرآن و دور ماندن از حقیقت آن، انسان را از خدا دورتر می‌کند ( نه آن‌که مقصودش جسارت به قرآن و کفری باشد که از ظاهر جمله فهمیده می‌شود. ) 💧۴. باری؛ ساعتهای طولانی می‌توان این سخن را کِش داد اما آن را به همین جا پایان داده و به غرض از آن بپردازیم:👇
☝️در نهضت پادشاهِ‌شهیدان - علیه‌السلام -  افراد زیادی بودند که به حال ایشان دل‌سوزی داشتند و ایشان را بسیار برتر از خود می‌دانستند و فداکردن جانشان برای امام‌حسین، آن هم با آن سخاوت عجیب و غریب عربی ( که "آن را که سخاوت هست، به شجاعت حاجت نیست" ) آسان‌ترین کاری بود که از دستشان برمی‌آمد اما چرا در رکاب امام حاضر نشدند؟ تنها برای این‌که قیام امام‌حسین را قیامی بی‌حاصل و هدردادن خون و جان می‌دانستند. از زمانی که امام در مکه بودند و بویژه در میانه‌ی راه مکه تا کوفه و اخباری که پی در پی می‌رسید، برای کُندذهن‌ترین افراد هم جای شکی نگذاشته بود که پایان کار چیزی جز یک جنگ کاملا نابرابر که به شهیدشدن امام و یارانشان کشیده خواهد شد، نیست. تحلیلهای همه‌ی آگاهان، از سیاسی‌های مهم گرفته تا مردم ساده‌ی آبادی‌ها، نشان می‌داد که آن کاروان به سوی کشته‌شدن بی‌فایده! پیش می‌رود و کسانی که همراه آن باشند، سزاوار سرزنش‌اند که چرا جان خود و خانواده‌شان را برای هیچ و پوچ از دست می‌دهند؟! خود امام و یارانشان هم بخوبی این را می‌دانستند اما این حرفها برای آنان چه اهمیتی داشت؟! "علت عاشق زِ علتها جداست." یاران امام به راهی می‌رفتند که می‌دانستند در آینده و پُشت سرشان و پس از شهادتشان همه آنان را نکوهش خواهند کرد که دست به کار بی‌فایده‌ای زدند. رفتند که هیچ نام و یادی از آنان نباشد؛ رفتند که اگر هم نام و یادی از آنان در تاریخ بمانَد، همگان، آنان را به بی‌بصیرتی و ... یاد کنند. 🦋 "مَن کانَ لَهُ عَقل، اِیّاهُ وَ اِیّانا! 🦋 💧حال و وضع آنان را با شهیدان بُرهه‌های دیگر تاریخ مقایسه کنید؛ آن شهیدان همگی به این دل‌خوش بودند که جانشان را می‌دهند اما در عوض، اسلام و شیعه و رهبرشان و ... خواهد ماند و در چشم همه‌ی بازماندگان و برای همیشه‌ی تاریخ به بزرگی از آنان یاد خواهد شد و حتی خانواده‌ی آنان، چشم و چراغ جامعه بوده و عزیز و محترم خواهند شد و میلیونها نفر از شهادت آنان سود خواهند برد و راه آنان را ادامه خواهند داد و ... اما شهیدان کربلا رفتند که رفته باشند؛ رفتند که چیزی از آنان نمانَد و اگر هم بماند، همه سرزنش باشد. "ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!" پس با هیچ تحلیلی نمی‌توان کار آنان را ستود جز با تحلیل عاشقی! 💧۵. اما حکایت شیرخواره‌ی بزرگ کربلا - علیه‌السلام - و دیگر کوچکانِ بزرگ کربلا چه؟ آنان کی و کجا به مقام پس از معرفت رسیدند؟ پاسخ این است که آنان پاره‌ی تن و جانِ امام و جزء خود ایشان و خودشان معشوقِ یاران امام بودند. 