تقریر نزاع اصالت وجود.pdf
205.4K
#اصالت_وجود
فهم بنده از درس استاد کرمانشاهانی حفظه الله
یادداشت مرحوم انصاری شیرازی ابتدای کتاب #برهان_شفا که از مرحوم علامه درس گرفته بودند
وجود ذهنی( اقوال حکمای متعالیه).pdf
245K
در این نوشته سعی شده نظرات مهم حکمای حکمت متعالیه در باب بحث مهم #وجود_ذهنی ذکر شود.
#علامه_طباطبایی
#صدرا
#حاجی
#آیت_الله_جوادی
(از ویرایش ناقص متن عذر خواهم)
علامه طباطبایی
1- نفس انسان دارای مراتب مختلف وجودی از مادی تا مثالی و احیانا عقلی است.
2- نفس جسمانیه الحدوث است و لذا توجه و تعلق خاصی به امر مادی دارد و او را اصل قرار می دهد.
3- نفس هنگام ادراک دارای دو ارتباط حضوری است: الف: ارتباط حضوری با امر مادی و ارتباط حضوری با امر مجرد که به اعداد و زمینه سازی امر مادی خاص رخ داده است.
( لذا با هر امر مجردی ارتباط برقرار نمی کنیم، بلکه با امر مجرد مناسب با این اِعداد مرتبط می شویم. همین نکته است که مشکل عینیت ماهوی را حل می کند به این صورت که با کمالی در حد این اعداد رو به رو می شویم و لذا همین ماهیت را از او می گیریم، ولو کمالات بیشتری داشته باشد، من فعلا با این مقدارش رو به رو شده ام.)
4- با توجه به دو نکته اخیر، نفس امر مادی و اثرات آن را اصل قرار می هد و با امر مجرد و اثرات او مقایسه می کند و می بینید این امر مجرد که همان امر مادی است، اثرات امر مادی را ندارد.
در این حالت نفس دست به یک اعتبار و فرض ضروری می زند، می گوید این امر مجرد حاکی از امر مادی است، وصف حکایت گری را برای او اعتبار می کند. اعتبار می کند این امر بدون اثر بوده و صرفا حکایت گر از امر خارجی است.
به این تریب علم حصولی ما( علم حکایت گر) با اعتبار و فرض شکل می گیرد.
نکته: بنابراین کسی که اعتبار نداشته باشد از نظر علامه علم حصولی ندارد و کسی این اعتبار را دارد که مراتب مختلف وجودی داشته باشد و لذا مجردات و خداوند علم حصولی ندارند.
نکته: وجود مجرد دارای سه اعتبار می شود:
1- جنبه حکایی که با اعتبار حاصل شد.
2- وجود فی نفسه خودش
3- وجود برای نفس که برای نفس و به علت صعود او حاصل شد. با صعود نفس، امر مجرد برای نفس می شود.
علامه براساس نکته اخیر می گوید که این ها کیف هستند. چون برای نفس بوده و کمالی را به او اضافه می کنند.( ضمنا کم و نسبت نیستند پس کیف هستند.)
این نکته اخیر خلاف صحبت حاجی است و علامه آن را به نوعی در نقد حاجی و دفاع از صدرا فرموده اند که بررسی آن را به ذیل قول حاجی موکول می کنیم.
بحث اختیار و سرنوشت انسان👆👆
#استاد_کرمانشاهانی
صوت بسیار عالی است و البته استاد خارج از صوت نیز نکاتی را اضافه فرمودند
قوانین هستی، چیزی جز خود هستی و نحوه های وجود نیستند، ذهن است که میان هستی و قانون تفکیک می کند و موجب می شود ما دچار توهمات و سوالاتی شویم.
مثلا می پرسیم خداوند طبق چه قوانینی هستی را رقم زد؟ در حالی که خداوند با خلق منشا انتزاع قانون را ایجاد می کند.
و دیگر توهمات.
#قانون
توضیح چالش
1- با توجه به مباحثی که در مرحله یک مطرح شد مشخص کردیم که با دو حیثیت واقعیت( وجود) و غیر وجود رو به رو هستیم. خاصیت حیثیت وجود این بود که عین خارجیت بود و حالت ذهنی پیدا نمی کرد، اما حیثیت مقابل این امکان برایش فراهم بود.
