در مباحث فلسفى از دائره برهان خارج نمىشدند؛ و مواضع مغالطه و جدال و خطابه و شعر را خوب از قياسات برهانيّه جدا مىكردند، و تا مسأله به اوّليّات و نظائرها منتهى نمىشد دست بر نمىداشتند. و هيچگاه مسائل فلسفى را با مسائل شهودى و عرفانى و ذوقى خلط نمىنمودند؛ در مسائل فلسفى- در موقع تدريس- يك سخن از مسائل شهودى داخل نميشد؛ و در اين جهت با صدر المتألّهين و حكيم سبزوارى فى الجمله متفاوت بودند.
بسيار دوست داشتند كه در هر رشته از علوم، بحث از مسائل همان علم شود؛ و از موضوعات و احكام همان علم بحث و گفتگو شود؛ و علوم با يكديگر درهم و برهم نگردند. و بسيار رنج مىبردند از كسانيكه فلسفه و تفسير و اخبار را با هم خلط مىكنند؛ و چون برهان دستى از آنها نمىگيرد و در مسأله در مىمانند به روايات و تفسير متوسّل مىشوند و با استشهاد به آنها مىخواهند برهان خود را تمام كنند.
از مرحوم{ملّا محسن فيض كاشانى} بسيار تمجيد مىكردند و مىفرمودند: اين مرد جامع علوم است و بجامعيّت او در عالم اسلام كمتر كسى را سراغ داريم؛ و ملاحظه مىشود كه در علوم مستقلّا وارد شده، و علوم را با هم خلط و مزج نكرده است.
مهرتابان
#علامه
بارى، بر خلاف بسيارى كه معتقدند: در ابتداء خوبست محصّلين كاملًا به اخبار و روايات ائمّه طاهرين عليهم السّلام اطّلاع پيدا كنند، و سپس فلسفه بخوانند؛ ايشان مىفرمودند: معناى اين كلام همان كَفانا كِتابُ اللَه است. روايات ما مشحون از مسائل عقليّه عميقه و دقيقه و مستند به برهان فلسفى و عقلى است؛ بدون خواندن فلسفه و منطق و ادراك طريق برهان و قياس كه همان رشد عقلى است، چگونه انسان مىتواند به اين درياى عظيم روايات وارد شود؟ و از آنها در امور اعتقاديّه بدون عنوان تقليد و شكّ، اطمينان و يقين حاصل كند؟ روايات وارده از ائمّه معصومين، غير از روايات وارده از اهل تسنّن است، و غير از روايات و اخبار وارده در سائر مذاهب و اديان؛ كه آنها همگى
++++++++++
***{مهر تابان ( طبع جديد )، متن، ص: 47}
بسيط و قابل فهم عامّه است.
چرا كه ائمّه معصومين عليهم السّلام شاگردان مختلفى داشتهاند، و بيانات متفاوتى؛ بعضى از آنها ساده و قابل فهم عموم است؛ و غالباً آنچه در اصول عقائد و مسائل توحيد آمده مشكل و غامض است، كه براى افراد خاصّى از اصحاب خود كه اهل فنّ مناظره و استدلال بودهاند بيان مىكردهاند، و همان شاگردان بر اساس ترتيب قياسات برهانيّه با خصم وارد بحث مىشدند. آن وقت چگونه مىتوان بدون اتّكاء به عقل و مسائل عقليّه و ترتيب قياسهاى اقترانى و استثنائى تحصيل يقين نمود؟
#فلسفه
#دین
از جمله اشکالاتی که به طرح مبناگروی وارد شده است، اشکال دور می باشد.
به این صورت که در مبناگروی با گزاره هایی پایه رو به رو می شویم که مبنای اعتبار دیگر گزاره ها هستند و ما از آن ها به گزاره های بدیهی تعبیر می کنیم.
دسته ای از این گزاره ها، گزاره های عقلی هستند، در این صورت این سوال پیش می آید که درستی این گزاره های عقلی از کجا فهم شده است؟ اگر در پاسخ به عقل اشاره کنیم با اشکال دور مواجه می شویم، بنابراین چه راه حلی را باید مطرح کرد؟
۱. برخی از گزاره های بدیهی، اعتبار خود را از عقل نمی گیرند، بلکه؛ صدق رابطه آن ها به دلیل ذات خود قضیه است و عقل صرفا ان را کشف می کند. مانند اولیات که علت تصدیق و صدق ذات موضوع است.
۲. عقل می تواند در مرحله ای دیگر گزاره ای را که حاصل کرده مورد مطالعه درجه دوم قرار دهد و به این ترتیب و با تفاوت رتبه اشکال دور برطرف شود.
۳. ارجاع مطلب به علم حضوری
#اعتبار_عقل
#عقل
#گزاره_عقلی
۱.انسان برای برطرف کردن نیاز های مختلفش قوای مختلفی داره که در یک دسته بنده کلی به قوای
۱.نظری و ۲. عملی
تقسیم بندی میشن
۲. انسان در برخی از اجزای این قوا با حیوانات مشترکه، مثلا اونا حس دارن، ما هم حس داریم، حافظه دارن، ما هم حافظه داریم
۳. اما هم در جنبه عملی و هم در جنبه نظری ما قوه ای داریم که حیوانات ازش بی بهره هستن
عقل
عقل عملی، عقل نظری
۴. این تفاوت در حیطه اندیشه و عمل باعث میشه ما ویژگی های خاصی داشته باشیم که حیوانات ازش بی بهره هستند. برای مثال در حیطه دانشی به درک مسائل کلی و پیچیده می رسیم و در حیطه عملی به ساخت صنعت
۵. از جمله چیز هایی که عقل عملی باعث اون میشه، حیا است.
