eitaa logo
یادداشت های فلسفی من
519 دنبال‌کننده
145 عکس
3 ویدیو
91 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
(زحمت اقای باقری ) به نظر می رسه یکی از متن های بسیار صریح علامه طباطبایی که می تواند بسیاری از نزاع ها در باب چگونگی تحقق ماهیت را انتها بخشد بحثی است که ایشان در کتاب بررسی های اسلامی ج2 ص 140 تا ص 142 انجام داده اند در ذیل متن این بخش را می گذارم 👇👇👇👇 اتصاف ماهيت با وجود: چنان كه از بحث‏هاى گذشته به دست آمد، هر يك از موجودات خارجيه كه مشهود ما هستند واقعيتى است واحد و منشأ انتزاع دو مفهوم وجود و ماهيت و لازمه آن اين است كه مصداق يكى از دو مفهوم بالذات اصالت و واقعيت داشته باشد و ديگرى به عرض آن از اصالت و واقعيت بهره‏مند شود. و نظر به‏ بررسى هاى اسلامى، ج‏2، ص: 140 اين‏كه ترتب آثار كه ملاك اصالت مى‏باشد و منوط به انتزاع وجود مى‏باشد، اصالت از آن وجود است و ماهيت به عرض آن از تحقق و اصالت بهره‏مند و در حدّ ذات خود اعتبارى است. البته بنابراين معناى اعتباريت ماهيت اين نيست كه امرى پندارى و وهمى بوده و از مطلق واقعيت ساقط بوده و موطنش تنها ذهن و پندار باشد، بلكه ماهيت موجودى است خارجى آنچه هست اين است كه عين واقعيت و بالذات داراى اصالت نيست، بلكه به عرض وجود داراى اصالت است و به حسب حقيقت ماهيت حدّ وجود و مرزى است كه وجود خود را از وجود ديگران جدا مى‏كند. و از همين‏جا فساد قول ديگرى روشن مى‏شود و آن اين است كه از ماهيت آنچه در وجود خارجى از خارجيت بهره‏مند است تحقق دارد وگرنه پندارى بيش نيست. وجه فساد اين ماهيت ذهنى به موجب ادله وجود ذهنى وجود ذهنى ماهيت خارجى است كه به حسب ذات خود عين ماهيت خارجى و موضوعى است عقلى براى احكام و آثار واقعى و اگر وهمى و پندارى باشد اصل ماهيت پندارى بوده و به كلى واقعيت حتى واقعيت بالعرض را نيز از دست خواهد داد. به‏علاوه، قضاياى حقيقيه كه شامل حال افراد محققةالوجود و مقدرةالوجود مى‏باشند به مفاهيم پندارى تبديل شده و علوم به كلى به وادى بطلان خواهد رفت؛ مثلًا طبيب كه در طب خود مى‏گويد هر انسان قلب دارد يا حكيم كه مى‏گويد هر انسان مركب از نفس و بدن است، تنها از افراد انسان شامل حال آنانى خواهد بود كه گوينده در خارج مشاهده نموده و با گذشت گوينده مى‏گذرد و علم با اين وضع از علميت خواهد افتاد. علاوه بر اين‏كه احكام خود ماهيت كه عوارض ذاتى خود ماهيت با صرف‏نظر از وجود ذهنى و خارجى مى‏باشند، مانند جنسيّت و فصليّت و ذاتيّت و عرضيّت و غير آنها، از ميان خواهد رفت. بررسى هاى اسلامى، ج‏2، ص: 141 بلى اينان غالباً در وجود ذهنى به اشباح قائل‏اند و صورت علميه را كه مصداق خارجى را نشان مى‏دهد مانند نقشى مى‏دانند كه مثلًا از اسب و ديوار منقوش شود! و ديدن آن اسب خارجى را به ياد انسان بياورد! ولى بطلان اين قول از واضحات است، زيرا در صورتى كه ادراك ما جز نقش و صورت چيزى را نايل نمى‏شود و از درك صاحب صورت خارجى به كلى محروم است چگونه متصور است كه از درك صورت به درك صاحب صورت خارجى كه خبرى از آن به هيچ‏وجه ندارد مى‏تواند نايل شود؟ و بنابر اين قول به اشباح سفسطه صريح است.
