eitaa logo
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
4.5هزار ویدیو
80 فایل
🦋اینجا همه،بچهایِ امام‌زمان ودوستان شهدا محسوب میشن😍 📌اهداف کانال: ✨سهمی درظهورامام زمان عج ✨زنده نگه‌داشتن یادشهـدا 💚فروشگاه‌مون: @ForoshgahMeshkat کانال تبلیغ وتبادل ندارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
✅پرسش و پاسخ هایی درباره #شهدا : 💠س: اگر #شهدا حقّ الناس داشته باشند، تکلیفشان چه می‌‌شود؟ 🔸ج: خدا به آن‌ها می‌‌دهد. آن‌ها هر چه داشتند، دادند. خدا هم بعضی از چیزهایی را که دارد، می‌‌دهد. آن‌وقت #حق_الناس آن‌ها تأمین می‌‌شود. 💠س: گاهی برای ما #آرزوی_شهادت پیش می‌‌آید؛ اما وقتی که میدان و معرکه‌ی جنگ نیست، چگونه به آرزویمان برسیم؟ 🔸ج: اگر راست می‌‌گویی و حاضری همه را بدهی، کمی از آن را که داری، فعلاً بده. ما می‌‌گوییم: «گناه نکن!» اگر #گناه نکنی، آماده‌ی شهادت می‌‌شوی و وقتی شرایط آن پیدا شد، موفق می‌‌شوی. 💠س: آیا تمام شهدا انسان‌های باتقوایی بودند؟ 🔸ج: اگر #باتقوا نبود که جان نمی‌‌داد؛ بلکه از صحنه نبرد #فرار می‌‌کرد. اینکه حاضر شد تا آخرین نقطه برود، یعنی گوش به حرف داده است؛ آنجا دیگر مسائل حل می‌‌شود. 💠س: مقام توّابین بالاتر است یا متقین؟ 🔸ج: اگر #توّاب بتواند گذشته‌‌ها را آتش بزند و آینده را خوب طی کند، این دست کمی از #متقین ندارد؛ چون خدا گذشته را می‌‌آمرزد. بعد از آن‌هم اگر درست حرکت کند، جزو متقین است. @yadeShohada313
🐴الاغی که اسیر شد خاطره ای جالب از دوران دفاع مقدس:😅 💠 در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند. از قضا یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود🐴😌 💠 یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت رفت و شد!😑🤦🏻‍♂ 💠 چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم☹️ 💠 اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد شد.🤩😎😂 🐴الاغ زرنگ با کلی از دست دشمن کرده بود😍😅✌️🏼 ✍ بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت اما بعضی ها هم هستند که اشتباهی یا عمدی رفتن داخل جبهه دشمن و هنوز هم به دشمن میدهند! و قصد هم ندارند🙂 @yadeShohada313
🍃لشکری که در دل زمین فرو می رود☄💥 امشب، شب چهاردهم "مُحرّم" است وآسمان شهر مکه مهتابی 🌙است.  چهار شب از ظهور⚡️ امام زمان✨ می گذرد ودر شهر مکه آرامش برقرار است، البته همچنان بیرون شهر سپاه سفیانی👹 مستقر شده وشهر را در محاصره دارند. سپاه سفیانی👹 هراس دارد که وارد شهر شود وبا لشکر امام✨ بجنگد.  آنها منتظرند تا نیروی کمکی از مدینه برسد تا بتوانند به جنگ امام بروند.  امشب، سیصد هزار نفر از سربازان سفیانی از مدینه به سوی مکه حرکت می کنند.  