یعنی حیوان حیا نداره، چون عقل نداره
۶. هرچیزی که به انسان داده شده در جهت بهتر شدنشه، پس حیا هم در بهتر شدنش مفید بوده و هست
۷. یکی از بروز های حیا در انسان پوششه، برای همین می بینیم که حیوان نسبت به پوشش بی تفاوته اما انسان در محیط های مختلف پوشش های مختلف داره.
۸. البته پوشش صرفا به خاطر حیا نیست بلکه اغراض مختلفی می تونه پشتش باشه، مثل تنظیم روابط اجتماعی که البته اینم از عقل انسان سرچشمه می گیره
۹. حالا اگر در یک جامعه ای عقلانیت تحت تاثیر مادیات قرار گرفت، جنبه حیوانی تقویت شد، پوشش هم بتبعش تحت تاثیر قرار می گیره و برعکس
۱۰. در واقع مسئله پوشش یک برون ریزی انسانی، عقلانیه، یک برون ریزی ارزشی
وقتی حال وجودی یک قسمت از جامعه متفاوت شده، خیلی نمیشه انتظار پوشش عقلانی از این جامعه داشت.
و البته حرف در این زمینه بسیاره.
۱۱. برای مثال به نظرتون پوششی که تقریبا پوشش نیست و همراه با چند ساعت ارایش برای یک حضور اجتماعی و کاریه عقلانیه؟
کجای این حضور با همچین پوششی تناسب داره؟
پوشش جنسی راندمان و توجه کاری رو کم می کنه
#پوشش
صدرا در ج۱، اسفار، ص۷۸، بعد از ذکر اقوالی در مذمت ارزش علمی آن ها به نقل از شیخ اشراق می گوید:
در ابتدای نهضت ترجمه، عده ای که قدرت فلسفی زیادی نداشتند و از کشف و شهود نیز بی بهره بودند؛ تحت تاثیر هیمنه یونان، هر آنچه اسم یونانی داشت و اصطلاحات یونانی در آن استفاده شده بود رو فلسفه می پنداشتند و مقلدانه به قبول آن پرداخته و نشر می دادند. در حالی که خیلی از این مطلب ارزش فلسفی نداشتند و منقول از خطبا و عوام یونانی ها به این سمت اومده بودند.
شیخ اشراق این برخورد سفیهانه رو علت انحراف فلسفه معرفی می کند و صدرا پرداخت به این اقوال را تضییع عمر می داند ولی می گوید چه کند که عوام تحت تاثیر این ها هستند و مجبور است به نقد و بررسی این ها بنشیند.
این نقل تاریخی چه قدر به امروز ما شبیه است، هرآنچه از غرب آمده باشد و چهارتا لغت غربی درش استفاده شده باشد رو علم فرض کرده و ساعت ها روش بحث می کنیم.
باشد که مثل ابن سینا ها، شیخ اشراق ها و صدرا ها در این زمان یافت شده، با موضعی عزتمندانه به اقوال مفید جهان غرب بپردازند و تعاملی حقیقتا علمی برقرار کنند. ان شاء الله.
#نهضت_ترجمه
نفی قوه #حافظه نزد #شیخ_اشراق
سهروردی همین بیان را در مورد قوه خیال هم ذکر می کند.
البته ایشان منکر نیست که ممکن است، اموری در انسان وجود داشته باشد که زمینه این ارتباط ها را فراهم می کند.
این نکته در سنت اسلامی از حدود قرن۶به بعد دیده می شود که حکماء نسبت به مسائل طبیعی توجه قبلی را ندارند و پرداخت زیاد به این مسائل را خسران و ضرر تلقی می کنند.
این نکته را می توان در دیدگاه شیخ اشراق در نسبت با بحث مقولات یا نظر صدرا در مورد تالیفات طبیعی ابن سینا مشاهده کرد.
(استثنائاتی وجود دارد ولی به هر حال این نگاه در حال تقویت است)
از ثمرات این نگاه پیشرفت قابل توجه در مباحث فلسفی و عقبماندگی در مباحث طبیعی است. مسیری کاملا بعکس تمدن غرب.
#علوم_طبیعی
تقریر نزاع اصالت وجود.pdf
205.4K
این فهم بنده از کلاس استاد بزرگوار کرمانشاهانی است
(ممکن است مطالب رو درست تلقی نکرده باشم).
سعی شده در ضمن تقریر، نگاه های مقابل که واقعیت را اعم از وجود می گیرند نیز، نقد شود.
تعلیمات اسلامی زمینه #نهضت_ترجمه را فراهم کرد.
بگذریم از این وضع مسخ فرهنگی که ما داریم که همه چیز ما را بد توجیه میکنند؛ در اوایل قرن دوم هجری که آن همه شور و نشاط اسلام برقرار بود و بازار اسلام داغ و پررونق بود، یکمرتبه آن همه علوم خارجیها را از ایرانی و رومی و هندی و یونانی و هرجا که دسترسی داشتند ترجمه کردند و وارد دنیای اسلام نمودند. علت این کار چه بود و چطور دنیای اسلام عکس العمل مخالف نشان نداد؟ علتش همین بود که این تعلیمات وجود داشت. این تعلیمات زمینه را آماده کرده بود که اگر در اقصی بلاد چین هم کتابی را پیدا میکردند، مانع نمیدیدند که ترجمهاش کنند (اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصّینِ)[1].
تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱۸۸. شهید مطهری