وجود ذهنی( اقوال حکمای متعالیه).pdf
245K
در این نوشته سعی شده نظرات مهم حکمای حکمت متعالیه در باب بحث مهم ذکر شود. (از ویرایش ناقص متن عذر خواهم)
(، علامه طباطبایی) با توجه به تغییرات زمانی و مکانی نیاز به قوانینی است که مشکلات را حل بکند. این قوانين را علامه از اختیارات والی می داند. در مورد همين قسم احكام و مقررات در اسلام، اصلى داريم كه ما در اين بحث از آن به نام «اختيارات والى» تعبير مى‌كنيم و اين اصل است كه در اسلام به احتياجات قابل تغيير و تبديل مردم در هر عصر و زمان و در هر منطقه و مكانى پاسخ مى‌دهد و بدون اين كه مقررات ثابته اسلام دست‌خوشِ نسخ و ابطال شود نيازمندى‌هاى جامعه انسانى را نيز رفع مى‌نمايد. ولى امر مسلمين كه از ديدگاه اسلامى تعيّن پيدا كرده باشد، نظر به ولايت عمومى كه در منطقه حكومت خود دارد و در حقيقت سر رشته‌دار افكار جامعه اسلامى و مورد تمركز شعور و اراده همگانى است، تصرفى را كه يك فرد در محيط زندگى خود مى‌توانست بكند، او در محيط زندگى عمومى مى‌تواند انجام دهد. او مى‌تواند در سايه تقوا و رعايت احكام ثابته دينى مقرراتى مثلًا براى راه‌ها و معابر و خانه و كاشانه و بازار نقل و تحويل و كسب و كار و روابط طبقات مردم وضع نمايد؛ مى‌تواند روزى امر به دفاع نموده و در تجهيزات لشكر و هرگونه مقدمات لازمه آن تصميم گرفته و به موقع اجرا بگذارد، يا وقتى نظر به صلاح مسلمين، از دفاع خوددارى كرده و معاهده‌هاى متناسب منعقد سازد. مى‌تواند در پيشرفت فرهنگ مربوط به دين يا به زندگى مرفّه مردم تصميماتى اتخاذ كرده و دست به عمليات وسيعى بزند يا روزى چند رشته‌اى از معلومات را پس زده و از رشته ديگرى ترويج كند. خلاصه، هرگونه مقررات جديدى كه در پيشرفت زندگى اجتماعى جامعه مفيد باشد و به صلاح اسلام و مسلمين تمام شود مربوط به اختيارات والى است و هيچ‌گونه‌ ممنوعيّتى در وضع و اجراى آن نيست. البته اين‌گونه مقررات در اسلام اگرچه لازم‌الاجرا مى‌باشد و «ولىّ‌امر» كه به وضع و اجراى آنها موظف است لازم‌الاطاعه است، ولى در عين حال شريعت و حكم خدايى شمرده نمى‌شود. اعتبار اين‌گونه مقررات طبعاً تابع مصلحتى است كه آن را ايجاب كرده و به وجود آورده است و به محض از ميان رفتن مصلحت از ميان مى‌رود و در اين صورت ولىّ امر سابق يا ولىّ امر جديد از ميان رفتن حكم سابق و به ميان آمدن حكم لاحق را به مردم اعلام داشته و حكم سابق را نسخ مى‌نمايد. اما احكام الهى كه متن شريعت مى‌باشد براى هميشه ثابت و پايدار است و كسى، حتى ولىّ امر، نيز حق اين را ندارد كه آنها را به مصلحت وقت تغيير دهد و به ملاحظه از بين رفتن پاره‌اى از آنها در نظر او، آنها را الغا نمايد. کتاب بررسی های اسلامی،