سفیانی به آنان دستور داده تا شهر مکه را تصرّف وکعبه🕋 را خراب کنند و امام✨ را به قتل برسانند. این نقشه شوم سفیانی👹 است. به راستی، امام زمان که فقط سرباز♥️ دارد، چگونه می خواهد در مقابل لشکری با بیش از سیصد هزار سرباز مقابله کند؟❓ من می دانم که خدا هرگز ولی✨ خود را تنها نمی گذارد.  سپاه سفیانی👹 از مدینه به سمت مکه حرکت می کند وبعد از اینکه از مدینه خارج شد در سرزمین "" مستقر می شود. می دانید "" کجا است؟  حدود پانزده کیلومتر در جاده "مدینه" به سوی "مکه" که پیش بروی به سرزمین "بَیدا" می رسی.  پاسی از شب می گذرد...  آن مرد کیست که سراسیمه به این سمت می آید؟ نگاه کن! ظاهرش نشان می دهد که اهل مکه نیست. او از راهی دور آمده است.  آن مرد سراغ امام✨ را می گیرد، گویا کار مهمّی با آن حضرت دارد.  یاران امام، آن مرد را خدمت امام می آورند.  آن مرد می گوید: "ای سرورم! من مأموریت دارم تا به شما مژده بزرگی بدهم، یکی از به من فرمان داد تا پیش شما بیایم". من که از ماجرا خبر ندارم، از شنیدن این سخن تعجّب😯 می کنم. چگونه است که این مرد ادّعا می کند فرشتگان را دیده است؟ امام که به همه چیز آگاهی دارد، می گوید: "حکایت خود وبرادرت را تعریف کن ". آن مرد رو به امام می کند وچنین می گوید:  من آمده ام تا بشارت دهم که سپاه سفیانی👹 نابود شد☄. من وبرادرم از سربازان سفیانی👹 بودیم وبه دستور سفیانی برای تصرّف مکه حرکت کردیم.  وقتی به سرزمین بَیدا رسیدیم، هوا تاریک شده بود، برای همین، در آن صحرا منزل کردیم.  ناگهان فریادی📢 بلند در آن بیابان پیچید: "ای صحرای بَیدا! این قوم ستمگر را در خود فرو ببر". من با چشم خود دیدم که زمین شکافته شد وتمام سپاه را در خود فرو برد. فقط من وبرادرم باقی ماندیم وهیچ اثری از آن سپاه بزرگ باقی نماند. من وبرادرم مات ومبهوت مانده بودیم.😳😵  ناگهان فرشته ای را دیدم که برادرم را صدا زد وگفت: "اکنون به سوی سفیانی👹 برو وبه او خبر ده که سپاهش در دل زمین فرو رفت". بعد رو به من کرد وگفت: "به مکه برو وامام زمان✨ را به نابودی دشمنانش بشارت ده وتوبه کن".   حالا دیگر خیلی چیزها برای من روشن شده است.  آری خداوند به وعده خود وفا نمود ودشمنان امام زمان را نابود کرد✌️🏼✊🏻 آن مرد که از کرده خود پشیمان است، وقتی مهربانی امام را می بیند توبه می کند وتوبه اش قبول می شود😇 آیا می دانی آن ای که با این مرد سخن گفت که بود؟  آن فریادی که درصحرای "بَیدا" بلند شد چه بود؟  او بود که به امر خدا به یاری لشکر حق آمده بود تا سپاه طاغوت را نابود کند. سپاه سفیانی👹 که می خواست کعبه 🕋را خراب کرده وبا امام زمان✨ بجنگد به گرفتار شده ودر دل زمین فرو رفته است. خبر نابودی سپاه سفیانی👹 به سرعت در همه جا پخش می شود. گروهی از آنها که از ماه ها قبل، مکه را محاصره کرده بودند، با شنیدن این خبر می کنند.  سفیانی👹 که در شهر کوفه است با شنیدن این خبر، ترس تمام وجودش را فرا می گیرد وفکر حمله به مکه را از سر خود بیرون می کند.