💧۶. با دانستن این حرفها بهتر می‌فهمیم چرا پیامبر فرمود: "من عقیل را به دو جهت دوست دارم؛ یکی به خاطر این که ابوطالب او را دوست داشت و دیگر این که او فرزندی خواهد یافت که در محبت حسین شهید خواهد شد." دقت کنید: فرمودند: "در محبت امام‌حسین" ( نه در پیِ معرفت به امام‌حسین! ) و باز بهتر می‌فهمیم چرا امیرمومنان علی علیه‌السلام وقتی سالها پیش از فاجعه‌ی کربلا از آن منطقه عبور می‌کردند، فرمودند: "این‌جا، جای به خاک و خون افتادن عاشقان است." ( دقت کنید: عاشقان امام‌حسین؛ نه عارفان به مقام ایشان یا شیعیان ایشان! ) 🦋 بجز عشق دردی که درمان ندارد، بجز عشق درمانِ دردی ندیدم و: 🦋 هرچه گویم عشق را شرح و بیان، چون به عشق آیم خَجِل باشم از آن و: 🦋 علت عاشق زِ علتها جداست عشق، اسطرلاب اسرار خداست. و: 🦋 عاشق شو اَر نه روزی، کار جهان سر آید، ناخوانده نقش مقصود، از کارگاهِ هستی ۱۶ شهریور ۱۳۹۹
🌺 راز شهادت امام‌حسین - علیه‌السلام - 🌺 💧۱. تا زمانی‌که قاعده‌ها و سنّت‌های خدا در اصلِ آفرینش و فروع ربوبیت او را به‌خوبی ندانیم، هرگز به راز شهادت امام‌حسین - علیه‌السلام - پی نخواهیم برد. 💧۲. قاعده‌ها و سنّت‌های خداوند، بی‌اندازه تو در تو و لایه در لایه است و گاهی تفاوت این لایه‌ها با هم، به اندازه‌ی فاصله‌ی "کفر تا اسلام"  است؛ همچنان‌که آن عارف گفته: "از زمانی‌که من مشغول به سلوک شده‌ام، در هر سال فاصله‌ی خودم را با آنچه در پارسال بودم، به اندازه‌ی فاصله‌ی اسلام تا کفر می‌بینم!" 💧۳. مرحوم ... (که عارفی مجذوب بود و علمش را نه از کتاب، بل‌که از افاضه‌ی غیبی داشت) به‌درستی می‌گفت: "‌امام‌حسین علیه‌السلام از آغاز قیامشان، به هر کس که از علت قیام از ایشان می‌پرسید، پاسخی به اندازه‌ی فهم و عقل آن سوال کننده می‌دادند." (۱) مثلاً به کسی ستم‌ها و جنایت‌ها و فسادهای یزیدِملعون را یادآور می‌شدند و قیام بر ضد او را وظیفه‌ی خود معرفی می‌کردند و به دیگری می‌فرمودند: "من با یزید کاری ندارم؛ اوست که در هر حال می‌خواهد مرا بکشد." و به سوال‌کننده‌ی دیگر می‌فرمودند: "خدا در هر صورت می‌خواهد مرا کُشته ببیند." و به دیگران، پاسخ‌های دیگر ... 💧۴. و از همان‌ زمانِ شهادت ایشان تا امروز نیز، هر کس به فراخورِ علم و خرد و معرفت خود، یکی از این پاسخ‌ها را درست دانسته و کوشیده است که پاسخ‌های دیگر را تضعیف و مخدوش کند. مثلاً یکی که "علمِ امامان علیهم‌السلام" برایش حل نشده بود، گمان می‌کرد که علوم ائمّه به صورت قطره‌چکانی از سوی خدا به آنان می‌رسد! 👇
👆و نعمةالله صالحی همین پندار غلط را داشت و کتابی بر همین اساس نوشت که حجةالاسلام کاظم ضرابی به نگارنده گفت: "از علامه طباطبائی درباره‌ی نویسنده‌اش پرسیدم؛ فرمود: 'وِلَش کن! آدم نیست! به او گفتم آن کتاب را چاپ نکند اما چاپ کرد.' " و نگارنده چندین بار از آیةالله جوادی شنید که "آن کتاب از ضایعات حوزه است." و دیگری می‌گوید: "روزی برای پرسش از مُفاد آن کتاب، به درِ خانه علامه طباطبائی رفتم تا بپرسم آیا امامان به همه‌چیز علم دارند؟ هنگامی‌که در زدم و علامه خودش آمد و در را باز کرد - بی‌آن‌که چیزی گفته باشم - باناراحتی به من گفت: "چرا در فلان‌تاریخ و فلان‌جا، فلان‌گناه را کردی؟! " و سپس به خانه برگشت و در را بست و من دانستم که علامه خواست بگوید: "علم غیب که چیزی نیست! آن را من هم دارم؛ چه رسد به امام‌حسین!" 