مبنای حکمت نظری و عملی آرا و عقايد انسان بر دو قسم است: 1. آرا و عقايد نظرى كه بدون واسطه ارتباط به عمل ندارد، مثل رياضيات و مسائل ماوراءالطبيعه؛ 2. آرا و عقايد علمى كه بى‌واسطه وابستگى به عمل دارد، مانند مسائل مربوط به چيزهايى كه شايسته عمل كردن است. راه اتخاذ رأى و عقيده در قسم اول پيروى از علم و يقين است كه منتهى به برهان يا «حس» گردد و در قسم دوم پيروى كردن از چيزهايى است كه آدم را به خيرى مى‌رساند كه سعادت انسان در آن است يا در سعادت او سود دارد و هم‌چنين اجتناب از چيزهايى كه منتهى به شقاوت و بدبختى مى‌گردد و يا مضر به سعادت است. اعتقاد به حقانيّت چيزى كه بدان علم نداريم (در قسم اول) و هم‌چنين اعتقاد به چيزى كه خيرو شرّش معلوم نيست (در قسم دوم) هر دو اعتقاد خرافى است. بررسی های اسلامی، ص۱۰۰
چيزى كه هست عواطف انسانى و احساسات باطنى كه خيال آنها را مى‌شوراند ايجاب مى‌كند كه انسان به خرافات عقيده پيدا كند، عمده اين عواطف خوف و رجاء و بيم و اميد است. خيال براى انسان صورت‌هايى را همراه با خوف يا رجاء تصوير مى‌كند، احساس خوف يا رجاء اين صورت‌ها را حفظ مى‌كند و نمى‌گذارد از نفس كه ترسان يا اميدوار است مخفى و ناپديد گردد. مثلًا اگر انسان در يك شب تيره و تار كه چشمش ياراى ديدن نداشته باشد تنها و بى‌انيس در وسط بيابان وحشتناكى گرفتار شود، هيچ ملجأ و پناهى ندارد كه دلش آرام گيرد و ايمن گردد، چراغى هم نيست كه خطرات را از چيزهاى ديگر تميز دهد، خيال در اين‌جا به فعاليت مى‌افتد و هر شبحى را كه به نظر او آيد به صورت غول مهيبى درمى‌آورد كه قصد هلاك او را دارد يا به صورت روحى كه هيچ واقعيت ندارد! شبحى كه خيال كرده، حركت مى‌كند، مى‌آيد و مى‌رود، به آسمان بالا مى‌رود و به زمين برمى‌گردد و به شكل‌ها و تمثال‌هاى گوناگونى درمى‌آيد. انسان هر وقت كه حال خوف و ترس پيدا كند، خيال آن شبح مجعول را در برابرش تكرار مى‌كند و يا ممكن است كه اين حالت از يك نفر به ديگرى منتقل شود و حالى نظير حال خودش در او ايجاد كند و كم‌كم منتشر گردد، در حالى كه يك موضوع خرافى است كه به هيچ وجه منتهى به حقيقت نباشد. بررسی های اسلامی، ۱۰۱
معنای خلق» به يك صورت ادراكى مى‌گوييم كه در درون انسان جاى‌گير شده و در هر موقع مناسب، در درون انسان جلوه كرده و او را به اراده عمل وادار مى‌نمايد، چنان كه انسان پردل، يك صفت درونى دارد كه با هرگونه خطر قابل دفعى رو به رو شود، به هيجان آمده و خودنمايى كرده، و به سوى مبارزه و دفاع دعوتش مى‌كند و به عكس انسان بزدل حالتى در درونش نهفته كه با هر خطر مواجه شود، اعصابش را از كار انداخته و به فرار و از ميان معركه در رفتن وادارش مى‌كند. و اين دو صفت «شجاعت» و «جبن» يا به لفظ خودمان پردلى و بزدلى، دو خلق از اخلاق انسانى مى‌باشند كه يكى پسنديده و ديگرى ناپسند است. غالباً يكى از اين دو صفت در ما موجود و منشأ اثر است، با اين همه گاهى هم اتفاق مى‌افتد، به ويژه در اوايل زندگى كه لوح درونى انسانى از هر دو صفت پاك بوده و هيچ يك از اين دو صفت ادراكى ثابت را ندارد و در نتيجه، در موارد خطر قطعى يا احتمالى حالش روشن نيست؛ گاهى در برابر حوادث ناگوار تهديد كننده، استقامت مى‌ورزد، و گاهى فرار را برقرار ترجيح مى‌دهد. بررسی های اسلامی، ۱۰۷