🍃پیش به سوی کوفه آیا تاکنون نام " " را شنیده ای⁉️ او از فرزندان امام حسن (علیه السلام) است که در " " قیام می کند ومردم را به یاری امام زمان دعوت می کند✌️ سیدحسنی شنیده است که در تصرّف 👹 است برای همین با لشکر خود به سمت کوفه حرکت کرده تا سفیانی را شکست دهد وکوفه را آزاد کند.  او هایی به رنگ سیاه🏴 برای لشکر خود انتخاب می کند وب#ا دوازده_هزار نفر به سمت کوفه به پیش می تازد. وقتی این خبر به سفیانی می رسد از کوفه بیرون می رود واین شهر به تصرّف سیدحسنی در می آید سفیانی👹از کوفه، یک تاکتیک نظامی است؛ زیرا او جنگ با امام زمان✨ است، برای همین او می خواهد قوای خود را برای آن جنگ اصلی نگاه دارد.  هنوز به کوفه نرسیده ایم که خبر به دست سیدحسنی به ما می رسد.  حالا دیگر لشکر حق به راحتی می تواند وارد این شهر شود.  خیلی دلم می خواهد مسجد کوفه را ببینم✨🕌 لحظه شماری می کنم تا هر چه زودتر وارد شویم؛ امّا لشکر متوقّف می شود.  به راستی چه خبر است⁉️ امام دستور داده اند که لشکر، همین جا بیرون کوفه متوقف شود.  آن طرف را نگاه کن!  سیدحسنی با یاران💚خود به سمت ما می آیند. او خدمت امام می رسد وعرض سلام وادب می کند😊 او به مولای خود، اعتقاد محکمی دارد؛ امّا برای اینکه یقین یاران او زیادتر شود، خطاب به امام می گوید: "اگر شما مهدی آل محمّد هستید، را به ما نشان بدهید".  شاید بگویی نشانه های امامت دیگر چیست⁉️🤔 منظور سیدحسنی، (علیه السلام) و و اسلام است.  امام زمان تمام آنچه را سیدحسنی تقاضا کرده است به او نشان می دهد🌸🍃 سیدحسنی فریاد می زند: الله أکبر، الله أکبر😍✌️ همه نگاه می کنند، او پیشانی امام را می بوسد😘 وبعد چنین می گوید: "ای فرزند رسول خدا! من می خواهم با شما کنم🤝 سیدحسنی با امام بیعت کرده وپیمان یاری می بندد. وقتی یاران او این صحنه را می بینند، آنها نیز با امام بیعت می کنند✋🙂 دیگر وقت آن رسیده است که امام وارد شهر کوفه شود.  یاران امام در مسجد کوفه مستقر شده ودر جای جای این مسجد خیمه⛺️به پا می کنند. امشب اوّلین شبی است که لشکریان امام به مسجد کوفه آمده اند، آنها تا صبح مشغول راز ونیاز با خدای مهربان می شوند😇🤲 آیا می دانی خواندن در این مسجد به اندازه ثواب یک عُمره (سفر زیارتی خانه خدا) است. چند روز می گذرد...  خبردار می شویم که امام همراه با گروهی از یاران💚خود به سمت بیابان🏜های اطراف کوفه می روند. پس ما نیز همراه آنان می رویم تا ببینیم چه خبر است.  بعد از مدّتی راه پیمایی، امام در وسط بیابان می ایستد وبه یاران خود دستور می دهد تا در زمین بکنند.  بعد از مدتّی، همه متوجّه چیز عجیبی می شوند. نگاه کن، ، آن هم در دل خاک!  آری، این ها اسلحه هایی است که برای امام ویاران او آماده کرده است👌✨ امام به یاران خود دستور می دهد تا این اسلحه ها را به شهر کوفه ببرند ودر میان لشکریان تقسیم کنند.  یاران همه اسلحه ها را برداشته وبه سوی کوفه باز می گردند. 