💧۵. مرحوم ... (همان عارف مجذوب) در جمله‌ای دیگری گفت: " سرانجام هم علت اصلی رفتن امام‌حسین - علیه‌السلام - به کربلا معلوم نشد. " (۲) 💧۶. با این‌حال اگر معنای "فداء و قربانی " را - که یکی از قواعد ربوبیت خداست - بدانیم، می‌توان روزنه‌ای برای گشایش این رازِ سر به مُهر گشود و چون معنای "فدیه و قربانی" ژرف و باریک و دراز است، نگارنده فعلاً و در این‌جا به آن نمی‌پردازد و خوانندگان محترم را به نوشته‌های مربوطه احاله می‌دهد. 💧۷. در روایات است که در زمان امام‌کاظم - علیه‌السلام - قرار شد به سببِ گناهان شیعیان، مجازاتی به آنان برسد و خداوند امام‌کاظم - علیه‌السلام - را مخیَّر کرد که یا آن مجازات را به جان خود بخرد یا شیعیان مجازات شوند و امام‌کاظم - علیه‌السلام - مجازات را به خود گرفته و خود را قربانیِ شیعیان کرد و به همین سبب شهید شد. از مرحوم کربلائی‌احمد تهرانی بر همین اساس و نیز یافته‌های معنوی خود، دو جمله نقل شده است؛ گاهی نقل شده که در زمان امام‌حسین نیز قرار بود خداوند شیعیان را مجازات کند اما امام‌حسین سینه‌اش را سپر کرد و بلای همه را به جانِ خود خرید و بارِ شیعیان را تا ابد به دوش کشید و خود را فدای سلامتِ شیعیان کرد." و گاهی نقل شده: "خدا در زمان امام‌حسین، نه تنها شیعیان، بل‌که برای همه خلقش مجازات سختی در نظر گرفته بود و امام‌حسین مجازات همه‌ی انسان‌ها را به‌جان خود خرید. " (۳). یعنی دقیقاً همان‌چیزی که ترسایان - به اشتباه - درباره‌ی حضرت عیسی می‌گویند، باید درباره‌ی امام‌حسین گفت. 💧۸. این فداشدن‌ها در تاریخ بشر بسیار اتفاق افتاده است؛ یکی از نمونه‌های اخیرش، مرحوم جعفرآقا مجتهدی‌ست که می‌فرمود: "خدا برای امام‌مهدی یک قربانی خواسته و از من پذیرفته که قربانیِ ایشان شوم." (۴) و سرانجام هم مانند امام‌حسین، سینه‌اش پر از جراحت، و گلویش بریده شد به تیغ جراحان و طبیبان. 💧۹. مرحوم ... (همان عارف مجذوب) نیز به قربانی‌بودنِ امام‌حسین پی برده بود اما می‌گفت: " امام‌حسین به خدا گفت: من می‌خواهم قربانی شما بشوم." (۵) که اگر منظورش قربانی "دین خدا" باشد، نگارنده در مقاله‌ی " راز فوق‌العادگی دستگاه امام‌حسین " (۶) کمی آن را توضیح داده است و خوانندگان را به آن احاله می‌دهد. وَ لِلمَقامِ تَتِمّات نَطوِیها. ۲۳ محرم‌الحرام ۱۴۴۱ق. = ۱۶ شهریور ۱۳۹۹ - - - - - - - - ۱. م ...، ص۳۰۹. ۲. همان، ص۳۰۹. ۳. نگ: رند عالم‌سوز، ص ۲۴۰ که دو نظر را به هم آمیخته است. ۴. لاله‌ای از ملکوت، ج۱، ص۷۹. ۵. م ...، ص۳۰۹. ۶. این مقاله در همین کانال بارگذاری شده است.
حسین‌آرام‌جانم.mp3
1.38M
🌴 حسین آرامِ جانم ...
تقلیل‌کار.mp3
1.59M
💥 آموزه‌های عرفانی + مردان خدا 🌺 ۱. علامه طباطبائی: "... برای این منظور، کار را کم کنید." [ 👈 عیناً سفارش حضرت عیسی - علی نبینا و آله و علیه السلام - است. ] 🌺 ۲. خیلی بَکّاء بود و در این صفت، به حضور اطرافیان بی‌اعتنا بود.