سیر در شیعه و هماهنگی با شرع و عرفان در ابتداى حال، مكتب اشراقيين در اسلام رواجى نيافت و حكما و فلاسفه اسلامى به مكتب مشائين (اتباع ارسطو) اقبال نمودند. ولى ديرى نگذشت كه به نزديكى رابطه فلسفه و دين پى‌برده و در صدد توفيق ميان فلسفه و دين برآمده، و بحث‌هايى تا اندازه‌اى ساده و ابتدايى انجام دادند. اين حقيقت را در تأليفات معلم ثانى «ابى‌نصر محمدبن طرخان فارابى» 76 و پس از آن در تأليفات تفسيرى «شيخ‌الرئيس ابن سينا» 77 مى‌توان يافت. با تأمل كافى در كلمات اين دو فيلسوف بزرگ اسلامى، بسيار روشن است كه اينان پى برده بودند كه به حقايق كليه آفرينش، با هر يك از سه راه: يعنى از راه دين و ظواهر بيانات انبيا عليهم السلام و راه فلسفه و برهان، و راه ذوق و كشف، مى‌توان نايل گرديد. بارى، در اثر همين انتقال فكرى، اين دو فيلسوف، قدم‌هاى نخستين را در اين راه برداشتند، و پس از آنها در قرن ششم هجرى، شهاب‌الدين سهروردى «شيخ اشراق» 78 ميان ذوق و برهان را جمع كرد، و فلسفه اشراق را تجديد نمود، و پس از آن در قرن هفتم هجرى، فيلسوف و متكلم و رياضيدان معروف خواجه‌نصيرالدين طوسى 79 به توفيق ميان شرع و عقل پرداخت. و پس از آن در قرن هشتم هجرى شمس‌الدين محمد تركه 80 همين مسلك را با طرزى عميق‌تر پى ريزى كرده و آثارى از خود به يادگار گذاشت. و پس از اينها در قرن يازده هجرى مير محمدباقر داماد 81، مسلكى قريب به مسلك اشراقيين پيمود، و پس از آن صدرالمتألهين شيرازى 82 به تجديد فلسفه اسلامى پرداخته و حقايق آفرينش را از هر سه راه (ظواهر دينى و برهان و كشف) مورد بحث قرار داد و كتبى در توفيق ميان ظواهر دينى و برهان و كشف، و هم‌چنين ميان ظواهر دينى و كشف تأليف نمود.
تفاوت و البته، چون راه ظواهر دينى منتهى به وحى آسمانى است، كه به منظور تكميل و هدايت عموم مردم به انبيا رسيده، و آنان مأموريت تبليغش را به عموم مردم: عالم و جاهل و حضرى و بدوى يافتند، در نتيجه حقايق آفرينش و دقايق اسرار هستى، با ساده‌ترين بيانى در همان ظواهر دينى ذكر شده، كه هر كس به اندازه سطح فهم خود چيزى دريافت داشته باشد. ولى مطالب فلسفى درخور فهم عامه- يعنى غير اخصائيين اين فن- نبوده و در انحصار جمعى است كه با «رياضيات عقلى» ورزيده شده، و مى‌توانند ميان برهان منطقى، و ميان افكار اجتماعى و قياسات جدلى و خطابى تميز دهند. هم‌چنين مطالب كشفى و ذوقى، مخصوص كسانى است كه با تعليمات دينى، و رياضيات شرعى، بدون ضم ضمايم، آيينه نفوس خود را صيقل زده، و طبق عنايت‌هاى باطنى خدايى، حقايق را مشاهده نمايند.
