eitaa logo
یادداشت های فلسفی من
519 دنبال‌کننده
145 عکس
3 ویدیو
91 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاهی به بحث دموکراسی از نگاه و عواقب آن منبع: کتاب بورمان
تشکیک عرضی.pdf
218.3K
توضیح، اثبات و بیان برخی از چالش ها
افلاطون.pdf
300.8K
خلاصه ای از فلسفه افلاطون با توجه به کتاب های جناب و و تدریس اساتید بزرگوار و
آزادی مطلق و نفس انسانی ۱. با نگاهی به مراحل رشد انسان متوجه می شویم که او مراحل مختلفی را در طی زندگی خود سپری می کند. او دارای ظرفیت های مختلفی است که در طی زمان بالفعل شده و از حالت بالقوه خارج می شوند. ۲‌. با بررسی این مراحل به این نکته می رسیم که در مراحل ابتدایی ظرفیت هایی مانند قدرت بر تغذیه، دفع آن و... هستند که بالفعل شده و رشد می کنند. ۳. در مراحل بعدی است که انسان کم کم قدرت بر تفکر و استدلال را به دست آورده و از آن بهره می برد. ۴. تمایلات انسان تابعی از ساختار وجودی او هستند. چون انسان نیاز به جایگزینی سلول های تحلیل رفته دارد و دستگاه گوارش دارد، احساس گرسنگی و لذت بردن از غذا را هم دارد. ۵.بنابراین شروع انسان، شروعی جسمانی است و تمایلات او، تمایلاتی جسمانی هستند و انسان کم کم ارتقاء پیدا می کند. ۶. انسان وجود محدودی است و بالتبع افعال محدودی هم دارد و لذا پرداختن به امری، او را از پرداختن به امر دیگر باز می دارد. ۷. برخی از ظرفیت های انسانی در مراحل پیشرفته تر وجودی قرار دارند، بنابراین برای محقق شدن نیاز به تمرین و تکرار و پرداخت دارند. مانند ظرفیت ها و قابلیت های ساده نیستند که بدون هیچ تلاشی و خود به خودی بالفعل شوند. برای مثال شخص برای به دست آوردن قابلیت خواندن و نوشتن نیاز به فعالیت و تمرین مخصوص دارد. ۸. سیستم رشد انسانی شخص را با چالشی رو به رو می کند، چون شروع او، شروعی جسمانی است و تمایلات او تمایلاتی جسمانی هستند، در ابتدا این تمایلات هستند که قدرت جدی را دارند. لذا افعال انسانی معمولا مشغول به آن ها است. بنابراین، افعال انسانی نوعا و طبیعتا جسمانی است. ۹. با توجه به محدودیت انسان و پرداخت طبیعی او به افعال جسمانی، جایی برای افعال دیگر باقی نمی ماند و برخی از ظرفیت های او بالقوه باقی می مانند و این باعث نقص او و نقص جامعه است. ۱۰. با توجه به اینکه نقص در ناحیه فردی و اجتماعی مطلوب نیست، باید برای این امر چاره ای اندیشید. شخص که به حسب طبیعت خود به سمت ماده و جسم می رود، لذا از بعد شخصی او انتظاری نیست. بنابراین، لازم است تا حدی در فضای خانوادگی و اجتماعی توسط پدر و مادر و حاکمیت شخص بالاجبار به افعالی دست بزند و از افعالی پرهیز داده شود که در رشد ظرفیت های غیر جسمانی او، به او کمک می کند. اینجاست که تربیت خانوادگی و اجتماعی و محدودیت های آن، مشروعیت و لزوم پیدا می کند. ۱۱. پس رهاسازی مطلق، خلاف تدبیر و اندیشه است. انسان جسمانی فرصت پرداخت غیر جسمانی ندارد. باید با مجبور کردن او به برخی از افعال زمینه های رشد را برای او فراهم کرد تا با محقق شدن آن ساختار های وجودی، تمایلات آن نیز در او شکل بگیرد و بعد از این او به اختیار به این افعال دست بزند. مانند دانش آموزی که با چشیدن لذت علم، دیگر بدون توصیه و اجبار معلم و پدر و مادر خود به یا گیری و پیگیری دانش می پردازد. پ.ن: ۱.در این نوشته در مورد اصل دخالت خانوادگی و حاکمیتی صحبت شده است. اما لازم است به حدود آن نیز به صورت جداگانه پرداخته شود. ۲‌. حتی اگر شخصی وجود غیر جسمانی را نیز قبول نداشته باشد، به این نوشته صدمه ای وارد نمی شود. برخی از ظرفیت ها خود به خودی به دست می آیند و برخی با کار و فعل. ۳. پشتوانه این نوشته را می توان تمثیل غار افلاطون و مبنای جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء صدرای شیرازی در نظر گرفت.
سیر در شیعه و هماهنگی با شرع و عرفان در ابتداى حال، مكتب اشراقيين در اسلام رواجى نيافت و حكما و فلاسفه اسلامى به مكتب مشائين (اتباع ارسطو) اقبال نمودند. ولى ديرى نگذشت كه به نزديكى رابطه فلسفه و دين پى‌برده و در صدد توفيق ميان فلسفه و دين برآمده، و بحث‌هايى تا اندازه‌اى ساده و ابتدايى انجام دادند. اين حقيقت را در تأليفات معلم ثانى «ابى‌نصر محمدبن طرخان فارابى» 76 و پس از آن در تأليفات تفسيرى «شيخ‌الرئيس ابن سينا» 77 مى‌توان يافت. با تأمل كافى در كلمات اين دو فيلسوف بزرگ اسلامى، بسيار روشن است كه اينان پى برده بودند كه به حقايق كليه آفرينش، با هر يك از سه راه: يعنى از راه دين و ظواهر بيانات انبيا عليهم السلام و راه فلسفه و برهان، و راه ذوق و كشف، مى‌توان نايل گرديد. بارى، در اثر همين انتقال فكرى، اين دو فيلسوف، قدم‌هاى نخستين را در اين راه برداشتند، و پس از آنها در قرن ششم هجرى، شهاب‌الدين سهروردى «شيخ اشراق» 78 ميان ذوق و برهان را جمع كرد، و فلسفه اشراق را تجديد نمود، و پس از آن در قرن هفتم هجرى، فيلسوف و متكلم و رياضيدان معروف خواجه‌نصيرالدين طوسى 79 به توفيق ميان شرع و عقل پرداخت. و پس از آن در قرن هشتم هجرى شمس‌الدين محمد تركه 80 همين مسلك را با طرزى عميق‌تر پى ريزى كرده و آثارى از خود به يادگار گذاشت. و پس از اينها در قرن يازده هجرى مير محمدباقر داماد 81، مسلكى قريب به مسلك اشراقيين پيمود، و پس از آن صدرالمتألهين شيرازى 82 به تجديد فلسفه اسلامى پرداخته و حقايق آفرينش را از هر سه راه (ظواهر دينى و برهان و كشف) مورد بحث قرار داد و كتبى در توفيق ميان ظواهر دينى و برهان و كشف، و هم‌چنين ميان ظواهر دينى و كشف تأليف نمود.