💥 احادیث جالب 🌺 فتنه و فسادی بزرگ‌تر از حکومت تو بر مسلمانان نیست! 🌺 💧معجزه‌ی امام‌حسن مجتبی - صلوات‌الله‌علیه - که مقامش بالاتر از امام‌حسین است، خونِ‌دل‌خوردن و دندان‌روی‌جگرگذاشتن بود؛ مانند پیامبر. 💧اما - همچنان که دوست و دشمن، حتی معاویه‌ی ملعون فهمیده‌اند - ویژگی شاهِ‌شهید، خشم و خروش و ذوالفقار در کام بود؛ مانند پدرش: شاهِ‌ولایت. 💧داستان روحیه‌ی سلحشور امام‌حسین و زبان ذوالفقاری‌اش - حتی پیش از حماسه‌ی بی‌مانند او - خواندنی‌ست و انسان با خواندن آن‌ها، سرمست می‌شود. 💧یکی از آن‌ها پاسخی‌ست که به نامه‌ی معاویه‌ی ملعون نوشته و دقیقاً مانند پاسخ پدرش - سلام‌الله‌علیه - است که پیش‌تر در پاسخ به نامه‌ی دیگری از معاویه برای او نوشته بود (۱) و از بند بندِ آن، می‌توان فهمید که این نامه هم، محصولِ همان کارخانه‌ی مولی علی‌ست که "شیر را بچه همی‌مانَد به او." 💧داستان از این قرار است که مروان ملعون در نامه‌ای به معاویه، او را از رفت‌و‌آمد انسان‌های محترم پیش امام‌حسین ترساند؛ معاویه هم در نامه‌ای سراسر دَغَل‌بازانه، دروغ‌هائی را بافت و همچنین امام - علیه‌السلام - را تهدید کرد و برای ایشان فرستاد. 😡 در یک بند آن، معاویه به امام‌حسین نوشت: "... از این‌که یک‌پارچگی مسلمانان را نابود کنی و آنان را در فتنه بیندازی، بپرهیز! ... خودت سبک - سنگین کن و بسنج و مواظب خودت و دین‌ت و مسلمانان باش!" 💧امام - علیه‌السلام - در پاسخ به این بند نوشتند: "... وَ اِنِّی لا اَعلَمُ فِتنَةً اَعظَمَ عَلی هذِهِ الاُمّةً مِن وِلایَتِکَ: من برای مسلمانان فتنه و فسادی بزرگ‌تر از این‌که تو بر آنان حکومت می‌کنی، نمی‌شناسم! و هیچ کار و نظری، بهتر و بزرگ‌تر از این برای خودم و دینم و مسلمانان نمی‌شناسم که با تو جهاد کنم؛ اگر این کار را بکنم، مایه‌ی نزدیکی من به خداست؛ [ بل‌که ] از خدا می‌خواهم مرا ببخشاید اگر این کار را نکنم!" 💧امام به دغلی‌های دیگر معاویه - مانند این‌که یزیدِ "سگ‌باز" را ولیِّ‌عهد خود کرده نیز پرداخته است. (۲) 💧هر سه‌نامه ( نامه‌ی امیرمومنان در نهج‌البلاغة خطاب به معاویه و نامه‌ی همین‌منافق به امام‌حسین و پاسخ سیدالشهداء به وی ) را حتماً بخوانید. - - - - - - - - - ۱. نهج‌البلاغة، نامه‌ی ۲۸. ۲. رجال‌الکشی، ج۱، ص۵۰.
💥 معارف 🌸 - پرسش: اگر امام‌حسین پس از شهادت به بهشت رفته و خوش و خرّم است، چرا باید برای او گریه کرد؟ 🌸 - پاسخ: چند پاسخ به این پرسش می‌توان داد؛ برخی ساده و سطح پائین است و برخی دقیق و عمیق. 💧اگر کسی از مسلمانانِ غیرشیعه این را بپرسد، کافی‌ست به او بگوئیم: خودتان روایت کرده‌اید که پیامبر پس از بریده‌شدن دست‌های جعفرطیار و شهادتش، با این‌که خبر دادند که خداوند به جای دو دستش، دو بال به وی داده که در بهشت به هرجا خواست، پرواز کند"، اما باز فرمودند: "گریه‌کنندگان برای کسی مانند جعفر باید گریه کنند." (۱) 💧و باز خود عامه از پیامبر روایت کرده‌اند که پس از شهادت حمزه - که دیدند زنان بر شهیدان خود گریه می‌کنند - فرمودند: "اما حمزه گریه‌کُنی ندارد!" (۲) با این‌که خود پیامبر از بهشتی بودنِ حمزه خبر داده‌اند. 💧و نیز گریه‌های دیگر پیامبر را بر بهشتیان دیگر روایت کرده‌اند؛ مانند گریه‌شان بر پسرشان: ابراهیم. 