برجستگی های مکتب صدرالمتالهین اين مكتب، به واسطه نزديك كردن اين سه مسلك(عقل و شرع و شهود) به همديگر، موفقيت‌هايى يافته كه فلسفه در تاريخ چند هزار ساله خود از آنها محروم بوده، و از مشكلاتى كه از هر جانب به واسطه تهيدستى خود دامن‌گيرش مى‌شد و بن‌بست‌هايى كه پيش مى‌آمد پيوسته در شكنجه بود. كليد رمزهايى به دست اين فلسفه اسلامى افتاده كه هرگز در فلسفه‌هاى كهن كلده، مصر، يونان و اسكندريه به دست نمى‌آيد. در نتيجه: اولًا، مسائل فلسفى كه به حسب آنچه از كتب فلسفى گذشتگان، به عربى ترجمه شده و به دست مسلمين رسيده و تقريباً دويست مسئله بوده در اين مكتب فلسفى تقريباً به هفتصد مسئله بالغ مى‌شود. ثانياً: مسائل فلسفى كه مخصوصاً در مكتب مشّائين از يونانى‌ها به طور غير منظم توجيه شده، و نوع مسائل از همديگر جدا، و به همديگر مربوط نبودند، در اين مكتب فلسفى حالت مسائل يك فن رياضى را پيدا كرده و به همديگر مرتبط و مترتب شده‌اند، به نحوى كه باحل دو مسئله اولى، كه فلسفه را افتتاح مى‌كنند، همه مسائل فلسفى را مى‌توان حل و توجيه نمود. و به همين جهت به آسانى مى‌توان رابطه فلسفه را از طبيعيات قديم و هيئت قديم قطع كرد و در نتيجه هيچ‌گونه برخورد و منافاتى ميان اين مكتب فلسفى و علم امروز اتفاق نمى‌افتد. ثالثاً: فلسفه (تقريباً) جامد و كهنه، به واسطه روش اين مكتب فلسفى به كلى تغيير وضع و قيافه داده و مطبوع طبع انسانى و مقبول ذوق و عقل و شرع مى‌باشد، و مسائلى را كه علم جديد تازه موفق به كشف آنها شده يا اميد حل آن را دارد، اين مكتب فلسفى با مايه شگرف خود به طور عموم و كليّت به حل آنها موفق، يا شالوده حل آنها را مى‌ريزد. چنان‌كه به واسطه حل شدن مسئله حركت جوهرى، كه سيصد سال پيش با اين روش فلسفى حل شده است، مسئله بُعد چهارم در اجسام، به طور روشن به دست آمده و مسئله نظريه نسبيّت (البته در خارج از افكار نه در افكار) روشن گرديده است، و مسائل ديگرى كه هنوز از راه علم مورد بحث نشده، به طور كليّت خاتمه يافته است.
چه بسا اگر انسان دید بین داشت و همه چیز را وابسته به می دید، غفلت نکرده و بیش از این به حقیقت خود احترام می گذاشت. توجه به وحدت از جمله مواردی است که را به دین پیوند داده و فیلسوف اسلامی را به سمت سالک اسلامی شدن پیش می‌برد.
علم دینی.mp3
7.21M
۱. منظور از یا علم دینی در بیان چیست؟ ۲. نسبت توحید با هویت رحمه الله علیه چیست؟ انقلاب اسلامی چگونه انقلاب اسلامی می‌شود و چه رابطه ای با انقلاب ها و جنبش های دیگر دارد؟ ۳. پروژه و امام رحمه الله علیهما چیست و نسبت به یک دیگر چه نسبتی دارند؟ این موارد را ذیل بحث علامه طباطبایی بیان فرمودند.