🍃جنگ سختی در پیش است سفیانی👹 بسیار شده است؛ زیرا تعداد سپاه او لشکر امام💚 است او خبر دارد که آمار یاران امام به این شرح است:  ✨ده هزار سربازی که از مکه با امام به کوفه آمده اند.✨دوازده هزار سربازی که با سیدحسنی از خراسان، آمده اند.  ✨هفتاد هزار سربازی که در کوفه به امام ملحق شده اند.  در سپاه سفیانی، صد وهفتاد هزار سرباز وجود دارد واو با امید پیروزی قطعی به سمت کوفه حرکت می کند. او نمی داند که 🧚‍♂ در رکاب مولایمان می باشند واو را یاری می کنند💚 اکنون به امام خبر می رسد که سپاه سفیانی به قصد جنگ به سوی کوفه به می آید. لشکر امام از شهر کوفه خارج شده وموضع می گیرد.  اکنون هر دو لشکر روبروی هم قرار گرفته اند.  امام زمان به سپاه سفیانی نزدیک می شود وبا آنان سخن می گوید وآنها را می کند.  یاران سفیانی به امام می گویند: "از همان راهی که آمده ای باز گرد". امام به سخن گفتن با آنها ادامه می دهد وبه آنان می گوید: "آیا می دانید که من فرزند هستم".  نمی دانم چه می شود که سفیانی فعلا از جنگ می شود، شاید می ترسد که اگر امروز جنگ را آغاز کند، سربازانش دیگر آن شجاعت لازم را برای حمله نداشته باشند؛ زیرا آنان سخنان امام را شنیده اند واحتمال دارد آنها به امام 💞پیدا کرده باشد.  سفیانی می خواهد برای مدّتی جنگ را عقب بیاندازد تا اثر سخنان امام از بین برود. او دستور عقب نشینی می دهد.  سپاه سفیانی از میدان جنگ عقب نشینی می کند واوضاع آرام می شود.  خورشید روز طلوع می کند☀️به امام خبر می رسد که سفیانی یکی از یاران امام را به رسانده است.  گویا سفیانی تصمیم دارد به کوفه حمله کند. امام آماده دفاع می شود ومیان دو لشکر، جنگ سختی در می گیرد⚔ سفیانی آغازگر جنگ می شود وگروهی از یاران امام به می رسند💔 خوشا به حال آنها که به آرزویشان رسیدند!🕊🌷 اکنون دیگر وعده خدا فرا می رسد. سفیانی در وسط میدان ایستاده است واز زیادی سربازانش خیلی خوشحال است.  ناگهان او می بیند که سربازان یکی بعد از دیگری برروی زمین می افتند!  سفیانی نمی داند که زیادی🧚‍♂🧚‍♂به یاری امام💚آمده اند. سفیانی هرگز پیش بینی نمی کرد که سپاهیان او این گونه شوند🙃 سفیانی که اوضاع را چنین می بیند می فهمد که دیگر مقاومت هیچ فایده ای ندارد، او با تنی چند از یاران خود می کند.   آیا تاکنون اسم " " را شنیده ای⁉️ او یکی از فرماندهان لشکر امام است. او با گروهی از سربازان خود به دنبال سفیانی می روند وسرانجام او را می کنند.  هوا تاریک شده است وامام 🤲می خواند. اکنون سفیانی را به نزد امام می آورند.  سفیانی رو به امام می کند ومی گوید: به من مهلت دیگری بده!  امام نگاهی به یاران خود می کند ومی فرماید: نظر شما در مورد او چیست؟ من عهد کرده ام که هر کاری انجام دهم با نظر ورضایت شما باشد.  یاران امام با هم می کنند وسرانجام تصمیم می گیرند که سفیانی شود؛ زیرا او بسیاری از را مظلومانه به رسانده ویکبار هم پیمان شکنی کرده است.  این گونه است که سفیانی به سزای کارهای خود می رسد ودنیا برای همیشه از ظلم وستم او آسوده می شود☝️
4_6041710691188999530.mp3
5.49M
💌 ✨ مناجات شعبانیه یعنی ؛ من و خدا و دیگه هیــچ کس ... خدایا من فـرار کردم از خودم به سویِ تو.. رمز رسیدن من، به توست! 🎤 ...💚@yadeShohada313