💧پس اگر واقعاً به پیامبر ایمان دارند، نباید بر گریه بر کسی که یقین داریم در بهشت است، اِشکال کنند. 💧 اما پاسخ عمیق و دقیق دیگری هم بر آن پرسش می‌توان داد؛ به این‌صورت که 💧اگر بناست گریه بر مصیبتی به بزرگی شهادت دل‌خراش امام‌حسین، اصلا نباشد یا حداکثر در همان زمان شهادت ایشان باشد و سپس تمام شود، چرا پیامبران پیشین، پیش از به‌دنیاآمدنِ امام‌حسین بر ایشان گریه کردند؟! 💧و چرا اهل آسمان و فرشته‌ها نیز - که فارغ از عالَم ماده و زمان‌اند - بر ایشان گریه کردند؟! 💧می‌خواهم بگویم اگر ملکوت "اَمر و خلق" و آفرینش را در نظر بگیریم، از این 👇
👆 اِشکال‌های بچه‌گانه رها می‌شویم. 💧بر امام‌حسین باید گریست؛ از همان ازل و روزی که خدا آن شهادت عجیب را بر ایشان نوشت و رقم زد ( یعنی در حالی که هنوز شادی به‌دنیاآمدنِ ایشان پیش نیامده ) بر شهادت‌شان می‌توان گریست و هیچ محذور عقلی و غیرعقلی هم ندارد. 💧پیامبران پیشین و فرشته‌های فارغ از زمان و مکان هم، به همین اعتبار بر ایشان گریه کرده‌اند و تا ابد هم می‌توان بر آن گریه کرد. 💧بل‌که ما هم اگر گستره‌ی دیدمان برتر از عالَم ماده بود و هنوز داستان کربلا پیش نیامده بود، از هم اکنون بر آن مصیبت گریه می‌کردیم. 💧از این عالَم محدود جسم و ماده، رها شوید! در این عالَم، نوزادی که به دنیا می‌آید، اطرافیان را شاد می‌کند و با این که همه یقین دارند که او روزی خواهد مُرد اما کسی از الان بر مرگ او گریه نمی‌کند؛ زیرا در این امور، تخته‌بندِ تن و زمان و عالَم ماده‌ایم. 💧اما اگر کَنده شده و نگاهمان بر هستی، کُلی بوده و ملکوت آن را ببینیم، همه‌ی مصیبت‌ها،  هم‌اکنون در دید ماست؛ چه امام‌حسین در بهشت باشد و چه در این دنیا. به‌هرحال این مصیبت بر ایشان نوشته شده بود و آن‌اندازه بزرگ بود و هست که از ازل تا ابد همه را به گریه بیندازد. - - - - - - - - - - ۱. الاستیعاب، ج۱، ص۱۵۰ و ۱۵۱. ۲. سنن ابن‌ماجه، ص۲۵۵؛ گر چه در ادامه‌ی روایت آورده‌اند که "پس از شیون زنان بر حمزه، پیامبر آنان را از این‌کار نهی کردند!" که با قرینه‌ها و گواه‌هائی، نباید راست باشد.
💥 مردان خدا 🌺 دروغ‌هائی که به آیةالله بهجت می‌بندند. (۶) 🌺 🌸 - پرسش: کسی که درباره‌اش نوشته‌اید: "شخص کاملاً بی‌سواد و بشدت دروغگوئی به نام ع. ب. - اهلِ نیشابور - که تنها هنرش غلیظ اَداءکردنِ "ع" و "ح" می‌باشد و بس! اما تا دلتان بخواهد، می‌تواند - بی‌شرمانه - هر دروغی را از خود بسازد و روی منبر به خوردِ شنوندگان بی‌اطلاع دهد! و با این‌که پژوهشگران دروغ‌های بسیار فراوان او را درآورده‌اند اما همچنان به کارِ خود سرگرم است و هیچ‌کس جلودارش نیست"، اخیراً از زبان آیةالله بهجت گفته: "کسی در نجف گفت که چهل سال بی‌وضو به گنبد امام علی نگاه نکردم." آیا این راست است؟ 🌸 - پاسخ: به سیاقِ خودِ مرحوم آیةالله بهجت، "این دروغش را هم بگذارید پیش دروغ‌های دیگرش!" 😡 آیا از کسی که به معصومان دروغ می‌بندد، می‌توان توقع داشت که به آقابهجت نبندد؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋 اگر از دو غلطی که در سرودن و خواندنش دارد، بگذریم، تجویزش هم خطاست. اما چیزی نباید گفت؛ شعر است دیگر!
