سیر #رشد_فلسفه در شیعه و هماهنگی با شرع و عرفان
در ابتداى حال، مكتب اشراقيين در اسلام رواجى نيافت و حكما و فلاسفه اسلامى به مكتب مشائين (اتباع ارسطو) اقبال نمودند. ولى ديرى نگذشت كه به نزديكى رابطه فلسفه و دين پىبرده و در صدد توفيق ميان فلسفه و دين برآمده، و بحثهايى تا اندازهاى ساده و ابتدايى انجام دادند. اين حقيقت را در تأليفات معلم ثانى «ابىنصر محمدبن طرخان فارابى» 76 و پس از آن در تأليفات تفسيرى «شيخالرئيس ابن سينا» 77 مىتوان يافت.
با تأمل كافى در كلمات اين دو فيلسوف بزرگ اسلامى، بسيار روشن است كه اينان پى برده بودند كه به حقايق كليه آفرينش، با هر يك از سه راه: يعنى از راه دين و ظواهر بيانات انبيا عليهم السلام و راه فلسفه و برهان، و راه ذوق و كشف، مىتوان نايل گرديد.
بارى، در اثر همين انتقال فكرى، اين دو فيلسوف، قدمهاى نخستين را در اين راه برداشتند،
و پس از آنها در قرن ششم هجرى، شهابالدين سهروردى «شيخ اشراق» 78 ميان ذوق و برهان را جمع كرد، و فلسفه اشراق را تجديد نمود، و پس از آن در قرن هفتم هجرى، فيلسوف و متكلم و رياضيدان معروف خواجهنصيرالدين طوسى 79 به توفيق ميان شرع و عقل پرداخت. و پس از آن در قرن هشتم هجرى شمسالدين محمد تركه 80 همين مسلك را با طرزى عميقتر پى ريزى كرده و آثارى از خود به يادگار گذاشت.
و پس از اينها در قرن يازده هجرى مير محمدباقر داماد 81، مسلكى قريب به مسلك اشراقيين پيمود،
و پس از آن صدرالمتألهين شيرازى 82 به تجديد فلسفه اسلامى پرداخته و حقايق آفرينش را از هر سه راه (ظواهر دينى و برهان و كشف) مورد بحث قرار داد و كتبى در توفيق ميان ظواهر دينى و برهان و كشف، و همچنين ميان ظواهر دينى و كشف تأليف نمود.
#علامه_طباطبایی
#شیعه
#کتاب_شیعه