🍃لشکری که در دل زمین فرو می رود☄💥 امشب، شب چهاردهم "مُحرّم" است وآسمان شهر مکه مهتابی 🌙است.  چهار شب از ظهور⚡️ امام زمان✨ می گذرد ودر شهر مکه آرامش برقرار است، البته همچنان بیرون شهر سپاه سفیانی👹 مستقر شده وشهر را در محاصره دارند. سپاه سفیانی👹 هراس دارد که وارد شهر شود وبا لشکر امام✨ بجنگد.  آنها منتظرند تا نیروی کمکی از مدینه برسد تا بتوانند به جنگ امام بروند.  امشب، سیصد هزار نفر از سربازان سفیانی از مدینه به سوی مکه حرکت می کنند.  سفیانی به آنان دستور داده تا شهر مکه را تصرّف وکعبه🕋 را خراب کنند و امام✨ را به قتل برسانند. این نقشه شوم سفیانی👹 است. به راستی، امام زمان که فقط سرباز♥️ دارد، چگونه می خواهد در مقابل لشکری با بیش از سیصد هزار سرباز مقابله کند؟❓ من می دانم که خدا هرگز ولی✨ خود را تنها نمی گذارد.  سپاه سفیانی👹 از مدینه به سمت مکه حرکت می کند وبعد از اینکه از مدینه خارج شد در سرزمین "" مستقر می شود. می دانید "" کجا است؟  حدود پانزده کیلومتر در جاده "مدینه" به سوی "مکه" که پیش بروی به سرزمین "بَیدا" می رسی.  پاسی از شب می گذرد...  آن مرد کیست که سراسیمه به این سمت می آید؟ نگاه کن! ظاهرش نشان می دهد که اهل مکه نیست. او از راهی دور آمده است.  آن مرد سراغ امام✨ را می گیرد، گویا کار مهمّی با آن حضرت دارد.  یاران امام، آن مرد را خدمت امام می آورند.  آن مرد می گوید: "ای سرورم! من مأموریت دارم تا به شما مژده بزرگی بدهم، یکی از به من فرمان داد تا پیش شما بیایم". من که از ماجرا خبر ندارم، از شنیدن این سخن تعجّب😯 می کنم. چگونه است که این مرد ادّعا می کند فرشتگان را دیده است؟ امام که به همه چیز آگاهی دارد، می گوید: "حکایت خود وبرادرت را تعریف کن ". آن مرد رو به امام می کند وچنین می گوید:  من آمده ام تا بشارت دهم که سپاه سفیانی👹 نابود شد☄. من وبرادرم از سربازان سفیانی👹 بودیم وبه دستور سفیانی برای تصرّف مکه حرکت کردیم.  وقتی به سرزمین بَیدا رسیدیم، هوا تاریک شده بود، برای همین، در آن صحرا منزل کردیم.  ناگهان فریادی📢 بلند در آن بیابان پیچید: "ای صحرای بَیدا! این قوم ستمگر را در خود فرو ببر". من با چشم خود دیدم که زمین شکافته شد وتمام سپاه را در خود فرو برد. فقط من وبرادرم باقی ماندیم وهیچ اثری از آن سپاه بزرگ باقی نماند. من وبرادرم مات ومبهوت مانده بودیم.😳😵  ناگهان فرشته ای را دیدم که برادرم را صدا زد وگفت: "اکنون به سوی سفیانی👹 برو وبه او خبر ده که سپاهش در دل زمین فرو رفت". بعد رو به من کرد وگفت: "به مکه برو وامام زمان✨ را به نابودی دشمنانش بشارت ده وتوبه کن".   حالا دیگر خیلی چیزها برای من روشن شده است.  آری خداوند به وعده خود وفا نمود ودشمنان امام زمان را نابود کرد✌️🏼✊🏻 آن مرد که از کرده خود پشیمان است، وقتی مهربانی امام را می بیند توبه می کند وتوبه اش قبول می شود😇 آیا می دانی آن ای که با این مرد سخن گفت که بود؟  آن فریادی که درصحرای "بَیدا" بلند شد چه بود؟  او بود که به امر خدا به یاری لشکر حق آمده بود تا سپاه طاغوت را نابود کند. سپاه سفیانی👹 که می خواست کعبه 🕋را خراب کرده وبا امام زمان✨ بجنگد به گرفتار شده ودر دل زمین فرو رفته است. خبر نابودی سپاه سفیانی👹 به سرعت در همه جا پخش می شود. گروهی از آنها که از ماه ها قبل، مکه را محاصره کرده بودند، با شنیدن این خبر می کنند.  سفیانی👹 که در شهر کوفه است با شنیدن این خبر، ترس تمام وجودش را فرا می گیرد وفکر حمله به مکه را از سر خود بیرون می کند. https://eitaa.com/yadeShohada313