💥 معارف 🌸 - پرسش: آیا امام‌حسین در روز عاشوراء روزه بودند؟ 🌸 - پاسخ: اولاً: دلیلی بر آن نیست و این‌که برخی گفته‌اند: "از این عبارت امام‌حسین که فرمودند: خوابِ جدّم را دیدم که فرمود: فَلیَکُن اِفطارُکَ عِندِی اللَّیلَةَ (۱) روزه‌بودنِ ایشان برداشت می‌شود"، غلط است؛ زیرا اِفطار در این‌جا - و در بسیاری موارد دیگر در زبان عربی - به معنای صِرف "غذاخوردن" است؛ نه افطاری که در پایانِ یک روز، روزه‌داری انجام می‌شود. 💧همچنان که درباره‌ی روزه‌ی حضرت داوود نقل شده: "کانَ یَصُومُ یَوماً وَ یُفطِرُ یَوماً: یک روز روزه می‌گرفت و یک روز غذا می‌خورد." (۲) که در این عبارت، معنای اِفطار بهتر فهمیده می‌شود. 💧پس ترجمه‌ی آن جمله‌ی امام‌حسین - علیه‌السلام - این است: "پیامبر فرمود: امشب باید پیش من غذا بخوری." ( نه این‌که پیش من اِفطار کنی! ) 💧ثانیاً: مگر سیدالشهداء در کربلا قصد اقامتِ دَه‌روزه کرده بودند یا ...؟! 💧ثالثاً: روزه‌ی عاشورا - تازه اگر نسبت به آن دسته از روایت‌های عامه بدبین نباشیم - به تصریح همان روایت‌ها، نسخ شده و روزه‌ی ماه رمضان جایش را گرفته است. - - - - - - - - - - ۱. مقتلُ‌الخوارزمی، ج۱، ص۳۵۶. ۲. تفصیل وسائل‌الشیعة، ج۷، ص۳۲۲ و موارد دیگر.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 جز وصل تو دل به هر چه بستم، توبه بی یادِ تو هر جا که نشستم، توبه
💥 معارف 🌸 - پرسش: آیا معلوم است که امام‌حسین به زُهیر چه گفت که دست از مَرامش برداشت و جزء اصحاب ایشان شد؟ 🌸 - پاسخ: مگر مَرامش چه بود که لازم باشد دست از آن بردارد؟! آیا شما هم مانند عزره‌ی ملعون، صِرف حضورش در جنگ بلنجر - که معلوم نیست در چه وضعی در آن شرکت داشته - را برای عثمانی‌دانستنِ این مرد شریف (سلام‌الله‌علیه) کافی می‌دانید؟! 💧ادّعای عثمانی‌بودنِ وی را، تنها همان دشمن ملعون به زبان آورده و حضرت زُهیر هم در ردّ یاوه‌اش فرموده: "آیا به بودنم‌ در‌ جبهه و رکابِ امام‌حسین، استدلال نمی‌کنی و از این‌جا نمی‌فهمی که من از شیعیانِ اهل‌البیت هستم؟! = فَقالَ عزرة: یا زهیر! ما کنتَ عندنا من شیعةِ هذا البیت؛ اِنّما کنتَ عثمانیاً. قال: اَ فلا تستدلُّ بمَوقفی هذا علی اَنّی مِنهم؟!" (۱) 💧و اگر ناخشنودی‌اش از هم‌راه‌شدنِ کاروانش در جاده، با کاروان سیدالشهداء را مویّد یا دلیل آن می‌دانید، که باید گفت: آن از شدت غیرت جناب زُهیر بود؛ زیرا به صراحت نوشته‌اند: "ناخرسندی زُهیر برای این بود که زنان [ و خواهران و دختران و مَحارمِ ] امام‌حسین همراهِ ایشان بودند. (۲) و زهیر نمی‌خواست چشم خود و مردانِ همراهش به قد و بالای نوامیس امام‌حسین بیفتد. 