#حتما_بخوانید ... سلام💐 امیدوارم لحظاتی را برای خواندن یادداشت ها برای شما بسازیم
1️⃣ اولین نکته مدیر کانال این است که مطالب اینجا لزوما مورد تأیید ما نیست، می خواهیم بخوانیم و صداهای متفاوت را بشنویم... راهِ پاسخ دادن و روشن شدن در عصر #جنگ_روایت ها همین است.
2️⃣ بسیاری از کانال ها و گروه های اجتماعی به دلیل رعایت وقت مخاطبانشان و هم چنین رعایت اختصار در ارائه محتوا و اخبار دست به اختصار گویی می زنند.
3️⃣ اینجا متن کامل یادداشت ها را برایتان منتشر می کنیم تا هم، همه حرف نویسنده را ببینیم و هم دفترچه ای همراه برای مطالعه درباره موضوعات گوناگون داشته باشیم.
4️⃣ اینجا برای مخاطبان خاصی هست که خواندن را عشق می ورزند همچنین آگاهی و دانایی را... و هرگز دنبال تبلیغ و سیاهی لشکر نیستیم.
5️⃣ برای این که بیشتر متوجه کلمات و نوع نگارش و تحلیل یادداشت ها باشیم از هر گونه لینک گذاری و ایموجی و استیکر پرهیز می شود.
6️⃣ تلاش می کنیم از نویسنده هر یادداشت نام برده شود، مگر آن که یادداشتی بی نام به دستمان برسد که ناچاریم از متن استفاده کنیم و برای نویسنده ی گمنام دعا و طلب خیر.
⛔️ این کانال را به هر خواننده ای پیشنهاد ندهید.
زیرسرویسها👇 تا اکنون
#سیر_یادداشت_خوانی
#مسعود_دیانی
#مهارت
هشتگها را کلیک کنید👆 و منظمتر بخوانید
نویسا بمانید تا نویسنده شوید
📸 یکی از پستهای خواندنی اینستاگرام مرحوم مسعود دیانی: زندگی همین بود، همین!
#مسعود_دیانی
🔻دوست داشتم بنویسم. و نمیتوانستم....
دوست داشتم بنویسم. و نمیتوانستم. حتی چند کلمه. هرروز ضعیفتر از روز قبل میشدم و گرفتارتر. از بیمارستان که بیرون میآمدم تصورم از روزهای پیش رو این نبود. حال خوشی داشتم. سبک بودم. پر از امید و شوق. ناامیدی از درمان در وجودم چراغ امیدی روشن کرده بود که زندگی را در سایهی مرگ از نو برایم تازه و شیرین میکرد. دوست داشتم روزهای پر عاطفهای را با فاطمه و ارغوان و آیه بگذرانم. پر خاطره. پر از گفتگو و آغوش. پر از لبخند. دوست داشتم کار بکنم. برای سوره ماه رمضان کلی شوق و انگیزه داشتم. اتاقم را از نو چیدم. صندلیام را آوردم بالای تختم. کتابهایی که دوست داشتم را بالای سرم چیدم. برای خودم تبلت گرفتم. که هیچ وقت نداشتم. چراغ مطالعهی ایستادهای که سالها بود دوستش داشتم را سفارش دادم. حتی به رؤیای خریدن دوچرخهی برقی فکر میکردم. دوست داشتم واپسین روزهایم بهترین و شادترین باشد. درونم اینگونه بود. بیرون اما سر سازگاری نداشت. درد، زخم، ضعف، بیماریهای رنگرنگ، حالهای بد پی در پی، به خود پیچیدنها، تهوعها و حالخرابیهای لحظه به لحظه، افتادنهای بدون بلند شدن، سوختنهای از درون، مچالهشدنهای در خود و درد، و درد، و درد جایی برای این رؤیاها باقی نگذاشته بود....
✍️مسعود دیانی
#مسعود_دیانی