🍃پیش به سوی کوفه آیا تاکنون نام " " را شنیده ای⁉️ او از فرزندان امام حسن (علیه السلام) است که در " " قیام می کند ومردم را به یاری امام زمان دعوت می کند✌️ سیدحسنی شنیده است که در تصرّف 👹 است برای همین با لشکر خود به سمت کوفه حرکت کرده تا سفیانی را شکست دهد وکوفه را آزاد کند.  او هایی به رنگ سیاه🏴 برای لشکر خود انتخاب می کند و نفر به سمت کوفه به پیش می‌تازد. وقتی این خبر به سفیانی می رسد از کوفه بیرون می رود واین شهر به تصرّف سیدحسنی در می آید سفیانی👹از کوفه، یک تاکتیک نظامی است؛ زیرا او جنگ با امام زمان✨ است، برای همین او می خواهد قوای خود را برای آن جنگ اصلی نگاه دارد.  هنوز به کوفه نرسیده ایم که خبر به دست سیدحسنی به ما می رسد.  حالا دیگر لشکر حق به راحتی می تواند وارد این شهر شود.  خیلی دلم می خواهد مسجد کوفه را ببینم✨🕌 لحظه شماری می کنم تا هر چه زودتر وارد شویم؛ امّا لشکر متوقّف می شود.  به راستی چه خبر است⁉️ امام دستور داده اند که لشکر، همین جا بیرون کوفه متوقف شود.  آن طرف را نگاه کن!  سیدحسنی با یاران💚خود به سمت ما می آیند. او خدمت امام می رسد وعرض سلام وادب می کند😊 او به مولای خود، اعتقاد محکمی دارد؛ امّا برای اینکه یقین یاران او زیادتر شود، خطاب به امام می گوید: "اگر شما مهدی آل محمّد هستید، را به ما نشان بدهید".  شاید بگویی نشانه های امامت دیگر چیست⁉️🤔 منظور سیدحسنی، (علیه السلام) و و اسلام است.  امام زمان تمام آنچه را سیدحسنی تقاضا کرده است به او نشان می دهد🌸🍃 سیدحسنی فریاد می زند: الله أکبر، الله أکبر😍✌️ همه نگاه می کنند، او پیشانی امام را می بوسد😘 وبعد چنین می گوید: "ای فرزند رسول خدا! من می خواهم با شما کنم🤝 سیدحسنی با امام بیعت کرده وپیمان یاری می بندد. وقتی یاران او این صحنه را می بینند، آنها نیز با امام بیعت می کنند✋🙂 دیگر وقت آن رسیده است که امام وارد شهر کوفه شود.  یاران امام در مسجد کوفه مستقر شده ودر جای جای این مسجد خیمه⛺️به پا می کنند. امشب اوّلین شبی است که لشکریان امام به مسجد کوفه آمده اند، آنها تا صبح مشغول راز ونیاز با خدای مهربان می شوند😇🤲 آیا می دانی خواندن در این مسجد به اندازه ثواب یک عُمره (سفر زیارتی خانه خدا) است. چند روز می گذرد...  خبردار می شویم که امام همراه با گروهی از یاران💚خود به سمت بیابان🏜های اطراف کوفه می روند. پس ما نیز همراه آنان می رویم تا ببینیم چه خبر است.  بعد از مدّتی راه پیمایی، امام در وسط بیابان می ایستد وبه یاران خود دستور می دهد تا در زمین بکنند.  بعد از مدتّی، همه متوجّه چیز عجیبی می شوند. نگاه کن، ، آن هم در دل خاک!  آری، این ها اسلحه هایی است که برای امام ویاران او آماده کرده است👌✨ امام به یاران خود دستور می دهد تا این اسلحه ها را به شهر کوفه ببرند ودر میان لشکریان تقسیم کنند.  یاران همه اسلحه ها را برداشته وبه سوی کوفه باز می گردند.  https://eitaa.com/yadeShohada313