💧غیرتِ زیاد حضرت زُهیر در جای دیگر هم خودش را نشان داد؛ آن‌جا که از پیشِ امام بازگشت و قرار شده بود در رکاب ایشان شهید شود؛ برای خداحافظی با همسرش که آمد، همان لحظه وی را طلاق داد و گفت نزد خانواده‌اش برگردد؛ زیرا از این ترس داشت که دشمنان به علت پیوند او و همسرش، پس از شهادت زُهیر، همسرش را اذیت کنند اما اگر می‌دانستند که او پیش از شهادت زُهیر از وی جدا شده، در حکم همسر زهیر نبوده و ترسی بر آزارش نبود. 💧و کمی فاصله گرفتنش از کاروان امام - هنگام استراحت - "نازِ شیرین و بازیِ" زُهیر بود. علاوه بر غیوربودن، شاید از همان شرکت در جنگ بلنجر که در زمان عثمان بود، خجالت می‌کشید و هم‌زمان، امام را می‌پائید و منتظر خریده‌شدنِ نازش بود. 💧گذشته از این‌ها، به سخنانش در شب عاشوراء با امام‌حسین دقت کنید؛ از برخی دیگر از یارانی که آن شب قربان‌-‌صدقه‌ی امام رفتند، عاشقانه‌تر حرف زده و شهادتش هم عاشقانه‌تر بوده. ( هنگام نماز، سپرِ تیرهائی شد که به سوی امام پرتاب کردند. ) 💧آیا ممکن است کسی که آن‌گونه عاشقانه در شب عاشوراء حرف زده، ناگهان و در یک لحظه از عثمانی‌بودن به آن مقام رسیده باشد؟! 💧حتی حضرت حُرّ - علیه‌السلام - هم مانند زهیر از ابتدا خالص و ناب بود. 💧شخصی مدتی گِرد عارف بزرگ: آیة‌الله بهاءالدینی می‌چرخید. روزی کفش ایشان را جلو پایشان جفت کرد و آقابهاءالدینی فرمود: "این چه کاری‌ست می‌کنید؟!" او گفت: "می‌خواهم شما هم نگاهی به من کنید تا مانند حُرّ شوم ..." آیة‌الله بهاءالدینی - با آن هیبت مردانه و آوای شاهانه‌اش فرمود: 👈 "حُر از اوّل حُر بود آقا!" 👉 💧و ای‌بسا این‌که امام‌حسین در عاشورا به حر فرمودند: "مادرت در عزایت بنشیند"، فقط برای این بود که حُر آن پاسخ فراموش‌نشدنی را داده و باطن خود را اِفشا کند که "اگر کسی غیر از شما این را گفته بود، من هم بر مادر او نفرین می‌کردم اما چه کنم که مادر شما، حضرت فاطمه است و ...!" و امام هم خوب برای‌ش جبران کرد و هنگام شهادت حر، مادرش را برای زادن چنان پسری تحسین کرد. 💧مقصود این است که از این بزنگاه‌ها می‌توان فهمید که زُهیر و حُر، از ابتدا همان بودند و گر نه کجا می‌توان در یک لحظه، از این رو به آن رو شد؟! آنان از اوّل شمش طلائی با عیارِ بالا بودند و تنها کمی گرد و غبار روی فلزشان نشسته بود که با یک فوت رفت. 💧پرسیدید: "امام‌حسین به او چه گفت؟" نوشته‌اند: زُهیر چیزی از ماجرا نگفت؛ فقط هنگامی که از پیش ایشان برگشت، چهره‌اش گُل انداخته بود ... - - - - - - - - - ۱. اِبصارالعین، ص۱۶۹ ( به نقل از تاریخ طبری ). ۲. المَلهوفُ علی قَتلَی الطُفوف (تصحیح حسّون)، ص۱۳۲. عجیب است که این جمله‌ی مهم، در تصحیح مصطفی صادقی از المَلهوف نیست!