2- بنابراین ما ماهیت را عینا در ذهن داریم اما وجود و امور وجودی عینا به ذهن نمی آیند. بنابراین مفاهیم وجودی نمی توانند مانند مفاهیم ماهوی حکایت گری حقیقی داشته باشند. اما یک نکته این وسط وجود دارد:
هر مفهوم و صورت ذهنی حکایت گری دارد و مفاهیم وجودی نیز به همین شکل هستند و از چیزی خبر می دهند و ما این را درک می کنیم.
بنابراین یک چالش در اینجا شکل می گیرد، به لحاظ اینکه خود شی به ذهن نمی آید، حکایت گری و امکان آن وجود ندارد و از طرف دیگر خود مفهوم می گوید من حاکی هستم.
حل چالش
1- انسان در در فرآیند ادراکی خود با یک وجود ارتباط حضوری برقرار می کند و آن را با تمام خصوصیت ها و کمالاتش درک می کند.
2- پس از این مرحله، زمانی که انسان به ساحت ذهنی خود می آید، خواصی را که حضورا یافته بود، نمی یابد و لذا با یک چالش رو به رو می شود که من آن ها را چگونه در ساحت ذهن خود نیز داشته باشم؟
3- در این حالت نفس متوجه دارایی های خود در ساحت ذهن می شود. تنها دارایی او ماهیت است، ماهیتی که به دلیل عینیت با امر خارجی خود، حقیقتا خاصیت حکایت گری دارد. در این حالت نفس از این سرمایه بهره برده و به مقایسه انواع این مفاهیم با یک دیگر می پردازد و مفاهیم جدید را به دست می آورد مثلا از مقایسه مفهوم سفیدی با سفیدی هستی و وحدت را به دست می آورد و...
4- اکنون نفس با مفاهیمی رو به رو است که از مفاهیم ماهوی که عینیت حکایت گری بودند به دست آمده اند، لذا نفس خاصیت حکایت گری ماهیت را اعتبارا و مجازا به این مفاهیم نیز می دهد و این مفاهیم اعتبارا و مجازا حاکی می شوند.
حقیقتا حاکی نیستند چون عین شی خارجی نیستند، اما حکایت گری مجازی را به دلیل ارتباطی که با ماهیت داشتند به دست آوردند.
به عبارت دیگر ماهیت که در خارج با حیثیت واقعیت متحد است، دقیقا می گوید در حیثیت صدق خود چه خبر است و من با به دست آوردن مفاهیمی از ماهیت به نوعی از حیثیت متحد با او در خارج صحبت می کنم، می گویم یک خبری آنجا هست هرچند دقیقا نمی دانم چه خبر است، خود آن شی را ندارم و لذا جاهل به اویم ولی این نسبت ها زمینه نوعی حکایت گری را برای این دست از مفاهیم نفس انسان فراهم می کند.
نکته: بحث اخیر ارزش ماهیت را در بحث علم حصولی مشخص می کند که بدون آن علم حصولی شکل نمی گیرد، اما بحث وجود ذهنی و حکایت گری مختص به امور ماهوی نیست.
نکته2: در مورد نحوه وجود معقولات ثانیه، بخصوص نوع فلسفی آن در بخش بعدی صحبت می کنیم. ضمنا برای درک بهتر مطلب از مباحث نفس الامر و فرع7غفلت نشود.
نکته3: این مفاهیم را اعتبارات عقلی می گویند چون وهم در اینجا تحت نظارت عقل عمل کرده و دست به اعتبار زده است. عقل با این کار خود مفاهیمی را به دست آوره است که زمینه اندیشه عقلانی است و ما با این دست از مفاهیم می توانیم فلسفه و مابعدالطبیعه را داشته باشیم.
#معقولات_ثانیه_فلسفی
#حکایت_گری
یادداشت های فلسفی من
#معقولات_ثانیه_فلسفی #حکایت_گری
متن نوشته، در فایل pdfبرخی از آدرس ها اضافه شده