🍃جنگ سختی در پیش است سفیانی👹 بسیار شده است؛ زیرا تعداد سپاه او لشکر امام💚 است او خبر دارد که آمار یاران امام به این شرح است:  ✨ده هزار سربازی که از مکه با امام به کوفه آمده اند.✨دوازده هزار سربازی که با سیدحسنی از خراسان، آمده اند.  ✨هفتاد هزار سربازی که در کوفه به امام ملحق شده اند.  در سپاه سفیانی، صد وهفتاد هزار سرباز وجود دارد واو با امید پیروزی قطعی به سمت کوفه حرکت می کند. او نمی داند که 🧚‍♂ در رکاب مولایمان می باشند واو را یاری می کنند💚 اکنون به امام خبر می رسد که سپاه سفیانی به قصد جنگ به سوی کوفه به می آید. لشکر امام از شهر کوفه خارج شده وموضع می گیرد.  اکنون هر دو لشکر روبروی هم قرار گرفته اند.  امام زمان به سپاه سفیانی نزدیک می شود وبا آنان سخن می گوید وآنها را می کند.  یاران سفیانی به امام می گویند: "از همان راهی که آمده ای باز گرد". امام به سخن گفتن با آنها ادامه می دهد وبه آنان می گوید: "آیا می دانید که من فرزند هستم".  نمی دانم چه می شود که سفیانی فعلا از جنگ می شود، شاید می ترسد که اگر امروز جنگ را آغاز کند، سربازانش دیگر آن شجاعت لازم را برای حمله نداشته باشند؛ زیرا آنان سخنان امام را شنیده اند واحتمال دارد آنها به امام 💞پیدا کرده باشد.  سفیانی می خواهد برای مدّتی جنگ را عقب بیاندازد تا اثر سخنان امام از بین برود. او دستور عقب نشینی می دهد.  سپاه سفیانی از میدان جنگ عقب نشینی می کند واوضاع آرام می شود.  خورشید روز طلوع می کند☀️به امام خبر می رسد که سفیانی یکی از یاران امام را به رسانده است.  گویا سفیانی تصمیم دارد به کوفه حمله کند. امام آماده دفاع می شود ومیان دو لشکر، جنگ سختی در می گیرد⚔ سفیانی آغازگر جنگ می شود وگروهی از یاران امام به می رسند💔 خوشا به حال آنها که به آرزویشان رسیدند!🕊🌷 اکنون دیگر وعده خدا فرا می رسد. سفیانی در وسط میدان ایستاده است واز زیادی سربازانش خیلی خوشحال است.  ناگهان او می بیند که سربازان یکی بعد از دیگری برروی زمین می افتند!  سفیانی نمی داند که زیادی🧚‍♂🧚‍♂به یاری امام💚آمده اند. سفیانی هرگز پیش بینی نمی کرد که سپاهیان او این گونه شوند🙃 سفیانی که اوضاع را چنین می بیند می فهمد که دیگر مقاومت هیچ فایده ای ندارد، او با تنی چند از یاران خود می کند.   آیا تاکنون اسم " " را شنیده ای⁉️ او یکی از فرماندهان لشکر امام است. او با گروهی از سربازان خود به دنبال سفیانی می روند وسرانجام او را می کنند.  هوا تاریک شده است وامام 🤲می خواند. اکنون سفیانی را به نزد امام می آورند.  سفیانی رو به امام می کند ومی گوید: به من مهلت دیگری بده!  امام نگاهی به یاران خود می کند ومی فرماید: نظر شما در مورد او چیست؟ من عهد کرده ام که هر کاری انجام دهم با نظر ورضایت شما باشد.  یاران امام با هم می کنند وسرانجام تصمیم می گیرند که سفیانی شود؛ زیرا او بسیاری از را مظلومانه به رسانده ویکبار هم پیمان شکنی کرده است.  این گونه است که سفیانی به سزای کارهای خود می رسد ودنیا برای همیشه از ظلم وستم او آسوده می شود☝️ https://eitaa.com/yadeShohada313