💥 داستان‌های جالب 🌺 داستان بی‌ادبی، مجازات و توبه‌ی مُقبل و خواب جالب وی 🌺 🌸 محمد شیخا ( متخلص به مُقبل ) در اصفهان زاده شد و مدتی در کاشان زیست و سرانجام در سال ۱۱۵۷ ق. در هند درگذشت و بعدها پسرش استخوان‌های او را به کربلا برد و آن‌جا دفن کرد. 💧اما برخی وی را کاشانی می‌خوانند و قبری در کاشان را مرقد او می‌دانند. والله العالِم! - - - - - - - - ✍ ۱. بی‌ادبی، مجازات و توبه‌ی او: 💧محمد شیخا ( متخلص به مُقبل ) در جوانی شاعری طنزپرداز بود و اشعار هجو و هزل می‌سرود. 💧در یکی از روزهای محرم به گروهی برخورد که به سینه‌زنی در عزای سیدالشهداء - علیه‌السلام - مشغول بودند اما مصراع آخر شعری که به عنوان دَم سینه‌زنی می‌گفتند، مطابق وزن شعر نبود و آنان متوجه این نکته نبودند؛ آن دَم این بود: عزا عزاست امروز روز عزاست امروز در کربلای پر خون، زهرا صاحب‌عزاست امروز محمد شیخا شعرِ غلط آنان را مسخره کرد و پس از چندی به جُذام مبتلا شد؛ به ریختی که مردم از او متنفر شدند و ناگزیر ساکن گُلخَنِ حمام شد. 💧سال بعد، روزی مُقبل در کنار خرابه - با دلی شکسته - نشسته بود که دید چند نفر سینه‌زنان می‌آیند و می‌خوانند: 🦋 چه کربلاست امروز چه پر بلاست امروز سر حسین  مظلوم از تن جداست امروز 💧همان لحظه وی هم سرود: روز عزاست امروز جان در بلاست امروز فغان  و شور محشر در  کربلاست  امروز و روی خاک افتاد و بسیار گریه کرد. 💧همان شب پیامبرخاتم - صلی‌الله‌علیه‌و‌آله - را در خواب دید که وی را نوازش کردند و از بی‌ادبی‌اش گذشتند. پس از آن خواب، داستان کربلا را به شعر سرود. - - - - - - - - - - ✍ ۲. خواب بسیار جالب او: 💧مُقبل گفته است: در سالی‌که زائران بسیاری به کربلا می‌رفتند، من خرج سفر نداشتم؛ به یکی از دوستان گفتم: "می‌ترسم بمیرم و آرزوی زیارت سیدالشهداء در دلم بماند." او پذیرفت که هزینه‌ی سفرم را بدهد؛ همراه وی و کاروان، به راه افتادیم اما راه‌زنان ما را غارت کردند. دل بازگشت به وطن نداشتم؛ در گلپایگان ماندم و در عزاداری ماهِ محرم آن‌جا شرکت می‌کردم. اواخر شبی خوابم بُرد و در خواب دیدم وارد کربلا شدم و رفتم به جانب حرم که زیارت کنم. شخصی جلوِ مرا گرفت و با دست اشاره کرد که برگردم و گفت: "الآن هنگام زیارتِ تو نیست"! گفتم: "بنا نبود حرم امام‌حسین هم دربان داشته باشد!" گفت: "اکنون حضرت زهرا و مادرشان، خدیجه‌کبری و مریم و حوا و آسیه و گروهی از حورِ عِین با شماری از پیامبران به زیارت آمده‌اند. کمی صبر کن؛ آن‌ها که رفتند، نوبت تو می‌شود." گفتم: "تو کیستی؟" گفت: "فرشته‌ای از فرشتگانی که گِردِ حرم امام‌حسین می‌گردند و پیوسته برای زائران ایشان استغفار می‌کنند." 💧آن‌گاه دست مرا گرفت و در میان صحن گردش می‌داد؛ گروهی را در صحن می‌دیدم که شباهتی به مردم دنیا نداشتند. تا این‌که به جائی رسیدیم که در آن‌جا محفلی آراسته بود و جمعی با وقار و با خضوع و خشوع نشسته بودند؛ آن فرشته پرسید: "آیا این‌ها را می‌شناسی؟" گفتم: نه؛ گفت: "اینان پیامبران‌اند که به زیارت سیدالشهداء آمده‌اند؛ او که بالاتر از همه نشسته، آدم ابوالبشر است و آن‌ که در طرف راست او نشسته، حضرت نوح و آن که در سمتِ چپش نشسته، حضرت ابراهیم است و آن یکی شیث است و دیگری ادریس و آن هود و آن صالح و آن اسماعیل و آن اسحاق و آن داوود و آن سلیمان و آن موسی و آن عیساست." 💧آن‌گاه دیدم بزرگی از حرم بیرون آمد در حالتی که دو نفر زیر بغل‌های او را گرفته بودند. همه‌ی پیامبران به احترام او برخاستند و وی را تعظیم نمودند. و او رفت و در بالای مجلس نشست و پس از لحظه‌ای سر بلند کرد و فرمود: "محتشم را بیاورید." 💧از آن فرشته پرسیدم: "این بزرگوار کیست؟" گفت: "خاتم الانبیاء محمٌد مصطفاست." 💧چند لحظه بعد، محتشم را آوردند و دیدم مردی زیبا و کوتاه قد، با دستاری ژولیده بر سر بود. هنگام واردشدن، تعظیم کرد و ایستاد. رسول‌الله فرمودند: "ای محتشم! امشب، شب عاشوراء است پیامبران برای زیارت پسرم، حسین آمده‌اند و می‌خواهند عزاداری کنند؛ برو بالای منبر و از اشعار دل‌سوز خود بخوان تا ما بگرییم." 👇